eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
804 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3هزار ویدیو
60 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️صبح زیبایی دیگر برکتی دیگر و فرصت دیگری برای زندگی☺️🌹🍃 خدای مہربانم❤️ تو را سپاس به خاطر روزی دیگر و آغازی نو🌹 صبح زیبای پنجشنبه تون زیباا و دل انگیز همراه با شادی و مسرت بی انتها😊🌺 امیدوارم آخر هفته خوبی رو سرشار از آرامش و شادی و نشاط در کنار خانواده سپری کنید😊🌹 💞 ☔️@Gilan_tanhamasir
🎁 طرح تشکیلات در : ✅ با توجه به سخت شدن شرایط معیشتی مردم به خصوص قشر مستضعف جامعه، تصمیم به یه حرکت به مناسبت نیمه شعبان گرفتیم. ✔️ شما بزرگواران و نیکوکاران اگر وسایلی هرچند کوچک دارید که لازم ندارید و تمیز هستند، می توانید در شهر و منطقه خود به ادمین های کانال استانی تحویل دهید تا بدست نیازمندان شهر خودتان برسانند. 🔹 البته اگز نیازمندی میشناسید می توانید خودتان تحویل دهید. ✅ و همچنین می توانید کمک های نقدی خودتون رو به همین مناسبت به این شماره کارت واریز بفرمایید: 6037998174624782 به نام فاطمه حسینی و عکس فیش واریزی رو به آیدی 👇 بفرستید: @gomnamm14 🌐http://eitaa.com/joinchat/3839098902Cb88bb981ba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🥔 آموزش کاشت سیب زمینی😍 #سبک_زندگی_اسلامی #کاشت_پرورش_گیاهان_مثمر ═════●⃟ 🥔 ⃟●᪥᪥᪥════ ⏬⏬⏬
🥔نکات کاشت سیب زمینی ارگانیک: سیب زمینی یکی از محصولاتی ست که فصل بخصوصی نداره و همه فصول به راحتی در دسترس است. 🔹وسایل مورد نیاز برای کاشت سیب زمینی در گلدان: گلدان: برای کاشت سیب زمینی به گلدانی بزرگ و حداقل با عمق و عرض 30 سانتی متر و زهکشی مناسب نیاز است. خاک مناسب: بهترین خاک برای رشد و تغذیه سیب زمینی خاک ورمی کمپوست است که به سادگی می توانید تهیه کنید. تعدادی سیب زمینی جوانه زده. در صورت تمایل می توانید از مقداری کود دامی پوسیده نیز استفاده کنید. ابتدا پیش از شروع کاشت بهتر است سیب زمینی ها را برای یک روز در یک محیط خنک و تاریک نگهداری کنید. در صورت بزرگ بودن سیب زمینی‌ها می‌توانید آن‌ها را از وسط برش بزنید. توجه کنید در هر نیمه از سیب زمینی جوانه برای رشد وجود داشته باشد. پس از انتخاب گلدان مناسب با تعداد سوراخ‌های کافی برای زهکشی‌، در حدود نصف حجم گلدان را با خاک پر می‌کنیم. در گلدان با عمق 30 سانتی متر در حدود 15 سانتی متر خاک مناسب می‌باشد. توجه کنید هر چه حجم گلدان بیشتر باشد تعداد جوانه‌ها و سیب‌زمینی‌های برداشتی بیشتر خواهد بود. 🔹نحوه آب دادن: به طور معمول گلدان به 30 الی 50 میلی لیتر آب در هفته نیازمند است. در فصل گرما گلدان نیاز به آبیاری بیشتری دارد. توجه داشته باشید که خیس بودن خاک باعث پوسیدگی سیب زمینی ها خواهد شد. اگر در ابتدای کاشت به گلدان آب زیادی بدهید و سپس به گلدان آب لازم نرسد باعث بد شکل شدن سیب زمینی ها خواهد شد. در حدود 2 هفته قبل از برداشت آبیاری را قطع کنید. 🔹میزان نور: سیب زمینی در داخل خاک رشد می‌کند اما ساقه‌ها و برگ‌های آن بیرون از خاک هستند و غده‌ها در زمان رشد نیاز به محافظت از نور خورشید دارند. نور زیاد خورشید باعث سبز شدن سیب زمینی می‌شود. بهترین مکان برای رشد سیب زمینی بیرون از فضای خانه و در محیطی هست که هم در معرض سایه و هم نور خورشید باشد. ساقه ها و برگ های سیب زمینی در زمان رشد نیاز به نور خورشید دارند به همین منظور گلدان را در جایی قرار دهید که در روز حدود 6 الی 8 ساعت نور آفتاب دریافت کند. 🔹زمان برداشت: زمان برداشت سیب زمینی در حدود 4 الی 6 ماه بعد از کاشت می باشد. پس از رشد و آبیاری صحیح، سیب زمینی جوانه زده و از خاک بیرون می آید سپس ساقه و برگ های آن رشد می‌کند. زمان برداشت محصول پس از زرد شدن برگ‌ها و ساقه‌های سیب زمینی است. در صورت زرد شدن برگ‌ها و ساقه‌ها وقت آن است که سیب زمینی را از گلدان خارج کنید. 🔹خاک و درجه حرارت: از دو عامل تولید سیب زمینی یکی درجه حرارت خاك و گرمای هوا و دیگری نوع خاک است. عامل اول یعنی حرارت به مراتب مهم تر از عامل دوم یعنی نوع در خاك است. بهترین خاک برای کاشت سیب زمینی خاکی است عميق و حاصلخیز یعنی از حيث ترکیب فیزیکی رس و شنی که مقدار زیادی مواد آلی پوسیده (هوموس) دارا باشد. بنابراین خاکی که سیب زمینی در آن کاشته می شود باید سبک و پوك و در عین حال قادر به نگاهداری رطوبت باشد. 🔰نکته: برای صرفه اقتصادی بیشتر میتونید هر سیب زمینی رو چهار قسمت کنید و هر تکه رو جداگانه بکارید. هر یک تکه، جوانه می‌زند و تبدیل به یک بوته می‌شود. هر بوته، بین ۴ تا ۱۲ سیب زمینی می‌دهد.👌 ═════●⃟ 🥔 ⃟●᪥᪥᪥════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿⃟🦋؎•° الهی رجب گذشت و . ما از خود نگذشتیم . تو از ما بگـــذر ✍🏻 آیت‌الله حسن‌زاده آملی ‌‎‌‌‌‎‌✾͜͡🕊࿐✰•. @gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🌿⃟🦋؎•° الهی رجب گذشت و . ما از خود نگذشتیم . تو از ما بگـــذر ✍🏻 آیت‌الله حسن
✍ وداع سخت می‌شود، آنجا که انسی گرفته باشی ؛ گویی قلبت چسبیده به سینهٔ آسمان رجب و قصد کندن ندارد! عجیب نیست این حجم از دلبستگی و دلتنگی، وقتی قدِ تمام لحظه‌های این ماه تمرین کردی، روی زمین نباشی و پایِ دلت بندِ جاذبه هایش نماند! انس گرفتی، درست از همان شب لیلة الرغائب، که قلبت با نگاهش لرزید و رغبت‌هایت فرق کرد... و آرام آرام با باران‌های مُدامِ دوست داشتنش، روحت را به تطهیری مبارک، مشرّف نمود! 💫 خداحافظ آسمانِ رجب؛ که انتهایت نیز، لحظه‌ی باشکوهِ آغاز است... سرآغازی برای " شُدَن" !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت327 ❣❣کمیل گفت خودم به مادر زنگ بزنم بهتر است. همین که صدایم را بشنود
یک وقتهایی اتفاقی می افتد، یا کاری می کنی که برایت خیلی گران تمام می‌شود. هر روز تمام سعیت را می‌کنی تا به تلخی‌ آن اتفاق فکر نکنی، فراموشش کنی و به خودت امید بدهی که کم‌‌‌کم همه چیز درست می شود و بالاخره یک روزی خدا دستی را می‌فرستد تا تلخی ها را کنار بزند. شاید آن دست حتی گاهی دست خودت باشد. نباید فراموش کنم دستان زیادی کمکم کردند تا تلخی‌های زندگی‌ام کمرنگ شوند. قدر این دستها را دانستن خودش خوشبختیست. مادر می‌گوید بعضیها معنی خوشبختی را نمی‌دانند، برای همین احساس خوشبختی نمی‌کنند. او می‌گوید در اوج تلخیها هم می‌شود خوشبخت زندگی کرد به شرط آن که عامل ناکامیهایمان را به کسی نسبت ندهیم. این روزها چقدر حرفش را می‌فهمم. روی تختم درازکشیده بودم و کتاب می خواندم. آنقدرغرق کتاب بودم که متوجه ی ورودش به خانه نشدم. یاالله گویان وارد اتاق شد و باعث شد افکارم را از کتاب بیرون بکشم و با تعجب نگاهش کنم. خواستم از تخت پایین بیایم که مانع شد. با خودم گفتم "یعنی اینقدر غرق بودم که آمدنش را متوجه نشدم؟" کنارم روی تخت نشست وجواب سلامم را با لبخند داد و همانطور که آناناس تزیین شده ایی که در دستش بود را آرام روی میزکنار تختم می گذاشت گفت: –چقدرخوبه که اینقدرغرق کتابی. امروز حالت چطوره؟ نگاهم کشیده شد دنبال گلهایی که داخل آناناس کارشده بود، چقدرخلاقانه به جای تاج آناناس گل کارشده بود و برایش پایه ی شیشه‌ایی گذاشته شده بود. آنقدربرایم جذابیت داشت که گفتم: –خوبم. چقدر این قشنگ و خلاقانس! باخنده اشاره ایی به پیراهن تنش کرد و گفت: –گفتم منم هنرهام رو رونمایی کنم، فکرنکنی... حرفش رابریدم و با تعجب پرسیدم: –کارخودته؟ سرش راکمی کج کرد هی...محصول مشترکه باخواهرگرامی. دیشب درستش کردیم. –ممنونم، خیلی قشنگه. هنر مندی تو خیلی وقته به من ثابت شده. من به گرد پای تو هم نمیرسم. چرا سرکار نرفتی؟ چی شده بی‌خبر امدی؟ اونم صبح؟ دستش را لای موهای کوتاهم تابی داد، که با وسواس خاصی مرتبشان کرده بودم و بهمشان ریخت و با لبخند گفت: –قابل نداره، مو قشنگ من. به حاج خانم خبر داده بودم. یک ساعت دیگه باید جایی باشیم. –کجا؟ –دادگاه...قاضی به فنی‌زاده گفته موکلتم باید باشه میخواد یه سوالهایی ازت بپرسه. –ولی تو که گفتی... –آره گفتم، ولی گاهی نظر قاضیها متفاوته دیگه. چرا ناراحت شدی؟ چیزی نیست که...آروم باش من اونجا کنارتم. تصور دوباره دیدن فریدون بغض به گلویم آورد. –حالا فهمیدی چرا بی‌خبر از تو امدم. نمی‌خواستم زودتر بدونی و فکر و خیال کنی. استرس تمام وجودم را گرفت. لبهایم لرزید: –من از اون می‌ترسم. اصلا نمی‌خوام هیچ کدومشون رو ببینم. کی این کابوس تموم میشه؟ بغضم را رها کردم. "خدایا کی گذشته‌ی من تمام می‌شود؟" با اشکهایم تمام لحظه های تلخ گذشته را باریدم، مثل باران اسیدی. تلخی های زندگی‌ام مثل اکسیدهای گوگرد و نیتروژن روی لباسش می چکید، ترسیدم ازاین که از این باران اسیدی آسیبی ببیند. سرش را روی سرم گذاشت و زمزمه وار گفت: –فکرکنم چند روز موندی خونه، سرکار نیومدی بهانه‌گیر شدیا. بعد از دادگاه میریم گردش، تا حالت عوض بشه. چقدرخوب بلد بود، به رویم نیاورد و چیزی نپرسد. سرم را شرم زده بلندکردم، ولی نتوانستم نگاهش کنم. صورتم را با دستهایش قاب کرد و گفت: –حق داری بترسی. من اونجا یک لحظه هم تنهات نمیزارم. نگاهم شد یقه‌ی لباسش. –کمیل.جوابی نداد، باتعجب نگاهش کردم. بالبخند اشکهایم را با انگشتهایش پاک کرد و گفت؛ –جان دلم. –قول بده هر اتفاقی افتاد هیچ وقت تنهام نزاری. مرا به سینه اش چسباند و گفت: –دلت روبسپار به خدا خانمم از تنهایی نترس. تاوقتی خدا رو داری تنها نیستی. تا خدا هست بنده‌ی خدا چیکارس. ان شاالله منم همیشه کنارتم.دوباره موهایم را بهم ریخت. – حالا پاشو آماده شو. –ریحانه کجاست؟ –تواونقدرکه به فکر ریحانه ایی، به فکرخودت هستی؟از وقتی بابا اینا امدن کلا مهد نمیبرمش. پیش بابا ایناست. بهشون گفتم تاخانمم کامل خوب نشده نبایدشهرستان برگردن. چون من فعلا زیادوقت نمی کنم پیش ریحانه باشم، باید به همسرم برسم. بعد بلند شد و دستم را کشید. –یالا پاشو دیگه، زخم بستر گرفتی از بس خوابیدی. همین که بلند شدم جای من دراز کشید و دستهایش را به هم گره زد و گذاشت روی سینه اش وچشم هایش رابست. –تا من یه چرت بزنم آماده شو. گلهای روی میز را بو کردم و گفتم: –همین که خودت هر روز میای بهم سر میزنی کافیه، چرا هر دفعه اینقدر زحمت می‌کشی؟ با چشم‌های بسته گفت: –محض دلبری ازعیالم.نگاهم به حلقه‌ی دستش افتاد، یادم امدکه موقع خرید به جای حلقه یک انگشتر نقره برداشت، با یک نگین کوچک عقیق که قیمت ناچیزی داشت وگفت، هیچ وقت ازخودم جدایش نمی کنم.همه ی کارهایش دلبرانه بود
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت328 یک وقتهایی اتفاقی می افتد، یا کاری می کنی که برایت خیلی گران تمام
بعدازخداحافظی از مادر، کفشهایم را برداشتم تا روی پله ها بنشینم و بپوشم. هنوز خم شدن وراحت کفش پوشیدن برایم سخت بود. بخصوص این کفش ها که بند مختصری هم داشت. همین که خواستم روی پله ها بنشینم کمیل کفشهایم را از دستم گرفت و گفت: –چندلحظه صبرکن. بعدخودش خم شد و کمکم کرد تا کفشهایم رابپوشم و بعد بندهایش را برایم بست. چقدر این کارهایش درقلبم بزرگش می‌کرد. خجالت زده باخودم فکرکردم کاش کفشهای بدون بندم را می پوشیدم و این را به زبان آوردم. وقتی بلندشد و صورت گُر گرفته ام را دید، گفت: حکایت عشق حکایت بند کفش است! باید که تعظیم کرد.... هوا ابری بود. رو به کمیل گفتم: –میخواد بارون بیاد. نگاهی به آسمان انداخت. –چی ازاین بهتر. همین که کنارماشین رسیدیم. رعد و برق شد. صدایش وحشتناک بود. بی اختیار دست کمیل را گرفتم. دستم را کمی فشار داد و در ماشین را باز کرد و لبخند زنان گفت: –این رعد و برق من رو یاد مطلبی انداخت که قبلا یه جا خوندم. پشت فرمان جای گرفت و ادامه داد: –از یه عقابی پرسیدن: آیا ترس به زمین افتادن رو نداری؟ عقاب لبخند میزنه و پرواز میکنه و میگه: من انسان نیستم که با کمی به بلندی رفتن تکبر کنم! من در اوج بلندی، نگاهم همیشه به زمینه... در همین لحظه ناگهان رعد و برقی شدید بهش اصابت میکنه و عقاب پودر میشه. تا اون باشه در جواب یک سوال ساده، قمپز فلسفی در نکنه... همین که حرفش تمام شد خندید. من که تازه فهمیدم منظورش چیست خندیدم و گفتم: –من و باش که فکر کردم الان میخوای یه نتیجه اخلاقی بگیری... جلوی در دادگاه که رسیدیم، فنی زاده زنگ زد و به کمیل گفت که عجله کنیم و زودتر داخل برویم. تپش قلب گرفتم. با فرستادن صلوات سعی کردم آرام باشم. کنار کمیل روی صندلیهای ردیف اول نشستم. پدر و مادر فریدون هم آمده بودند. بعد از چند دقیقه مژگان هم به جمع‌شان اضافه شد. قاضی بعد از چند سوال و جواب از وکیل‌های هر دویمان. شروع به سوال پرسیدن از من کرد. با نگاه کردن به فریدون ضربان قلبم بالا رفت. نگاهم را به طرف کمیل چرخاندم. با لبخند چشم‌هایش را باز و بسته کرد و آرامم کرد. با صدای لرزان از تهدیدهایی که فریدون کرده بود و همه‌ی آزار و اذیتهایش گفتم. آقای فنی زاده هم به اندازه کافی برای اثبات حرفهایم مدرک جمع کرده بود. همین که حرفهایم تمام شد و دوباره کنار کمیل نشستم، احساس کردم دیگر توانی در بدنم نمانده. کمیل دستهای یخ زده‌ام را در دستش گرفت و کنار گوشم گفت: –عالی بود. فکر می‌کنم حدود یک ساعتی طول کشید تا جلسه تمام شد. فنی زاده نزدیک کمیل شد و گفت: –چون سابقه هم داشته کارمون راحت شد. چند سال زندان رو شاخشه. فریدون را از اتاق بیرون بردند. من و کمیل هم فوری آنجا را ترک کردیم. هنوز از ساختمان بیرون نیامده بودیم که با صدای مژگان برگشتم. مژگان و مادرش خودشان را به من رساندند و شروع به التماس کردند. –راحیل جان من همین یه برادر رو دارم. اون طاقت زندان رو نداره، تو ناز و نعمت بزرگ شده. یه وقت یه بلایی سر خودش میاره، خونش میوفته گردن توها، گذشت کن و... مادرش حرفش را برید و گفت: –من هنوزم باورم نمیشه فریدون این کارایی که تو گفتی رو انجام داده باشه، اون میگه فقط می‌خواسته باهات حرف بزنه، تو بد برداشت کردی. تو که خدا و پیغمبر سرت میشه، درسته که پسر من بی گناه زندان بره؟ با تعجب نگاهی به کمیل انداختم. کمیل گفت: –خانم لطفا مزاحم وقت ما نشید. ما باید بریم. بعد دستم را کشید و از آنجا دور شدیم. کمیل با خودش زمزمه کرد: –التماس کردنشونم با همه فرق داره. هنوز چند قدمی از ساختمان فاصله نگرفته بودیم که پدر فریدون جلوی راهمان سبز شد و گفت: –من پدر فریدون هستم. این که پسر من مقصر هست یا نه، مهم نیست. مهم اینه که براش زندان بریدن. شما رضایت بده، من دوتا قول بهت میدم. اول این که دیگه هیچ وقت اونو نمی‌بینی، چون از این مملکت میریم. دوم این که یه خونه توی بهترین منطقه‌ی تهران بهت میدم که ارزش مادی زیادی داره. اگه موافقت کنی... کمیل حرفش را برید و گفت: –موافقت نمیکنه. پولتون رو خرج تربیت پسرتون می‌کردید که مزاحم ناموس مردم نمیشد. بعضی خسارتها با پول قابل جبران نیست. پدر فریدون هاج و واج به کمیل خیره ماند. به طرف ماشین پا تند کردیم. همین که کمیل قفل ماشین را زد. با صدای آشنایی هر دو متوقف شدیم.
🔴 اعمال مشترک ماه شعبان‌المعظم 🌕 حلول ماه مبارک و پر خیر و برکت شعبان المعظم بر همه منتظران مولود نیمه شعبان مبارک باد. 🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب زیارتی ارباب 🎙حاج حسین سیب سرخی ✨آقا سلام؛ میشه به من اجازه بدی؛بازم بیام... 💌 بفرستید برای اونایی که این روزها دلتنگ زیارت امام حسین (علیه‌السلام) هستند... 🔅السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ 🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋😊 صبحتون بخیر😍 🌸🍃سلام بر تو ای گنج ودیعه شده در خزائن الهی ۱۴صلوات هدیه به مولا صاحب الزمان به نیت سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸🍃 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 روزتون مهدوی 🌼 🌹@Gilan_tanhamasir
🎀ســــــلام و ادب همســـفــراا☺️ صبح زیبای آدینه تون پر از الطاف الھے 🌙حلول ماه پربار و برکت شعبان؛ فصل شادی و عاشقی آل خدا، رو خدمتتون تبریک میگیم ... ✨خیس شدن زیر بارون مغفرت خدا، گوارای وجود پاکتون. و قشنگ ترین اَعــیادِ زمین پیشاپیــش ؛ مبــ🌸ــارکتون باشه"☺️. حالِ دلتون به برکتِ مولودین این روزها، خوبِ خوبِ خوب... ان شاءالله 🌺جمعه واولین روز ماه مبارک شعبان زندگیمان را پر برکت و بیمه کنیم با ذکر شریف صلوات بر ✨حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ و خاندان مطهرش 🌺 🌷 🙏 💞 🌹@Gilan_tanhamasir
گریز از هرآنچه غیر توست.mp3
6.8M
🌠 مناجات شعبانیه، تنها یک دعای معمولی نیست! آنقدر که • همه ائمه اطهار علیهم‌السلام • این دعا را می‌خواندند!!! این مناجات را بشناسیم... 🎤 🌹@gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 👤 توییت استاد ✍🏻 ‌1⃣ شاید باورتان نشود اما دانشگاه‌های علوم پزشکی با سهمی بالغ بر ۱۲۵هزار میلیارد تومان از بودجهٔ عمومی کشور، بابت دخل و خرج خود به هیچ نهاد نظارتی پاسخگو نیستند و در فضایی کاملاً غیرشفاف پول بیت‌المال را هزینه می‌کنند!!! ‎ ‏2⃣ حقوق‌های نجومی در وزارت بهداشت و گزارش‌های مالی دروغ برای دریافت بودجه بیشتر، از نتایج معافیت دانشگاه‌های علوم پزشکی از حسابرسی و شفافیت است. برای مثال دانشگاه علوم پزشکی اراک در سال ۹۸ برای گرفتن بودجهٔ عمومی بیشتر ۲میلیون بیمار بستری پیش‌بینی کرده! ‏3⃣ در حالی‌ که کل استان مرکزی ۱/۵میلیون نفر جمعیت دارد! همچنین خوب است بدانید دانشگاه‌های علوم پزشکی ۸۵درصد بودجه خود را صرف بیمارستان‌ها و سایر امور جاری می‌کنند و این بودجه هیچ ارتباطی با آموزش و پژوهش ندارد. ‎ ‏4⃣ اما به‌خاطر ۱۵درصد باقیمانده که صرف تربیت دانشجو می‌شود، ذیل مادهٔ ۱ قانون احکام دائمی توسعه قرار می‌گیرند و ۱۰۰درصد بودجه‌شان را از حسابرسی خارج و غیرشفاف می‌کنند! دانشگاه‌های علوم پزشکی بر خلاف قانون اساسی، با آنکه بودجهٔ عمومی دریافت می‌کنند اما تحت حسابرسی دیوان محاسبات قرار ندارند. 5⃣ همین‌طور بر خلاف بند ۱۰ سیاست‌های کلی سلامت ابلاغی رهبر انقلاب درآمدها، هزینه‌ها و فعالیت‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی که مهم‌ترین بخش نظام سلامت است، هیچ‌گونه شفافیتی نداشته و به سلیقهٔ هیئت امنای دانشگاه خرج می‌شود. ‏6⃣ حالا کمیسیون تلفیق مجلس در اقدامی انقلابی رأی به برانداختن ‎ داده است. در مقابل بیانیهٔ معاونان دانشگاه‌های علوم پزشکی در مخالفت با شفاف شدن و نظارت بر بودجهٔ دانشگاه‌های علوم پزشکی نشان از حجم عظیم منافع در دانشگاه‌های علوم پزشکی دارد. ‏7⃣ با این پیش‌فرض و تجربه که لابی قدرتمند پزشکان سال‌هاست در نظام بسط قدرت داده باید دید نمایندگان مجلس در ادامهٔ کار کهکشان نیز به وظیفهٔ خود در حسابرسی از بودجهٔ عمومی و شفافیت دخل و خرج هزینهٔ نهادهای دولتی عمل خواهند کرد یا منافع مردم را به لابی‌من‌های وزارتخانه خواهند فروخت! 💠‏ عزیزان عنایت داشته باشند که به‌علت تایپ انگلیسی اعداد، جمعیت استان مرکزی که یک و نیم میلیون نفر است، در توییت پنج‌ویک‌دهم میلیون نشان داده شده است. یعنی از جمعیت یک‌ونیم میلیونی این استان ۲میلیون نفر پیش‌بینی بستری داشته‌اند. 🌐 https://twitter.com/A_raefipur/status/1499481635242352649?t=jbZl_-d9tBYBoTy5tZ3QyA&s=19 🆔@Gilan_tanhamasir
💢‏تصاویری از زنان در ارتش اوکراین را پخش کرده و به آنها لقب قهرمان می‌دهند! 🔹اما سالهاست «آمنه وهاب زاده» امدادگر،آر پی چی زن و همرزم شهید همت وشهید چمران را که وقتی دید،جانبازی که درحال درمانش هست ماسک ندارد؛ ماسک خود را به او داد وخود شیمیایی شد را بایکوت خبری کرده اند وهیچ اسمی از او نیست... « یاس» 💪 🌹 @Gilan_tanhamasir