فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{ #مذهبـے 🌙
•{ #استوری🌱
خدایا ؛
آخرت مارا ختم به شهادت کن...🤲🏻🍃
دعایی که مستجاب شد...🌷🌷
/ʝסíꪀ➘
|❥ @gilan_tanhamasir
▪️گلایه رهبر انقلاب از نتایج پیگیریها در حوزه جمعیت.
آیا این گلایه مشمول ما #مذهبی ها هم میشه⁉️
#شرمنده_ایم
@Gilan_tanhamasir
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🎊🎊پیش دبستانی تنها مسیر افتتاح شد🎊🎊
🔶آغاز ثبت نام پیش دبستانی مجازی تنهامسیر آرامش با کمترین هزینه👏👏
🔶 همراه با مربی های توانمند و ارتباط دو طرفه مربی و کودکان 😇
✅#مهارت_زندگی و#آداب_معاشرت
✅آشنایی با #مفاهیم_قرآنی و انس با قرآن در قالب #گفتگو و #قصه_گویی📚
✅#خلاقیت و #پرورش_هوش کودکان
✅#قصه گویی
✅انواع #بازی های خلاقانه و هدفمند
✅#نقاشی و #دست_ورزی 🎨🎨
✅#کاردستی
✅#ورزش و #تندرستی
✅#مشاهده و#آزمایش
✅#بازی_ریاضی و #دقت_تمرکز➖➕
✅مناسبت های #ملی و #مذهبی 📅
✅موارد زیر به صورت فوق برنامه در خلال کلاس ها ارائه میگردد😍👇👇
🔸#سفالگری
🔶#نمایش
🔸آشنایی با اشعار #شاهنامه
🔸آشنایی با مفاهیم اولیه #نجوم
🔸آشنایی با مشاغل و #کارآفرینی
✅آغاز کلاس ها از اول
#سال_تحصیلی مخصوص سنین ۴تا ۶ سال
✅هزینه آموزش ها در موسسات دیگر در یک سال تحصیلی ۲ الی ۴ میلیون میباشد
✅تخفیف ویژه اعضای تنها مسیر آرامش 👈 شهریه ی #ماهیانه فقط ۵۰هزار تومان😍😍
برای اطلاعات بیشتر میتونید به ادمین ما مراجعه بفرمایید👇
@Admin_sabtenam8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌سیزدهم ماه مبارک رمضان مصادف است با #شهادت_مختارثقفی؛ مردی که زیرکی اش را آقا #امیرالمؤمنین علیه السلام تحسین کرده بود.
به همین مناسبت، کلیپی از فیلم #مختارنامه رو تقدیم میکنیم👇
✨✨✨
امروز می خواهم به مصاف #تزویر بروم که بدترین آفت دین است.
تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید.
تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام #خدا و بر روی دیگرش نقش #ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش.
👈و چه خون دلها خورد #علی از دست این جماعت سر به سجودِ آیه خوان و به ظاهر متدین...😔
#سیاسی
#مذهبی
#انتخابات
#ریاست_جمهوری
✳️@gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت78 پات بهتر شده؟ ــ بله دیگه خوبه. بیایید براتون یه
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت79
–آره خودشم گفت که دلیلتون به خاطر مذهبی نبودنش بوده. ولی اون حرفهایی زد که فکر
می کنم اگه شما باهاش ازدواج نکنید کلا از مذهب و دین و شایدم مسلمونی ببُره.
یه وقتهایی آدم باید به خاطر خدا نفسش رو زیر پا بزاره.
خجالت میکشیدم راحت حرفم رابزنم. ولی از این که کارآرش باعث شده بود آقای معصومی دوباره مثل یک استاد برایم حرف بزند و نظرش رابگوید خوشحال بودم.
دلم می خواست با او دراین زمینه مشورت کنم ولی همیشه حجب وحیا مانع میشد. حرفهایی راکه می شنیدم برایم عجیب بود. حیرت کرده بودم. کمی مِن ومِن کردم وگفتم:
– ولی من الان دقیقا نفسم رو زیر پام گذاشتم.
برای همین بهش جواب منفی دادم.
بشقابش را کمی عقب کشیدو ساعدهایش راروی میز گذاشت.
– می تونم راحت باهات صحبت کنم؟
چشم دوختم به میز ناهار خوری و گفتم:
–بله.
همانطور که به بشقاب سوپ من نگاه می کرد گفت:می دونم که شما یه معیارهایی تو نظرتون هست که شاید مهمترین اونهارو این آرش خان نداشته باشه.
می دونم شما می خواهید با یه خانواده ی مذهبی وصلت کنید وعمری رو در آرامش زندگی کنید، اینم می دونم که الان سختتون بوده جواب رد بهش بدید.
به نظرم طور دیگه هم میشه فکر کنید. به این که آرش خان از خدا فقط شمارو می خواد، به این که اگه با هم ازدواج کنید چقدر می تونید کمکش کنید، اون به خاطر علاقه ایی که به شما داره ممکنه خیلی تغییر کنه.
بعد آهی کشیدوادامه داد:
– شما هم با هر خدمتی که به همسر آیندتون
می کنید یا هر جا که تحملش می کنید به خاطر خدا، فقط خدا میدونه اجرش چقدره. اگه واقعا آدما دنبال رضایت خدا باشن، تو هرشرایطی میشه به دستش آورد.
این می تونه برای شما یه امتحان بزرگ باشه. درسته که ما همه اختیارداریم وحق انتخاب، ولی خب نمیشه از قسمت هم فرار کرد.
بعد سرش راپایین انداخت.
– شایدم خدا من رو وسیله قرار داده تا این حرفهارو بهتون بزنم که بیشتر رو تصمیمتون فکر کنید.
با چشمهای گرد شده فقط نگاهش می کردم. وقتی در این حد تعجبم رو دید، گفت:
–فقط خدا می دونه که چقدر برام سخته که این حرفها رو بهتون بزنم ولی واقعیتی که باید
می گفتم. باید خیلی به حرف هاش فکر می کردم تا بتونم هضمشون کنم.
ــ نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
– اگه من جواب مثبت بدم و ازدواج کنیم، بعدش اون تغییر نکنه چی؟
ــ شما همیشه وظیفه ات رو انجام بده، بقیه اش رو بسپار دست خدا. ممکنه اون موقع خیلی هم آزار ببینی و رنج بکشی، باید یادت باشه برای چی جواب مثبت دادی، #نیتت چی بوده.
اگه من دارم این حرفهارو میزنم چون وظیفه ی خودم می دونم که بگم. دیگه انتخاب با شماست.
ــ ولی من می ترسم.
خیلی جدی نگاهم کرد و گفت:
– تا وقتی خدارو داری از هیچی نترسید، همیشه به خودش توکل کن. بعدشم اول باهاش چند جلسه صحبت کنید، همه ی مسائلی که براتون مهمه براش توضیح بدید،
اصلا دلیل مخالف بودنتون رو با جزییات براش توضیح بدید. شاید براش شفاف سازی نکردید دلیل کارهاتون رو نمیتونه درک کنه.
اگه مرد میدون نباشه خودش جا میزنه میره کنار.
اینم فراموش نکنید که بدونه خواست خدا برگی از درخت نمیوفته.
از تصور این که با این حرفها چقدر مرا از خودش دورمی کند، بغضم گرفت و سرم را پایین انداختم.
مدام به این فکر می کردم که چطور می تواند اینقدر راحت حرف بزند، به خاطر دیگران زود کوتاه می آید، شاید هم به خاطر خدای دیگران.
حرفش افکارم را بهم ریخت.
ــ اگه قرار باشه افراد مذهبی با مذهبی ازدواج کنند وافراد غیر مذهبی با غیر مذهبی، پس مسئولیت ما چیه تو این دنیا؟ البته به نظرم آرش خان غیرمذهبی نیست. از حرف زدنش متوجه شدم، شاید فقط یه تلنگر می خواد.
این کلمه ی #غیر_مذهبی یا #مذهبی خیلی بد جا افتاده. طوری که وقتی مردم به یکی میگن مذهبی دیگه توی ذهنشون از اون شخص توقع عصمت دارند. یا برعکس وقتی به یکی میگن غیرمذهبی دیگه خیلی سیاه تصورش می کنند، که به نظرم هر دو اشتباهه در بیشتر مواقع این طور نیست... به نظرم شما کمی بیشتر فکر کنید، همش که نباید دنبال یه زندگی آروم و بی دردسر بگردیم؟
اگه تونستی با همسری که عقایدش باهات فرق می کنه کنار بیای و روش تاثیر بزاری هنر کردی.
حالا اون تاثیر هر چند ناچیزباشه.
البته اینایی که گفتم نظرم بود. باز خودتون تصمیم گیرندهاید.
حرفهایش برایم تازگی داشت. با تردید گفتم:
ــ حرفاتون درسته، ولی این چیزایی که شما میگید خیلی صبوری می خواد، من نمی دونم اینقدر صبر دارم یانه؟
ــ وقتی #هدف_بزرگ داشته باشید که شما دارید هر چی سختی داشته باشه به جون
می خرید. مثل یه کوهنورد که برای رسیدن به قله حتی گاهی جونش روهم میزاره.
عاجزانه نگاهش کردم وگفتم:
–اگر در خودم توان کوه نوردی نبینم چی؟
سرش راتکانی داد وگفت:
–خب، اون دیگه بحثش فرق میکنه. پس همین راهی که میرید درسته.
خیلی دلم می خواست بدانم او که اینطور صحبت می کند همسر خودش چطوربوده. هیچ وقت در موردش حرفی نزده بود.