بُشر حافی گوید : از بازار بغداد می گذشتم . یکی را هزار تازیانه بزدند که آه نمی کرد! او را به زندان بردند . از #پی وی برفتم ، پرسیدم این زخم بهر چه بود ؟ گفت : از بهر آنکه شیفتۀ عشقم ! گفتم چرا زاری نکردی تا تخفیف دهند ؟ گفت : 👈🏻معشوقم به نظاره بود ! به مشاهدۀ معشوق چنان مستغرق بودم که پروای آزار بدن نداشتم . گفتم آن دم که به دیدار بزرگترین معشوق رسیده بودی ، چون بودی ؟ همان دم نعره ای زد و جان نثار این سخن کرد !
کشف الاسرار رشيد الدين ميبدي
@Glorious_poem
اللهم الرزقنا عشق و حاله😍
پِيِ وِي! نه " پي وي" ها😂😂