eitaa logo
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
5.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
88 فایل
👈حضورشمادرکانال باعث افتخارماست♥ . . ☑️با فورواردکردن مطالب درثواب آن شریک شوید♥ . . . مدیر 👉 @MoRTEzA01993👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ 🌸🍃بسم الله الرحمن الرحیم🌸🍃 بیسیم را روے میز مے گذارم و چشم میدوزم بہ منظره بیرون از پنجره...دو هفته اے مے شود ڪہ از ان اتفاقات گذشتہ اما ذهن من همچنان درگیر است...این ارامش را باور نمے ڪنم...احساس مے ڪنم زندگے ان دخترڪ همچنان نارام و پر اشوب است... انگار تنم میخارد براے این ڪارها...اصلا بہ من چہ مربوط ؟ در اتاق باز میشود و محمدی در چهارچوب در ظاهر... به سمتم مے اید و کنارم روے یڪ صندلے مے نشیند....بعد از ڪمے احوالپرسے چیزے مے گوید ڪہ چندان خوشم نمے اید...اما بدم هم نمے اید..یڪ جور بے حسے عجیبے بہ جانم افتاده بود... محمدی_راستش میعاد بہ حاجے گفتم هماهنگ ڪنه برم خواستگارے خانم صدیقے... متعجب از حرفش میگویم: _شوخے مےڪنے؟ محمدی_چه شوخے دارم ...ڪاملا جدے بود... _اها..ڪه اینطور...بسلامتے ان شاالله محمدی_سلامت باشے... _راستے حمید این هندزفری حنجره ایه من رفت به فنا...یعنی حواسم نبود پام رفت روش...حالام موندم فردا پس فردا هم که مراسمه بالاخره به درد میخوره... محمدی_هوووم...من خبر ندارم بچه ها از ڪجا گرفتن ولے بهشون میگم...باید یه صد و پنجاه تومنی تقبل ڪنے... _عه باشه...الان همرام چیزی نیست...کارت به کارت مے کنم دیگه... محمدی_باشه حالا... از او خداحافظے میکنم و از اداره به مقصد خانه خارج میشوم...اما باید قبل از ان به دیدار یڪے از استادانم مے رفتم... پیراهنے روشن پوشیده ام با شلوارے طوسے رنگ...تقریبا رسمے است و مناسب...از ڪنار مغازه اے رد میشوم و ارام خودم را از روے شیشه دید میزنم...دستے به موهایم مے ڪشم و به چند قدم انطرف تر به سمت گل فروشے مے روم...وارد میشوم و سلام دوستانه ای به فروشنده میدهم و او نیز گرم پاسخم را میدهد...یڪ دسته گل نرگس میگیرم و از فروشنده میخواهم تا ڪمے تزیینش ڪند... از انجا ڪه خارج مے شوم صدیقے را مے بینم ڪه دو دختر همسن و سالش هم کنارش ایستاده اند... نمیدانم حواسش به من هست یا نه... میخواهم از ڪنارش بگذرم ڪه پشیمان میشوم و سلامےمیدهم... سرش را ڪمے بالا می اورد...بعد از ثانیه اے مکث جواب سلامم را میدهد... _خوب هستید ؟ خشک تر از قبل جوابم رامیدهد... صدیقی_ممنون,شکر _خداروشکر به خانواده سلام برسونید... صدیقی_بله حتما... فکر نمیکنم جوابم این باشد...خب پس یعنی باید لال بشوم و راهم را پیش بگیرم؟ اصلا چرا سر راهم سبز شد ؟ شاید هم فڪر مے ڪند من هنوز بخاطر ان اتفاقات او را مے پایم... نفس عمیقے میکشم و بے خداحافظے از او دور مے شوم... لبخند تصنعی میزنم و در دلم میگویم نمیداند محمدی چه خواب ها که برای خودش و صدیقی ندیده... در ورودی دانشگاه را میگذرانم و به سمت طبقه دوم و اتاقے که حتم دارم استاد انجاست میروم... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌹 امیرالـمؤمنین علۍ(؏) : دوست #دوست‌واقعۍ نخواهد بود مگر آن كه از دوستش در سـ۳ــه حال مراقبت کند ➊ در سـختۍاش ➋ در غـــــيبت او ➌ پس از مـرگش 📚 نـهج‌البلاغه حکمت۱۳۴ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «#سمت_خدا» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 💠براے هر ترسے : <لا إلہ إلا الله> 💠 براے هر غم واندوهے : <ماشاء الله> 💠 براے هرنعمتے : <الحمد لله> 💠 براے هرآسایشے : < الشڪر لله> 💠 براے هرچیزشگفت آورے : <سبحان الله> 💠 براے هرگناهے : <أستغفر الله> 💠 براے هرمصیبتے: <إنا للہ و إنا إلیہ راجعون> 💠 براے هرسختے ودشوارے : <حسبی الله> 💠 براے هرقضا وقدر : <توڪلت علے الله> 💠 براے هرطاعت وگناهے(آمرزش گناهان،وسوسہ شیطان و.. <لاحول ولا قوه إلا باللہ العلے العظیم> 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️ خدایا🙏 خانه های ما را لبریز آرامش کن سد مشکلات دوستانم را بشکن و فراوانی را در زندگیشان جاری کن ما را بندگان شاکر قرار ده نه شاکی🙏 آمین یا رَبَّ 🙏 ✨میگن پنجره دل آدمهای مهربون ❣رو بخدا باز میشه ✨از اون پنجره یاد ما هم باش ❣الهی بهتر از اون چیزی که ✨در ذهنتون هست خدا نصیبتون کنه ❣لحظه ها تون پر از یاد خدا 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «#سمت_خدا» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ پشت در اتاق مے ایستم... دو تقه به در میزنم و بعد کسری از ثانیه در به رویم باز مے شود و حاج علے را مے بینم ڪه مثل همیشه لبخند برلب و اغوش باز من را به داخل هدایتم مے ڪند... _سلام حاج علے...دلمون براتون یه ذره شده بود...خوبین؟ گل ها را به سمتش میگیرم...اشاره میکند که روی یکے از مبل ها بنشینم...همانطور که مشغول قرار دادن گل ها در پارچ اب است مے گوید... حاج علے_علیکم السلام پسر...الحمدلله..چیشده یادے از ما ڪردی؟ _راستش خیلے وقت بود ندیده بودمتون گفتم یه سرے بزنم... حاج علے_اهااا...منم باور ڪردم...بچه من تورو بزرگ کردم برو سر اصل مطلب ببینم جریان چیه...باز چیشده... مقابلم نشسته و چهره ام را مے کاود...جلوی حاج علی نمیتوانستم خودم نباشم...دستانم را درهم قفل مےڪنم...سرم را پایین مے گیرم و گوشه ای از لبم را مے گزم... _راستش حاجے...شما ڪه غریبه نیستید... ڪمے مکث میکنم و بعد ادامه میدهم... چشمانم گرم میشوند اشکها به چشمم هجوم مے اورند...با بغض میگویم... _حاجے بخدا دارم خفه میشم... نگاهم مے کند...از ان نگاه کردن ها که از صدها جمله دلداری بهتر است... گریه امانم نمیدهد...میگویم _خودم یطرف...اوضاع یطرف...بچه ها یطرف...اقا خامنه ای یطرف...فرامین اقا یطرف...عصر قبل از ظهور یطرف...بیدارے اسلامے یطرف...تمدن اسلامے یطرف...مشکلات شغلم یطرف...خانوادم یطرف...ازواج و زندگے یطرف...حاج علی دارم خفه میشم... حاج علے قاطع میگوید حاج علے:خب.. ایشالا خفه شے...اگر امام عصر رفت تو اون سرداب و قائم شد و رفت از جلو چشم ما ،رفت در خلوت خودش و برای ما دعا مے ڪنه ڪمڪ مے ڪنه و لیلا و نهارا مواظب ماست...منم میگم شما برے تو غار دلت گم شے... منم دعا مے ڪنم برے گم شے...تا نرے گم شے پیدا نمیشے...فقط باید بیسیم دلت روشن باشه...ببین همین شهدا بعضی وقتا میخوان دوزاری مارو بندازن اما بیسیمه خاموشه...بیسیمه ترکش خورده... حرفهایش عجیب به جانم مینشیند...ارامش عمیقی به رگهای وجودم تزریق ڪرد...حرفهایش را کلمه به کلمه بر صفحه دلم حک کردم تا برای همیشه یادم بماند... از جایم بلند مے شوم میخواهم بروم و کنار حاج علی بنشینم... حاج علے_ببین میعادخودت میدونے چقد برام عزیزے...نه فقط تو همه بچه هایے که مثل توان و دغدغه اسلام و انقلاب دارن برام عزیزن...شما ها باید هوای اونیکه شبا پارتیه صبا پی الواتیه رو بیشتر از بقیه داشته باشید...مشکل ما اینه خودمونو لایق سرباز اقا بودن نمیدونیم...اگه میدونستیم یکاری میکردیم...ظهور اقام اینقدر طول نمیکشید....کجا بود که رسول خدا گفت که هر یکی از شما به ده تای اینا حریفه....بعد چے شد که بعد از بیست سال که سبک زندگیا عوض شد...اوضاع عوض شد...علی تو جنگ گفت:چی میشه بیستای شمارو بدم یدونه از اون یارای معاویه رو بگیرم...ما کدومشیم میعاد؟ اون بیستای بعدیه یا اون اولای دولت اسلامیه؟... چیزی برای گفتن ندارم...همیشه خوب میدانست مرا از کجا مورد هدف قرار بدهد...نیم ساعت بعد بر خلاف میل باطنی ام از حاج علی جدا شدم و راهے خانه...تمام مسیر را ذهنم درگیر کلمه به کلمه گفته های حاجی بود... 🚫من چه ڪرده بودم برای امدنش؟!🚫 ⚜مُدتے هسـت ڪه حیرانـمُ ⚜تَدبـیـری نیست 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ ‌‌☆محنا☆ مادرم به سمت در مے رود زنگ در را مے زند... صداے پدرم در ایفون مےپیچد هراسان به سمت مادر مے روم ...نگرانے در چشمانش موج مے زد... وارد ساختمان مے شویم پله ها را یڪے پس از دیگرے مے گذرانم یڪ دفعه فڪرے به سرم مے زند...سرجایم مے ایستم و منتظر امدن مادر میمانم ...به من میرسد ڪمے خم میشوم و ارام در گوشش میگویم: _مامان تا خودش چیزے نگفته چیزے نگے؟ مامان_باشه توام الڪے نگران نباش...ولے خیلے زود برگشته ذهنم درگیر میشود...جواب پدرم را چه بدهم؟ اگر بفهمد نمیدانم چه مے ڪند...میترسم از زمانے ڪه بفهمد... قلبم با تمام توانش در سینه مے ڪوبد...اصلا بگویم ڪجا بودم؟ بگویم رفته بودم بخیه هایم را بڪشم؟ نفسم بالا نمے اید مادرم دستم را نوازش میڪند و میگوید... _اروم باش دختر... دستانم را میگیرد چند پله بعدے را باهم بالا مے رویم...پشت در مے ایستم و از ترس سرم را پایین مے گیرم... صدای باز شدن در مرا به خودم مے اورد و از فڪر و خیال ها بیرونم مے ڪشد...قامت پدرم را مے بینم ڪه در چهارچوب در قرار گرفته...در چشمانش هیچ خشمے نمے بینم...ارامش چشمانش ارامم مے ڪند...نگاهے به مادرم مے اندازم ڪه ڪمے عقب تر از من ایستاده و مارا تماشا مے ڪند...هیچ کلامے بینمان رد و بدل نمے شود...سرم را پایین میگیرم مے خواهم به این سڪوت پایان بدهم ڪمے جلوتر مے روم ڪه پدر مرا بہ اغوش میڪشد و سرم را روے شانه اش میگذارد. سرش را نزدیک گوشم میبرد و ارام نجوا میڪند _بابا بگو من نبودم چه بلایے سرت اوردن... بغض به گلویم چنگ میزند...این مرد پدر من بود؟ مگر بر او چه گذشته بود؟ قطره اشکش روے گونه ام مینشیند و راه را براے جارے شدن اشکهایم باز مے ڪند...نمیخواهم گریه مرد ترین مرد زندگے را ببینم.. من چه ڪرده بودم با او... با صدایے گرفته از بغض مے گوید _نمیدونے چے ڪشیدم قشنگ بابا نمیدونے...نیمه جونم ڪردے به هق هق مے افتد شانه هایش میلرزند... بازوهایم را مے گیرد و مرا از خودش جدا مے ڪند...چقدر برایم سخت است جدا شدن از اغوش پر از امنیتش ...نمیتوانم چشمان به خون نشسته اش را ببینم...با دو دستش سرم را مے گیرد و بوسه اے بر پیشانے ام مےزند و عشق و ارامش را دوباره به وجودم باز مے گرداند... دستش را بہ پشتم میگذارد و مرا راهے خانه مے ڪند... ⚜بے تو هر لحظه مرا ⚜بیم فرو ریختن است 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 خدایا🙏 خانه های ما را لبریز آرامش کن سد مشکلات دوستانم را بشکن و فراوانی را در زندگیشان جاری کن ما را بندگان شاکر قرار ده نه شاکی🙏 آمین یا رَبَّ 🙏 ✨میگن پنجره دل آدمهای مهربون ❣رو بخدا باز میشه ✨از اون پنجره یاد ما هم باش ❣الهی بهتر از اون چیزی که ✨در ذهنتون هست خدا نصیبتون کنه ❣لحظه ها تون پر از یاد خدا ✨ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ 🌹از طــلـوع رنگ رنگ انتـــظار 🦋تا غــــروب لحـظه های مانـدگار 🌹من نـشستم ڪنج دیــوار دلم 🦋تا بــیاید صـاحب ایـن روزگـار 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌤 🤲 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸شروع صبحتون معطر به ذکر شریف 🌸صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 🌸 🌸و خاندان پاک و مطهرش 🌸 🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🗓 امروز سه شنبہ ↯ ☀️ ٢٠ خرداد ١٣٩٩ 🌙 ١٧ شوال ١۴۴١ 🎄 ٠٩ ژوئن ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : یا ارحم الراحمین 🍃🌸 رأى خويش را به چيزهايى كه مربوط به تو مى شود محدود كن. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
838330383(1).mp3
1.22M
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 💚 ❤️ با صدای استاد : فرهمند 👤 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 صفحه_112 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 سه شنبه شب است 🌙 سر بر دامن گلدسته های جمکرانت می گذاریم 🕌 و نجوا می کنیم امشب ظهورت را خدا بر ما ببخشد😔🙏 یامهدی اردکنی 🙏 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج🙏 ✨ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ 💎عمری نگران خیره به خورشید ظهـور 💓ای کاش به زودی برسد عید ظهـور 💎هرهفته سه شنبه ها دلم پر زد و رفت 💓تامسجد جمکران به امید ظهـــــور 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج 💚 🌤 🤲 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃🌸صبح زیباتون متبرک به ذکر پرنور 💕صلـوات 💕 بر حضرت محمدص و خاندان پاک و مطهرش 🌺 🌸💕اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌸💕مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌸💕وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
838330383(1).mp3
1.22M
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 💚 ❤️ با صدای استاد : فرهمند 👤 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🗓 امروز چهارشنبہ ↯ ☀️ ٢١ خرداد ١٣٩٩ 🌙 ١٨ شوال ١۴۴١ 🎄 ١٠ ژوئن ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : یا حی یا قیوم 🍃🌸 خوش‏رفتارى، بر محبّت دل‏ها مى‏ افزايد. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 صفحه_113 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ امیر مهدی: _عجب فیلم هندے اےشد...! اهمیتے نمے دهم و به سمت اتاق مے روم... چادرم را از سر در مے اورم و روے تخت مے اندازم و لباسهایم را عوض مے ڪنم... روے صندلے مے نشینم و در اینه خودم را مے بینم چشمان غرق در شوق و ارامشم به وجد مے اوردم... خوشحال از این اتفاق موهایم را ڪه تا ڪمر میرسید را روے شانه هایم رهایشان مے ڪنم و باعشق شانه شان میزنم همه شان را به سمت چپم میریزم و شروع میڪنم به بافتنشان ... از جایم بلند مے شوم مے خواهم از اتاق خارج شوم ڪه صداے پدرمانعم مے شود...! بابا: _تو راه ڪه بودم اقاے احمدے زنگ زد و گفت برای امر خیر و این حرفا مزاحم شدم منم گفتم پشت تلفن جاش نیست بزار از نزدیک همو ببینیم بعد...! مامان: _نفهمیدی کین حالا؟ _چرا فهمیدم...گفتش که تو اونجا با محنا اشنا شده... دنیا دور سرم مے چرخد این یڪے را ڪجاے دلم بگذارم ... در نیمه باز را کامل میبندم نمیخواهم دیگر چیزے بشنوم چطور به خودش همچین جازه ای را داده؟! _پسره پررو... میگم چرا هرجا میرفتم میومد هرچیم میگفتم میگفت برحسب وظیفه اس که الان اینجام... یه وظیفه ای نشونت بدم جناب...!! حالا خوبه بدترین نوع رفتارو تو عمرم با اون بشر داشتمااا... عجب! به همین خیال باش اقای میرامینے...! چند تقه به در مے خورد... _بله...؟! امیرمهدی: _بیام داخل؟ _نه _باشه الان میام..! لجباز تر از من او بود یعنی من هرچه بودم او از من فراتر بود و هیچ وقت نمیشد حریفش شد...! _رفته بودے اونجا شوهر پیدا ڪنے ڪلڪ؟ و بعد قهقهه میزند... از رفتارش عصبانے مے شوم و مے گویم _امیرمهدی درست صحبت ڪنا نزار مامان و صدا ڪنم بیاد جمعت ڪنه... از جایم بلند مے شوم و درست روبرویش مے ایستم... با اینکه همسن بودیم اما قدش از من بلند تر بود و قد من به زور به شانه اس مے رسید...! _اوه اخمشو نگا...بیچاره پسره نمیدونه دل به چه بی اعصابے داده...یدونه از این اخم خفنات به اون مے رفتے عمرا اگه اسمتم به زبون میاورد چه برسه خواستگاری...! _اتفاقا از اون بدترش رو رفتم...تا جاییم که میتونستم مشغولش کردم تا یوقت توهم برش نداره...! _اما متاسفانه این ڪارات عڪس جواب داده و اون یه دل نه صد دل عاشقت شده...😂 _میرے بیرون یا خودم بندازمت بیرون؟! دستانش را به نشانه تسلیم بالا میبرد و با خنده میگوید: امیرمهدی_اوه اوه من تسلیم...الان میرم ... به سمت در مے رود... هنوز کامل از اتاق خارج نشده که باز برمیگردد و میگوید: _راستے سوال طرح کردنی واسه خواستگارے منم صدا ڪن بیام ڪمڪ...! خنده شیطانے میکند و زبانش را برایم بیرون میاورد دیگر کم می اورم و مادرم را صدا میزنم: _مامان بیا اینوبیرونش کن... مـامـــان این را که میگویم در کسری از ثانیه نیست میشود انگار که هیچ وقت نبوده 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ به محض خروجش از اتاق در را مے بندم و از رفتنش نفسے راحت مے ڪشم...! به سمت پنجره اتاقم مے روم پرده هایش را ڪنار مے زنم .. امشب ماه ڪامل است و اسمان امشب روشن تر از هر شب است.! نور مهتاب به اتاق نیمہ تاریڪم را روشنایے زیبایے بخشیده باید ڪارے مے ڪردم نمیتوانستم همینطور دس دس ڪنم ... گوشے را از روے میز برمیدارم ...فڪرے به سرم مے زند... دنبال شماره اش مے گردم ... ڪمے بعد شماره را پیدا مے ڪنم! حالا باید ڪلمات را ڪنارهم بگذارم تا جمله اے را ڪه مے خواهم بدست بیاورم... چندین جمله تایپ شده را پاڪ مے ڪنم تا بالاخره جمله ے دلخواهم رامینویسم! (☆سلام...! شما من رو چے فرض ڪردید اقاے میرامینے؟؟! نڪنه اینم بر حسب وظیفتونه ڪه بیاید خواستگارے؟؟! خیلے محترمانه دارم بهتون میگم تجدید نظر ڪنید ... چون اگه بیاین اون جوابے رو ڪه دلخواهتونَ رو نمے شنوید جناب..😐) مردد میمانم ارسالش ڪنم یا نه... تا بالاخره ڪلمه ارسال را لمس مے ڪنم و پیام ارسال مے شود...به محض ارسال شدنش گوشے را به سمتے از تخت پرت مے ڪنم و خود بر روی تخت رها مے شوم... چه پیچ در پیچ شده است جریان زندگے ام... مادرم وارد اتاق مے شود و ارام روے تخت مے نشیند... مامان_خوابے قشنگم؟ دستم را از روی چشمم بر میدارم و لب میزنم _نه مامان_پس بلند شو یه چند جمله باهات حرف مادر دخترے دارم... _مے شنوم... مامان_نه دیگه اینطوری نمیشه... از دستانم میگیرد و بلندم میکند...روی تخت کنار خودش مینشاندم... مامان_بابات می گفت ... نمیگذارم حرفش را تمام ڪند ڪه مے گویم _میدونم چے گفت... _خب کار منم راحت کردی دختر...حالا بگو ببینم نظر خودت درموردش چیه... _مادر من الان حوصله این حرفارو ندارم بیخیالم شو مامان_ یعنے چے؟ _بزار بهتر بگم...یعنے اینڪه نه جوابم معلومه و مشخص...حالام بفرمایید... _مگه باتوعه؟ _مثل اینڪه مربوط به زندگی منه بعد اونوقت با من نیست؟ _به من دیگه مربوط نیست خودت میدونے و بابات...ولی گذشته از این خانواده محبے سه روز دیگه قراره بیان...این دیگه دسته منه و ڪارے نمیتونی بکنی...گفتم که فکراتو بکنے...ابرومو نبرے... مات و مبهوت خیره میشوم به او...از اتاقم بیرون مے رود و در را با شدت تمام مے ڪوبد...صداے مشاجره شان گوشم را مے ازارد... نور صفحه گوشے روے دیوار اتاق مے افتد...با سرعت به سمتش مے روم...حتما جواب داده... گوشی را دستم میگیرم و دنبال پیام ارسال شده از طرف او مے روم... روی نامش مے زنم و پیامش برایم باز مے شود...نمیتوانستم باور ڪنم انچه را که چشمانم مے دیدند... (سلام علیکم...اشتباه به سمع و نظرتون رسوندن...سوتفاهم نشه خانوم محترم اونے ڪه شما فڪر مے کنید من نیستم...) سریع تایپ مے ڪنم (پس اون ڪیه؟) یک دقیقه نمے ڪشد ڪه جواب مے دهد _محمدی...دیگه چیزی ازم نپرسید لطفا...به من مربوط نیست میخواهم گوشی را خاموش ڪنم که پیامے دیگر ارسال مے ڪند _فکر میکنم حالا که معلوم شد فرد مورد نظر کیه نظرتونم تغییر کنه... دیگر جوابے به او نمیدهم و میروم تا خودم را در خواب رها کنم بلکه کمے ارام گیرم :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 واکنش رهبر معظم انقلاب به تظاهرات در آمریکا 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎬کلیپ: منظور از "مُناشده" چیست و چرا موضوع غدیر را "مُناشده" کردند ؟ 👤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 پروردگارا 🙏 امشب ✨ ودر اين لحظه به حقِ تمامی اسماء و صفات بی انتهای خويش❣ آرزوي همـه را به هدف اجابت بنشان🙏 ✨آمیـــن یا رَبَّ 🙏 🦋از خدا میخوام ⭐️با یه حس خوب 🦋با نوری از جنس امید ⭐️با دلی غرق شادی 🦋و با قلبی سرشار از آرامش ⭐️امشب بخوابید 🦋تا فردا با ڪلی انرژی ⭐️از خواب بیدار بشید ✨ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌