🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سهم_من_از_بودنت 🍃
#بخش_چهاردهم😍✋
#قسمت_1
🍃🌸بسمےتعالے🍃🌸
سرم را روے میز میگذارم و منتظر پیغامے از سوے میرامینے میمانم...
چند دقیقہ اے میگذرد و خبرے از او نمے شود، نگران مےشوم و سعے میڪنم با زدن دستم روے میز خود را ارام ڪنم ڪه بالاخره صداے همراهم بلند مےشود،اول فڪر مےڪنم محبے است،اما بعد با شماره اے ڪه روے صفحه مےافتد از جواب دادن به ان طفره مےروم...
اینگونه حرف زدن با او را قبول ندارم و سریع رد تماس مےزنم...
پس چطور با محبے ڪه دشمن توست راحت پشت تلفن حرف مےزنے ؟
او فرق مےڪرد؟
چه فرقے؟
نمیدانمے نثارش مےڪنم و پیغامے میفرستم تا تنها از این طریق جوابم را بدهد...
او هم به یڪ دقیقه نمےڪشد ڪه جوابم را مےدهد...
یڪ جور دو دل مےشوم قبل از خواندنش،اگر بگوید مےروم و من تنها بمانم،چه ڪنم؟
اگر بگوید مےمانم و بلایے سرش بیاید،یعنے باز من مقصر بودم؟
لحظه اے چشمانم را مےبندم و مےگویم
اگر او بماند یا نماند مگر من خدا را ندارم؟
ماندن یا نماندن او ڪه دیگر دست من نیست،تنها اوست ڪه مشخص مےڪند بماند یا برود،نه من و نه خودش!
ارام چشم باز مےڪنم و خیره به جمله اے مےشوم ڪه او فرستاده!
لبخندے گوشه لبم جا خشڪ مےڪند
میرامینے_علیڪم السلام، خواهش مےڪنم از این حرفها نزنید،مگه میخواین بچه بترسونین؟ یه عمره داریم از هرکس و ناکس از این تهدیدا مےشنویم،اینم روش...اصلا ما نوڪر و مدافع خانواده مدافعای حرم هستیم،مگر اینڪه از روے جنازه من و امثال من رد شن ڪه بخوان به شما اسیبے برسونن...
یڪ به یڪہ کلامش به جانم مےنشیند، ارامش گمشده ام را باز مےگرداند و دوباره احساس امنیت مےڪنم!
یاد حرف پدر مےافتم ڪه همیشه میگفت
(تو این ڪشور ترس معنا نداره چون یه عده جوون گذشتن از جوونشون و امنیتشو پایدار ڪردن واسه همیشه،اگه یوقت دیدے یه چیزی شد ڪه دلتو لرزوند،بدون هنوز باورشون ندارے،فقط کافیه باورشون ڪنے!باورشون ڪه ڪردے دیڱہ حتے اون سره دنیام برے مطمئنے یڪے همیشه هست ڪه مراقبته...)
#نویسنده:اف.رضوانے
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سلام_مولا_جانم ❣
مــولا جـــان....💕
روزم را با نام خـــدا
و در آرزوی دیــ😍ـدن رویت
و شادی دلـ💓ـت شروع میکنم
دستــــم را بگـیـــر....🤲
که سخت محتـاج عنایتم💞
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوی🌤
#التماس_دعای_فرج 🤲
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
یکشنبه ای پُر برکت و با شکوه👌
با صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💖
و خاندان پاک و مطهرش💖
🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
💖وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🗓 امروز یکشنبہ ↯
☀️ ٠٨ تیر ١٣٩٩
🌙 ٠۶ ذی القعده ١۴۴١
🎄 ٢٨ ژوئن ٢٠٢٠
📿 ذکر روز :
یا ذوالجلال و الاکرام
#حدیث_روز
🍃🌸 فرزند صالح، گلی خوشبو از گلهای بهشت است.
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#هرروز_یک_صفحه_با_کلام_حق
صفحه_124
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سهم_من_از_بودنت 🍃
#بخش_چهاردهم😍✋
#قسمت_2
نگاهے به خود در اینہ مےاندازم،چقدر غریبه شده بودم با خودم...
زیر چشمانم گود افتاده و پوستم به زردے مےزند و چشمان عسلے رنگم هم به خون نشسته...
دستے به ابروهایم مےڪشم و مرتبشان مےڪنم،حالت ڪمانے اش نمایان مےشود...
شاید چهره ام چندان خاص نبود اما دوستش داشتم، دوستش داشتم چون مرا یاده پدر مے انداخت...
به خودم ڪه نزدیڪ مےشوم، تو در من نمایان تر مےشوے!
نگاه ڪردن هایم،حرف زدن هایم،همه ام شده است تو...
به سمت اینہ ڪہ مےروم،دلتنگےام بیشتر مےشود،اخر تو را مےبینم نه خودم...
دستم ناخوداگاه جلو میرود تا بنشیند بر روے دستت،اما فاصله نمےگذارد...
چقدر این روزها ڪہ ندارمت،سخت مےگذرد...
چشم و ابرویم به پدرم رفته بود و دماغ و دهنم به مادر... اما بیشتر شبیه پدر بودم چه از لحاظ ظاهرے و چه رفتارے،براے همین هم بهتر همدیگر را درڪ مےڪردیم...
یادش ڪه مےافتم قلبم تیر مےڪشد،هیچ وقت تا به حال درڪ نڪردم معنے بے خبرے را! تا اینڪه او رفت و من ماندم و یڪ دنیا بےخبری...
اینڪہ او ڪجاست و چہ مےڪند؟
تشنه است یا گرسنه؟
لباس گرم دارد یا نه؟
این سوالهاے بے جواب بدترین عذاب است براے یڪ دختر بابایے!
من در این زمان ڪه ندارمت بے چیز ترین ادم این عالمم...
روزهای سختم را میگذرانم و انتظار مےڪشم،انتطار مےڪشم براے روزهایے ڪه برگشته اے و دارمت!
انتظار زمانے قشنگ است ڪه برگشتے باشد...انتظار بے برگشت خوده خوده مرگ است،برایم...
خدا نکند چشمے عادت کند به انتظار
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سهم_من_از_بودنت 🍃
#بخش_چهاردهم😍✋
#قسمت_3
شب از نیمہ گذشته و من همچنان خیره مانده ام به صفحه تلفن همراهم و منتظر خبرے از محبے...
ذهنم نا ارامم را نه با خواندن ڪتاب توانستم ارامش ڪنم و نه حتے چیز دیگرے...
هرچه میگذرد،چهره پلیدش بیشتر برایم نمایان مےشود...
ناگهان فکرے مانند برق و باد از گوشه ذهنم مےگذرد،فڪر اینڪه عکس ها را به میرامینے ارسال ڪنم یا نه؟
اما باز ترس به جان فلڪ زده ام مے افتد،ترس از اینڪه نڪند محبے مرا هڪ ڪرده باشد؟
ڪه اگر اینطور بود تا به حال ڪارهاے زیادے ڪرده بود...
عکسهارا فوروارد میکنم و همه شان را به میرامینے ارسال مےڪنم...
شب و روز برایش نگذاشته ام!
حتم دارم اگر محبے بلایے به سرش نیاورد، من او را با این کارهایم اخر سڪته اش مےدهم...
مےخواهم واڪنشش به عڪسها را ببینم اما خواب نمےگذارد...
به سمت تخت مےروم و پس از چند شب بےخوابے،چشم روے هم میگذارم و تمام ذهنم را خالے از هرچه فڪر و خیال است،مےڪنم و خود را به دست خواب مےسپارم...
☆★☆★☆★
با صداے مادر از خواب بیدار مےشوم و خواب الود روے تخت مے نشینم، قبل از اینڪه به مادر سلام و صبح بخیر بدهم یکراست به سراغ تلفن همراهم مےروم ...
چشمم به پیامے مے افتد ڪه محبے ارسالش ڪرده بود،چشمانم ڪمے تار مےدید،ثانیه اے باز و بسته شان مےڪنم و بعد،پیام فرستاده شده را باز مےڪنم...
محبے_چیشدے؟ترسیدے نکنه؟ دیگه رسما پسره رو وارد بازے ڪردے نه؟ خوبه! پس اول باید اونو از بازے برش دارم!فعلا نگران نباش! باهات ڪارے ندارم...
گیج وـمنگ خیره به چشمان متعجب مادر مےشوم ڪه مےگوید
مامان_من نمیدونم ڪه تو اون گوشے چیه ڪه اینجورے از خواب پانشده رفتے توش...نه سلامے نه صبح بخیرے...
لبخندے میزنم و ڪش و غوصے به بدنم مےدهم و خمیازه ڪنان مےگویم
_سلام،صبح زیباتون بخیر
مامان_اره زیباست،منتهے اگه یڪم ڪم تر حرصم بدے...
در دل دعا دعا مےڪنم تا زودتر برود و من پیام محبے را به میرامینے ارسال ڪنم،اما مگر دست بردار بود؟
خودم هم نمیدانستم چه جوابے باید به محبے میدادم...
کاملا مخفیانه همراهم را به داخل استین لباسم هدایتش مےڪنم و از جایم بلند مےشوم و به سمت روشویے مےروم...
یڪ دفعه صدایم مےڪند،قلبم از جا ڪنده مےشود
مامان_صبحونه چے مےخورے؟
همانطور ڪه به سمت روشویے قدم برمیدارم،لب میزنم
_هرچے شد،فرقے نمےڪنه...
مامان_واقعا؟
_واقعا
مامان_باشه پس...میخواستم پن کیک بپزم واست...
یڪ ان برمیگردم و با شوق می پرسم
_وااقعا؟؟
خیلے جدے مےگوید
مامان_ولے دیگه گفتے فرقے نمےڪنه،همون نون و پنیر کره تو میخوری...
اخمے به پیشانے ام مےاندارم و مےگویم
_حالا من یچے گفتم...شما همون پن کیکو بپز
مامان_پررویے دیڱه...چیڪار میشه ڪرد...
به محض اینڪه وارد مےشوم،کلید برق را مےزنم و سریع در را مےبندم و همراهم را از استین دست راستم بیرون مےڪشم و پیام را برایش ارسال میکنم
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سلام_مولا_جانم ❣
🌴برگرد و غم فاصله را پایان ده
🌻با دست خود این غائله را پایان ده
🌴برگرد و به یُمن مقدم پر خیرت
🌻دلتنگی این قافله را پایان ده
💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج 💚
#صبحتون_مهدوی 🌤
#التماس_دعای_فرج 🤲
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸صبح سه شنبه تون معطر
🌷به ذکر عطر خوش صلوات
🌸 بر حضرت محمد (ص)
🌷و خاندان پاک و مطهرش
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🗓 امروز سه شنبہ ↯
☀️ ١٠ تیر ١٣٩٩
🌙 ٠٨ ذی القعده ١۴۴١
🎄 ٣٠ ژوئن ٢٠٢٠
📿 ذکر روز :
یا ارحم الراحمین
#حدیث_روز
🍃🌸 هر كه عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا ببرد ، خداوند عز و جل بهترين چيزى را كه به صلاح اوست برايش فرو میفرستد...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#هرروز_یک_صفحه_با_کلام_حق
صفحه_125
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
✨﷽✨
✅نامه امیرالمومنین امام علی علیهالسلام به یکی از کارمندان حکومتی که اختلاس کرده بود:
✍...چون فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و هر چه از اموالى كه براى بيوهزنان و يتيمان نهاده بودند ربودى، مثل گرگی تيزچنگ که بره مجروح را مىربايد. اموال مسلمانان را با دلى آسوده ربودی، بدون آنكه خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى. واى بر تو! چنان مىپنداشتی كه ميراث پدر و مادرت را مىبرى. سبحان الله؛ آيا به قيامت ايمان نداری؟ آيا از روز حساب بيمناک نیستی؟ چگونه آشاميدن و خوردن بر تو گواراست در حالی که آنچه مىخورى و مىنوشی از حرام است.
از خداوند بترس و اموال اين قوم را بازگردان كه اگر چنين نكنى و خداوند مرا بر تو پيروزى دهد، با اين شمشير، كه هر كس را ضربتى زدهام به دوزخش فرستادهام، تو را نيز خواهم زد. به خدا سوگند، اگر از حسن و حسين نیز چنين عملى سر مىزد، نه با ايشان مدارا و مصالحه مىنمودم و نه هيچيك از خواستههایشان را برآورده میکردم، تا آنگاه كه حق را از ايشان بستانم.
به خدا سوگند كه آنچه تو به حرام از اموال مسلمانان بردهاى، اگر به حلال به دست من مىرسيد، دلم نمىخواست براى بازماندگانم به ميراث نهم!!
📚نامه ۴۱ نهج البلاغه (با تلخیص)
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🔻 شناسایی ۲۴۵۷ بیمار جدید کووید۱۹ در کشور/ بهبودی ۱۸۸ هزار نفر از بیماران
◽از دیروز تا امروز ۱۰ تیر ۱۳۹۹ و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، دو هزار و ۴۵۷ بیمار جدید مبتلا به کووید۱۹ در کشور شناسایی شد که یک هزار و ۴۳۵ مورد بستری شدند.
◽مجموع بیماران کووید۱۹ در کشور به ۲۲۷ هزار و ۶۶۲ نفر رسید.
🔳متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۱۴۷ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند و مجموع جان باختگان این بیماری به ۱۰ هزار و ۸۱۷ نفر رسید.
◽خوشبختانه تا کنون ۱۸۸ هزار و ۷۵۸ نفر از بیماران، بهبود یافته و یا از بیمارستانها ترخیص شده اند.
◽ ۳۰۴۹ نفر از بیماران مبتلا به کووید۱۹ در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند.
◽تا کنون یک میلیون و ۶۶۶ هزار و ۵۸۷ آزمایش تشخیص کووید۱۹ در کشور انجام شده است.
◽استانهای خوزستان، کردستان، آذربایجان های غربی و شرقی، هرمزگان، بوشهر، خراسان رضوی و کرمانشاه در وضعیت قرمز و استانهای سیستان و بلوچستان، ایلام، لرستان و گلستان در وضعیت هشدار قرار دارند.
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#ادعای #عجیب_مادر یک #اعدامی:آقای قاضی پسرم در قبر زنده است؛خودش در خواب به من گفت
مادر داغدیده درحالی که اشک میریخت گفت: سال 88 پسرم در یک درگیری خیابانی پسر جوانی را به قتل رساند و از آن زمان به بعد زندگیمان تیره و تار شد. هر روز برای نجات پسرم به دادگاه میرفتم اما بینتیجه بود تا اینکه اول خرداد پسرم به خاطر قتل عمد اعدام شد.
پس از مرگ پسرم هرشب مهیار به خوابم میآید و میگوید که زنده است و از من میخواهد کمکش کنم. چند روز قبل نیز دخترم و خواهرم به بهشت زهرا رفته بودند که از داخل قبر پسرم صداهایی شنیدند. به همین خاطر احتمال میدهیم مهیار زنده باشد و به کمک ما نیاز داشته باشد.
به دنبال این اظهارات خواهر زن داغدار نیز گفت: در این مدت مهیار به خواب من هم آمده و او را در برابر مردی مو فرفری دیدم که از من درخواست کمک میکرد. وقتی به بهشت زهرا رفتیم با شنیدن صدا از داخل قبل مهیار مردم گفتند که برای پیگیری موضوع به مسئول آنجا مراجعه کنیم و جالب این که وقتی به سراغ مسئول آن قسمت رفتم در کمال ناباوری با همان مردی که در خواب پیش روی مهیار ایستاده بود روبهرو شدم.
مادر جوان در ادامه گفت: پزشکی قانونی مرگ پسرم را پس از اعدام تأیید و اعلام کرده حتی اگر اشتباهی هم صورت گرفته باشد یک انسان پس از 4 روز در قبر به طور قطع فوت خواهد کرد. حال آنکه از اعدام پسرم 25 روز میگذرد. اما دلم آرام و قرار ندارد و اگر پسرم زنده باشد باید کمکش کنم.
درحالی که اصرارهای خانواده پسر اعدامی ادامه داشت بازپرس پرونده دستور داد تیمی از متخصصان هلال احمر با دستگاه زندهیاب به بهشت زهرا بروند و در اینباره تحقیق کنند.مأموران هلال احمر نیز با دستگاه زندهیاب به بهشت زهرا رفته و پس از بررسیهای دقیق اعلام کردند دستگاه هیچ نشانی از زنده بودن پسر جوان در قبر گزارش نکرده است.بدینترتیب خانواده مهیار با مشاهده گزارشهای دقیق تیم اعزامی سرانجام از پیگیری ماجرا منصرف شده و پرونده مختومه شد.
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سهم_من_از_بودنت🍃
#بخش_پانزدهم😍✋
#قسمت_1
🍃🌸بسمےتعالے🍃🌸
چادرم زیر پاے دخترے مے رود و ڪشش از سرم در مےاید،عصبے مےشوم و این ڪارش را از روے عمد مےدانم...
مےخواهم برگردم و حرفے بزنم ڪه قبل از من زبان باز مےڪند و با صدایے ڪه تماما عشوه است و ناز دوستش را مخاطب قرار مےدهد و مےگوید
+اخیش دلم خنڪ شدا
±اره بالاخره حال یڪیشونو گرفتیم...
بعد باهم مرا به تمسخر مےگیرند و مسیرشان را از من جدا مےڪنند
زیر لب غرلند ڪنان مےگویم
_خدایا اخه چرا هرچے کینه ایه گیر من میوفته؟
از پشت دستے روے شانه ام قرار مےگیرد و مےگوید
سمانه_ فعلا وقت درد و دل نیست ،بدو الان استاد میاد...
_هیین!! بسم الله،تو از کجا پیدات شد یهو...
سمانه_نیست خواهرمون دچار یسرے مسائل امنیتے شدن،دورادور مراقبتونیم،دیدم به مشڪلے برخوردین،گفتم بیام خودے نشون...
_هرهر،فهمیدم نمڪے بابا
همانطور ڪہ با قدم هاے بلند مسیر راهرو تا کلاسمان را مےگذاریم،خنده هاے ریز و زیر چادرمان بیشتر از هرچیز دیگرے حال دلمان را روبراه مےڪرد!
پشت در ڪلاس قرار مےگیریم، در بستہ است و سڪوت حڪم فرماست
مضطرب نگاهے به سمانه مےاندازم و ارام لب مےزنم
_نڪنه استاد اومده؟
سمانه گوشه لبے بالا مے اندازد و اشاره مےڪند ڪه در بزنم
چند تقه به در میزنم و ارام دستگیره در را به سمت پایین مےفشارم، در باز میشود و تمام نگاه ها میخڪوب من و سمانه مےشود...
یڪے با چشم و ابرو اشاره مےڪند ڪه بیایم و بنشینم...دیگرے اشاره مےڪند ڪه همان راهے را ڪه امده ام را برگردم...
دستے بالا میگیرم و با تن صدایے ڪه نه بلند است نه ارام استاد را مخاطب قرار مےدهم و میگویم
_میبخشید میتونیم بیایم داخل؟
استاد همانطور ڪه ایستاده، زیر چشمے ما را نگاه مےڪند و بعد از گذشت چند ثانیه با دست اجازه مےدهد ڪه بنشینیم...
در همان ردیف اول دو صندلے خالے ڪنار هم مےبینم، مےروم و روے یڪے از ان ها مےنشینم،سمانه هم به تبعیت از من مےرود و روے صندلے ڪنارے ام مےنشیند...
ارام چیزهایے زیر لب مےگوید ڪه از سنگینے نگاه هاے استاد توان جواب دادن به حرفهایش را ندارم،تا این ڪه بالاخره استاد تمام حرصش از دیر امدنمان را سر او خالے مےڪند
استاد فتحے_خانم صالحے خواهشا انقدر از اخلاق خوب ما سو استفاده نڪنید،دیر ڪه میاید،میزاریم بیاید داخل ولے وقتے میاید خواهش مےڪنم قوانین ڪلاس منو نبرین زیر سوال...
چند نفر در عقب هم یا مسخره مےڪردند یا حرف استاد را تایید...
سمانه هم از روے اعتراض بدون توجه به ڪسے و چیزے این حرف را توهین به خودش برداشت مےڪند و از کلاس خارج مےشود...
از طرفے هم راست مےگفت و این عملش درست بود
استادے ڪه به دختران دیگر ڪه اینجا را با سالن مد اشتباه گرفته،بیشتر بها مےدهد و هیچوقت همچین رفتارے با هیچ کدامشان نداشته،جواب رفتار ناپسندش همین است...
تمام این یڪ و نیم ساعت یا طعنه مےشنیدم یا مورد تمسخر عده اے واقع مےشدم...
تازه دارم بهتر درڪ مےڪنم ڪه چقدر گمنام است ارثیه مادرم...
#نویسنده:اف.رضوانے
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سهم_من_از_بودنت 🍃
#بخش_پانزدهم😍✋
#قسمت_2
هیچ متوجه یه ڪلمه حرف استاد نشدم،به محض تمام شدن وقت ڪلاس جلوتر از همه از انجا خارج شدم و به سمت محوطه بیرونے دانشگاه به دنبال سمانه قدم برداشتم...
هیچ اثرے از اثارش نبود،همراهم را از جیب ڪیفم بیرون مےڪشم و شماره اش را میگیرم و ان را به سمت گوشم مےبرم
_الو،سمانه جان ڪجایے، پیدات نمےڪنم!
سمانه با صدایے گرفته جواب مےدهد
سمانه_ڪجا مےخوام باشم،سره قبر استاد فتحےام...
ریز میخندم و مےگویم
_عه؟ از جانب من بهش یه سلام برسون
سمانه_چشم حتما...فقط وقت ڪردے یه نگاه به سمت چپت بنداز،نشستم اونجا سه ساعته خبرم...
_عہ وا اونجایے؟ اخه دیدم این بچه هاے بالا اون سمت همش میرن،میان،گفتم تابلوعه هے بخوام اونجارو دید بزنم،الانم ڪسے نمیاد استقبال،لطف ڪن خودت بیا پایین...
سمانه_اوهـوع! باشه باشه الان میام
همراهم را از گوشم جدا مےڪنم،همین ڪه مےخواهم در ڪیف بگذارمش ڪسے زنگ مےزند، نامش را مےخوانم،میرامینے است...
اضطراب مےافتد بہ جانم،براے اولین باراست ڪه مےخواهم با او تلفنے حرف بزنم...
مےخواهم ردش ڪنم اما میترسم برداشت دیگرے ڪند و چند لحظه بعد بالاخره تماس را برقرار مےڪنم ...
_سلام علیڪم...
میرامینے_و علیڪم...خوب هستید ان شاءالله؟ خانواده خوبن؟
در دل به تو چه اے نثارش مےکنم و بعد لب میزنم
_ممنون،الحمدلله
حوصله در حاشیه حرف زدن را ندارم،ان هم با یڪ غریبه، دلیلے هم نمےبینم ڪه بخواهم بپرسم حالش را! اصلا حال او به من چه مربوط است؟ قانون ارتباط مےخواهد باشد،باشد...من قبولش ندارم.
تک سرفه اے مےڪند و مےگوید
میرامینے_قضیہ این عڪسها حله...با اقاے احمدے حرف زدم،مشڪلے نیست...فقط اینڪہ زنگ زدم بگم ما الان داریم همراه شمارو شنود مےڪنیم،البته با اجازتون...
دستم را روے سرم میگذارم و لبم را مےگزم و مے پرسم
_یعنے تماس قبلیه هم شنود شده؟
صداے خنده اش مے اید و مےگوید
میرامینے_راستش و بخواین،بله...شرمنده باید اطلاع میدادیم،ولے مجبور شدیم...
سمانه یڪ ان مقابلم قرار مےگیرد و با ایما و اشاره سعے دارد بپرسد پشت خط ڪیست ڪه اینگونه حالم گرفته است...
میرامینے_فقط اگه قصد عوض ڪردن سیم کارت رو دارین،لطفا این ڪارو نڪنید!
_بله...ڪارے ندارید؟
میرامینے_خیر خدانگهدار،یاعلے
_خداحافظ،یا حق
سریع تماس را قطع مےڪنم و نفس بلندے مےڪشم
سمانه بازویم را مےگیرد و مےگوید
سمانه_قیافه شو نگا! میگم ڪے بود؟ چیزی شده
ناے حرف زدن ندارم،پاڪ ابرویم رفت...
سمانه را به گوشه اے خلوت مےڪشانمش و مےگویم
_ما شنود شدیم...
دهانش نیم متر باز مےشود و در همان حال مےپرسد
سمانه_جان من؟ چه خووب
_چه خووب؟؟؟ابرومون رفت
سمانه_برو بابا چه ابرویے...ڪاره خلافے ڪه نڪردیم،فقط یڪم حرف زدیم
_اے خدا،اخرش از دست تو دیوونه مےشم...من جلو اون یچے دیگه بودم الان اون با این چیزایے ڪه شنیده ببین چے از من تو ذهنش ساخته...
سمانه
_اینو نگا ڪن ولمون ڪن بابا محنا...!خودشون از ما بدترن
#نویسنده:اف.رضوانے
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#پایانی_بر_یک_رؤیا
#آمریکا و غرب بعد از سال 2020 میلادی، دیگر #ابر_قدرت نیستند...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🦋💞𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕
🌹امیدوار باش🌹
هيچوقت نگران فردايت نباش
خدای ديروز و امروزت
فردا هم هست
🌸شبتان در پناه خدا🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سلام_مولا_جانم ❣
سلام......،
بر آفتـ🌞ــابی که
با طلــوعـش،
روشن خواهد کرد
تاریکی هایــمان را😍
#السلام_علیک_یابقیةالله_فی_ارضه
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوی 🌤
#التماس_دعای_فرج 🤲
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸چهارشنبه تابستانی را متبرک کنیم
🍀به ذکر شریف صلوات بر
🌸حضرت محمد و خاندان پاک و مطهرش
🌸اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍀مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌸وَعَجِّلفَرَجَهُــم
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🗓 امروز چهارشنبہ ↯
☀️ ١١ تیر ١٣٩٩
🌙 ٠٩ ذی القعده ١۴۴١
🎄 ٠١ جولای ٢٠٢٠
📿 ذکر روز :
یا حی یا قیوم
#حدیث_روز
🍃🌸 هركس خود را در راه اصلاح نفس خویش، در رنج افكند، به سعادت دست پیدا خواهد کرد
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
ادعای عجیب مادر یک اعدامی:آقای قاضی پسرم در قبر زنده است؛خودش در خواب به من گفت
مادر داغدیده درحالی که اشک میریخت گفت: سال 88 پسرم در یک درگیری خیابانی پسر جوانی را به قتل رساند و از آن زمان به بعد زندگیمان تیره و تار شد. هر روز برای نجات پسرم به دادگاه میرفتم اما بینتیجه بود تا اینکه اول خرداد پسرم به خاطر قتل عمد اعدام شد.
پس از مرگ پسرم هرشب مهیار به خوابم میآید و میگوید که زنده است و از من میخواهد کمکش کنم. چند روز قبل نیز دخترم و خواهرم به بهشت زهرا رفته بودند که از داخل قبر پسرم صداهایی شنیدند. به همین خاطر احتمال میدهیم مهیار زنده باشد و به کمک ما نیاز داشته باشد.
به دنبال این اظهارات خواهر زن داغدار نیز گفت: در این مدت مهیار به خواب من هم آمده و او را در برابر مردی مو فرفری دیدم که از من درخواست کمک میکرد. وقتی به بهشت زهرا رفتیم با شنیدن صدا از داخل قبل مهیار مردم گفتند که برای پیگیری موضوع به مسئول آنجا مراجعه کنیم و جالب این که وقتی به سراغ مسئول آن قسمت رفتم در کمال ناباوری با همان مردی که در خواب پیش روی مهیار ایستاده بود روبهرو شدم.
مادر جوان در ادامه گفت: پزشکی قانونی مرگ پسرم را پس از اعدام تأیید و اعلام کرده حتی اگر اشتباهی هم صورت گرفته باشد یک انسان پس از 4 روز در قبر به طور قطع فوت خواهد کرد. حال آنکه از اعدام پسرم 25 روز میگذرد. اما دلم آرام و قرار ندارد و اگر پسرم زنده باشد باید کمکش کنم.
درحالی که اصرارهای خانواده پسر اعدامی ادامه داشت بازپرس پرونده دستور داد تیمی از متخصصان هلال احمر با دستگاه زندهیاب به بهشت زهرا بروند و در اینباره تحقیق کنند.مأموران هلال احمر نیز با دستگاه زندهیاب به بهشت زهرا رفته و پس از بررسیهای دقیق اعلام کردند دستگاه هیچ نشانی از زنده بودن پسر جوان در قبر گزارش نکرده است.بدینترتیب خانواده مهیار با مشاهده گزارشهای دقیق تیم اعزامی سرانجام از پیگیری ماجرا منصرف شده و پرونده مختومه شد.
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
«#سمت_خدا»
💕join ➣ @God_Online 💕
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹