eitaa logo
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
5.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
88 فایل
👈حضورشمادرکانال باعث افتخارماست♥ . . ☑️با فورواردکردن مطالب درثواب آن شریک شوید♥ . . . مدیر 👉 @MoRTEzA01993👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❤️ از پله ها پایین مےروم و به حیاط مےرسم...چشم مےچرخانم تا او را ببینم ڪہ بالاخره روے تاب پیدایش مےڪنم... با قدم هاے ارام به سمتش مےروم،از جایش بلند مےشوم و برایم لبخند مےزند... با لبخندے عمیق تر جوابش را مےدهم و مےگویم:نریم؟ همراهش را از ڪیف بیرون مےڪشد و مےگوید:بزار چنتا عڪس بگیریم بعد! _چشــم،چه عاالے... همراهش را به سمتم مےگیرد و مےگوید:بفرمایید اقایے! _از محنا خانوم تڪے بگیرم؟ متعجب مےگوید:هووم؟مگه من و تو داریم؟ نخیرر،باید تو عڪس هم مامان محنا باشه،هم باباا میعاااد... _اے جوونم به سمتش مےروم و ڪنارش روے صندلے تاب مےنشینم،چند عڪس به همراه هم مےگیریم! _محنا خانوم؟ محنا_جانم _میگم نریم؟ محنا_عجله داریااا،یکم صبرڪن،میریم... سرے تڪان مےدهم و مشغول حرف زدن مےشویم... در عرض چند دقیقه اسمان مےگیرد و شروع مےڪند به باریدن... سرش را خم مےڪند و چشم ميدوزد به شڪم برامده اش و ارام مےگوید:‌اقا میعاد؟میگم ما هنوز واسه این گل پسرمون اسم انتخاب نڪردیما؟ لبخندے از سر شوق مےزنم و مےگویم:اسم؟اخ الهے ڪہ من قربونش بشم... محنا_خدانکنه بابایے _راستشو بخواے من چن روزه دارم روے اسم مهدیار فڪر مےڪنم... چنبار این نام را تڪرار مےڪند محنا_قشنگه،یعنے یاره مهدے دیگه؟ با باز و بسته ڪردن چشمم حرفش را تایید مےڪنم و با لبخند مےگویم:ان شاءالله ڪہ از یاراے امام زمان میشه!ما ڪہ لیاقتشو نداشتیم،اما سعے خودمونو مےڪنیم،یه سرباز تربیت ڪنیم براے سپاهش... محنا دستے به شڪم برامده اش مےڪشد و ان را مخاطب قرار مےدهد و مادرانه مےگوید:جانه دلم،مےشنوے بابایے چے میگه؟مهدیاره مامان؟ با شوق لبخندے ميزند و رو به من ميگوید:مثل اینڪہ داره تایید مےڪنه،چون منو بسته به لگد... نمیدانم چرا،اما با وجود اینڪہ ڪنارم است، دلم برایش تنگ مےشود... بالاخره قصد رفتن مےڪنیم... تمام مسیر را با احتیاط تمام رانندگے مےڪردم،از قصد ارام مےرفتم،تا بیشتر ڪنارم باشد،تا بیشتر داشته باشمش... محنا شیشه ماشین را پایین مےدهد و دستش را از ماشین بیرون مےبرد و زیره باران مےگیرد و ارام لب مےزند:میعاد جان _جانه دلم خانووم؟ محنا_خدا ڪنه مهدیارم شبیه تو بشه... باخنده مےپرسم:شبیه من؟چرا؟ محنا_اونوقت دوتا میعاد دارم...واااے یعنے میشه؟ میشه مثل باباش بشه؟ دوباره ترس به جانم مےافتد،احساس مےڪنم،ڪسے درحال تعقیب ڪردن ماست... از شیشه بغل نگاهے به پشت سرم مےاندازم... موتورش را به سمت محنا ڪج مےڪند... سرعتم را بیشتر مےڪنم... محنا از ڪارم تعجب مےڪند... مےپرسد:چیشده؟ نگاه گذرایے به او مےاندازم و با صداے بلند مےگویم:شیشه رو بده بالا... تنها دستش را داخل مےاورد،ان مرد موتور سوار دوباره به ما مےرسد... هرچه از سمت خود ڪلید بالارفتن شیشه اش را مےفشارم،ڪار نمےڪند...عصبے مےشوم و محڪم روے ڪلید مےکوبم و اینبار داد مےزنم:میگم شیشه رو بده بالااااا... محنا چشمانش مےلرزند،با دستان لرزانش کلید را مےفشارد و شیشه را بالا مےدهد... خیره مےشود به روبرو... سرعتم به صدو بیست مےرسد،انقدر تند مےروم،ڪہ لحظه اے هراس برم مےدارد... نگاهے به اطرافم مےاندازم،خبرے از او نبود... یڪ ان به ما مےرسد و نگاهے به محنا مےاندازد و سرعتش را بیشتر مےڪند و مانند صاعقه از ڪنارمان مےگذرد... نفس عمیقے مےڪشم و سرعتم را ڪم مےڪنم... جدے روبه محنا مےگویم:دیدے چیزے شد،چشماتو ببند،باشه؟ خیره مےشود،در چشمانم... دلم براے چشمان مضطربش مےرود... چشم از او مےگیرم و جدے تر مےگویم:چرا چیزے نمےگے؟باشه؟ با صدایے بغض الود مےگوید:باشه... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌙𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕 هروقت دلت گرفت توی خیالت یه خونه بساز بالای یه درخت پنجره‌هاش رو به ماه و ستاره‌های زیبا دلتو بسپار به خدا فقط یاد خداست که دلتو آروم میکنه 🌸شبتان در پناه خدا🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ ❣ در غربت عشق، آشنا را برسان فرزند مرتضی را  برسان خشنودی قلب چهارده معصومت یارب فرج  ما را برسان… 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸💕نفس تون ‌معطر به ‌ذکر شریف صلوات 🌸💕اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌸💕مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌸💕وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
www.sahebzaman.org پایگاه فرهنگی صاحب الزمان 2.mp3
1.27M
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🗓 امروز دوشنبه ↯ ☀️ ٢٧ مرداد ١٣٩٩ 🌙 ٢٧ ذی الحجه ١۴۴١ 🎄 ١٧ آگوست ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : یا قاضی الحاجات 🍃🌸 چه كور است نَفْس طمع وَرز از ديدن فرجام دردآور! 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 صفحه_168 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🔻😔توصیه های بهداشتی دردناک از زبان دختر ۹ ساله که در آی سی یو بیمارستان شهدای عشایر خرم‌آباد بستری است 🙏🤲ان شاءالله حال این کوچولو و تموم بیماران اسیر تخت بیمارستان هرچه سریع تر خوب بشه. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃🌹🍃چند نکته از کربلا🍃🌹🍃 1.🌸🍃✨ آن وقت امام حسین علیه السلام به کربلا رسید سوال کرد که این محل را چه می نامند گفت اینجا را طف می گویند امام پرسید نام دیگری نیز دارد؟ عرضه داشتند کربلا هم نامیده می شود امام با شنیدن نام کربلا گفت خدایا از اندوه و بلا به تو پناه می آورم 2.🌸🍃✨پس از فرود آمدن در کربلا امام فرمودند اینجاست محل فرود آمدن ما و به خدا سوگند همین جاست محل قبر های ما و به خدا سوگند از اینجاست که در قیامت محشور و منشور خواهیم گردید و این وعده ای از از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و در وعده ی او خلافی نیست. 3.🌸🍃✨سیدالشهدا در روز دوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری وارد کربلا گردیدند. 4.🌸🍃✨کربلا مرکب از دو کلمه "کرب" و " بلا " می باشد که به معنی سختی و درد و رنج 5.🌸🍃✨ ۱۷ منزل امام حسین(ع) از مکه تا کربلا پیمودن 6.🌸🍃✨روز سوم محرم اراضی کربلا توسط امام حسین علیه السلام از اهالی نینوا و غاضریه به ۶۰ هزار درهم خریداری و به آنها تصدیق داده شد امام به آنها شرط نمود که مردم را برای زیارت قبرش راهنمایی و زوار را تا ۳ روز مهمان کنند. 📚 بحارالأنوار. ج ۴۴ صفحه ۳۸۶ 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5890800637217605636.mp3
1.23M
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ⏰ 1 دقیقه 👆 ✅ حربه ها و ناامیدی ها در زندگی توسط شیطان ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🎤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❓چرا اسلام با برده داری مخالفت نکرد؟ اگر اسلام دنبال آزادی انسانهاست پس چرا پبامبر و بزرگان دین در منزل خود داشتند؟ ✅ پاسخ: اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است، بلکه در حالى ظهور کرد که مساله بردگى سراسر جهان را فرا گرفته و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته بود. ✔️ طرح اسلام براى آزادى بردگان آنچه غالبا مورد توجه قرار نمی گیرد این است که اگر نظام غلطى در بافت جامعه‏ اى وارد شود ریشه‏ کن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجه معکوسى خواهد داشت. اگر اسلام طبق یک فرمان عمومى دستور می‏داد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند ، چه بسا بیشتر آنها تلف مى‏شدند، زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل مى‏دادند، آنها نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه خانه و نه سیله ‏اى براى ادامه زندگى. اینجا است که باید آزاد شوند، و جذب جامعه گردند ، نه جان خودشان به خطر بیفتد ، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه حساب شده را تعقیب کرد که در نهایت باعث شد ریشه‌ی برده داری از بین برود. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❤️ چند نفر از بچه ها به محض اطلاع دادنم،همراهمان مےشوند و دورادور از ما مراقبت مےڪنند... تمام مسیر را با هماهنگے هم حرڪت مےڪردیم،سرعتم را ڪم ڪرده بودم تا بهتر در دسترسشان باشم... ترافیڪ سنگین نبود،اما ازدیاد ماشین ها باعث فاصله بینمان مےشد... یڪ چشمم به محنا بود چشم دیگرم به اینه... محنا_باز چیشده دوباره؟؟ ڪلافه مےگویم:یعنے نمیدونے؟خانومه عزیزه من،چجوری بگم اونا حتے اب خوردنمون زیر نظر دارن،اونوقت تو انتظار دارے از همایش به این مهمے بےخبر باشن! سرش را ڪمے عقب مےدهد و چشمانش را مےبندد... محنا_چقد مونده تا برسیم؟ _سه دقیقه محنا_خداڪنه زودتر برسیم،دارم کلافه مےشم... _استرس ڪہ ندارے؟ محنا_نه اتفاقا،خیلے ارومم... _این اروم بودنت،منو مےترسونه! ریز ميخنددو دیگر چیزے نمےگوید... بیسیم به صدا در مےاید:حاجے،الان یڪے از بچه ها تو پارڪینگ مستقر شده،با ارامش ڪامل به سمت تالار حرڪت ڪنید... محنا نفس راحتے مےڪشد و زیر لب خدارا شڪر مےڪند و ارام چشمانش را مےبندد... _چه بارونے گرفته... محنا_اره...میعاد _جانم محنا_دیشب یه خوابے دیدم... سڪوت مےڪند،مےگویم:چه خوابے؟خیر باشہ... چشم از خیابان مےگیرم و خیره مےشوم به چشمانہ غرق در شوقش... خنده ڪنان مےگویم:مث اینڪہ خیره... لبخند دلبرانه اے مےزند و با شوق مےگوید:ارره _خب،حالا نمیگے چه خوابے بود؟ یڪ لحظه خیره مےشود در چشمانم و بعد سربه زیر مےگیرد و ارام اما با شوق مےگوید:خوابه شهادت... یڪ ان حواسم پرت مےشود،ڪنترل ماشین را از دست مےدهم و ماشین به لاین دیگر منحرف مےشود... محنا هراسان از دسته بالاے سرش مےگیرد و دست دیگرش را روے دهانش مےگذارد... صداے بوق ممتد ماشین ها گوشم را ازار مےدهد... لحظه اے هول مےڪنم،اما بالاخره در ڪسرے از ثانیه دوباره ڪنترل ماشین را به دست مےگیرم... محنا نفس نفس زنان دستے به روے سرش مےگذارد و ارام لب میزند:به خیر گذشت... به محض راه افتادنمان صداے بیسیم بلند مےشود،ترس در صدایش موج مےزد:حاجے،چےشد؟اتفاقے افتاد؟ سرد جواب مےدهم:نه،بیاین... قلبم لحظه اے از تپش هاے پشت سرهمش سر باز نمےزند... محنا_چرا یهو اینجورے ڪردے... چیزے نمےگویم وتنها خیره مےشوم به ماشین ها و خیابان... شهادت؟خوابش را دیده بود؟ سرد مےگویم:خوابه زن چپه! دوباره بغض به گلویم حمله ور مےشود،اخر در این موقعیت این حرفها چه بود ڪہ او مےزد... خنده ڪنان مےگوید:ولے من،براے یبارم شده مےخوام ثابت ڪنم ڪہ خوابه زن چپ نیست... _چپه... محنا_نیست... داد میزنم:میگم چپهه،شیفهم شد؟ بغض در صدایم موج مےزد،به جان لب هایم مےافتم،لبهایم را مےگزم،تا مبادا سیل اشڪهایم جارے شوند،اما هرچه مےڪردم بے فایده بود... خیابان را تار مےدیدم،دست مےبرم و روب چشمهایم مےڪشم... ارام و بریده بریده مےگوید:گریه مےکنے؟ بینے ام را بالا مےڪشم و از جواب دادن به او طفره مےروم... ماشین را به لاین چپ هدایت مےڪنم... تالار درست ده متر با ما فاصله داشت،همین ڪہ مےخواهم به فرعے بپیچم و به سمت پارڪینگ حرڪت ڪنم،صداے بیسیم بلند مےشود:برگردید!نرید فرعے،وضعیت مشڪوڪہ،تمام... سرعتم را ڪم مےڪنم و به عقب مےروم... محنا،چادرش را روے سر مرتب مےڪند و خم مےشود تا ڪیفش را بردارد... درست مقابل تالار نگه مےدارم... اشاره مےڪنم تا پیاده شود... به محض اینڪہ دستگیره در را مےفشارد،صداے شلیڪ گلوله اے توجهم را جلب مےڪند،همزمان با صداے ان،صداے جیغ و شڪستن شیشه سمت محنا،باعث مےشود،قلبم لحظه اے از تپش بایستد،با نهایت صدایم،داد میزنم:محناااا :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❤️ سرم را بلند مےڪنم و به سمت محنا برمےگردم... سرش بیحال روے داشبورد،افتاده بود،چادرش روے صورتش را پوشانده بود... یڪ ان وحشت ميڪنم،مثل دیوانه ها مدام صدایش مےزنم... دست لرزانم را به سمت صورتش هدایت مےڪنم،مےخواهم چادرش را ڪنار بزنم ڪہ نفسهاے گرمش به دستم برخورد مےڪند... لبخند مےزنم... محنا بیحال جواب مےدهد:زنده موندنم خنده داره؟ _نه اینڪہ یقین پیدا ڪردم خوابه زن چپه خنده داره!ذهله ترڪ شدم... صداے بیسیم ارامشم را بهم مےزند،اهمیتے نمےدهم و دوباره ماشین را روشن مےݣنم و دست راستم را روے صندلے کمڪ راننده مےگذارم و سرم را به عقب برمےگردانم و چند متر عقب تر مےروم... یڪ ان صداے ڪوبیده شدنه شیشه سمت من،باعث مےشود،بایستم... ماشین را نگه مےدارم و شیشه را پایین مےدهم... مرد موتور سوار،ڪلاه ڪاسڪتش را در مےاورد،همینڪہ مےبینم از بچه هاست،نفس راحتے مےڪشم و به محنا میگویم تا نگران نباشد... عصبے صدایش را بالا ميبرد و سرش را داخل مےاورد و مےگوید:چرا بیسیم میزنیم بهت،جواب نمیدے،هاان؟ دستش را به سمت محنا ميگیرد و مےگوید:چرا با جون این بنده خدا بازے مےڪنے؟مگه نگفتم حرڪت نڪن،اخه براے چے دنده عقب مےگیرے... دستش را بالا مےاورد و ڪشیده اے روے صورتم مےخواباند و با موتور به سمت محنا مےرود و دره سمت او را باز مےڪند و خود از موتور پایین مےاید و محترمانه به اوـمےگوید تا پیاده شود... محنا همانطور ڪہ چشم دوخته به من بدون توجه به او ارام لب مےزند:برم‌؟نمیاے... بدون اینڪہ لحظه اےنگاهش ڪنم،مےگویم:برو،میام... همانطور ڪہ پایش را از ماشین بیرون مےگذارد،گرفته مےگوید:ببخشید... ±خواهرم زودتر،ماشینا معطل شمان،جاده رو فقط واسه چند دقیقه بستیم... با دستم روے فرمان ماشین ضرب مےگیرم... یڪ ان دلم اشوب مےشود...صداے بوق ماشینهاے سوارے،تمام خیابان را برداشته بود... همین ڪہ محنا از ماشین پیاده مےشود و در را مےبندد،ضربان قلبم تندتر مےشود... ترس به جانم مےافتد... اسلحه ام را برمیدارم و همین ڪہ محنا چند قدم از ماشین فاصله مےگیرد،در را باز مےڪنم و پیاده مےشوم... به محض رفتنشان ماشینهارا ازاد مےڪنند ... با قدم هاے بلند خود را به انها ميرسانم... محنا صداي قدمهایم را ڪہ مےشنود،سرعتش را ڪم مےڪند و به سمتم برمےگردد... نظرے متوجه ما مےشود و تشر زنان روبه من مےگوید:چیڪار دارے مےڪنے؟ بدون اهمیت به او روبه محنا مےگویم:خوبے؟ چشمانش را روے هم مےفشارد و لبخند ڪمرنڱے مےزند... صداے رفت و امد ماشین ها و بوق هاے ممتدشان،گوشم را ازار مےداد... همین ڪہ چند قدم به سمت محنا برمےدارم،محنا چشمانش را بازتر مےڪند و با دست راستش به پشت سرم اشاره مےڪند و بریده بریده مےگوید:اسـ اسلـحـة داره... نظرے در ڪسرے از ثانیه برمےگردد و با قدم هاے بلند،خود را به من مےرساند و ڪلتش را بیرون مےڪشد و او را نشانه مےرود...همین ڪہ مےخواهم برگردم،نظرے مرا محڪم به سمت چپ هول مےدهد و به زمینم مےزند... صداے جیغ محنا،قلبم را از جا مےڪند... محنا_میعاااد... بدون لحظه اے مڪث از جایم بلند مےشوم ... مےخواهم به سمتش بروم ڪہ صداے نظرے بلند مےشود:مراقب،صدیقے باش... به سمت محنا مےروم و جلوے او قرار مےگیرم... نفس نفس زنان مےگویم:ببین اگه طورے شد سعے ڪن از جات تڪون نخورے،باشه؟ باشه اے مےگوید و رو به نظرے با نهایت صدایم مےگویم:پس بچه ها چیشدن؟ نظرے همانطور ڪہ او را نشانه رفته،لب مےزند:حتما گیر ڪردن... عصبے پایم را روے زمین مےڪوبم... نظرے چند قدم به او نزدیڪ تر مےشود و با یڪ حرڪت او را به زمین مےزند و مشغول دستبند زدن به او مےشود... همین ڪہ سرش را بلند مےڪند تا اسلحه ان را بردارد،یڪ نفر او را به رگبار مےبندد... ماشین ها با سرعت تمام سعے داشتند،از اینجا عبور ڪنند،ترس و وحشت به جان مردم افتاده بود...صداے جیغ زنان و ناله هاے ڪودڪان خود این رعب و وحشت را دوبرابر مےڪرد... نیروهاے حراست هم به ما اضافه مےشوند... هرچه چشم مےچرخانم،نمےبینش،نظرے نیمه جان به زمین مےافتد... دو نفر از نیروهاے حراست تالار براے ڪمڪ به سمت او مےروند و مشغول جابه جایے اش مےشوند ،ڪہ در همین حین،یڪ موتورے با سرعت زیاد از سمت چپ ما را به رگبار گلوله مےبندد...در یک چشم بهم زدن صداے ناله محنا بلند مےشود... به سمتش برمےگردم و او را به سمت خود مے ڪشانم... تمام بدنش مےلرزید... موتور سوار با سرعت زیاد بما نزدیڪ مےشود... چند گلوله حرامش مےڪنم،اما تنها لاستیڪش را پاره مےڪند و به او اصابت نمےڪند... همین ڪہ بما مےرسد،سرعتش را ڪم مےڪند و با تمام قدرتش مرا به زمین مےزند و گلوله اے به سمتم شلیڪ مےڪند ، ڪہ به هدف نمےخورد.صداے جیغ محنا بلند مےشود... همین ڪہ از محنا جدا مےشوم،او را از پشت نشانه مےرود ... داد میزنم:محنااا بخوااب زمین... تا محنا به خود 🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 💥سجده شکر بعد از نجات که ما را از حتمی نجات می دهد جز ما نیست 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 اسکناسی که از طرف حضرت آقا به عنوان عیدی به شهید🌷 اهدا میکنند که همین اسکناس باعث شناسایی شهید میشه🌷 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا