eitaa logo
‌گـــــــادوانـــــ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
7 فایل
📜بیانیه گام دوم انقلاب 🌏"گام دوم پیشبرد انقلاب را جوانان باید بردارند" #امام_خامنه_ای 🌖جهاد تبیین و روشنگری های سیاسی و فرهنگی ارتباط با ادمین @komeyl5484 @aslani70 کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/frontlineIR
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیشنهاد ویژه و مهم استاد پناهیان برای سومین شب قدر 🔺 هشدار عجیب و جدی آیت الله بهجت (ره) ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🦋با سلام و احترام خدمت سروران گرامی؛ 💐و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما، ضمن درخواست دعای خیر از شما در این شب با فضیلت،صفحات ۵۴-۵۵-۵۶ را تقدیم حضورتان میکنیم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
📖صندوقچه گل رز 📜صفحه ۵۴-۵۵-۵۶ دوران عقدمان، دی سال ۱۳۹۰ به سفر سوریه رفتیم. یکی از همکارانش به همراه خانم و فرزندش هم بودند همکارش خیلی به ابوالفضل علاقه داشت. به همین خاطر اسم پسرش را هم ابوالفضل گذاشته بود. کم کم با خانمش آشنا شدم و با هم دوست شدیم این سفر اول من به سوریه بود اما ابوالفضل با توجه به شرایط کاری اش چند مرحله به سوریه سفر کرده بود. باران شدیدی می‌آمد و خیلی سرد بود نمیدانستم سوریه به این شدت سرد میشود. هیچ لباس گرمی همراه نبرده بودم یک هو خیلی سردم شد و لرز کردم ابوالفضل گفت: «خانم بیا برویم یک پالتو بخر. من راضی به خریدش نبودم. گفتم: «حالا چند روز هستیم و میرویم ایران آن جا کلی لباس دارم.» اما ابو الفضل کار خودش را کرد و برایم یک پالتوی چرم مشکی خرید پالتوی خیلی زیبایی بود. دور گردن و آستینها و پایین پالتو پرزهای قهوه ای داشت. آرام آرام زمزمه ی برگزاری جشن عروسی شد قرار گذاشتیم پاک و منزه برگزار شود. تصمیم گرفتیم به عراق برویم نجف و کربلا و کاظمین و سامرا و قبل از مراسم عروسی معصومین علیهم السلام را زیارت کنیم. کارت عروسی را پخش کردیم سالن گرفتیم و مداح دعوت کردیم و همه کارها با کمک خانواده ی ابو الفضل راست و ریس شد . شانزدهم شهریور سال ۱۳۹۱ من و ابوالفضل به همراه مادر بزرگوارشان با کاروان زمینی عازم سفر شدیم. اولین بار بود که این سفر روزی من شده بود برایم همانند یک رویا بود. من و ابوالفضل، کنار هم، به سمت زیباترین سرزمین خدا میرفتیم سر از پا نمی شناختم. آن لحظه حاضر نبودم خوشحالی ام را با احدی تقسیم کنم. سه شبانه روز نجف بودیم یک شب کاظمین، چند ساعتی سامرا و سه شبانه روز هم در کربلا اسکان داشتیم روزهای قشنگی بود. یه جورایی به خودمان می بالیدیم که آغاز زندگی مشترکمان را با زیارت معصومین علیهم السلام متبرک کرده ایم. توی کاروان متوجه شدند ما عروس و داماد هستیم؛ متعجب شدند و تحسین مان کردند بیست و پنجم شهریور روز عروسی ام ساعت ده صبح به پاکدشت رسیدیم. اعضای خانواده با گل به استقبال ما آمدند حس قشنگی بود که عروس و داماد روز عروسی از کربلا آمده باشند یک قداست و پاکی خاصی حس می کردم و اینها را مدیون ابوالفضلم بودم. من به کارهای خودم رسیدم و برای مراسم آماده شدم، ابوالفضل هم رفت آرایشگاه اما خیلی زود آمد به آرایشگر نگفته بود داماد هستم. با سه هزار تومان اصلاح ساده کرده بود و آمده بود. دیدم محاسنش را کوتاه نکرده پرسیدم: ابوالفضلم چرا محاسن ات را کوتاه نکردی؟» گفت: «می خواهم با همین محاسنی که در حرم امامان معصوم و با ضریح شان متبرک شده داماد بشوم.» لباس و شیرینی و غذا و میوه همه چی ساده بود مراسم به مولودی خوانی و لطیفه گویی و بگو و بخند و شادی و سرور سپری شد و به مهمانان خیلی خوش گذشت. بعضی از اقوام و آشنا متوجه شده بودند که نوازنده نداریم نیامده بودند. به نظرم آنها باختند. چون چنین عروسی ای در این دوره و زمانه خیلی کم اتفاق می افتد. گرچه تعداد کمی از مهمانان معترض شدند ولی بیشتر حاضران تشکر کردند. ابوالفضل خوشحال بود که عروسی ما به فعل حرام آمیخته نشد. مداح از اول تا آخرش میگفت داماد شبیه شهداست یا خطاب به ابوالفضل میگفت: «تو شهید زنده ای.» عاقبت یکی از اقوام ناراحت شد و به مداح گفت: «ای بابا این چه حرفی است که شما میزنید ؟! امشب جشن دامادی این بچه است.» مداح گفت: «دست خودم نیست خود به خود به زبانم می آید. » ابوالفضل از شروع مراسم دوربین خودمان را به فیلم بردار داد و آخر مراسم دوربین را به همراه فیلم ازشان گرفت. جشن که تمام شد از تالار به سمت خانه حرکت کردیم یک رسمی هست که می گویند شب عروسی قبل از اینکه عروس وارد خانه بشود، داماد باید پای عروس را بشوید و آب آن را جلوی درب خانه بریزد. حالا نوبت انجام این رسم شده بود و من خیلی خجالت میکشیدم نمیتوانستم به خودم اجازه دهم که ایشان پای مرا بشویند اما دست من نبود این اتفاق باید می افتاد. مراسم به پایان رسید. همه ی آنهایی که آمده بودند، رفتند. زیرزمین منزل پدری شان زندگی مان را شروع کردیم واحد نقلی و قشنگی بود. پدر بزرگوارشان قبل از عروسی برایم آماده کرده بودند کمد دیواری داشت با آشپزخانه ی کوچکی که فقط یک نفر می توانست تردد کند اما با ابوالفضل برایم بزرگ و قشنگ بود. هزینه ی عروسیمان سه میلیون تومان شد؛ برایم جالب بود که سه میلیون تومان هم هدیه جمع شد و با بدهیهای مان«یر به یر» شد! مهناز ابویسانی همسر شهید 🔸️ادامه دارد... ✍️نویسنده:هاجر پورواجد ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
معارج آیه۳۲ تفسیر نور: ۱. نشانه ايمان، تنها نماز و انفاق نيست، رعايت عهد و پيمان‌هاى اجتماعى نيز شرط ايمان است. «وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» ✏️با هنرمندی خانم فاطمه غفاری ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
♥️ سلام بر مولایے ڪہ تنها نشان باقیمانده از دین و حجّت هاے خداست. سلام بر او ڪہ گنجینہ علم الهے است...    بہ امید دیدن روز ظهور روزے ڪہ دین و ایمان جانے تازه می گیرد. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🤲 دعای روز بیست و سوم ماه رمضان: 🌸اللَّهُمَّ اغْسِلْنِي فِيهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الْعُيُوبِ، وَ امْتَحِنْ قَلْبِي فِيهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ، يَا مُقِيلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ. 🌼خدایا در این ماه از گناهانم شست وشویم ده، و از عیبها پاکم کن، و دلم را به پرهیزکاری دلها بیازمای، ای نادیده گیرنده لغزش های اهل گناه. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفره افطار ۲ کیلومتری در بلژیک 🔹با حضور مسلمانان و مسیحیان سفره افطار ۲ کیلومتری در شهر «آنتورپ» بلژیک پهن شد. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
حمله مقاومت اسلامی عراق به فرودگاه حیفا 🔹مقاومت اسلامی عراق در اطلاعیه‎‌ای گفت که فرودگاه حیفا در اراضی اشغالی را با پهپاد هدف قرار داده است. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
143219_628.mp3
4.13M
📖 ترتیل سریع جزء ۲۳ قرآن کریم 🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی ❤️ 👌 💢 حجم: ۴ مگابایت ⏰ زمان: ۳۳:۳۵ ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
نکات کلیدی جزء بیست و سوم🌹 ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز سهوا غذا خوردم،روزه ام باطل شده؟🤔 (مسئله۲۴) 🌙 ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از کوبا برای فلسطین 🇵🇸 در آستانه‌ی دیوارنگارۀ همبستگی با مردم مظلوم در کشور نقش بست. 🇵🇸 شش کاریکاتوریست با محوریت «آريستيد استبان ارناندس گررو» معروف به کارتونیست‌ مشهور کوبایی، این دیوارنگاره را در شهر هاوانا نقش زدند. خلق این اثر هنری تحت اشراف مرکز هنرهای تجسمی انقلاب اسلامی انجام شده است. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
27.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؛﷽ 🔵🌙 رهبر انقلاب، امروز عصر در دیدار مسئولان نظام: به چالش تحمیلی باید از ابعاد فقهی و قانونی و ملاحظات جانبی آن نگریسته شود. ✏️ مسئولان بخش‌های مختلف در این زمینه مسئولیت دارند و باید به مسئولیت خود عمل کنند. ۱۴۰۳/۱/۱۵ ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
💠همراهان بزرگوار؛ضمن عرض سلام و ارادت و قدردانی از حضور پرمهر شما؛ ✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️ امشب صفحات ۵۷ و ۵۸ از کتاب صندوقچه گل رز را تقدیم حضورتان میکنیم
📖صندوقچه گل رز 📜صفحه ۵۷-۵۸ همیشه گل رز قرمز طبیعی به من هدیه میداد به قدری زیبا و با طراوت بودند که انگار همین الآن از باغ چیده بود میپرسیدم آقا ابوالفضل راستش را بگو این گل ها را از کدام باغ چیده ای؟ میگفت خانم همین الآن از گل فروشی خریده ام.» یک روز، گل متفاوتی برایم آورد فصل پاییز بود و عید مبعث، از سر کار آمد. چند شاخه میخک پر از گلهای شاد و سرزنده ی بنفش و سفید داد به من زدم به دنده ی شوخی و گفتم : اینها را که حتماً از باغ چیده ای؟» گفت: «بله، خانم! اما من نچیدم» تعریف کرد که باغبان محل کارشان داشته می رفته منزل با ابو الفضل هم مسیر بودند و ابوالفضل تا قسمتی از مسیر او را رسانده بود، ایشان هم به پاس محبت ابوالفضل چند شاخه گل که از محل کارشان چیده بود، به ابوالفضل می دهد. این گلها با تمام گلها تفاوت داشت. گل های بنفش و سفید وسط گلهای قرمز تماشایی شده بود. اما من همیشه برای ابوالفضل گل مصنوعی میخریدم دوست داشتم به همان شکل برایم باقی بماند و بادیدن گلها به یاد خاطرات مان بیافتم. هر چه گل برایم می خرید، همه را با شاخه اش خشک میکردم و نگه می داشتم. برادر شوهرم آقا مهدی برای هدیه ی عروسی ام یک میز تلویزیون ساخت یک صندوقچه ی قرمز خریدم و گذاشتم روی همان میز ته صندوقچه اسفنج گذاشتم و درش را نیمه باز گذاشتم از اولین روز ازدواج مان گلهایی را که برایم خریده بود، چوبه اش را داخل اسفنج فرو کردم تا گلها از در صندوقچه بیرون بزند و جلوه ی قشنگی داشته باشد. تمام گلهایی را که ابوالفضل برایم خریده داخل صندوق نگه داشتم. با دیدن هر شاخه از گلها به یاد خاطرات شیرین زندگی ام می افتم. به یاد روزهای قشنگی و پاکی که فراموششان نمیکنم و به یاد مردی میافتم که به روزها و شب هایم معنای دیگری بخشید و چگونه زندگی کردن را به من یاد داد؛ به یاد مردی که لبخندهای دلنشین اش همچنان چاشنی روزها و شبهای تنهایی ام هستند. از شهریور سال ۹۱ تا شهریور سال ۹۳ توی همان واحد نقلی نشستیم. سال ۹۳ برایم با روزهای سختی همراه بود مأموریت های ابوالفضل بیش تر و طولانی تر شده بود؛ هم موقع رفتنش و هم برگشتن او مهمان داشتیم دیگر در آنجا نمی توانستیم از مهمانان به خوبی پذیرایی کنیم جای ما تنگ شده بود! می خواستیم از آن جا نقل مکان کنیم اما نمی توانستیم دل بکنیم. ابوالفضل گفت: این جا که هستم، تنبل شده ام باید از اینجا برویم تا بتوانم برای خودم مستقل شوم و زندگی جداگانه ای تهیه کنم به دنبال خانه اجاره ای رفتیم اما قیمت ها همه بالا بود یک زیرزمین دیدیم اما به دلمان ننشست. آقا مهدی یک خانه ۱۲۰ متری پیشنهاد داد که با صاحب آن دوست بود. پسرش هم با ابوالفضل همکلاس بود دلم گرم نبود گفتم: «لابد کرایه اش خیلی می شود. رفتیم و خانه را دیدیم و پسند کردیم ۲۸ میلیون تومان پول دادیم و ده هزار تومان کرایه مأموریت های پی در پی آقا ابوالفضل شروع شد. گاه می آمدم کنار خانواده ی همسرم ولی بیشتر اوقات به ابویسان میرفتم خلاصه شدم خانه بدوش مثل کارگرها می آمدم تمیز میکردم و میرفتم اسفند ۹۳ چهل و پنج روزی میشد که سوریه بود. همه مان دل تنگش شدیم و ابوالفضل خودش هم بیشتر از ما بی تابی میکرد تماس گرفت و گفت: «بیایید سوریه چند روزی با هم باشیم و بعد برگردیم» پدر بزرگوارشان آمدند ابویسان که با هم برگردیم پاکدشت و عازم سوریه شویم. 🔸️ادامه دارد... ✍️نویسنده:هاجر پورواجد ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره زمر (آیه ۱۸) الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُٓ أُولَٰٓئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَٰٓئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ آنان كه سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌كنند، اینان كسانی هستند كه خدا هدایتشان كرده، و یقیناً خردمندند. ✏️با هنرمندی خانم غفاری ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
💖🤚 کندوی باغ هستی بی تو، عسل ندارد بی تو کتاب عاشق، ضرب المثل ندارد گفتاکه بین خوبان،مهدیست،یاکه یوسف گفتم که در دو عالم، مهدی بدل ندارد. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
﷽ 🤲 دعای روز بیست و چهارم ماه رمضان: 🪴اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین. 🪴 خدایا من از تو می خواهم در آن آنچه تو را خوشنود کند و پناه مى برم به تو از آنچه تو را بیازارد و از تو خواهم توفیق در آن براى اینکه فرمانت برم و نافرمانى تو ننمایم اى بخشنده سائلان ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯