eitaa logo
گلچین مداحی و سخنرانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
9.6هزار ویدیو
169 فایل
بسم رب الحسین علیه السلام @golchine_maddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «داستان کفاش امام زمان» 👤 استاد 🔸 وجه مشترک تمام کسانی که به محضر حضرت مشرف شدن مدارا با مردم بود... 👞 ماجرای کفاشی که کفش امام زمان رو واکس نزد... اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌🖤 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ☑️ ‌‌کانال بهترین ها @golchine_maddahi
. چهار عامل ما را« جهنـمی» کرد: ☄در قیامت بارها میان اهل بهشت و جهنم گفت و گو رخ می دهد ٬ که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان فرموده است٬ یکی از آن صحنه ها که در سوره مدثر آمده که: اهل بهشت از مجرمان می پرسند: چه عاملی شما را به دوزخ روانه کرد؟ ⚫️ آنها می گویند : ۴ عامل : ۱ - « لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ » ٬ پای بند به نبودیم . ۲ - « لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکینَ » به اعتنا نمی کردیم. ۳ - « کُنّا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضینَ » ٬ ما در جامعه هضم شدیم (همراه با فاسدان شدیم) ۴ - « کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدّین » ٬ را هم تکذیب میکردیم 📚 قصص الصلاة - ص ۱۸۹
🟣 ماجرای عجیب قیامت یکی از علما، که فرشتگان یکی یکی اعمال خوبش را دور می‌انداختند! ⏱زمان مطالعه ۱ دقیقه⏱ ☘یکی از علمای بصره تعریف می‌کند: شبی از شبها دیدم که برپا شده و خلایق همه جمع شده‌اند. مردم را دیدم که گناهان‌شان را بر پشتشان حمل می‌کنند تا جایی که شخص فاسق بار بسیار سنگینی از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل می‌کرد اما من بودم که به میزان و بررسی اعمال رسیدم گناهانم را در کفه ای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند. ☘کفه حسناتم و کفه گناهانم سبک بود. سپس به حسناتم نگاه کردند و یکی یکی حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند! آن حسنات برای ملائک نداشت. چون در زیر هر حسنه ریای پنهانی وجود داشت. گناهانی مثل غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم و.... من کارهای خوب زیادی انجام داده بودم اما دوست داشتم دیده شوم! ☘چیزی برایم باقی نماند و در آستانه بودم. گناهانم مانده و حسناتم رفته بود. در آن وانفسا که بسیار ناراحت بودم، صدایی شنیدم: آیا چیزی برایش باقی مانده؟ گفتند فقط همین برایش باقی مانده و آن عمل تکه نانی بود که از روی به یک زن و پسر یتیمش بخشیده بودم! ☘من گریه های آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم دیدم. آن را در کفه حسناتم قرار دادند. کفه سنگین شد و همینطور سنگین تر شد تا جایی که صدایی آمد و گفت: نجات یافت. 📕کتاب نسیمی از ملکوت