💠 هاتف غیبی
🔹 علم را ذات اقدس الهی معنا کرده است، ائمه (علیهم السلام) معنا کرده اند و آن این است که علم آن است که رهبری عمل را به عهده بگیرد. علم یک #هاتف غیبی است. از مفهوم، این کار ساخته نیست، از صورت ذهنی این فریاد یا فرمان غیبی ساخته نیست.
🔹 از بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) این است که «الْعِلْمُ یهْتِفُ بِالْعَمَلِ»؛ علم یک هاتف غیبی است، علم آن است که عمل را به دنبال بیاورد «فَإِنْ [أَجَابَ] أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه»؛[1] علم یک #هاتف_غیبی است، عمل را به درون و به همراه خود دعوت می کند. اگر موفق شد عمل را به همراه خود آورد و عمل از آن اطاعت کرد این علم می ماند و شکوفا می شود و اگر موفق نشد #هاتف_غیبی نبود، به دنبال عمل نبود، عمل را رهبری نکرد و عمل را به دنبال خود نیاورد، این رخت بر می بندد. گرچه در سوره مبارکه «نحل» فرمود انسان که به دنیا آمده ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیئاً﴾،[2] این نکره در سیاق نفی است؛ یعنی زادروز میلاد هر کسی با #جهل_عمومی او همراه بود، هیچ چیزی نمی دانست و از این بدیهیات هیچ خبری نبود؛ بعد فرمود سمع و بصر و فؤاد و مانند آن که مجاری ادراک هستند، خدا عطا کرد تا انسان عالم بشود. ممکن است بخشی از انسان ها در پایان عمر گرفتار همین نکره در سیاق نفی بشوند؛ البته به عنوان موجبه جزئیه نه کلّیه؛ فرمود یک عده هستند: ﴿لِكَی لا یعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیئا﴾؛[3] هیچ چیزی در اواخر عمر به یادش نیست.
🔹 انسانی که با دو نکره در سیاق نفی مواجه است، در زادروزش ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیئاً﴾، در دوران سالمندی که دوران بازدهی اوست به جایی برسد که ﴿لِكَی لا یعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیئا﴾ این که با دو سالبه محدود است، جنوباً سلب، شمالاً سلب، شرقاً سلب، غرباً سلب، این چه ره آوردی دارد؟! وقتی ره آورد می ماند که ما آن #علم_صاحبخانه را نرنجانیم؛ درست که خدا فرمود: انسان وقتی به دنیا آمد از بدیهی ترین بدیهیات باخبر نیست؛ اما از راه دیگر فرمود از نظری ترین نظریات باخبر است! فرمود من انسان را بی سرمایه خلق نکردم، یک لوح نانوشته به انسان ندادم، یک #کتاب_الهی و ذرّینی به او دادم ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾[4] آنچه فجور اوست به او آموختم، آنچه تقوای اوست به او آموختم، آنچه منشأ فجور است یاد دادم، آنچه منشأ تقواست به او آموختم. تمام تلاش ما حوزویان و دانشگاهیان باید این باشد که مهمانی دعوت کنیم که با صاحبخانه بسازد، #صاحبخانه آن علم اصلی است، آن #علم_فطری است، #نفس_ملهمه است خدا را می شناسد پیغمبر را می شناسد ائمه را می شناسد، فجور را می شناسد تقوا را می شناسد ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قیلا﴾؛[5] آنکه ما را آفرید از او راستگوتر کسی نیست، او فرمود من هیچ روحی را #ناقص_الخلقة خلق نکردم ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾ تسویه نفس، #مستوی_الخلقه بودنِ نفس با این «فاء» فصیحیه که تفسیر کننده قبل است بیان شده است، ﴿فَأَلْهَمَها﴾ این «فاء» که «فاء» عاطفه نیست، این «فاء» آن تسویه را تفسیر می کند. خدا انسان را #مستوی_الخلقه خلق کرد یعنی چه؟ یعنی آنچه #لازمه_کمال او بود به او داد.
[1] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت366.
[2] . سوره نحل، آیه78.
[3] . سوره نحل70.
[4] . سوره شمس، آیات7و8
[5] . سوره نساء، آیه122.
#مستوی_الخلقه_بودن
#علم_صاحبخانه
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی