📗#خلاصه_جنون_بی_قانون #می_گل3 و #توضیحات_نویسنده 📗
🖌این داستان در راستای می گل نوشته شده ولی نمیشه گفت ادامه ی می گل هست...در مورد عشق شهریار و عطرین که موانع زیادی پیش روشونه!!
🖌اول یه توضیح بدم که کسانی که می گل 1و2 ر خوندن میدونن اخر داستان اسم دخت پارمان آترینا عنوان شد..اما به دلایلی من این اسم و تو داستان تغییر دادم..❤️
📗#خلاصه_پشت_یک_دیوار_سنگی📗
🖌يه داستان از يه زندگي، شايدم 2 تا. آشنا براي بعضيها و غريبه و مجهول براي يه عده ديگه. کسايي که شايد ديده باشيم و شايدم نه. يه دختر و يه پسر که به دنيا اومدن و ساخته شدن براي زندگي مجردي و تنهايي. هيچ رقمه شکل و رفتارشون به مسئوليت و تعهد و ... نمي خوره.
زندگيهاي مستقل با عقايد و رفتارهاي خاص خودشون که شايد براي بعضيها قابل قبول نباشه.
حالا تصور کنيد اين دوتا آدم سر راه هم قرار بگيرن. چه جوري با هم کنار ميان ؟؟؟؟🌺
🔴#توضیحات_نویسنده🔴
🖌نکته مهم اين داستان اينه که دختر و پسر داستان کاملا" شخصيتهاي واقعي هستن. کارها و اتفاقات و زندگيهاشون کاملا" واقعيه. پس اگه چيزي ديديد که خوشتون نيومد لطفا" خرده نگيريد من
مجبورم که خود واقعيشونو بنويسم چون ازشون اجازه گرفتم که خودشونو تمام و کمال بنويسم.
البته ميگم داستان واقعي تا اونجايي واقعيه که من براشون تصميم نگرفتم و دست تو زندگيشون نبردم.
اميدوارم خوشتون بياد.🌺
#خلاصه_رمان
📗#صدفی_در_طوفان📗
ارتین سعادت مردی که هنوز با سختی بعد از مرگ خانوادش میخندد بعد از برگشتنش به ایران متوجه میشود خانوادش توسط دوست خانوادگیشون به قتل رسیده، تشنه انتقام میشود و ان ذره از مهر و محبت درونش تبدیل به خوشه نفرت و کینه میشود. مهربان دیروز بی رحم امروز میشود و صدف دختر مظلومِ قاتل خانوادش را می دزدد وبا تهدید...
💥#توضیحات_نویسنده💥
داستان این رمان واقعی است و تمامش از نقل دوست عزیزم هست فقط من کمی جزئیات و آب و تاب بهش دادم. جریان این رمان واسه ده 10 سال پیش هست که من کمی امروزی ترش کردم