eitaa logo
گمنام 🇵🇸
65 دنبال‌کننده
2هزار عکس
553 ویدیو
5 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿✨️ کپی با ذکر صلوات برای فرج .😃 ناشناسمون: https://daigo.ir/secret/156882655 🩷
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی‌روکردبه‌امام‌حسن‌وپرسید: - عقل‌چیه؟! آقافرمودند: اینکه‌بتوانی‌جرعه‌جرعه بغض‌‌واندوهت‌رافروبَری‌‌وصبوری‌ کنی‌تاوقتِ‌اتفاقات‌خوب‌فرابرسد❤️‍🩹:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کجا به کجا رسیدیم !! دغدغه‌ی یک نوجوان در دهه ۶۰ چی بوده حالا چی شده ؛ یکی به فکر ترک گناه و از بین بردن ناخالصی هاشه ؛ اون یکی به فکر دختر بازی و ... این نشون میده که دشمن در زمینه تغییر باور ها داره خیلی خوب عمل می کنه و ما اونطور که باید نتونستیم نقشه هاش رو خنثی کنیم.
📓 •🖇• نام کتاب: گردان‌قاطرچی‌ها •🖋• نویسنده: داوودامیریان •📌• ناشر: کتابستان‌معرفت امروز معرفی کتاب گردان قاطرچی ها رو داریم؛ گردانی که حتی اسم آن هم تعجب شنونده را بر می انگیزد و او را برای شنیدن خنده دارترین ماجراها آماده می کند.😁 وظیفه ی این گردان، نگهداری و مراقبت از قاطرهاست؛ قاطرهایی که جهت حمل بار و آذوقه و مهمات، در ارتفاعات کردستان به کار گرفته می شدند.🐴 اما مگر می شود پای حیوانات لایعقل، آن هم چهارپایی همچون قاطر در میان باشد و گرفتاری های خنده داری با این حیوانات اتفاق نیفتد؟😅 حاضران در این گردان هربار یک ماجرای تازه دارند و خواننده هر دفعه خود را غرق خنده در اتفاقات غیرمنتظره ی این کتاب می بیند.😉 🖇⃟📚⇢| @keep_my_heart
گمنام 🇵🇸
#معرفی_کتاب📓 •🖇• نام کتاب: گردان‌قاطرچی‌ها •🖋• نویسنده: داوودامیریان •📌• ناشر: کتابستان‌معرفت امرو
📕 ••عقل تو کله شما دوتا نیست؟ آخه من چه گناهی کردم گیر شماها افتادم؟ یوسف دهانش کف کرده بود و یک نفس فریاد می زد. سیاوش و دانیال سرشان را پایین انداخته بودند و خود را به موش مردگی زده بودند و جیک نمی زدند. - اون چه آشوبی بود که به پا کردید؟ قسم می خورم اون آتش سوزی و به هم ریختن میدون کار شما دو تا بود. دانیال که بلد بود چه طور خودش را به موش مردگی بزند، با صدایی لرزان و بغض کرده گفت: «تو هم هی نق به جیگر ما بزن. خودت دیدی که ما کاری بکنیم؟ برای چی تهمت می زنی؟ من و سیاوش روحمون از آتش سوزی و فرار خرس ها بی خبر....» سیاوش سریع به پهلوی دانیال سیخونک زد که بند را آب ندهد؛ اما یوسف به سرعت حرف دانیال را قاپید. با صورت کج و کوله شده از خشم و عصبانیت به آن دو براق شد: آفرین، پس اون خرسه و توله هاش رو شما دوتا آتیش پاره فراری دادید؟ می بینی کربلایی، پس الکی صاحب خرس ها جلز و ولز نمی کرد که کار این دو تا بوده. سیاوش مظلومانه به کربلایی نگاه کرد و چند بار پلک زد. کربلایی ته دلش سیاوش را دوست داشت، با دیدن چشم های خیس سیاوش و بغض دانیال قلبش به درد آمد و گفت: «حالا که به خیر گذشته یوسف جان. این دو تا هم به اندازه کافی حرف شنیدن. دیگه بسه شونه.» - کربلایی تو هم؟ شما دیگه چرا؟ اگه دژبانی سپاه می آمد چی؟ اون وقت خلاصی ما از دست اون ها کار حضرت فیل بود. - 😁✨ 🖇⃟📚⇢| @keep_my_heart
به اغوشِ پدر خوش اومدی :)🥺😍
همون قضیه‌ی مومن زرنگه
مواظب چشم،گوش و زبان خود باشید.گناه سم مهلکی است و را از آدم میگیرد‌...‼️ •آیت‌الله‌‌جاودان•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی استاد قرائتی در مجلس خواستگاری، پیچ و مهره‌های پدر زن رو باز میکنه😂 😎خودسازی❣+دینداریِ‌لذت‌بخش