فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به زودی از تمام مشکلات...
یکیروکردبهامامحسنوپرسید:
- عقلچیه؟!
آقافرمودند:
اینکهبتوانیجرعهجرعه
بغضواندوهترافروبَریوصبوری
کنیتاوقتِاتفاقاتخوبفرابرسد❤️🩹:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کجا به کجا رسیدیم !!
دغدغهی یک نوجوان در دهه ۶۰ چی بوده حالا چی شده ؛
یکی به فکر ترک گناه و از بین بردن ناخالصی هاشه ؛ اون یکی به فکر دختر بازی و ...
این نشون میده که دشمن در زمینه تغییر باور ها داره خیلی خوب عمل می کنه و ما اونطور که باید نتونستیم نقشه هاش رو خنثی کنیم.
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ به مذهبی های صورتی
#لا_اکراه_في_الدين
@keep_my_heart
#معرفی_کتاب📓
•🖇• نام کتاب: گردانقاطرچیها
•🖋• نویسنده: داوودامیریان
•📌• ناشر: کتابستانمعرفت
امروز معرفی کتاب گردان قاطرچی ها رو داریم؛ گردانی که حتی اسم آن هم تعجب شنونده را بر می انگیزد و او را برای شنیدن خنده دارترین ماجراها آماده می کند.😁
وظیفه ی این گردان، نگهداری و مراقبت از قاطرهاست؛ قاطرهایی که جهت حمل بار و آذوقه و مهمات، در ارتفاعات کردستان به کار گرفته می شدند.🐴
اما مگر می شود پای حیوانات لایعقل، آن هم چهارپایی همچون قاطر در میان باشد و گرفتاری های خنده داری با این حیوانات اتفاق نیفتد؟😅
حاضران در این گردان هربار یک ماجرای تازه دارند و خواننده هر دفعه خود را غرق خنده در اتفاقات غیرمنتظره ی این کتاب می بیند.😉
🖇⃟📚⇢| @keep_my_heart
گمنام 🇵🇸
#معرفی_کتاب📓 •🖇• نام کتاب: گردانقاطرچیها •🖋• نویسنده: داوودامیریان •📌• ناشر: کتابستانمعرفت امرو
#یه_قاچ_کتاب📕
••عقل تو کله شما دوتا نیست؟
آخه من چه گناهی کردم گیر شماها افتادم؟
یوسف دهانش کف کرده بود و یک نفس فریاد می زد. سیاوش و دانیال سرشان را پایین انداخته بودند و خود را به موش مردگی زده بودند و جیک نمی زدند.
- اون چه آشوبی بود که به پا کردید؟ قسم می خورم اون آتش سوزی و به هم ریختن میدون کار شما دو تا بود.
دانیال که بلد بود چه طور خودش را به موش مردگی بزند، با صدایی لرزان و بغض کرده گفت: «تو هم هی نق به جیگر ما بزن. خودت دیدی که ما کاری بکنیم؟ برای چی تهمت می زنی؟ من و سیاوش روحمون از آتش سوزی و فرار خرس ها بی خبر....» سیاوش سریع به پهلوی دانیال سیخونک زد که بند را آب ندهد؛ اما یوسف به سرعت حرف دانیال را قاپید. با صورت کج و کوله شده از خشم و عصبانیت به آن دو براق شد: آفرین، پس اون خرسه و توله هاش رو شما دوتا آتیش پاره فراری دادید؟ می بینی کربلایی، پس الکی صاحب خرس ها جلز و ولز نمی کرد که کار این دو تا بوده.
سیاوش مظلومانه به کربلایی نگاه کرد و چند بار پلک زد. کربلایی ته دلش سیاوش را دوست داشت، با دیدن چشم های خیس سیاوش و بغض دانیال قلبش به درد آمد و گفت: «حالا که به خیر گذشته یوسف جان. این دو تا هم به اندازه کافی حرف شنیدن. دیگه بسه شونه.»
- کربلایی تو هم؟ شما دیگه چرا؟ اگه دژبانی سپاه می آمد چی؟ اون وقت خلاصی ما از دست اون ها کار حضرت فیل بود.
- 😁✨
🖇⃟📚⇢| @keep_my_heart
مواظب چشم،گوش و زبان
خود باشید.گناه سم مهلکی
است و #امام_حسین را از
آدم میگیرد...‼️
•آیتاللهجاودان•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
وقتی استاد قرائتی در مجلس خواستگاری، پیچ و مهرههای پدر زن رو باز میکنه😂
😎خودسازی❣+دینداریِلذتبخش