eitaa logo
گنبد فیروزه
59 دنبال‌کننده
547 عکس
167 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️متن پیشنهادی بنده برای لایحه تکمیلی شکوائیه علیه نانکلی؛ رئیس اداره اوقاف بوئین‌زهرا جهت ارائه در جلسه بازپرسی. و بنظرم رونوشتی از این گزارش لازمست تقدیم فرمانداری آوج هم بشود تا او هم در جریان باشد که در این روستا با چه شورائی طرف است!👇
بسمه تعالی ریاست محترم دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان قزوین با سلام، احتراماً عطف به پرونده شماره ۱۴۰۱۲۲۹۲۰۰۰۱۵۱۳۵۶۲ در نزد شعبه اول بازپرسی آن دادسرا به استحضار می‌رساند؛ «اداره اوقاف بوئین‌زهرا» بدون اتکاء به هیچگونه مدرک و سند و وقفنامه معتبری (و صرفاً به بهانه یک صورتجلسه جعلی ظاهراً قدیمی شبیه وقفنامه!) سال‌هاست که برای اهالی روستای امامزاده علاءالدین (واقع در فرمانداری آوج قزوین) بویژه علیه سادات حسینی و موسوی (که مالکین اصلی روستای مذکور هستند)، مزاحمت‌های مادی و معنوی متعددی را رقم زده است. تاریخچه این مزاحمتها در صورت لزوم، قابل تدوین و تقدیم است. آقای مجید نانکلی؛ رئیس فعلی اداره مذکور، در طی یکسال اخیر، از طریق بخشنامه‌های غیرقانونی خود، ادارات محلی را وادار به ترک خدمت (نسبت به اهالی روستای مذکور) نموده است تا بدینوسیله «قرارداد استیجاری با اداره اوقاف» را بر مالکین چند صد ساله‌ای که چهار دانگ روستا را در «ید تصرفی مالکانه» خود داشته‌اند، تحمیل نماید. همچنین از طریق نفوذ مرموز و پنهانی در شورای روستا و استخدام غیررسمی برخی از اعضای آن در قالب «امین موقوفه» (و به ریاست شورا رسانیدن یکی از مستأجرین دو دانگ موقوفه که یک‌سوم آنرا در تصرف خود دارد و با سایر مستأجرین هم درگیر است! بوضوح قابل ردگیری می‌باشد) بر شدت اقدامات نامشروع، بی‌سابقه و عجولانه خود افزوده است. در این خصوص مستدعی است؛ دستور فرمائید، شورای اسلامی روستای امامزاده علاءالدین و نیز ادارات محلی، کلیه مکاتبات ذی‌ربط و بی‌ربط اوقاف بوئین‌زهرا با آن‌ها را تسلیم دادگاه محترم بنمایند. اخیراً مطلع شدیم که نامبرده، در اقدامی جسورانه، نامتعارف و کاملا مشکوک اقدام به طرح دادخواستی توهین‌آمیز در دادگاه آوج کرده است که بر مبنای آن، به ۱۸ تن از اجداد متوفای اهالی روستا تلویحا تهمت و بهتان موقوفه‌خواری زده است! ناگفته نماند، رئیس قبلی اداره مذکور نیز هنگام مراجعه تعدادی از اهالی که بعضا عضو شورای وقت روستا بودند و یکی از آن‌ها اینک به «امین اوقاف» مشهور است، جهت انجام پاره‌ای از مذاکرات مسالمت‌آمیز، آنان را با عصبانیت از دفتر خود اخراج کرده و سادات حسینی و موسوی را متهم به حرام‌خواری کرده بود! آقای رحمانی (رئیس سابق) اوقاف محل، با دهیار وقت مکاتباتی هم در همین موضوع داشته است که کپی آن‌ها به پیوست تقدیم می‌گردد. ولیکن رئیس جدید بدون هیچگونه مکاتبه‌ای با دهیار یا شورای روستا، ۱۸ متهم (اموات دهه‌های پیشین روستا) را در شکوائیه خود، «مجهول‌المکان» قلمداد کرده است و مشعر به «سوءنیت مجرمانه» اوست که از طریق فریب دادگاه و دور زدن قانون، تصاحب ناحق شش‌دانگ روستا را دنبال می‌کند. البته قاضی محترم دادگاه بدوی آوج (در بی‌خبری اهالی، سادات و نمایندگان ایشان!)، هوشمندانه حکم به «بطلان دعوا» کرده که مدارک ذی‌ربط آن در دادسرای آوج موجود و قابل استعلام است. عجالتا کپی دادنامه ذی‌ربط آن به ضمیمه این گزارش، تقدیم می‌گردد. کلیه اقدامات غیرقانونی و نامشروع و نامتعارف و کاملا مشکوک (آمیخته به اغراض شخصی) آقای نانکلی، موجبات تشویشات و اختلافات شدیدی بین اهالی روستا و باعث سلب اعتماد، اتحاد، آرامش و آسایش آنان گردیده و خسارات غیرقابل جبرانی را بر اهالی محترم روستا بویژه سادات معزز که خادمین زوار امامزاده علاءالدین هم هستند، تحمیل کرده است، بگونه‌ای که محاسبه خسارات معنوی و نیز مادی دخالت‌های فضولی و غلط مشارالیه برای ما بسی سخت و دشوار است. «ممانعت از حق» صرفاً ظاهر زیان تحمیلی وی را شکل داده است وگرنه تولید و توزیع شایعاتی مبنی بر افتراء حرام‌خوارگی سادات معزز روستا که مورد اعتماد دیرینه اهالی قریب باتفاق روستاهای همجوار بوده‌اند، جُرمی غیرقابل جبران و گناهی نابخشودنی است. بعضی از سادات تلاش کردند تا از طریق مکاتبات و مذاکرات مفصل، اداره اوقاف و بلکه سازمان اوقاف و امور خیریه را متوجه خبط و خطاهای خود بکنند از جمله با وساطت امام جمعه محترم شهرستان آوج، ولیکن متاسفانه مسئولین اوقاف کوچکترین ترتیب‌اثری به حل مسالمت‌آمیز مسئله مذکور ندادند! و حال آنکه سادات این روستا دارای اسناد مالکیتی ثبتی معتبر و منگوله‌دار قدیمی هستند که بلحاظ خرده‌مالک بودنشان، املاک و اراضی ایشان مشمول اصلاحات ارضی هم نشده است و متقابلا اداره اوقاف هیچگونه مدرک معتبری از هیچ مرجع صالحه‌ای در اختیار ندارد و متوسل به زورگوئی فاحشی گشته است! اطلاعات تفصیلی و کامل‌تر را در کانالهای مجازی خود در «پیام‌رسان اجتماعی ایتا»، بارگذاری کرده‌ایم که در صورت لزوم و حوصله دادگاه محترم، بشرح ذیل قابل مراجعه و بهره‌برداری است: ۱) کانال سیدعلاءالدین به نشانی: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 ۲) کانال گنبد فیروزه به نشانی: https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
تتمه گزارش به بازپرسی شکوائیه کیفری فرزندان مرحوم حاج سیدمیربابا در دادسرای قزوین: 👇 در هر حال استدعای رسیدگی عاجل به این مسئله (که آینده کل اهالی را در معرض خطر قرار داده است)، داشته و بدینوسیله خواستار محاکمه و مجازات نامبرده هستیم. شاکیان: سه نفر از فرزندان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیدمیربابا؛ امام جماعت روستا (که رئیس اداره اوقاف بوئین‌زهرا، بدون آنکه موقوفه بودن قانونی حتی یک وجب از روستا را به اثبات رسانیده باشد، خواستار ابطال اظهارنامه‌های ثبتی آن‌مرحوم که مرجع شرعیات اهالی بودند و ۱۷ نفر دیگر از اجداد سادات را نموده و همه ایشان را مجهول‌المکان جلوه داده است!): سیدمیرشجاع‌الدین حسینی 09134264732 سیدمحمد حسینی(منتظر) 09102878607 سیدعلی حسینی 09126080913 و السلام 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @GonbadeFirozeh
گنبد فیروزه
ابلاغیه مورخه 1401/12/02 برای سیدمیرشجاع الدین حسینی بابت پیگیری شکایت خود علیه نانکلی
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین شکایت کیفری علیه نانکلی: دعوای مابین اداره اوقاف و اهالی روستا علاوه بر جنبه‌های حقوقی معطوف به صورتجلسه‌های جعلی مشهور به وقف‌نامه‌! و بخشنامه‌های تحمیلی (تحدیدی و تهدیدی)، ملاحظات کیفری هم دارد. زیرا «تهمت سنگین حرام‌خوارگی به سادات» (العیاذ بالله) دارای امتدادی از ابراز صریح رئیس سابق اداره اوقاف بوئین‌زهرا تا لسان برخی شیاطین محلی و حتی احیاناً بعضی ساده‌لوحان از سادات! است که در شکایت اخیر رئیس فعلی اوقاف علیه ۱۸ تن از اموات روستا (با توجه به دروغ‌پردازی‌های مکتوب وی در دادخواست تقاضای ابطال اسناد اجداد اهالی از جمله «مجهول‌المکان» جلوه دادن آنان بدون امعان‌نظر به روال اداری تحقیقات و استعلامات) بلحاظ «موقوفه‌خوار» جلوه دادن اجداد اهالی، توهین و بهتان غیرقابل اغماضی است که صرف‌نظر کردن از پاسخ دندان‌شکن بدان، قاعدتاً «بی‌غیرتی» بازماندگان را جار می‌زند! مضافاً که شاکی ناحق و ظالم را در خصوص «پرداخت خسارات» (بابت جریمه سنگین صدها سال غصب موقوفات!) جری‌تر می‌سازد و نوعی «سکوت علامت رضایت» تلقی می‌شود! و چنانکه مستحضرید؛ نقشه اولیه و مکارانه نانکلی، واداشتن اهالی به انعقاد قرارداد استیجاری با اوقاف بود که متأسفانه با پفیوزی شورای خائن روستا و برخی ملاء بدسگال که نقش ستون پنجم نانکلی را ایفاء کردند و می‌کنند، عده‌ای بی‌فکر و... علیرغم هشدار اشخاص دانا، دلسوز و دلیری از سادات، متاسفانه فریب خورده و مالکیت دائمی خود را تبدیل کردند به قرارداد استیجاری موقت! ولیکن خوشبختانه اکثریت اهالی، از نیرنگ نانکلی و زنگوله‌های او رستند و تن به ذلت مذکور ندادند. لذا نانکلی نقشه دوم (شکایت مخفیانه و مکارانه) خود را دنبال کرد که در این حرکت هم تاکنون شکست خورده است ولیکن از تلاش‌های مذبوحانه خود دست نکشیده و نخواهد کشید (حداقل تا زمانی که احتمال می‌رود دفینه‌ای در گوشه و کنار این روستا مدفون باشد!) مگر آنکه به سختی تحت تعقیب قرار گرفته و به شدت مجازات شود. عجالتاً فرزندان حجت‌الاسلام والمسلمین؛ مرحوم حاج‌سیدمیربابا حسینی، پیشتاز مقابله با افتراء و بهتان حقوقی اوقاف و امور(خیریه؟!) شدند و ضمن پیگیری حقوقی پرونده مفتوحه در دادگاه آوج، دیروز در معیت تعدادی از سادات در محل شعبه بازپرسی دادسرای قزوین هم، حضور یافته و اقدام به تکمیل شکوائیه کیفری خود نمودند. اجمال مطالبات ما عبارتند از: ۱) اوقاف اگر مدرک محکمه‌پسندی دال بر موقوفه بودن حتی یک‌وجب از روستای امامزاده علاءالدین دارد، ارائه بدهد. ۲) تجدیدنظرخواهی خود در شکایت حقوقی علیه اجداد اهالی را پس بگیرد. ۳) از کلیه اهالی امامزاده علاءالدین، رسماً عذرخواهی کرده و خسارات مادی وارده بر آن‌ها را جبران کند. ۴) بابت تهمت تلویحی و بلکه تصریحی موقوفه‌خواری و حرام‌خوارگی به سادات متشرع (خسارت معنوی و حیثیتی)، به أشدّ مجازات محکوم شود. ۵) وقف‌نامه‌های جعلی خود را رسماً برای همیشه ابطال و الغاء کند و تعهد رسمی بدهد که راجع به موقوفه بودن چهاردانگ یا دو دانگ و یا یک‌پنجم از یک‌دانگ از شش‌دانگ روستا، هیچ‌گونه ادعائی نداشته باشد. ۶) در صورتی که نسل حاضر اهالی، صرفاً به احترام سیره جاریه اجداد خود، رسماً پذیرفتند که دو دانگ روستا (از ۶۱ هکتار ملک امامزاده)، موقوفه امامزاده تلقی گردد، تعهد بدهد که بابت مدیریت بهره‌برداری از آن، هیچ‌گونه دخالتی در امور اهالی روستا نورزد و در سیاست‌ها و طرح‌های کلی، تابع مصوبات مالکین باشد. ۷) البته شکایت علیه ۱۷ نفر یک‌طرف و شکایت علیه مرحوم سیدمیربابا یک‌طرف! زیرا او بعنوان یک روحانی و در جایگاه امام جماعت روستا و تبیین‌کننده اعتقادات و باورها و مسائل دینی و شرعی و مذهبی اهالی، پیوسته امانت‌دار مردم و داور دعاوی و حلال مشکلات اجتماعی مردم بوده و در خوشنامی فوت کرده است، وقتی (العیاذ بالله) متهم به موقوفه‌خواری و حرام‌خوارگی می‌شود، وظیفه همه اهالی (بویژه فرزندان و نوادگان او) است که از حیثیت او که ای‌بسا عاقد (یا از عاقدین) ازدواج والدین آنها بوده، حمایت کنند. همچنانکه بر گوش بسیاری از نوزادان این روستا اذان و اقامه گفته و تلقین میت اموات اهالی این روستا و روستاهای همجوار را انجام داده است ووو... بنابراین ضرورت دارد، سایر اهالی محترم هم (بدون تأثیرپذیری بی‌جا و خطرناک از گله ناخور روستا)، هرچه زودتر به امر پشیمان‌سازی آن‌ها که پیوسته بدنبال اجرای نقشه‌های شوم علیه اهالی بویژه سادات بوده و هستند، بپردازند. ان‌شاءالله ارادتمند؛ حسینی منتظر ۱۴۰۱/۱۲/۰۹ هجری شمسی 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @GonbadeFirozeh
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۲۰): کدهای قابل ارجاع هنگام گفتگوهای عمومی: مباحث سلسله مقالاتی در موضوع «علاءالدین در افق آینده» طی شماره‌های: ۰۱۳ = مطلبی دریافتی در باره حفاری‌های غیرمجاز ۰۱۴ = گزارش هم‌اندیشانه به آ.سیدمیرشجاع ۰۱۵ = حکم تأسیس و انتصابات شورای مقاومت علاءالدین ۰۱۶ = الحاقیه تکمیلی حکم انتصاب شورای مقاومت ۰۱۷ = لایحه تکمیلی برای بازپرسی دادسرای قزوین در موضوع شکایت کیفری علیه نانکلی که رونوشت آن باید برای فرمانداری و دادگاه آوج هم ارسال شود. ۰۱۸ = تتمه گزارش کیفری برای بازپرسی قزوین ۰۱۹ = گزارش واقعه مراجعه به بازپرسی قزوین به اهالی امامزاده علاءالدین پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (نقادی نامه سرگشاده آ.سیدکاظم) ۰۱ آ.سیدکاظم موسوی، طی نامه سرگشاده‌ای تحت عنوان دلنوشته در دو سرفصل، مسائلی را در گروههای مجازی روستا به اشتراک گذاشت که بنده در «کانال سیدعلاءالدین» خود، اعتراض کلی خود را نسبت به مفاد این نامه، مورد اشاره قرار داده و وعده کردم که تفصیلاً هم بدان خواهم پرداخت که اینک مجالی یافتم آنرا در «کانال گنبد فیروزه»، دنبال نمایم. قبل از آغاز نقادی پیام دوگانه مذکور، لازمست نکاتی را تذکر بدهم: بعضی از حرف‌های ایشان بحق است و برخی ناحق که در بررسی فراز به فراز آن‌ها، تجزیه و تحلیل خواهم کرد. علیرغم فساد قابل توجهی که در مطالب ایشان وجود دارد، نکته بسیار مثبت نامه مفصل وی، مراعات املاء صحیح جملات است که دارای کمترین غلط است و غیر از کلمه «اجالتا» (که منظورش «عجالتاً» است) می‌توان بقیه لغزش‌های ادبی متن وی را نادید گرفت. البته مبادله پیام‌های فضای مجازی، مسابقه ادبی نیست ولیکن کسی مثل من که سالها معلم بوده، نمی‌تواند ارزیابی نکند و نمره ندهد! بعضی‌ها در کوتاهترین متن نگارشی خود، به تعداد جملات خود، غلط‌نویسی دارند ولیکن ایشان بنظر می‌رسد خوشبختانه اهل مطالعه و دقت است. البته زیبانویسی و روان‌نویسی را چندان مراعات نکرده است که نیازمند قدری تمرین است. در هر حال خوشحالم که در نوشته‌های اهالی محترم، با متنی هم مواجه شدم که تقریبا بدون غلط ظاهری بود ولیکن فساد کلامی و محتوای مغشوش آن قابل اغماض نیست. و از آنجا که در پایان نامه خود تصریح کرده‌اند که: «در ضمن از کلیه اهالی صمیمانه خواستارم پس از مطالعه دو متن بالا نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنند و خطاهای اینجانب را گوشزد کنید» لازمست بپاس تلاش برای دقیق‌نویسی وی،خطاهای ایشان را به صراحت گوشزد کنیم. (در همین جمله پایانی (گوشزد کنید) را طبق قاعده باید می‌نوشت؛ (از ... اهالی ... خواستارم) «گوشزد کنند» ولیکن اینگونه اشکالات چندان مهم نیست و گاهی لازم است از ضمیر مخاطب به مغایب رفت و بالعکس. در قرآن، مرتباً شاهد تغییر ضمائر هستیم و دلیل آن، اینست که پروردگار متعال گویا می‌خواهد قالب نوشتن را تبدیل به گفتگوی محاوره‌ای نماید و خواننده احساس می‌کند که خدا گویا مستقیما در حال گفتگو با اوست. البته ظرافت‌های خاصی دارد که باید مراعات شود. تشکر دوم بنده از ایشان بابت مراعات تقسیم‌بندی و دسته‌بندی مطالب است که حاکی از انتظام فکری اوست. اینکه سعی کرده نکات متعدد خود را در یک نامه دو قسمتی، خلاصه کند، ایضا ارزشمند و قابل تقدیر است. چنین ویژگی‌هائی در نوشته‌های اهالی متأسفانه کمتر دیده می‌شود. بعضی‌ها که بعد از تحریر مطالب خود، زحمت بازخوانی متن خود را به خود نمی‌دهند تا لااقل اشتباهات فاحش خود را اصلاح نمایند. و حال آنکه بازخوانی متن قبل از انتشار عمومی، احترام به مخاطبین است. تا چه رسد به مراعات آرایه‌های ادبی و قواعد نگارشی. آ.سیدکاظم در این خصوص نیز نمره چندان بدی نمی‌گیرد ولیکن لازمست قبل از نشر پیام خود، آنرا دو سه بار مطالعه کند تا تشویشات و مخدوشات انشائی خود را به کمتر از این‌ها برساند. یکی دیگر از اهالی را هم سراغ دارم که (علیرغم فساد فکری و نگرش سیاسی خود در مباحث محتوائی و جنبه‌های انصاف و عدالت) سعی در دقیق‌نویسی و صحیح‌گوئی دارد که عنداللزوم به او هم اشاره خواهم کرد. نحوه نگارش معمولاً شاخصی برای نحوه نگرش هم به شمار می‌رود. در باره ضرورت فصاحت و بلاغت، لازمست مستقلاً اگر مجالی یافتم، مبحثی را بگشایم. در مجموع مهم آنست که بپذیریم؛ «کار نیکو کردن از پر کردن است»! و یکی از وجوه تفسیری آن، پر کاری و تجربه و تمرین بیشتر و بیشتر است. آری! به قول سعدی؛ «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی گر پیر مناجاتست ور رند خراباتی هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی» و اما نقادی محتوای نامه سرگشاده؛ (کدها؛ ک.م. مخفف کاظم موسوی، ح.م. مخفف حسینی منتظر، م.ش. مخفف ممدشورا و ح.ش. مخفف حسن‌شورا): ...ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند ۱۴۰۱ کانال «گنبد فیروزه»: https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۲۱): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی ن.سرگشاده ک.م.) ۰۲ ک.م: «دلنوشته ای تقدیم به اهالی‌: عزیزان آنچه که از آن می ترسیدیم به سرمان آمد نفاق اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ ،الفاظ غیر اخلاقی و ... دلنوشته خود را دردو متن تقدیم اهالی می نمایم. الف) مقالات و مکتوبات آقای سید محمد حسینی (منتظر) در فضای مجازی به عنوان راه طی شده ب) در مورد شورای محترم روستا و نمایندگان منتخب و انتظار از آنان» ح.م: آ.سیدکاظم موسوی، از مکنونات قلبی خود در قالب «دل‌نوشته» دو فصلی خود، رونمائی کرد. بنظر می‌رسد که خواسته «نقش فردی بی‌طرف» را بازی کند تا مثلا یکی به میخ و یکی به نعل زده باشد ولیکن نتوانسته هنر رنگرزی خود را همچون «م.ش.» پنهان نگه دارد! وی در همان فراز اول نامه خود، نوشته‌های مرا متهم به «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ ،الفاظ غیر اخلاقی و...» نمود! با این ادعا که «آنچه که از آن می ترسیدیم به سرمان آمد»! گویا که قبل از ورود بنده، هیچ «اتفاق قابل ترس»ی رخ نداده بود و «وضعیت گل و بلبلی» محکمی، جاری بوده و با چندتا خبروتحلیل من در فضای‌مجازی، اوضاع همه‌چیز ناگهان به هم ریخته است!! ک.م. در اولین جمله‌اش، «بی‌خبری»(؟!) و «بی‌انصافی» خود را بوضوح و کاملاً آشکار جار زد! البته اگر عبارت «فاش شدن» را به ابتدای جمله خود اضافه می‌کرد، سخن بحق و منصفانه‌ای تلقی می‌شد. فرضاً اگر می‌نوشت؛ «آنچه که از آن می‌ترسیدیم به سرمان آمد؛ [افشای] نفاق، اختلاف، تهمت، دروغ،...و...»، حرف میزانی را رقم زده بود ولیکن با حذف کلمه «افشای» از حرف خود، جای جلاد و شهید عوض شد و گنجشک و قناری را بر اهالی مشتبه کرد! آیا قبل از پیام‌های مسلسل بنده در این روستا، هیچگونه «نفاق، اختلاف، ... ، تهمت، دروغ، ... و...» مطرح نبود؟! یا اینکه اینها جاری و موجود بودند (آنهم در حد مقاتله!) ولیکن بنده با پیام‌های خود، همچون آینه‌ای شفاف آن‌ها را جلوی چشم اهالی آوردم؟! آینه چون تصویر تو بنمود راست خود شکن آینه شکستن خطاست دل‌نوشته ک.م. علیه بنده آیا چیزی بجز شکستن آینه‌ای است که تصویر/تصاویر زشت اقلیتی از اهالی زشت‌گفتار و زشت‌کردار را عیان نمود؟! اقلیتی که متأسفانه بارها ثابت کرده‌اند، گله‌ای عِشَّک‌صفت و مشتی قودوغ و جوجوغ و بعضاً خرس‌خاله و مجموعاً «ناخور» بیشتر نیستند! اقدام به قتل ناجوانمردانه (۵ نفر به ۲ نفر) آ.سیدمیرشجاع و پسر برومند او (که خدمات شایانی برای روستا انجام دادند ولو اینکه بعضا ادعا می‌شود مرتکب خطاهائی هم شده‌اند)، آیا بنظر تو چیزی نبود که «باید از آن ترسید»؟! وقتی قاضی ذی‌ربط از انگیزه تروریست‌های داعش‌صفت روستا سؤال کرد و آن‌ها گفتند؛ فلانی و فلانی و فلانی ما را تحریک کردند!! (همان‌ها که بنده آن‌ها را شیاطین، عشّک، قودوغ و خرس‌خاله می‌نامم تا حتی‌الامکان از ذکر اسامی نحس آن‌ها پرهیز کرده باشم!) آیا بنظر تو تحریک‌کنندگان قاتلین برادر و برادرزاده من و آزاردهنگان سایر سادات، اهل «نفاق، اختلاف، تهمت، دروغ، دودستگی و الفاظ غیراخلاقی» نبودند؟! آیا سنگ‌پرانی‌های جنّیانه به مرحوم سیدعیسی (که اخیراً متوجه شدم بنا بر ملاحظاتی حتی به بچه‌های خودش هم نگفته و صرفاً در نزد برخی از معتمدین خود درددل می‌کرده!)، نشانه آروم بودن اوضاع روستا بود و ناگهان با چند تا پیام مجازی من، اختلاف و دو دستگی و نفاق پدیدار شد و اوضاع روستا و اهالی به هم ریخت؟! آیا با وجود کتک خوردن سیدعباس توسط یک غیرسید، می‌شود شعار داد که همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم؟! چنگ‌اندازی‌های متعدد اهالی به حریم‌های ارضی و حتی ملکی همدیگر و به شکایت کشانیده شدن برخی از آن‌ها و قهر و تهر و طردها و امثالهم و موارد دیگری که همگان دانند و خبر فقط برخی از آن‌ها به من رسیده است. ... آیا وقتی که طبق اعتراف خودت؛ افرادی با «وعده‌های خوب و جذاب» اقدام به عوامفریبی می‌کنند، خبری از «نفاق» نیست؟! و حال خود تو را وقتی نیرنگ آن‌ها را به رخ دغل‌پیشه‌گان می‌کشی، باید متهم به ارتکاب «نفاق، اختلاف، تهمت، الفاظ غیراخلاقی، دودستگی و...» و «هر آنچه که باید از آن ترسید» کرد؟! از کی تا حالا، بیان نفاق و اختلاف و تهمت‌، خودش نشانه نفاق و الفاظ غیراخلاقی است؟! قرآن را که نفاق و اختلافات و تهمت‌های انسان‌ها را به رخ انسان‌ها می‌کشد، آیا باید متهم به ایجاد دودستگی و تفرقه نمود؟! آنگاه که نانکلی در صدد تصاحب قلدرانه و غیرقانونی و نامشروع شش‌دانگ روستای امامزاده علاءالدین بر آمد، آیا اهالی وضعیت آرامی داشتند و مسئله قابل ترسیدنی در میان نبود؟! آیا اقدامات خطرناک ... ... ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند ۱۴۰۱ کانال «سیدعلاءالدین»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 + ک. «گنبد فیروزه»: https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۲۲): تذکر مهم: بسیار بعید می‌دانم کسی از اهالی منکر وقوع انواع مختلفی از پلیدی‌ها و پلشتی‌ها فی‌مابین روابط خانوادگی، فامیلی و درونی اهالی با یکدیگر و نیز در روابط جمعی یا فردی از اهالی با جمعی یا فردی از اهالی روستاهای همجوار و بالاخره در روابط فردی یا جمعی اهالی با برخی ادارات محلی، باشد. در اشارات بنده به برخی از آن‌ها (ای‌بسا آنچه از اخبار کلیات یا جزئیات آن‌ها به بنده رسیده، تغییرات و تحریفاتی هم نسبت به اصل و اساس و کمّ و کیف آن‌ها داشته!) فلذا نه قصد قضاوت دارم و نه تعیین میزان حق و ناحق آن‌ها را و فقط لازمست اشاره کنم که نسبت دادن وقوع «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ، الفاظ غیراخلاقی و...» در دلنوشته/نامه سرگشاده ک.م. به نوشته‌های مسلسل بنده و منحصر کردن آن‌ها به ورود بنده به قضایای مذکور، «خلاف واقع» است و ک.م. به قصد «ترسانیدن اهالی از افشاگری‌های بنده» مرتکب این تهمت و افتراء شده است. نشان به آن نشان که گروه و کانال‌های اطلاع‌رسانی بنده را ترک کرد تا دیگران هم ترک کنند تا مبادا نوشته‌های مرا کسی بخواند! همچنانکه شورای پفیوز و اربابان داخلی و خارجی آن‌ها در مقطعی، بازی «انحلال گروه اطلاع‌رسانی شورا» و رفت به تلگرام و برگشت مجدد به ایتا را راه انداختند تا اهالی را از افشاگری‌های بنده محروم سازند که البته همه این تلاش‌ها مذبوحانه بود و نتیجه عکس داد. قرآن دستور می‌دهد؛ «همه گفته‌ها را بشنوید، آنگاه بهترین آن‌ها را برگزینید» نه اینکه دهان (کانال) عده‌ای را ببندید و یکطرفه مزخرفات و یاوه‌گوئی‌ها و اباطیل خود را «خوب و جذاب» ارائه بدهید. وگرنه جای گنجشک و قناری عوض خواهد شد. آیا غیر از این است؟! و اما بعد؛ (ک.م. = مخفف کاظم موسوی ح.م. = مخفف حسینی منتظر): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی ن.سرگشاده ک.م.) ۰۳ ... آیا اقدامات خطرناک اوقاف، جائی نداشت تا اعلام کنید «آنچه از آن می‌ترسیدیم به سرمان آمد»؟! ولیکن بنده که سیاست‌ها و پشت‌پرده‌های کثیف نانکلی و زنگوله‌های کثیف‌تر از او و خیانت‌ها و شرارت‌های شورای پفیوز و ملاء بی‌حیا و بی‌دین را برای اهالی برملا کردم، لازم شد که بترسید و بترسانید؟! آنچه که بر سرتان آمده، آیا هجمه ناجوانمردانه نانکلی بمنظور «غارت هست و نیست اهالی» است یا «افشاگری و چاره‌جوئی بنده» در خصوص نحوه خنثی‌سازی هجوم گازانبری نانکلی‌ها؟! نکند خودتم در باند تبهکار نانکلی بودی (و هستی) و بروز نمی‌دادی؟!! اتفاقاً زمانی که بحث مزدوران نانکلی مطرح شد، بین بنده و همراهانم اختلاف پیش آمد؛ یکی گمان می‌کرد سردسته مزدوران نانکلی، کسی بجز آقای احمد داودی (داماد داماد ما) نیست! و نشان به آن نشان که علیرغم تخلفاتی که داشته و اوقاف هم از آن مطلع است، کماکان تولیت بقعه به وی سپرده شده است! اما من گمان می‌کردم، ممدشورا، سردسته مزدوران نانکلی است! نشان به آن نشان که وی را به قیمت تعارض منافع، به عنوان «امین موقوفه»، دلخوش کرده‌اند یا اینکه او خود چنین باجی گرفته است تا به خدمت نانکلی در آید. و با توجه به اینکه در این شش‌دانگ فقط ۱۱ دقیقه آب دارد قاعدتاً انگیزه وابستگی مادی چندانی به روستا برایش ندارد. از وابستگی معنوی هم که در گروه خونی او بعید است چیزی یافت شود وگرنه پیشه رنگرزی را برای خود پیشه نمی‌کرد. ولیکن یکی پیدا شد که ادعا کرد «حسن‌شورا سردسته مزدوران نانکلی است» که البته من تا حدود زیادی استدلال وی را پذیرفتم. نشان به آن نشان که میزبان ماجرای چکمه سفید بوده است ووو... اما در این میان یکی هم ادعا کرد که سردسته اصلی مزدوران نانکلی کسی نیست بجز سدکاظم! ولیکن استدلال‌های وی را من نتوانستم باور کنم و لذا وقتی پرسیدم؛ نشان به آن نشان ادعای شما کجاست؟! می‌گفت؛ سدکاظم سیّاس‌تر از آنست که نشان و رد پائی از خود بجای بگذارد! اما همه این‌ها را او سازماندهی می‌کند! حتی اخوی هم معمولاً نسبت به سِدکاظم نظر مثبتی ابراز می‌کرد! (البته کاشف بعمل آمد که علت حمایت آ.سیدمیرشجاع از آ.سیدکاظم، «امیدواری پوچ و کاملاً بی‌جای اخوی» به نقش‌آفرینی احتمالی و قابل توقع از جانب برادر ک.م. در امر شکایت علیه نانکلی اوقاف بوده است!!!) تا اینکه با نامه سرگشاده تو احتمال وی برجسته شد! بعد از دلنوشته تو گفت: اینهم نشان به آن نشانی که دنبالش بودید! و اینکه «شورای پفیوز» را در نامه سرگشاده خود، «شورای محترم» توصیف کرده است وو..! گفتم: من سر فرصت باید تک تک جملات و مفاهیم عبارات وی را تجزیه و تحلیل کنم و تا حلاجی نکنم نمی‌توانم بپذیرم که سردسته مزدوران نانکلی، آ.سیدکاظم است! ..ادامه دارد حسینی منتظر اسفند۱۴۰۱ کانال «سیدعلاءالدین»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 + ک. «گنبد فیروزه»: https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۲۳): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی سرگشاده ک.م.) ۰۴ م.ش. طی گزارشی در فضای مجازی خود نوشته است: «در اوایل دوره پنجم شورا ... اقا سیدکاظم و سیداحمد ... اعضای شورا ... و سیدمحمود همراه من داخل دفتر رئیس وقت اداره رحمانی شدیم بعد سلام ووو تا متوجه شد از روستای امامزاده آمده ایم با الفاظ زننده مثل این کلمه(برید پی کارتان موقوفه خوران) حتی نزدیک بود بین ما و ایشون درگیری فزیکی بعمل بیاد بدون هیچ نتیجه ایی اوقاف را ترک کردیم» جناب آقای ک.م. (طبق ادعای م.ش. اگر راست گفته باشد) شما مستقیماً در آنجا شنیدی که رئیس اوقاف با عصبانیت به شما توپیده که «برید پی کارتان موقوفه‌خوران»! که م.ش. از فحاشی رحمانی به شما تعبیر به «الفاظ زننده» می‌کند. و در امتداد آن تهمت رئیس وقت اداره اوقاف، عده‌ای از اهالی روستای امامزاده علاءالدین هم با او هم‌آوا شده و شایعه «حرام‌خواری سادات» را در روستا جار می‌زنند تا آنجا که بر زبان یکی از خواهران ساده‌لوح بنده هم علیه پدرمان، جاری می‌شود! صرف‌نظر از اینکه، «الفاظ زننده» مذکور را رئیس اوقاف از خودش اختراع کرده یا از شیاطین محلی وام گرفته باشد، چرا باید یاوه‌گوئی گستاخانه او در روستا هم طنین انداخته باشد؟! چه کسی/کسانی حرف مفت رئیس اوقاف را به روستا منتقل کرد و باعث شیوع محلی آن گردید؟! طبق اعتراف م.ش. در آن روز آ.میرشجاع به داخل ساختمان وارد نشد و فقط شما (که هر چهار نفرتان هم «سید» بودید) با رحمانی، مواجه شدید. حال سؤال اینجاست که کدامیک از شما چهار نفر (آ.سیدکاظم، آ.سیدمحمد، آ.سیداحمد و آ.سیدمحمود) افتراء اوقاف مبنی بر موقوفه‌خوران (حرام‌خوارگی) سادات و اهالی را به مردم روستا منعکس کرده است؟! تا وِرد زبان وِرّاج وِرّاجان گردد؟! بنده و سایر سادات به کدامتان باید مشکوک باشیم؟! بنده منشاء پخش «شایعه شنیع حرام‌خوارگی سادات» را در روستا شناسائی کردم و می‌دانم که پسرعموهای بنده (سیداحمد و سیدمحمود) با آنها هیچ مراوده‌ای نداشته و ندارند. می‌ماند جنابعالی و م.ش. که قاعدتاً می‌توانید همدیگر را به خبرچینی و دهن‌لقی در این مسئله فجیع، متهم کنید! البته هر دو نفرتان می‌توانید (با توجه به مطالب پیام شماره ۰۵ بنده در کانال سیدعلاءالدین)، ادعا کنید که دهان‌گشادی مذکور توسط هیچکدام از شما دو نفر نبوده است. بلکه شخص/اشخاص خامس و سادسی در میان بوده‌اند! اگرچه بنده حدس می‌زنم که همان نامه‌رسان‌های آن‌زمان اوقاف، سخنگوئی غیررسمی اوقاف در روستا را بر عهده داشته‌اند! و حتی حدس می‌زنم که رحمانی آن تهمت سنگین را از خودش در نیاورده و بلکه از خائنین موجود در بین اهالی (شیاطین) اخذ کرده است! با همه این احوال، پای شما هم در این مسئله گیر است! و این سؤال نباید بی‌جواب بماند که؛ تهمت اوقاف را چه کسانی در روستای ما تبدیل به شایعه کردند که حتی برخی از سادات را هم به شبهه افکند!! حال بنظر شما «الفاظ زننده» آقای رحمانی، خطاب به اعضای شورای روستا (از جمله تهمت موقوفه‌خوران! که اتفاقاً خودت هم مستقیماً مخاطب او بوده‌ای!)، از مصادیق «الفاظ غیراخلاقی» نبود؟! چرا آن‌زمان جیکّ شما در نیامده؟! الآن نظرت چیه؟! آیا بنظرت، رحمانی در آن روز به شما تهمت زد یا واقعیت را گفت؟! اگر واقعیت را گفته، پس چرا رفیقت؛ م.ش. آنرا «الفاظ زننده» توصیف می‌کند؟! و اگر الفاظ او «زننده» نبوده و بلکه «زیبنده» بوده است، شما بعنوان رئیس شورا و نماینده وقت اهالی چه مدرکی از اوقاف مطالبه کردی؟ چه نامه‌ای نوشتی؟! آیا آن‌زمان سواد تحریر «دلنوشته» را داشتی یا اینکه اخیراً توانا شده‌ای؟! و اگر تهمت و بهتان زده و واقعاً هم لفظ زننده‌ای بوده است، واکنش جنابعالی که عقل کل جمع بودی، چه بود؟! و چه هست؟! آیا تهمت مذکور، «آن‌چه که باید از آن می‌ترسیدید و بر سرتان آمد» نبود؟!! چرا از آن‌زمان تا حالا نترسیدی و حالا که بنده می‌خواهم اوقاف را با کمک اهالی بر سر جایش بنشانم، ترسیدی؟! زککی بابا!! بپا مغزت ترش نکنه! چپ دستی یا راست‌دست؟! تحت تأثیر کدام نیمکره‌ت هستی؟! بعضی‌ها نمی‌دانم چرا تصور می‌کنند که تو «سیّاس» هستی!؟! براستی اگر ذره‌ای عقل و سیاست در آستین داشتی، آیا باید بجای جبهه‌گیری علیه اوقاف متجاوز به حقوق اهالی، به بنده که پرچم مخالفت با اوقاف را بلند کرده‌ام، بتازی؟! مگر آنکه مزدور اوقاف شده باشی و بلکه سردسته مزدوران نانکلی که در اینصورت، حسابت با کرام‌الکاتبین خواهد بود! و اساساً یک سؤال خیلی کلی و کلیدی؛ به نظرت اگر اوقاف به عرصه این روستا و امور اهالی آن ورود نمی‌کرد و دخالتی نمی‌ورزید، آیا «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، الفاظ غیراخلاقی و امثالهم» که در بین اهالی پدیدار شده، اساسأ به وجود می‌آمد؟! اصولاً نقش و میزان سهم اوقاف در مسائل مذکور چند درصد است؟! .ادامه دارد. حم
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۲۴): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی سرگشاده ک.م.) ۰۵ در فرضیه دیگری هم حرف ک.م. می‌تواند کاملاً صحیح باشد: تصور کنیم که طبق گزارش م.ش. {حتی نزدیک بود بین ما و ایشون درگیری فزیکی [فیزیکی] بعمل بیاد [اما بعمل نیامد!! زیرا هیچ‌کدام از ما چهار سید، جرأت نکردیم به او بگوئیم بالای چشمت ابروست!!!] بدون هیچ نتیجه‌ای اوقاف را ترک کردیم [اما بعداً به مزدوری آن‌ها در آمدیم و علیه اهالی و مبارزین با اوقاف سنگ تمام گذاشتیم]»} وی بعد از پرخاش تند رئیس وقت اوقاف که اعضای شورای روستا به ریاست ک.م. را مورد حمله و تهمت قرار داده و سادات و اهالی را «موقوفه‌خوران» نامیده است، آ.سیدکاظم بجای طرح شکوائیه علیه اوقاف و مطالبه سند و مدرک آن تهمت و افتراء سنگین علیه اهالی بویژه سادات، شدیدا «ترسیده» و آمده نشسته برای خودش «دل‌نوشته»ای تنظیم کرده است و آنرا بجای به اشتراک گذاشتن با اهالی و حداقل با سادات، در نزد خود امانت نگه داشته است تا در وقت خودش، دست به انتشار عمومی آن بزند! اما از اقبال بد وی، رحمانی بعداز چند سال، جای خود را به نان‌کلی می‌دهد و برای آنکه سال‌ها زحمت نوشتن این نامه سرگشاده و بلندبالا به باد نرود، سعی کرده آنرا علیه رئیس جدید اوقاف، ذخیره کند و مترصد فرصت و بهانه‌ای بوده است تا به خال بزند اما علیرغم آنهمه شرارت و خیانت نانکلی، باز هم وی گرفتار «تسویف» شده و تعلل ورزیده است! تا اینکه بالاخره مصمم شده آنرا به بهانه پیامهای بنده که مرتبط با اوقاف بوده، به اشتراک بگذارد اما همان مرض تسویف وی باعث شده که مرتباً به تعویق افتد! و سرانجام بعد از مشاهده ۱۰۰ پیام مسلسل بنده، دل به دریا زده و‌ دل‌نوشته خود را نشر داده است! خسته نباشید پهلوان! خدا قوت! آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟! ژمناً بنژرت شولاخ دعا لا گم نکرده‌ای عژیژ؟! تو زمانی که (در سال ۱۳۹۴؟) از دفتر رئیس اوقاف وقت، مفتضحانه (و البته ظالمانه و منفعلانه و ذلیلانه) اخراج شدی و بقول م.ش. نزدیک بود کارتان به درگیری فیزیکی بکشد، به خود آمدی و زیر لب با خود گفتی؛ «آنچه که از آن می‌ترسیدیم به سرمان آمد» زیرا متوجه شدی که آن تهمت گستاخانه و یاوه‌گوئی اوقاف، سرآغاز «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ، الفاظ غیراخلاقی و...» در میان اهالی است و سرآسیمه شدی که آژیر خطر را به صدا در آوری و بالاخره بعد از هفت سال (که احتمالاً برایت حکم هفت‌خوان رستم را داشته!!) موفق شدی سوت بکشی و چه سوتی هم کشیدی! واقعاً سوتی بزرگی هم بود! دست مریزاد به این هنرمندی تو و...! انصافاً آن خدابیامرز خیلی خوب و دقیق تشخیص داده بود که تو جوجوغ‌تر از آن هستی که قاطی هم‌سن و سالهایت بشوی! خدا نگذرد از آن‌ها که تو را به اینهمه عجله و شتاب انداختند!! عبارت «آنچه که از آن می‌ترسیدیم به سرمان آمد» از منظر سومی هم حائز ارزیابی است؛ فرض می‌کنیم؛ ضمیر متکلم مع‌الغیر مستتر در عبارت مذکور، گله ناخور روستا به سرکردگی ک.م. است. در اینصورت وی حرف بجائی زده است. زیرا که رویه حاکم بر ناخور (گله شیاطین، عشک‌ها، غودوغ‌ها، جوجوغ‌ها و خرس‌خاله‌ها و کفتارها) چیزی بجز «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، الفاظ غیراخلاقی، پفیوزی، بی‌غیرتی، خیانت، شرارت، گستاخی، رنگرزی، اباطیل، لاطائلات، خزعبلات، نیرنگ، فریب، خوب و جذاب جلوه دادن وعده‌ها وو..» نیست و تنها اشکال حرفش آنست که ناخور را به کل اهالی، تعمیم داده است! بنابراین اگر منظورتان از «می‌ترسیدیم»؛ ترسیدن اهالی و از «سرمان آمد» سر اهالی باشد که برداشت کاملاً غلطی است. زیرا «نفاق، اختلاف، تهمت و سایر بلاهای مشابه» قبل از نوشته‌جات بنده، بر سر اهالی آمده بودند و اگر قرار بود ترسیدنی در میان باشد، قاعدتاً باید سال‌ها پیش، این ترسیدن، رخ می‌داد نه الآن. و چنانچه مرجع ضمیر ترسیدن و به سر آمدن، به عده خاصی بر می‌گردد (نه همه اهالی) که حرف کاملا درستی است. آنهم نه بابت رخ دادن نفاق، اختلاف و تهمت، بلکه بعلت افشاگری‌هائی که علیه خائنین و حامیان خائنان شرور صورت گرفت، رخ داد و صد البته هم که باید رخ می‌داد. بدون شک افشای «خیانت‌ها و شرارت‌های ناخور» برای کلیه شیاطین، عشک‌ها، غودوغ‌ها، خرس‌ها و حتی جوجوغ‌ها ترس‌آور است. واقعیتی است انکارناپذیر. به همین علت هم، م.ش. هم توصیه می‌کند که «از گزشته» چیزی نگوئید! البته این روش خلافکارها و خائنین و شیاطین است که اساساً از بررسی و تحقیق و تفحص گذشته‌ها وحشت و هراس دارند و همان چیزی است که «می‌ترسند روزی بر سرشان بیاید»! دلواپسی شما هم چیزی خارج از این مسئله نیست و لذا قابل درک است که چرا باید بترسید؟! صد البته که لو رفتن ارتکاب «غلط‌های اضافی» ترسیدن دارد، همان چیزی که بالاخره بر سر مجرمین خواهد آمد و فقط دیروزود دارد. ...ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۲۵): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی سرگشاده ک.م.) ۰۶ ک.م. فصل اول ن.سرگشاده خود را به نقادی پیام‌های مسلسل و شخصیت بنده، تخصیص داد و با رنگ‌رزی خود، «افشای نفاق» را رنگ «نفاق» زد تا شاید خلایق را رنگ کند و همچنین تهمت زد که بنده «در ریل یک‌طرفه» تاخته‌ام! ک.م: «جناب منتظر با معلومات حوزوی و یکی از سادات و با نگارشی خوب و با استعداد در فضای مجازی که طی مقالاتی حدوداً ۱۰۰ مقاله مسلسل وار به نظر خودشان جهت اطلاع رسانی و آگاه کردن اهالی در یک ریل یک طرفه با سرعت در حال روشنگری میباشند» ح.م: اگر قرار بود «ریل دو طرفه»ای برقرار باشد، از چه آرایشی باید برخوردار می‌شدیم که نشدیم؟! بنظرت کسی که پیام‌های زنجیره‌ای و همگی کدینگ شده و با چیدمانی منظم و مرتب (بنحوی که هر عبارت و ادعائی در بین دهها و صدها پیام مطول - که اینک در آستانه ۲۰۰ شمارگی خود است -، براحتی قابل آدرس دادن و یافتن باشد) و تک تک آن‌ها را متوالیاً به اشتراک عموم قرار می‌دهد و منتظر نظرات دیگران می‌نشیند و حتی ابراز نظر دیگران را در کانال و گروه و پیامهای خود عیناً بازتاب می‌دهد ولو اینکه حاوی زشت‌ترین دشنام‌های شنیع و رذیلانه علیه خود اوست، در ریل یکطرفه می‌تازد؟! «با سرعت» را خوب اومدی! اگرچه دو تا ترمز هم سرعت روشنگری مرا شدیدا کاهش داده بود؛ یکی اینکه بعلت مشغله‌های متعددم، مایل نبودم روزی دو سه ساعت بیشتر به امور روستا بپردازم و دوم حوصله مطالعه اهالی را هم باید در نظر می‌گرفتم. فلذا صرف‌نظر از روشنگری‌های قبلی (در واتساپ و تلگرام) و نیز نامه‌نگاری‌های مختلف به اشخاص حقیقی و حقوقی که بعضاً برای اهالی هم به اشتراک گذاشته شد، فقط در پیام‌رسان ایتا بطور میانگین روزی دو بسته نوشته و مدرک به اشتراک گذاشتم که از نظر خودم «سرعت» چندانی نداشت ولیکن برای آن‌ها که عادت به مواجهه با چنین حجمی از اطلاعات ندارند، شاید قابل تعبیر به «با سرعت» باشد! «روشنگری» را هم خوب آمدی اما کمی شول آمدی! (منظور از شول - که برای حفظ قافیه بود!- شُل است بمفهوم سست) زیرا پیشاپیش، با عبارت قبلی «به نظر خودشان» پنبه این «ادعای صحیح و صریح» خودت را زدی! یعنی که ح.م. صرفاً از نظر خودش، مشغول «روشنگری»، «آگاه کردن اهالی» و «اطلاع‌رسانی» بوده وگرنه از نظر ک.م. اینهمه پیام و مدرک را نمی‌توان اطلاع‌رسانی و روشنگری و آگاهی دادن به اهالی، تلقی کرد!!! زهی به اینهمه تیزهوشی و انصاف و...!!! مفهوم چنین القائی توسط ک.م. نوعی مشارکت با عشک‌ها و غودوغ‌هائی است که پیام‌ها و مدارک به اشتراک گذاشته مرا «متن‌های مزخرف»، «چرت» و «توهم» نامیدند! فرافکنی آن خائنین، شاید قابل انتظار باشد ولیکن هم‌نوائی جنابعالی با آن‌ها جای تأمل جدی دارد! وقتی که من چوب خود را علیه نانکلی و اذناب نفوذی و ملعون وی بلند کردم، مورد حمله یکی از ملاء روستا هم قرار گرفتم که عجیب بود و لذا عقبه او را که نگاه کردم، مسئله «حفاری‌های مجرمانه» را دیدم که در جبهه من نبود ولیکن «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» باعث گردید که بنده از ابهامی که نسبت به «غرض شخصی» نانکلی داشتم، خارج شوم و متوجه شدم، ای‌دل‌غافل، مشکل اصلی قضایا زیر سر دفینه‌های اینجاست وگرنه اینهمه آشوب برای اهالی و سادات رقم نمی‌خورد و خلاصه اینکه دعوا سر لحاف ملاّ (گنجینه‌های زیرخاکی روستا) بوده و هست! که ارزش اقتصادی چشمگیری دارد و غیرقابل اغماض است و حتی می‌ارزد برای دست‌یابی به آن‌ها همه اهالی آنرا به سمت اخراج از روستا سوق داد! (عجیب‌تر آنکه؛ یکی از متهمین حفاری‌های حرام و ممنوعه، مرتباً پیغام پسغام می‌فرستد که «خودتو بخاطر حفاری‌ها خراب نکن که اوهامی بیش نیستند»!! یاللعجب!!! گیریم که مسئله حفاری‌های غیرقانونی، متأثر از اوهام من (یا نزدیکان خودتان که اخبار آنها را به من رسانیدند) هستند و واقعیتی ندارند، ولیکن شما اگر ریگی به کفش‌تان نیست چرا از برجسته شدن حفاری‌ها خودتان را خیس کرده‌اید؟!! اگر روزی همه‌تان را به استنطاق قانونی بکشم چه خواهید کرد؟!! شاید بد نباشد که از حالا به فکر پوشک‌های بزرگی برای خود باشید!) ...ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند ۱۴۰۱ نشانی کانال‌های اطلاع‌رسانی مسلسل حم (ویژه امور راهبردی روستای امامزاده سیدعلاءالدین واقع در حوزه استحفاظی فرمانداری آوج استان قزوین)؛ «سیدعلاءالدین»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 «گنبد فیروزه»: https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a نشانی گروه‌های هم‌اندیشی پیرامون پیام‌های مندرج در کانال‌های اطلاع‌رسانی حم و سایر مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین؛ «سیدعلاءالدین»: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 «هم‌اندیشی سادات میدان»: https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
قال امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: «الناس ثلاثة؛ عالمٌ ربّانیٌّ و مُتَعَلِمٌ علیٰ سبیل نَجاةٍ و هَمَجٌ رَعَاعٌ» مردمان سه دسته‌اند؛ دانش‌یافتگان ربّانی و دانش‌ورزان هدفمندی که در مسیر نجاتند و مگسان ریزی که سرگردان جستجوی طعمه هستند.
لازم به یادآوری است که متراژ واحدهای مسکونی در زمان رحمانی مدیر وقت بوئین زهرا اتفاق افتاده و با در خواست اداره اوقاف قزوین بوده