بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۰۶):
پاسخ حرافیهای مَلاء روستا؛
(ادامه تُرّهات ممدشورا):
۹) م.ش: «همینو در عمل نشون بده حرکت کن از تهران تا قزوین یا بوئین زهرا یک ساعت و نیم راهه تشریف ببر و اداره اوقاف را قانع کن با دلایل و مدارک»
ح.م: به این میگن؛ فرار به جلو و بدهکاری که ادای طلبکار را در میآورد و بعبارتی دیگر؛ آدرس غلط دادن که شعبهای از حقهبازی و شعبدهای از شیادی است.
پاسخ این لاطائلات را قبلاً در طی برخی پیامهای خود، نوشتهام و نیازی به تکرار آنها در اینجا نیست بجز اظهار تعجب از انجام چنان کاری در ظرف «یکساعت و نیم»! که یا از «بلدی شما به کرامت طیالارض» حکایت دارد و یا از «نابلدی شما به محاسبات ساده در عرصه زمان»!
فرض میکنیم که بنده اهل حرفم (نوشتن و پیام) و تو که مثلاً «عملی» هستی و با یکونیم ساعت تهران و قزوین و بوئینزهرا را طیالارض میکنی! (صرفنظر از گندکاریهای خودت و سایر اعضای شورا و ملاء روستا)، مهمترین و خطرناکترین معضلی که اهالی را تهدید میکند، آیا غیر از هجوم ناجوانمردانه، غیرقانونی، نامشروع و نامتعارف نانکلی اوقاف به اهالی بویژه سادات روستاست؟
بعنوان فقط نمونه؛ آیا حتی یک کلمه از پرونده شکایت نانکلی علیه اجداد اهالی را به اهالی زنده (که از قضای روزگار موکلین خودت هم هستند و ایضاً از قضای روزگار امین اوقاف هم تشریف داری و به این پست و مقاماتت هم مینازی!) اطلاعرسانی کردهای؟!
با کدام «تهیه اخبار دقیق» یا «تقدیم تحلیلهای هوشمندانه» و لااقل «تأیید گزارههای اهل تحقیق» و امثالهم؟!
آیا احساس نمیکنی در این ورطه، بهتره که بشوی خفه؟! و بجای گردنفرازی از روی جهالت و لجاجت، سربزیر افکنی از روی خجالت و سخافت؟!
مضافاً که تلاش برای «قانع کردن امثال نانکلی»، همچون «آب در هاون کوفتن»، نسخه احمقانهای بیش نیست که پیچیدن آن برای نابخردهائی مثل خودت، مناسبتر است و اگر حاضر بودی میدیدی «نگاه عاقل اندر سفیه» مرا با این توصیهای که شاید دیکته اربابتان؛ نانکلی باشد که حتی بنده عارم آمد او را در جلسه آوج ملاقات بکنم!
برو این دام بر مرغی دگر نه
که عنقا را بلند است؛ آشیانه
نانکلی اگر بوئی از منطق و استدلال و قانون برده بود، وقتی که ناگهان!! کشف کرد ۱۸ نفر از سادات روستا مخفیانه مشغول موقوفهخواری [و بتعبیر رئیس قبلی خودش؛ «حرامخواری»!] هستند و لذا محرمانه اقدام به شکایت بیشرمانه علیه آنان میکند (و گیریم که در جلسه تفاهمجویانه امام جمعه محترم آوج، یادش نمیافتد که راجع به این ۱۸ نفر مجهولالمکان، از شما پنج روستائی مرتبط و پیگیر حل فتنه اوقاف، سؤالی بپرسد!) آیا نمیتوانست طی مکاتبهای رسمی با شورا و حداقل با امین اوقاف خود، از نشانی متجاوزین به موقوفات، استعلامی بگیرد؟
(همان کاری که رحمانی در سال ۹۵ کرد و توسط دهیار غیور روستا نقرهداغ شد!)
دادگاه هم البته وظیفه داشته که هم از اداره ثبت احوال، استعلام حیات و ممات آنها را (با توجه به قدمت تاریخهای مندرج در اظهارنامههای ثبتی) بگیرد و هم از شورای روستا متقاضی نشانی و سایر مشخصات ۱۸ زمینخواری که به موقوفات هم رحم نکردهاند! بشود تا روشن گردد که آنها مجهولالمکان هستند یا معلومالمکان؟!
شاید هم نانکلی چنین مکاتبهای را (طبق وظیفه اداری خود) با شماها انجام داده ولیکن شما خائنین به سادات، صدایش را هم در نیاوردهاید تا نوکری و سرسپردگی خود به وی را اثبات کنید!
با توجه به قضایای «اسارت علیشورا» و «چکمه سفید» (که فرضیه اغراض شخصی نانکلی در دستیابی به دفینههای پراکنده روستا از طریق اخراج کلیه اهالی آن بواسطه ادعای موقوفه بودن ششدانگ امامزاده علاءالدین را تقویت میکند) کاملاً مشخص میشود که رئیس شورا هماهنگی ۱۰۰٪ی با نانکلی (مثلاً خیلی زرنگ!) دارد و عنوان توخالی «امین موقوفه» هم حقالسکوت و باجی است که به تو دادند!
(با توجه به چنین قرائنی آیا نباید دنبال انحلال شورای خائن افتاد؟!)
در هر حال، حیثیت اجتماعی تو بعلت گفتارها و رفتارهایت شدیداً مخدوش است و تنها راه اعاده حیثیت تو رهین انجام خدمتی شایان است.
حال که حسنشورا با قلدری، مایل به عودت ریاست شورا به تو نیست و علیشورا هم بعلت نقطهضعف بزرگی که در نزد وی دارد، اسیر افسار اوست، بالتبع انتظار نمیرود که در جایگاه عضو شورا بتوانی موفق به انجام خدمت سزامندی بشوی ولیکن بعنوان امین موقوفه، این دو توقع بلاوجه نیست که؛
اولاً) کلیه رقبات دو دانگ موقوفه امامزاده علاءالدین را دقیقاً افراز کنی
ثانیاً) کلیه رقباتی را که به هر علتی از حالت موقوفه بودن خارج گشتهاند، احیاء کنی و از حلقوم ملاء روستا و ملحقین به آنها بیرون بکشی
و در این راه لحظهای هم نباید از «لومة لائم» دلواپسی به خود راه بدهی ولو اینکه مسیر بسیار دشواری است.
...ادامه دارد.
حم
بهمن۱۴۰۱
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۰۷):
پاسخ حرافیهای مَلاء روستا؛
(ادامه بررسی تلوّنهای ممدشورا):
.. میزان حمایت بنده و سایر اهالی هم از تو متناسب با میزان «صداقت و همت» تو در انجام این دو کار خیر است و امیدوارم معجزه خود امامزاده را هم دریابی انشاءالله.
فقط حواست باشه؛ کمافیالسابق «امامزاده بدون موقوفه را اهالی محترم نمیخواهند» (باحترام سیره جاریه پدران خود، موقوفه بودن دو دانگ امامزاده را قبول دارند ولو اینکه تاکنون هیچ وقفنامه معتبری یافت نشده!) اما کماکان «موقوفه دو دانگ به هیچ عنوان و بهانهای نباید کمترین اخلال و اختلالی در امور اهالی بویژه مالکان چهاردانگ سادات حسینی و موسوی (صاحبان اصلی روستا) پدید آورد» و متولیان و مستأجرین آن نباید در امور روستا دخالت و فضولی بورزند.
اگر در این دو امر واجب، موفق بشوی (تنها وظیفهای که در این روستا داشتی و داری و متاسفانه تاکنون حتی یک رقبه (از رقبات جمعا ۱۰ هکتاری «یکدانگ لوطیخور شده» از دو دانگ موقوفه امامزاده را) هم آزاد نکردهای و لذا حیثیت امین موقوفه بودنت هم زیر سؤاله!)، حیثیت تو اعاده میگردد و از حمایت کلیه سادات حسینی و موسوی هم برخوردار خواهی بود وگرنه که هرچه زودتر برو کشکتو بساب(بسای)!
۱۰) م.ش: «کوبیدن و خراب کردن افراد با عناوین واهی .. به حرمتی .. تشویش اذاهان .. از گزشته چیزی عایدمان نمیشود و نفرمایید فلانی چکار کرد و فلان شخص چکار کرد چه نیک باشه چه شوم»
ح.م: اگرچه پاسخ این خزعبلات را قبلاً در بند ۷ و نیز در برخی پیامهای مسلسل خود مفصلاً دادهام ولیکن برای خالی نبودن عریضه در اینجا صرفاً میافزایم:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان،
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد!
مشکل امثال شما همین است که از به میان آمدن «محک تجربه»، وحشت دارید. زیرا کمّ و کیف غِشّ شما آنچنان رسواست که شورای شما را باید «کلکسیون تیسناسیاهها» نامید و بس!
«کوبیدن و خراب کردن افراد[خائن]»؛ عین صواب و بلکه مستوجب جلب ثواب است و نیازی به الصاق «عناوین واهی» به آنها نیست.
«گذشته چراغ راه آینده است» ولیکن وقتی که آلوده به انواع خیانتهای ریز و درشت در حق اهالی و سادات باشد، مگر چارهای بجز این دارید که بنویسید «از گزشته[گذشته] چیزی عایدمان نمیشود»!
و چرا از آنچه که فلانی و فلانی (حدود ۱۳ فلانی خائن) مرتکب «کارهای شوم» شدهاند و دو قورت و نیمشان هم باقیست، هرگونه فرمایشی ممنوع باشد؟!
البته کاملا طبیعی است که خلافکارها و خائنین برای لو نرفتن خیانتها و خباثتها و خلافهای خود، از ردگیری آنها دائما در وحشت و هراس باشند و بررسی صحنههای جرم/جرائم خود (چه نیک باشد چه شوم!!) را غلط قلمداد کنند که علت آن نه فقط بر تیزهوشان که بر همگان هویداست.
بله! اگر نشانهای از توبه و استغفار (ندامت و جبران) شماها (که تا توانستهاید تا خرخره در باتلاق خطا و خلاف غوطه خورده و غرق شدهاید) مشهود بود، نیازی به اینهمه قلمفرسایی بنده هم نبود و حسابتان به کرامالکاتبین حواله میشد.
اما وقتی که «وقاحت آمیخته به حماقت» عدهای عشَّک و یک گله قودوغ و نیز مشتی مَلاء و جوجوغ، «آینده اهالی را به مخاطره» افکنده است، دیگر جای هیچگونه مماشات و ملاحظهای نیست و بنده هم با هیچکسی حتی برادرانم و نیز عزیزانی که مرا دائی و عمو صدا میکنند، هیچ تعارفی ندارم!
تا چه رسد به مُلَوَّنهائی که با تلوّنهای رنگارنگ خود پیوسته در صدد رنگرزی برای رنگ به رنگ شدن و رنگ کردن اهالی جهت تبدیل گنجشکها به قناریها و قناریها به گنجشکها هستند!
۱۱) م.ش: «بحثهای کمدی (خنده دار) مثل توهم زدن به آینده نگری ووو اجتناب کنیم 😂»
ح.م: حکایت خالکوبی «شیر بییال و دُم و إشکم»، حکایت حرافیهای بیسر و ته ممدشوراست!
زیرا وقتی توصیه میکند؛ «از گزشته چیزی عایدمان نمیشود»! بلافاصله توصیه میکند؛ «از آیندهنگری اجتناب کنیم»!
از نظر وی، نگاه به گذشته بیحاصله و نگاه به آینده هم توهم زدنه! لابد وضع موجود را هم باید به خسروان بسپاریم که «اطلاعات کافی دارند»! مفهوم این دو توصیه کاملاً غلط، اینست که کلاً فضولی در امور روستا و شورای آن ممنوع ولو اینکه آینده آنها بعلت خیانتهای گذشته قودوغها و عشکها با همراهی خرسخالهها و جوجوغها بر لبه پرتگاه باشد!
من نمیدانم اهالی (بویژه اخوی بنده!) در این موجود ملوّن چه چیزی دیدند که بیشترین رأی را به او دادند؟! و چگونه شد که در دام حرافیهای مزخرف چنین مغز متفکر تهیفکری افتادند؟!
آیا براستی ...
...ادامه دارد.
حسینی منتظر
اسفند۱۴۰۱
«گنبد فیروزه»؛ دومین کانال حم (ویژه امور راهبردی روستای سلطان علاءالدین):
https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
طرح دیدگاهها در گروه «هماندیشی سادات میدان»:
https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۰۸):
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(ادامه تحمیقها و توهینهای ممدشورا):
... آیا براستی، «آیندهنگری» (که الفبای مدیریت و مسئولیتهای اجرائی هر مجموعه بنیادمندی است) مبحثی «خندهدار» و کمدی است؟!!
البته یافت میشوند کسانی که شعارشان «گذشتهها گذشته/آینده کس ندیده» است و باصطلاح «دَمغنیمتی» هستند که مفهوم بسیار ظریفی دارد و اگر به دقت مورد ارزیابی قرار نگیرد، موجب انحراف وحشتناکی میگردد.
گذشته را فراموش کن و آینده را هم بیخیال! مهم همین امروز و همین ساعت است.
جنبه تربیتی قضیه اینست که ماندن در غم و غصه حسرتها و حتی در شادیهای گذشتهها، فرصتسوزی حال و تضعیف آیندههاست.
«ایکاشهای دیروز و فردا» غلط است.
گذشته برنمیگردد، آینده را دریاب ولیکن آینده هم که در اختیار تو نیست و هر لحظه ممکنست در کسری از ثانیه و به هر بهانهای، رهسپار دیار باقی بشوی، بنابراین از آرزوهای دور و دراز دست بکش و حال را دریاب و کار امروز را به فردا مفکن.
اما این مفاهیم تربیتی هرگز توصیه نمیکند که از گذشتهها عبرت نگیر و برای آینده هم برنامهریزی نکن.
حدیث پیامبر اعظم(ص) آنست که برای آخرت خود، کاری بکن بگونهای که در دقیقه پایانی عمرت هستی و در زندگی خود در دنیا بگونهای فکر کن و همزمان تصور کن که هزار سال زنده و پاینده هستی و برای دنیایت، برنامههای بلندمدت بچین!
گمان کن که عمر نوح خواهی داشت ولیکن حتی یکلحظه هم خود را از فرارسیدن ناگهانی مرگ در امان ندان و قربانی نکن فرصت جاری غنیمت را بپای غفلت.
هر حرکت ارادی و غیرارادی جسمانی انسان، تابع دستور مغز و انتقال آن از طریق اعصاب به عضو ذیربط است و از آنجا که نزدیکترین فاصله عصبی عضو متحرک به مغز، پلکهای چشم انسان است، لذا سرعت عمل بالائی دارد که ضربالمثل «پلک بهم زدن» نشانه شتاب انجام هر کاری است!
ولیکن وقتی مرگ بعنوان «أجل عاجل» که فرامیرسد، همین پلکهای سریعالجهش، فرصت بسته شدن یا باز شدن پیدا نمیکنند! فلذا عزرائیل در قبض روح، سریعتر از هر حرکت انسانی است.
بنابراین با وجود مرگی که هر لحظه در کمین است، مفهومی بنام آینده، اعتبار خود را از دست میدهد. به همین علت، نگاه به گذشته و آینده، مشروط است و غلط پنداشتن مطلق آنها (در مراجعه یا عدم مراجعه به آنها) عین حماقت است.
حال چنانچه کسی اصرار دارد که بنیاد تفکر و گرایش و رفتارش را، غلط پنداشتن مراجعه به گذشته و کندوکاو آن و نیز غلط بودن آیندهنگری قرار دهد، به خودش مربوط است ولیکن چنین غلطپیشهای حق ندارد متولی و متصدی کوچکترین امری از امور مردم ولو در سطح روستای کوچکی مثل امامزاده ما شود.
عضویت شورا در ذات خود، مدیریت و برنامهریزی را میطلبد تا بتواند با نگاه عمیق به گذشته، راه دقیق آینده را دریابد.
تو با سگال غلطپیشه خود اساساً حق کاندید شدن نداشتی. (منظورم همان کاندیدا است وگرنه کاندید که یعنی خرس!)
ممکنست ادعا کنی که محض شورآفرینی انتخابات کاندید شدی و عضویت شورا برایت چندان اهمیت و مطلوبیتی نداشته است تا چه رسد به ریاست آن فلذا تاکنون هم کوتاه آمدهای! شاید بشود این توجیه را پذیرفت. خصوصاً که امّاره آ.سیدمیرشجاع را هم داریم که ادعا میکند بمنظور افزایش شور انتخاباتی به همه توصیه میکرده؛ «مهم؛ شرکت در انتخابات است و چندان مهم نیست که به کدامیک از کاندیدها رأی بدهید، ... همان سه نفر اول لیست را بنویسید!»
و از قضای روزگار شما اعضای شورای فعلی در صدر لیست بودهاید و باصطلاح خوششانس بودهاید! البته اخوی میافزاید که بغلط گمان میکرده سه نفر اول بدردبخورتر از بقیه کاندیدها هستند!
بنابراین شاید حق داشته باشیم کاسهکوزهها را بر سر اخوی بشکنیم که غیرمسئولانه عمل کرده است. از جمله در باره ممدشورا که علیالظاهر اساساً تفکر ضدبرنامهریزی و آیندهبرنتابی دارد!
ولیکن چه کنیم با ادعای آ.سیدکاظم؟! که طی نامه سرگشاده خود نوشته: «... مگر شما وعده های خوب و جذاب قبل انتخابات جهت تبدیل روستا به یکی از بهترین ها نمی دادید پس چه شد نه تنها روستای مان رو به جلو نیست بلکه از روستاهای دیگر عقب مانده ایم ...»!
طبق اشاره آ.سیدکاظم، شماها با «وعدههای خوب و جذاب» وارد رقابت انتخاباتی شدهاید ولیکن همه آن وعدهها تماماً پوچ در آمدهاند!
حال، کسی مثل بنده که در متن ماجرا نبودهام، چگونه باید ارزیابی کنم؟
صرف «وعدههای خوب و جذاب»، مفهومی از «آیندهنگری» (در قالب آیندهنمائی) دارد.
ادعای سیدکاظم (که بعید میدانم این یکی را دروغ گفته باشد!) مفهوم واداشتن اهالی (موکلین) به چشماندازی به آینده توسط شما بوده است که وعدههای واهی و دروغینی بیش نبودهاند.
ظاهراً ایشان همانند...
...ادامه دارد.
حسینی منتظر
اسفند۱۴۰۱
گنبد فیروزه:
https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۰۹):
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(ادامه تحمیقها و توهینهای ممدشورا):
... ظاهراً ایشان همانند سایر اهالی، از دو نکته مهم غافل بودهاند:
۱۱/۱- از رنگرزیهای استادانه شما شناخت چندانی نداشتهاند. (بر خلاف بنده که از بچگی شماها را بهتر از خودتان میشناختم چون همبازی و همکلاس شماها بودم و حال آنکه امثال وی جوجوغ بودند و قاعدتاً شما را نشناخته بودند و فریب «وعدههای خوب و جذاب» شما را خوردند!)
۱۱/۲- با توجه به ساختار دمغنیمت شمُری بنیاد تفکر شما (که ضد برنامهریزی بر اساس آیندهنگریست) اساساً پرداختن به آینده را «توهمزدگی» تلقی میکنید و بالتبع کلیه وعدههای آیندهنمایانه شما پوچ از آب در میآید!
شما که از آیندهنگری، تلقی توهمزدگی داشتی چرا هنگام «وعدههای خوب و جذاب» از این توهمزدگی، اجتناب نکردی؟!
چرا خواستی آینده گنجشکی روستا را با وعدههای خوب و جذاب خود، قناری جلوه بدهی؟!
علیالظاهر، علاوه بر آ.سیدمیرشجاع حسینی و آ.سیدکاظم موسوی، الباقی اهالی را هم با همان سیاست همیشگی رنگرزی خود، فریب دادی و کسب رأی نمودی و حال که مورد سؤال قرار میگیرید، ادعا میکنید که «از گزشته چیزی عایدمان نمیشود و نفرمایید فلانی چکار کرد و فلان شخص چکار کرد چه نیک باشه چه شوم»!
اتفاقا از بررسی گذشتهها و اینکه فلانیها چهها کردند، دروغهای فریبنده و خیانتهای شرارتآمیز «مَلاء معمولاً خائن و متخلف» قابل ردگیری هستند تا مجدداً اهالی در دام نیرنگ آنها نیافتند. از طرفی وعدههای خوب و جذاب بدهی و از طرفی همه آنها را در گذشتهای جا بگذاری که نگاه به آن، چیزی عاید اهالی نمیکند و آیندهنگری هم که توهمزدگی است!
و این هِژِمونی، همان شیادی و نفاقی است که باید رسواسازی شود اما جوجوغها گمان میکنند، اشاره به آنها و طرح سؤالاتی که باید پاسخگوئی شفافی بدنبال داشته باشد، اختلافآفرینی و تفرقهافکنی است و باید از آن فاصله گرفت! چرا؟!
لابد بخاطر اینکه «نهضت پرسشگری برای پاسخطلبی اهالی» اگر مجالی پیدا کند ممکنست یقه خود ایشان و امثال ایشان را هم بگیرد.
علت کوبیدن آ.سیدسعید هم نه بخاطر همراهی او با بنده در ماجراهای اخیر که بلحاظ بصیرت و اقدامات قانونی خود او در مسیر همین نهضت ارزشمند است که قبل از بنده آغاز کرده بود و قبل از آشنائی ما مغضوب ملاء بیوجدان و بیدین روستا بود. جوان تیزهوش و شجاعی که بنده یک تار موی او را به صدتا از این قودوغها و جوجوغها نمیفروشم.
ارزشمندی «فردا» رهین «امروز»یست که «دیروز» را فراموش نکند. معماری که آجر به آجر، دیواری را برمیافرازد و بالا و بالاتر میبرد، همان انسانی است که فردا را رقم میزند ولیکن با استفاده از خشتها و ملاتهائی که از پشت و پائین به او میرسد. یعنی بدون بهره از گذشته و بلکه گذشتهها هرگز نتوان آینده و آیندهها را ساخت.
معماری که از پشت و پائین خود مصالح ساختمانی نگیرد هیچ دیواری را بالا نخواهد برد.
آیندهنگری زمانی توهمزا است که از گذشتهگرائی خود وحشت داشته باشی و صد البته اگر از گذشته (دانش و تجربه) چیزی عاید نشود بدیهیست که آینده چیزی بجز توهم نخواهد گشت. کسی که از گذشته و آینده گریزان باشد، مفهومی بجز این ندارد که مایل یا قادر به معماری نیست. و هستند کسانی که «حال» را بجای معماری، در «هپروت» میگذرانند! و وای بر جماعتی که امیدشان در اموراتشان به هپروتیان باشد!
«دانش» محصول ترکیبی تجارب پیشینیان و دیگران بعلاوه تجربیات خود دانشمند است اگر بتواند خلاقیتی هم در چینش آن بورزد.
یکی از فرمولهای درسی بنده (در تدریس «مدیریت و حکمرانی» در دپارتمان mba و نیز DBA) مباحث برنامهریزی «آواج»ی و عملیات «دخترک»ی است. مبحث دوم را در مقاله «دخترک مسئولان» ببینید. برای مبحث اول هم مقالات مفصلی دارم که اگر در استوری شلوغ و سنگین خود یافتم تقدیم خواهم کرد.
چرا ضربالمثل شده که؛ «آنچه که جوان در آینه نمیبیند، پیر در خشت خام میبیند»؟! فرق پیر و جوان در اینست که، شخص پیر انبانی از تجارب را دارد که جوان از آن محروم است و شاید بخاطر همین محرومیت است که جوان را میتوان (همچون حاجمدتقی) در حد یک عِشّک (الاغ و قودوغ) دید!
البته خلاقیت هم (بعنوان ضلع سوم مثلث طلائی دانش و تجربه) از ارکان اصلی برنامهریزی و اجرای برنامه است. اگرچه بنظر میرسد، جوانان در حوزه «خلاقیت» مستعدتر از پیران باشند. زیرا که گاهی علم، خود حجاب میشود بلکه «حجاب اکبر»!
علت اصلی آمادگی جوان و نوجوان برای نوآوری و خلاقیت، خالی بودنشان از حجابهای مختلف از جمله حجاب اکبر (علم) است!
... ادامه دارد.
حسینی منتظر
اسفند ۱۴۰۱
گروه هماندیشی سادات میدان:
https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۱۰):
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(ادامه بررسی تحمیقها و توهینهای ممدشورا):
«زندهانگاری اجداد وفاتیافته» اهالی روستا توسط نانکلی، در منظر قضاوت صریح و بیشائبه عموم است که مفهومی بجز «سوءنیت مجرمانه» وی جهت غافلگیر کردن اهالی در مقابل کار غلط انجام شده ندارد. خصوصاً که؛
۱) قبل از طرح شکایت علیه ۱۸ تن از اهالی روستای امامزاده علاءالدین، باید از شورای روستا و امین موقوفه، استعلام میگرفت تا آنان را «مجهولالمکان» معرفی نکند.
(مگر آنکه مخاطبین مذکور، طی همدستی با نانکلی، آنان را مجهولالمکان قلمداد کرده باشند که از رنگرزهای روستای ما بعید نیست!)
۲) در جلسه تفاهمجویانه امام جمعه محترم آوج، باید اشارهای میکردند که ما علیه ۱۸ نفر از اموات شما اقدام به طرح دادخواست کردهایم!! خصوصا که وقتی در پایان جلسه، حاجآقا موسوی از هرگونه همکاری نانکلی (و معاون عوضیتر وی؛ طاهرخانی) مأیوس میشود و به نمایندگان سادات توصیه میکند که تنها راه خلاصی شما از شرّ اداره اوقاف، شکایت قانونی است، ولیکن آن مغرضین (غرق در غرض سودائی تصاحب ششدانگ روستا بویژه مرض طماعی به دفینههای آن که استخراج بخشی از آنها تعدادی از اهالی را به آلاف و اولوفی چشمگیر رسانده!) هیچگونه اشارهای هم نمیکنند که به دادگاه محل، دادخواست ابطال اسناد اجداد اهالی را دادهاند!
۳) نانکلی عضو (مخفی) گروه مجازی اطلاعرسانی و هماندیشی شورای روستا بود (که عضویت وی توسط اعضای شورا خود به تنهائی خیانت مهمی است که هنوز هم از بابت آن - بجز هتاکی و فحاشی علیه بنده و آ.سیدسعید و حامیان احتمالی من! - هیچگونه توضیح و تعذیری بعمل نیاوردهاند!!) و میتوانست از اعضای گروه جویا شود که آیا کسی خبری از ۱۸ مجهولالمکان روستائیهای متجاوز به موقوفات دارد؟!
و خیلی راههای دیگری (از قبیل؛ نصب بنر و حداقل یک صفحه اطلاعیه در روستا) که میتوانستند برای شناسائی ۱۸ نفر انجام دهند که طی نکردند!
البته بنظرم نانکلی فریبکار که دنبال چاه کندن برای اهالی بود، خودش در چاه افتاد و در دام فریب بزرگی گرفتار شد. زیرا او ابلهانه و خیلی سرخوشانه گمان کرد که اهالی روستا لابد عمدتا همان عِشَّکها و قودوغها و جوجوغها و خرسخالههائی هستند که شورای دغلکار روستا در گروه خود بعضویت در آورده است! که اکثرشان عقل و خرد درستی ندارند و سرآمدشان امثال حسنشورا و ممدشوراست که براحتی میشود افسارشان را به کف گرفت و به هر جا که لازم باشد کشانید!! (و البته با اقلیتی ساکت و...!)
زیرا هیچکدامتان نمیخواهید، خیانتها و خباثتها و شرارتهایتان رو شود که اگر بشود، قاعدتاً دیگر نه تنها در این روستا قادر به عرض اندام نخواهید بود بلکه آنرا باید برای همیشه ترک کنید. همانطور که با کمک اربابتان میخواستید اهالی آنرا ترک کنند!
وقتی اینها گل سرسبد اهالی باشند، ریشهکنی کل اهالی که از آب خوردن هم آسانتر است! و براحتی میشود بساط جشن خرکی «آی خر برفت آی خر برفت» ملانصرالدین را برایشان چید و تکرار کرد!
از جانب کسانی مثل آ.میرشجاع هم که علاوه بر ترور فیزیکی مورد هدف ترور شخصیتی سنگینی هم شده است، خیالشان راحت بود و در عینحال شکایت خود را رازدارانه و مخفیانه انجام دادند! غافل از اینکه سادات مظلوم این روستا، خدای بصیر و غیوری دارند که «یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمه» قاموس اوست.
نانکلی و ظاهرخانی مستحق رسوا شدن بودند و حتی توهینها و تحقیرها و هتاکیها و فحاشیهای اعضای شورا و مشتریان فضای مجازی آنها هم قابل درک است که جلززززوولزززز بکنند ولیکن شگفتانگیزی ماجرا آنجاست که جوجوغها و خرسخالهها چرا به خود نیامدند و از خواب خرگوشی خود بیدار نگشتند؟! و بلکه تعمداً و آشکارا خود را در صف دشمنان سادات قرار دادند؟! و حتی التفاتی به بیطرفی هم نکردند؟! قاعدتاً علت/علل این صفبندی اگر شراکت آنها در خیانتهای خائنین نباشد، متاسفانه ریشه در حسادت شدید و حماقت حمارینه آنها دارد و بس که ترکیب مرض و غرض صعبالعلاج و بغرنجی است مگر آنکه خدایشان به دادشان برسد که اقتضای آن، توبه و استغفار (و ندامت و جبران) است. آیا چنین توفیقی خواهند یافت؟!
با توجه به لقمههای حرامی که بلعیدهاند، بسیار بعید است. فلذا لزومی به تعارف و مماشات با آنها نیست!
بنابراین نهضت افشاگری شیطنت و شرارتهای خائنین ادامه خواهد یافت ولو توسط کسانی غیر از من!
...ادامه دارد.
حسینی منتظر
اسفند۱۴۰۱
«گنبد فیروزه»؛ دومین کانال اطلاعرسانی حم (ویژه امور راهبردی روستای امامزاده سید علاءالدین آوج قزوین):
https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
دیدگاههای خود را در گروه «هماندیشی سادات میدان» هم میتوانید به اشتراک بگذارید:
https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۱۱):
پاسخ حرافیهای مَلاء روستا؛
(ادامه بررسی شاهکارهای ادبی و تحمیقی ممدشورا):
۱۲) م.ش: «یه دختر بچه با سواد اول ابتدایی هم میتونه بنویسه مهم عمل کردن»
ح.م: در این فراز هم، «آدرس غلط» دادن را به «تحقیر» بنده، آمیخته است. «تحریر پیامهای مسلسل بنده» را با «نوشتن توسط دختربچه اول ابتدایی»، یکی انگاشته است! یعنی همان «رویّه همیشگی رنگرزی» برای «جابجائی گنجشک و قناری»!
کسانی که هنوز نتوانستهاند حتی یک پیام بدون غلط از خود به یادگار بگذارند، چگونه جرأت میکنند دهها پیام بدون حتی یک غلط مرا تخطئه کنند؟! تا چه رسد به محتوای مباحث و ادبیات هنرمندانه که خیلی پیچیدهتر است و توزین آنها کار هر کسی نیست!
توصیه به عمل (= رفتن به پیشگاه نانکلی مزوّر جهت التماس یا قانع کردن و یا شکستن گردن وی!) و اجتناب از نوشتن (= پرهیز از پرداختن به افشای خیانتها و شرارتهای خائنین و جُهّال!) را قبلاً هم مطرح کرده است ولیکن در اینجا لازم میبیند که برای «گنجشک جلوه دادن قناری»، رنگی بنام «دختربچهای با سواد اول ابتدائی» را به تابلوی نقاشی ۱۳ قطعهای خود بپاشد! که این «اقدام موهن و سخیف» وی هیچ عقبهای بجز «حسادت درونی» و «خیانت بیرونی» او ندارد ولیکن مسئله مهمتر اینجاست که چرا گمان میکند که میتواند اهالی را رنگ کند؟!! و چرا حنای وی در نزد اهالی رنگ دارد؟! وی چرا باید به خود جرأت بدهد که اینگونه به شعور اهالی توهین بکند؟!
نظر کسی که طی «نامه سرگشاده» خود با عبارت «نگارشی خوب و با استعداد در فضای مجازی» پیامهای مسلسل مرا مورد ارزیابی قرار داد، در باره تشبیه سلسله مقالات بنده به نوشتههای دختربچه اول ابتدائی، چیست؟!
آیا بنظرتان «منتخب اول اهالی» در ارزیابیهای خود، اینهمه نابخرد و جاهل و فاقد درک و فهم و شعور است که به چنین «همسانپنداری ابلهانه» و خندهداری مبتلی است؟!
گیریم که کله بعضیها انباشته از پهن و پشگل است ولیکن چگونه شما مدعیان عقلانیت و خردمندی و انصاف و بصیرت، فریب «وعدههای خوب و جذاب» کسانی را خوردید که در نظام ارزیابی خود هیچگونه معیار و ملاک قابل توجهی نداشته و از درک و فهم بدیهیات امور و قضایا عاجز هستند؟!
گیریم که او فاقد هرگونه هوشمندی و فرزانگی است ولیکن اهالی چرا باید در قفای چنین جاهلی بغایت نادان، بتازند و از نقادی عملکرد او برآشفته شوند؟!
آیا تحمل چنین افرادی در جایگاه شورای اسلامی روستا بعنوان «منتخبین درجه یک» شما، مایه ننگ و ذلت و خواری و سرافکندگی نیست؟!
یا اینکه مسئله اصلی، نافهمی او نیست (و احتمالاً تمایزی بین مقالات مسلسل بنده با نوشتههای دختربچههای اول دبستان، قائل است) بلکه مسئله اصلی وی، اگر «حسادت» نباشد لاجرم «خیانت»های اوست که «فشار روانی افشای آنها» باعث چنین «واکنشهای جنونآمیز»ی گشته است؟!
بنده که هرچه بیشتر کنکاش میکنم چیزی بجز «جهالت»، «خیانت»، «لجاجت»، «حماقت»، «دنائت» و «حسادت» نمیبینم. دریغ از ذرهای «درایت»، «صداقت»، «شرافت»، «نجابت»، «دیانت» و «حرّیّت»!!!
دلخوشی اهالی به چنین اراذل مشحون از پلیدی و پلشتی، واقعاً چه وجاهتی دارد؟! محور اتحاد قرار دادن چنین اوباشی که حرف دهن گشادشان را نمیفهمند، آیا برای شما مایه افتخار و بالندگی است؟! به چه قیمتی؟! تا کجا؟!
«أ لم یعلم بأنّ الله یری»؟!!
گیریم که اصلا اینها هیچگونه غلطی تاکنون مرتکب نشدهاند، آیا همین یک جمله وی کفایت نمیکند که شماها اگر خواب تشریف دارید، بیدار شوید و به خود آئید تا بفهمید که زیر علم چه کسانی سینه میزنید؟! البته اگر خود را به خواب نزده باشید و خود نیز سودازده لجاجت و گرفتار حسادت و... نباشید!
۱۳) م.ش: «در آخر از همه ی دوستان و اهالی محترم که هتک حرمت شده اند در پیامهای ایشون عذر خواهی میکنم»
ح.م: عبارت پایانی وی هم متاسفانه بجز تکرار همان «رنگرزی همیشگی نخنما شده» وی، چیزی نیست!
با این حال لازمست برای آنها که گوش شنوایشان سنگین است، توضیح واضحاتی بدهم:
۱۳/۱- کنار هم قرار دادن «همه دوستان» + «اهالی محترم» غلطانداز است. «همه دوستان» ایشان عدهای عشّک، قودوغ و تا حدودی جوجوغ و خرسخاله بیشتر نیستند که قطعاً لیاقت همدوشی با «اهالی محترم» را ندارند.
۱۳/۲- بنده «همه دوستان» وی (از نانکلی و طاهرخانی گرفته تا آنها که دستهای کثیفشان به حفاریهای غیرمجاز و حرام آلوده است و نیز رفقای خائن عضو شورایش و نیز سایر مَلاء منافق روستا و همچنین شیاطینی که چشم دید سادات را ندارند و علیه آنان، سمپاشی و لجنپراکنی کردهاند) را مورد توهین خود قرار دادهام که البته میتوان جمع آنها را اقلیتی از اهالی (ناخور دهات) به شمار آورد ولیکن توهینهای بنده قابل تعمیم به کل اهالی محترم روستا نبوده و نیست.
بنابراین تهمت ممنوع!
...ادامه دارد.
حم
اسفند۱۴۰۱
از پیامهای دریافتی؛
(با تشکر از پسرخاله):👇
🛑 اطلاع رسانی برای آگاهی عموم مردم فهیم و شریف
🚨جرم حفاری های غیر مجاز در نظام حقوق کیفری ایران
💢حفاری غیر مجاز :
♦️حفاری غیر مجاز جرمی است که فرد آگاهانه مرتکب آن شده و به منظور انجام عملی خاص یا یافتن چیزی در زمین یا اماکن غیر مجاز را حفر می نماید و یکی از تخلفاتی می باشد که قانون به شدت با آن برخورد می کند.البته ممکن است شامل چندین حالت باشد:
1)حفاری غیر مجاز به منظور یافتن اشیاء تاریخی و میراث فرهنگی
2)حفاری غیر مجاز چاه آب زیرزمینی و نفت
♦️بناهای تاریخی و مذهبی جزء شناسنامه هر کشور محسوب می شود لذا جزء دارایی ها و میراث ارزشمند آن کشور خواهند بود. اهمیت این موضوع بر کسی پوشیده نیست.
🚨طبق قانون هرگونه حفاری غیر مجاز ،خرید و فروش، تخریب، دستکاری و انتقال روی میراث فرهنگی، اماکن تاریخی و آثار باستانی پیگرد قانونی دارد. هر چند این طور به نظر می رسد که حتی مجازات های فعلی در نظر گرفته شده باز هم عمل بازدارنده برای این جرم نیست…
♦️لازم به ذکر است که چنانچه حفاری غیر مجاز در اماکن تاریخی صورت گیرد که این مکان ها به ثبت آثار ملی رسیده باشند فرد مرتکب شونده به حداکثر مجازات تعیین شده محکوم میگردد.
با مصوب شدن کتاب پنج قانون مجازات در سال ۱۳۷۵ و طبق ماده ۵۶۲ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات،حفاری غیر مجاز و همچنین کاوش غیر مجاز در اماکن تاریخی و فرهنگی به ثبت رسیده، قانون متخلف را مشمول سه سال حبس می داند و علاوه بر ضبط آثار کشف شده تمامی ابزار آلات و ادوات حفاری وی به نفع دولت مصادره می گردد.
«براساس ماده یک لایحه قانونی راجع به جلوگیری از انجام اعمال حفاریهاش غیرمجاز و کاوش به قصد به دست آوردن اشیای عتیقه و آثار تاریخی که بر اساس ضوابط بینالمللی یکصد سال یا بیشتر از تاریخ ایجاد شده یا ساخت ان گذشته باشد به مصوب ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۸، «انجام هر گونه حفاری و کاوش به قصد به دست آوردن اشیای عتیقه و آثار تاریخی مطلقاً ممنوع است و مرتکب به حبس تأدیبی از ۶ ماه تا سه سال و ضبط اشیای مکشوفه و آلات و ادوات حفاری به نفع بیتالمال محکوم میشود. چنانچه حفاری در اماکن تاریخی که به ثبت ملی رسیده باشد، انجام شود مرتکب به حداکثر مجازات مقرر محکوم میشود.»
اطلاع رسانی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان آوج
هدایت شده از حسینی منتظر
ابلاغیه مورخه 1401/12/02 برای سیدمیرشجاع الدین حسینی
بابت پیگیری شکایت خود علیه نانکلی
سلام
ببخشید که با تأخیر وارد سامانه شدم. زیرا حدس میزدم بمحض مشاهده ابلاغیه، ضربالعجلی تعیین شده باشد که حدسم درست بود!
اگر دیروز(جمعه) وارد سامانه میشدم یک روز از مهلت ضربالعجل ما هدر میشد.
حالا ظرف پنج روز آینده فرصت دارید به «شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب قزوین» مراجعه کنید.
یادتون نره که کارت ملی خود را هم همراه داشته باشید و قبل از عزیمت به بازپرسی باید نوبت بگیرید که کار آقاسعیده!
من و سعید هم میآئیم.
در این مطلب که؛
1) تقاضا کنیم این شکوائیه به پرونده مفتوحه تجدیدنظرخواهی نانکلی ملحق بشود؟
2) مستقلا آنرا علیه نانکلی دنبال کنیم؟
من قدری تردید دارم.
از طرفی معطل پرونده تجدیدنظرخواهی نانکلی ماندن (حداقل تا سوم خرداد 1402) هم زیاد جالب نیست.
نظر آ.سیدسعید هم اینست که فعلا آنرا به حالت تعلیق یکساله در آوریم!
زیرا با توجه به اینکه هنوز نانکلی محکوم نشده است و پرونده مفتوحهای دارد، شاید لازم باشد فعلا از پیگیری مستقل شکایت خود دست نگه داریم تا متناسب با محکومیت (شدن یا نشدن) نانکلی این را به جریان بیاندازیم!
اما بنظر من کافیست ما بر محور اینکه اوقاف مدارک معتبری برای موقوفه تلقی کردن امامزاده نداشته و اقدام به دخالت غیرقانونی (تصرف عدوانی مورد اعتراف مکتوباتشان و نیز ممانعت از حق طبق بخشنامههایشان) نموده است، پیش برویم و قاعدتا نانکلی محکوم خواهد شد و احتمالا مجبور به استمهال از دادگاه تا موعد رسیدگی به پرونده تجدیدنظرخواهی خود (سوم خرداد 1402) خواهد شد که دادگاه هم ممکنست بپذیرد.
ولیکن اگر وکیل زرنگی داشته باشیم که اجازه ندهد دادگاه به نانکلی مهلت مذکور را بدهد و لذا نانکلی محکوم گردد، قاعدتا در دادگاه تجدیدنظر هم بازنده خواهد بود.
همه اینها بشرطی است که نوبت رسیدگی به اتهام نانکلی در این شکایت (کیفری) ما به بعد از سوم خرداد سال بعد موکول نشود.
در هر حال شاید بهتر باشه با وکلای خود مشورت کنیم.
و الامر الیکم
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
✅
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/55
بسمه تعالی
سلام علیکم
به احترام همه آنانی که در مقاطع مختلفی، به بنده حقیر (جهت مقابله تبلیغی و حقوقی با چنگاندازیهای غیرقانونی، نامشروع و نامتعارف اداره اوقاف به روستای امامزاده علاءالدین و نیز مَلاء متخلف روستا از جمله در قامت شورای روستا و بلکه خائن به اهالی)، اعطای نمایندگی کردند و نیز بنا به ضرورت امر «مقاومت در برابر شیادهای داخلی و خارجی در دشمنی با اهالی بویژه سادات معزز» و همچنین «ملاء متکبر» (تازه به دوران رسیدههای تهیمغز و خرسخالههای علیه ما علیه) و به نمایندگی از جانب ایشان، آقایان (بترتیب حروف الفباء و تصادفا بترتیب سن)؛
۱- سیدعلی حسینی(سیدمیربابا)
۲- سیدمحمود حسینی(سیدموسی)
۳- سیدسعید موسوی(سیدقاسم)
۴- سیدمحمدرضا موسوی(سیداکبر)
را به عنوان هسته اولیه «شورای مقامت» منصوب میکنم.
معیارهای اصلی این انتخاب و انتصاب؛ بالا بودن معدل «دانائی، دلسوزی و دلیری دینمدارانه» و «مهیای خدمت» بودن شما بوده است.
تکالیف «شورای مقاومت علاءالدین» عبارتند از:
۱) جذب ۸۰٪ اهالی (منفعلین) به جبهه مقاومت مردمی (بنده با ملاحظه همه جوانب امر، ناچار بودم شمشیر از نیام بکشم ولیکن شمشیرهای شما بهتر است حتیالامکان در غلاف باشد و با حلم حداکثری، صبوری بورزید!)
۲) افزودن سه نفر دیگر از بین اهالی (ترجیحاً از غیر سادات) به اعضای شورای مقاومت طبق صلاحدید خودتان و صد البته توجه جدی به معیارهای مذکور (لیست پیشنهادی مرا در کانال جدید، ملاحظه کنید. لزومی به معرفی عمومی اسامی آنها نیست مگر به صلاحدید خودشان بعد از عضویت و تعهد همکاری. جهت اطلاع بیشتر از نقطهنظرات مکتوب بنده میتوانید به «کانال گنبد فیروزه» مراجعه کنید. حق بازنشر لینک و مطالب این کانال را بدون اجازه بنده یا تصویب ۱۰۰٪ اعضای شورا ندارید.)
۳) پیگیری اموری که به اوقاف معطوف است؛
۳/۱- کلیه وقفنامههای جعلی معطوف به روستای امامزاده علاءالدین، باید رسماً ابطال شده و از پروندههای ادارات ثبت و اوقاف و امور خیریه، جمعآوری و معدوم گردند.
۳/۲- کلیه بخشنامههای صادره از سوی اداره اوقاف بوئینزهرا علیه سادات روستای امامزاده علاءالدین باید هرچه زودتر لغو شوند.
۳/۳- اوقاف با هزینه خود، اقدام به إفراز ششدانگ روستای امامزاده علاءالدین بنماید تا حدود رقبات دو دانگ موسوم به موقوفه بقعه مبارکه امامزاده علاءالدین، کاملاً مشخص گردد و اگر چنین امری در حال انجام است، هرچه زودتر تکمیل گردد. در این عرصه لازمست با امین موقوفه، نهایت همکاری بعمل آید.
۳/۴- در خصوص مالکیت سادات بر چهاردانگ مایملک خود، سازمان اوقاف، هیچگونه ادعائی نداشته باشد و سادات حسینی و موسوی بازمانده از مرحومان؛ سیدمحمدرضا حسینی، سید علیحسین و سید ابول موسوی، مالک بلامنازع آنها بوده و هستند و خواهند بود.
۳/۵- دو دانگ افراز شده مشهور به موقوفه امامزاده علاءالدین (ولو اینکه مبنای قانونی و شرعی نداشته است ولیکن به احترام سیره جاریه اجداد اهالی)، کماکان معتبر تلقی و با اوقاف همکاری شود.
۳/۶- اداره اوقاف بوئینزهرا در خصوص نحوه مدیریت دو دانگ موقوفه و انتخاب مستأجرین خود که در زمان اتمام افراز دقیق رقبات ششدانگ، باید رونمائی شود، اختیار تام دارد و سادات روستا حق دخالتی در تمشیت امور آن نداشته باشند.
۳/۷- اداره اوقاف در اموری از قبیل سرمایهگذاری بمنظور عمران روستا و پیشرفت و تعالی اهالی آن، باید تابع نظر مالکان چهار دانگ امامزاده باشد.
۳/۸- در صورتی که اوقاف، از پذیرش شرایط مذکور استنکاف بورزد، چارهای بجز شکایت رسمی علیه مسئولین محلی اوقاف و درخواست ابطال قانونی کلیه مدارک جعلی که إشعاری به موقوفه بودن کل یا جزئی از روستا دارند، باقی نمیماند.
۳/۹- در امر رسمیت یافتن دو دانگ موقوفه (طبق سیره جاریه اجدادمان) حتماً از نماینده ولیفقیه در استان قزوین، استمداد بجوئید. درسته که اوقاف برای موقوفه تلقی کردن حتی یکپنجم از یکدانگ از ششدانگ روستا هیچ مدرک معتبری ندارد ولیکن اصلا شایسته نیست که امامزاده واجبالتعظیمی مثل سیدعلاءالدین، فاقد موقوفه باشد. بشرطی که زمینههای دخالت فضولی اشخاص حقیقی و حقوقی دیگری بر ششدانگ روستا را فراهم نسازد.
۴) پیگیری انحلال قانونی شورای اسلامی روستای امامزاده علاءالدین از طریق مراجع ذیربط (هیچکدام از اعضای شورای جاری که مرتکب انواع خیانتها در حق اهالی بویژه سادات محترم شده و متاسفانه بابت هیچکدام از آنها نادم نیستند، بالتبع اصلاحپذیر و قابل اعتماد هم نیستند!)
۵) بسترسازی برای جذب سرمایهگذاریهای گوناگون از طریق اتحاد و انسجام اقتصادی اکثریت اهالی در قالب «شرکت تعاونی علاءالدین» که لازمه تأسیس قانونی آن به میدان آمدن هفت نفر صاحبان صلاحیت است.
لطفاً الباقی توصیههای حقیر را در الحاقیه حکم (در کانال گنبد فیروزه) مورد توجه قرار بدهید.
موفق و مؤید باشید
سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
الحاقیه (بندهای تکمیلی) حکم شورای مقاومت:
۶) اصلاح امور روستای امامزاده علاءالدین بدون تحدید و تهدید عرصه تموج «ملاء روستا» (که متاسفانه افسار قودوغها و خرسخالههائی از حسینیها و موسویها و غیرهما را در چنگ خود دارند) میسر نخواهد گشت. (در صورت لزوم برای منکوب ساختن آنها از مدارکی که در کانال گنبد فیروزه بارگذاری خواهند شد بهره بگیرید و به لومة لائمین و عرعرهای عشَّکها و جفتکپرانیهای غودوغها و قدقد جوجوغها کوچکترین ترتیباثری ندهید مگر آنکه پاسخ دندانشکنی نثارشان بکنید. زیرا که منافع اهالی و سادات، شوخی بردار نیست و کاملاً باید جدی و قاطع باشید)
۷) امروز ۲۳ بهمن است و پیشنهاد میکنم، گروه ۲۳×۲۳ را منبع اطلاعرسانی عمومی خود قرار بدهید. ضمنا بعنوان مدیران گروه، غیر از پیامهای ذیربط با روستا اجازه ندهید با پیامهای غیرمرتبط شلوغ شود.
۸) کلیه پیامهای «کانال سیدعلاءالدین» را حتماً بازخوانی بکنید و هیچکدام را از قلم نیانداخته و سرسری نگیرید. هر پیام آن، حکم قطعهای از پازلی است که عدم احاطه شما بر آن، مسیریابی شما را گرفتار اعوجاج و حرکت زیگزاگی خواهد کرد. ضمناً هر آنچه از پیامهای آن ذخیرهسازی کردهاید تا مثلاً سر فرصت بخوانید، دور بریزید و با مراجعه مستقیم به کانال آنها را از شماره ۰۱ بازخوانی بکنید زیرا همه آنها مورد ویرایش قرار گرفتهاند و تغییراتی در آنها رخ داده است.
چنانچه اکثریت اعضای شورای مقاومت هر کدام از پیامهای کانالهای اطلاعرسانی مرا محتوی خبط و خطا تشخیص بدهند، آن پیامها حذف خواهند شد. چنانکه پیام شماره ۳۹ وقتی شماها تشخیص دادید، ممکنست موجب تشدید اختلافات شود، کلاً حذف شد.
۹) این روستا قابلیتهای تبدیل شدن به قطب گردشگری حداقل در حوزه فرمانداری آوج را دارد و نیازمند جذب سرمایهگذاری است ولیکن بدون آمادگی و همکاری اهالی، میسر نخواهد گشت. توجیه اهالی به این امر یکی از مأموریتهای شماست که بنظرم نیل به آن رهین مشارکت آحاد آنها در تشکیل یک شرکت تعاونی است تا اهالی در قالب یک شخص حقوقی طرف قرارداد سرمایهگذاران وارد معرکه گردند.
به امید روزی که گنبد فیروزه، تکخالی در گنبد مینای منطقه باشد. انشاءالله
موفق و مؤید باشید
سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
گزارشی برای بازپرسی قزوین.pdf
74.6K
متن اصلاح شده لایحه تکمیلی شکوائیه کیفری علیه نانکی اوقاف که اجداد سادات را متهم به موقوفه خواری کرده است!
☝️متن پیشنهادی بنده برای لایحه تکمیلی شکوائیه علیه نانکلی؛ رئیس اداره اوقاف بوئینزهرا جهت ارائه در جلسه بازپرسی.
و بنظرم رونوشتی از این گزارش لازمست تقدیم فرمانداری آوج هم بشود تا او هم در جریان باشد که در این روستا با چه شورائی طرف است!👇
بسمه تعالی
ریاست محترم دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان قزوین
با سلام، احتراماً عطف به پرونده شماره ۱۴۰۱۲۲۹۲۰۰۰۱۵۱۳۵۶۲ در نزد شعبه اول بازپرسی آن دادسرا به استحضار میرساند؛
«اداره اوقاف بوئینزهرا» بدون اتکاء به هیچگونه مدرک و سند و وقفنامه معتبری (و صرفاً به بهانه یک صورتجلسه جعلی ظاهراً قدیمی شبیه وقفنامه!) سالهاست که برای اهالی روستای امامزاده علاءالدین (واقع در فرمانداری آوج قزوین) بویژه علیه سادات حسینی و موسوی (که مالکین اصلی روستای مذکور هستند)، مزاحمتهای مادی و معنوی متعددی را رقم زده است. تاریخچه این مزاحمتها در صورت لزوم، قابل تدوین و تقدیم است.
آقای مجید نانکلی؛ رئیس فعلی اداره مذکور، در طی یکسال اخیر، از طریق بخشنامههای غیرقانونی خود، ادارات محلی را وادار به ترک خدمت (نسبت به اهالی روستای مذکور) نموده است تا بدینوسیله «قرارداد استیجاری با اداره اوقاف» را بر مالکین چند صد سالهای که چهار دانگ روستا را در «ید تصرفی مالکانه» خود داشتهاند، تحمیل نماید. همچنین از طریق نفوذ مرموز و پنهانی در شورای روستا و استخدام غیررسمی برخی از اعضای آن در قالب «امین موقوفه» (و به ریاست شورا رسانیدن یکی از مستأجرین دو دانگ موقوفه که یکسوم آنرا در تصرف خود دارد و با سایر مستأجرین هم درگیر است! بوضوح قابل ردگیری میباشد) بر شدت اقدامات نامشروع، بیسابقه و عجولانه خود افزوده است. در این خصوص مستدعی است؛ دستور فرمائید، شورای اسلامی روستای امامزاده علاءالدین و نیز ادارات محلی، کلیه مکاتبات ذیربط و بیربط اوقاف بوئینزهرا با آنها را تسلیم دادگاه محترم بنمایند.
اخیراً مطلع شدیم که نامبرده، در اقدامی جسورانه، نامتعارف و کاملا مشکوک اقدام به طرح دادخواستی توهینآمیز در دادگاه آوج کرده است که بر مبنای آن، به ۱۸ تن از اجداد متوفای اهالی روستا تلویحا تهمت و بهتان موقوفهخواری زده است! ناگفته نماند، رئیس قبلی اداره مذکور نیز هنگام مراجعه تعدادی از اهالی که بعضا عضو شورای وقت روستا بودند و یکی از آنها اینک به «امین اوقاف» مشهور است، جهت انجام پارهای از مذاکرات مسالمتآمیز، آنان را با عصبانیت از دفتر خود اخراج کرده و سادات حسینی و موسوی را متهم به حرامخواری کرده بود! آقای رحمانی (رئیس سابق) اوقاف محل، با دهیار وقت مکاتباتی هم در همین موضوع داشته است که کپی آنها به پیوست تقدیم میگردد. ولیکن رئیس جدید بدون هیچگونه مکاتبهای با دهیار یا شورای روستا، ۱۸ متهم (اموات دهههای پیشین روستا) را در شکوائیه خود، «مجهولالمکان» قلمداد کرده است و مشعر به «سوءنیت مجرمانه» اوست که از طریق فریب دادگاه و دور زدن قانون، تصاحب ناحق ششدانگ روستا را دنبال میکند. البته قاضی محترم دادگاه بدوی آوج (در بیخبری اهالی، سادات و نمایندگان ایشان!)، هوشمندانه حکم به «بطلان دعوا» کرده که مدارک ذیربط آن در دادسرای آوج موجود و قابل استعلام است.
عجالتا کپی دادنامه ذیربط آن به ضمیمه این گزارش، تقدیم میگردد. کلیه اقدامات غیرقانونی و نامشروع و نامتعارف و کاملا مشکوک (آمیخته به اغراض شخصی) آقای نانکلی، موجبات تشویشات و اختلافات شدیدی بین اهالی روستا و باعث سلب اعتماد، اتحاد، آرامش و آسایش آنان گردیده و خسارات غیرقابل جبرانی را بر اهالی محترم روستا بویژه سادات معزز که خادمین زوار امامزاده علاءالدین هم هستند، تحمیل کرده است، بگونهای که محاسبه خسارات معنوی و نیز مادی دخالتهای فضولی و غلط مشارالیه برای ما بسی سخت و دشوار است. «ممانعت از حق» صرفاً ظاهر زیان تحمیلی وی را شکل داده است وگرنه تولید و توزیع شایعاتی مبنی بر افتراء حرامخوارگی سادات معزز روستا که مورد اعتماد دیرینه اهالی قریب باتفاق روستاهای همجوار بودهاند، جُرمی غیرقابل جبران و گناهی نابخشودنی است.
بعضی از سادات تلاش کردند تا از طریق مکاتبات و مذاکرات مفصل، اداره اوقاف و بلکه سازمان اوقاف و امور خیریه را متوجه خبط و خطاهای خود بکنند از جمله با وساطت امام جمعه محترم شهرستان آوج، ولیکن متاسفانه مسئولین اوقاف کوچکترین ترتیباثری به حل مسالمتآمیز مسئله مذکور ندادند! و حال آنکه سادات این روستا دارای اسناد مالکیتی ثبتی معتبر و منگولهدار قدیمی هستند که بلحاظ خردهمالک بودنشان، املاک و اراضی ایشان مشمول اصلاحات ارضی هم نشده است و متقابلا اداره اوقاف هیچگونه مدرک معتبری از هیچ مرجع صالحهای در اختیار ندارد و متوسل به زورگوئی فاحشی گشته است!
اطلاعات تفصیلی و کاملتر را در کانالهای مجازی خود در «پیامرسان اجتماعی ایتا»، بارگذاری کردهایم که در صورت لزوم و حوصله دادگاه محترم، بشرح ذیل قابل مراجعه و بهرهبرداری است:
۱) کانال سیدعلاءالدین به نشانی:
https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9
۲) کانال گنبد فیروزه به نشانی:
https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
تتمه گزارش به بازپرسی شکوائیه کیفری فرزندان مرحوم حاج سیدمیربابا در دادسرای قزوین: 👇
در هر حال استدعای رسیدگی عاجل به این مسئله (که آینده کل اهالی را در معرض خطر قرار داده است)، داشته و بدینوسیله خواستار محاکمه و مجازات نامبرده هستیم.
شاکیان: سه نفر از فرزندان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدمیربابا؛ امام جماعت روستا (که رئیس اداره اوقاف بوئینزهرا، بدون آنکه موقوفه بودن قانونی حتی یک وجب از روستا را به اثبات رسانیده باشد، خواستار ابطال اظهارنامههای ثبتی آنمرحوم که مرجع شرعیات اهالی بودند و ۱۷ نفر دیگر از اجداد سادات را نموده و همه ایشان را مجهولالمکان جلوه داده است!):
سیدمیرشجاعالدین حسینی 09134264732
سیدمحمد حسینی(منتظر) 09102878607
سیدعلی حسینی 09126080913
و السلام
🆔 @SayyedAlaaddin
💠
🆔 @GonbadeFirozeh
گنبد فیروزه
ابلاغیه مورخه 1401/12/02 برای سیدمیرشجاع الدین حسینی بابت پیگیری شکایت خود علیه نانکلی
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
شکایت کیفری علیه نانکلی:
دعوای مابین اداره اوقاف و اهالی روستا علاوه بر جنبههای حقوقی معطوف به صورتجلسههای جعلی مشهور به وقفنامه! و بخشنامههای تحمیلی (تحدیدی و تهدیدی)، ملاحظات کیفری هم دارد.
زیرا «تهمت سنگین حرامخوارگی به سادات» (العیاذ بالله) دارای امتدادی از ابراز صریح رئیس سابق اداره اوقاف بوئینزهرا تا لسان برخی شیاطین محلی و حتی احیاناً بعضی سادهلوحان از سادات! است که در شکایت اخیر رئیس فعلی اوقاف علیه ۱۸ تن از اموات روستا (با توجه به دروغپردازیهای مکتوب وی در دادخواست تقاضای ابطال اسناد اجداد اهالی از جمله «مجهولالمکان» جلوه دادن آنان بدون امعاننظر به روال اداری تحقیقات و استعلامات) بلحاظ «موقوفهخوار» جلوه دادن اجداد اهالی، توهین و بهتان غیرقابل اغماضی است که صرفنظر کردن از پاسخ دندانشکن بدان، قاعدتاً «بیغیرتی» بازماندگان را جار میزند! مضافاً که شاکی ناحق و ظالم را در خصوص «پرداخت خسارات» (بابت جریمه سنگین صدها سال غصب موقوفات!) جریتر میسازد و نوعی «سکوت علامت رضایت» تلقی میشود!
و چنانکه مستحضرید؛ نقشه اولیه و مکارانه نانکلی، واداشتن اهالی به انعقاد قرارداد استیجاری با اوقاف بود که متأسفانه با پفیوزی شورای خائن روستا و برخی ملاء بدسگال که نقش ستون پنجم نانکلی را ایفاء کردند و میکنند، عدهای بیفکر و... علیرغم هشدار اشخاص دانا، دلسوز و دلیری از سادات، متاسفانه فریب خورده و مالکیت دائمی خود را تبدیل کردند به قرارداد استیجاری موقت!
ولیکن خوشبختانه اکثریت اهالی، از نیرنگ نانکلی و زنگولههای او رستند و تن به ذلت مذکور ندادند.
لذا نانکلی نقشه دوم (شکایت مخفیانه و مکارانه) خود را دنبال کرد که در این حرکت هم تاکنون شکست خورده است ولیکن از تلاشهای مذبوحانه خود دست نکشیده و نخواهد کشید (حداقل تا زمانی که احتمال میرود دفینهای در گوشه و کنار این روستا مدفون باشد!) مگر آنکه به سختی تحت تعقیب قرار گرفته و به شدت مجازات شود.
عجالتاً فرزندان حجتالاسلام والمسلمین؛ مرحوم حاجسیدمیربابا حسینی، پیشتاز مقابله با افتراء و بهتان حقوقی اوقاف و امور(خیریه؟!) شدند و ضمن پیگیری حقوقی پرونده مفتوحه در دادگاه آوج، دیروز در معیت تعدادی از سادات در محل شعبه بازپرسی دادسرای قزوین هم، حضور یافته و اقدام به تکمیل شکوائیه کیفری خود نمودند.
اجمال مطالبات ما عبارتند از:
۱) اوقاف اگر مدرک محکمهپسندی دال بر موقوفه بودن حتی یکوجب از روستای امامزاده علاءالدین دارد، ارائه بدهد.
۲) تجدیدنظرخواهی خود در شکایت حقوقی علیه اجداد اهالی را پس بگیرد.
۳) از کلیه اهالی امامزاده علاءالدین، رسماً عذرخواهی کرده و خسارات مادی وارده بر آنها را جبران کند.
۴) بابت تهمت تلویحی و بلکه تصریحی موقوفهخواری و حرامخوارگی به سادات متشرع (خسارت معنوی و حیثیتی)، به أشدّ مجازات محکوم شود.
۵) وقفنامههای جعلی خود را رسماً برای همیشه ابطال و الغاء کند و تعهد رسمی بدهد که راجع به موقوفه بودن چهاردانگ یا دو دانگ و یا یکپنجم از یکدانگ از ششدانگ روستا، هیچگونه ادعائی نداشته باشد.
۶) در صورتی که نسل حاضر اهالی، صرفاً به احترام سیره جاریه اجداد خود، رسماً پذیرفتند که دو دانگ روستا (از ۶۱ هکتار ملک امامزاده)، موقوفه امامزاده تلقی گردد، تعهد بدهد که بابت مدیریت بهرهبرداری از آن، هیچگونه دخالتی در امور اهالی روستا نورزد و در سیاستها و طرحهای کلی، تابع مصوبات مالکین باشد.
۷) البته شکایت علیه ۱۷ نفر یکطرف و شکایت علیه مرحوم سیدمیربابا یکطرف! زیرا او بعنوان یک روحانی و در جایگاه امام جماعت روستا و تبیینکننده اعتقادات و باورها و مسائل دینی و شرعی و مذهبی اهالی، پیوسته امانتدار مردم و داور دعاوی و حلال مشکلات اجتماعی مردم بوده و در خوشنامی فوت کرده است، وقتی (العیاذ بالله) متهم به موقوفهخواری و حرامخوارگی میشود، وظیفه همه اهالی (بویژه فرزندان و نوادگان او) است که از حیثیت او که ایبسا عاقد (یا از عاقدین) ازدواج والدین آنها بوده، حمایت کنند. همچنانکه بر گوش بسیاری از نوزادان این روستا اذان و اقامه گفته و تلقین میت اموات اهالی این روستا و روستاهای همجوار را انجام داده است ووو...
بنابراین ضرورت دارد، سایر اهالی محترم هم (بدون تأثیرپذیری بیجا و خطرناک از گله ناخور روستا)، هرچه زودتر به امر پشیمانسازی آنها که پیوسته بدنبال اجرای نقشههای شوم علیه اهالی بویژه سادات بوده و هستند، بپردازند. انشاءالله
ارادتمند؛ حسینی منتظر
۱۴۰۱/۱۲/۰۹ هجری شمسی
🆔 @SayyedAlaaddin
💠
🆔 @GonbadeFirozeh
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۲۰):
کدهای قابل ارجاع هنگام گفتگوهای عمومی:
مباحث سلسله مقالاتی در موضوع «علاءالدین در افق آینده» طی شمارههای:
۰۱۳ = مطلبی دریافتی در باره حفاریهای غیرمجاز
۰۱۴ = گزارش هماندیشانه به آ.سیدمیرشجاع
۰۱۵ = حکم تأسیس و انتصابات شورای مقاومت علاءالدین
۰۱۶ = الحاقیه تکمیلی حکم انتصاب شورای مقاومت
۰۱۷ = لایحه تکمیلی برای بازپرسی دادسرای قزوین در موضوع شکایت کیفری علیه نانکلی که رونوشت آن باید برای فرمانداری و دادگاه آوج هم ارسال شود.
۰۱۸ = تتمه گزارش کیفری برای بازپرسی قزوین
۰۱۹ = گزارش واقعه مراجعه به بازپرسی قزوین به اهالی امامزاده علاءالدین
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(نقادی نامه سرگشاده آ.سیدکاظم) ۰۱
آ.سیدکاظم موسوی، طی نامه سرگشادهای تحت عنوان دلنوشته در دو سرفصل، مسائلی را در گروههای مجازی روستا به اشتراک گذاشت که بنده در «کانال سیدعلاءالدین» خود، اعتراض کلی خود را نسبت به مفاد این نامه، مورد اشاره قرار داده و وعده کردم که تفصیلاً هم بدان خواهم پرداخت که اینک مجالی یافتم آنرا در «کانال گنبد فیروزه»، دنبال نمایم.
قبل از آغاز نقادی پیام دوگانه مذکور، لازمست نکاتی را تذکر بدهم:
بعضی از حرفهای ایشان بحق است و برخی ناحق که در بررسی فراز به فراز آنها، تجزیه و تحلیل خواهم کرد.
علیرغم فساد قابل توجهی که در مطالب ایشان وجود دارد، نکته بسیار مثبت نامه مفصل وی، مراعات املاء صحیح جملات است که دارای کمترین غلط است و غیر از کلمه «اجالتا» (که منظورش «عجالتاً» است) میتوان بقیه لغزشهای ادبی متن وی را نادید گرفت.
البته مبادله پیامهای فضای مجازی، مسابقه ادبی نیست ولیکن کسی مثل من که سالها معلم بوده، نمیتواند ارزیابی نکند و نمره ندهد!
بعضیها در کوتاهترین متن نگارشی خود، به تعداد جملات خود، غلطنویسی دارند ولیکن ایشان بنظر میرسد خوشبختانه اهل مطالعه و دقت است.
البته زیبانویسی و رواننویسی را چندان مراعات نکرده است که نیازمند قدری تمرین است.
در هر حال خوشحالم که در نوشتههای اهالی محترم، با متنی هم مواجه شدم که تقریبا بدون غلط ظاهری بود ولیکن فساد کلامی و محتوای مغشوش آن قابل اغماض نیست.
و از آنجا که در پایان نامه خود تصریح کردهاند که: «در ضمن از کلیه اهالی صمیمانه خواستارم پس از مطالعه دو متن بالا نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنند و خطاهای اینجانب را گوشزد کنید» لازمست بپاس تلاش برای دقیقنویسی وی،خطاهای ایشان را به صراحت گوشزد کنیم.
(در همین جمله پایانی (گوشزد کنید) را طبق قاعده باید مینوشت؛ (از ... اهالی ... خواستارم) «گوشزد کنند» ولیکن اینگونه اشکالات چندان مهم نیست و گاهی لازم است از ضمیر مخاطب به مغایب رفت و بالعکس.
در قرآن، مرتباً شاهد تغییر ضمائر هستیم و دلیل آن، اینست که پروردگار متعال گویا میخواهد قالب نوشتن را تبدیل به گفتگوی محاورهای نماید و خواننده احساس میکند که خدا گویا مستقیما در حال گفتگو با اوست. البته ظرافتهای خاصی دارد که باید مراعات شود.
تشکر دوم بنده از ایشان بابت مراعات تقسیمبندی و دستهبندی مطالب است که حاکی از انتظام فکری اوست.
اینکه سعی کرده نکات متعدد خود را در یک نامه دو قسمتی، خلاصه کند، ایضا ارزشمند و قابل تقدیر است.
چنین ویژگیهائی در نوشتههای اهالی متأسفانه کمتر دیده میشود. بعضیها که بعد از تحریر مطالب خود، زحمت بازخوانی متن خود را به خود نمیدهند تا لااقل اشتباهات فاحش خود را اصلاح نمایند. و حال آنکه بازخوانی متن قبل از انتشار عمومی، احترام به مخاطبین است.
تا چه رسد به مراعات آرایههای ادبی و قواعد نگارشی. آ.سیدکاظم در این خصوص نیز نمره چندان بدی نمیگیرد ولیکن لازمست قبل از نشر پیام خود، آنرا دو سه بار مطالعه کند تا تشویشات و مخدوشات انشائی خود را به کمتر از اینها برساند.
یکی دیگر از اهالی را هم سراغ دارم که (علیرغم فساد فکری و نگرش سیاسی خود در مباحث محتوائی و جنبههای انصاف و عدالت) سعی در دقیقنویسی و صحیحگوئی دارد که عنداللزوم به او هم اشاره خواهم کرد.
نحوه نگارش معمولاً شاخصی برای نحوه نگرش هم به شمار میرود. در باره ضرورت فصاحت و بلاغت، لازمست مستقلاً اگر مجالی یافتم، مبحثی را بگشایم.
در مجموع مهم آنست که بپذیریم؛ «کار نیکو کردن از پر کردن است»! و یکی از وجوه تفسیری آن، پر کاری و تجربه و تمرین بیشتر و بیشتر است.
آری! به قول سعدی؛
«بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
گر پیر مناجاتست ور رند خراباتی
هر کس قلمی رفتهست بر وی به سرانجامی»
و اما نقادی محتوای نامه سرگشاده؛
(کدها؛
ک.م. مخفف کاظم موسوی،
ح.م. مخفف حسینی منتظر،
م.ش. مخفف ممدشورا و
ح.ش. مخفف حسنشورا):
...ادامه دارد.
حسینی منتظر
اسفند ۱۴۰۱
کانال «گنبد فیروزه»:
https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۲۱):
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(ادامه نقادی ن.سرگشاده ک.م.) ۰۲
ک.م: «دلنوشته ای تقدیم به اهالی:
عزیزان آنچه که از آن می ترسیدیم به سرمان آمد نفاق اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ ،الفاظ غیر اخلاقی و ...
دلنوشته خود را دردو متن تقدیم اهالی می نمایم.
الف) مقالات و مکتوبات آقای سید محمد حسینی (منتظر) در فضای مجازی به عنوان راه طی شده
ب) در مورد شورای محترم روستا و نمایندگان منتخب و انتظار از آنان»
ح.م: آ.سیدکاظم موسوی، از مکنونات قلبی خود در قالب «دلنوشته» دو فصلی خود، رونمائی کرد. بنظر میرسد که خواسته «نقش فردی بیطرف» را بازی کند تا مثلا یکی به میخ و یکی به نعل زده باشد ولیکن نتوانسته هنر رنگرزی خود را همچون «م.ش.» پنهان نگه دارد!
وی در همان فراز اول نامه خود، نوشتههای مرا متهم به «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ ،الفاظ غیر اخلاقی و...» نمود!
با این ادعا که «آنچه که از آن می ترسیدیم به سرمان آمد»! گویا که قبل از ورود بنده، هیچ «اتفاق قابل ترس»ی رخ نداده بود و «وضعیت گل و بلبلی» محکمی، جاری بوده و با چندتا خبروتحلیل من در فضایمجازی، اوضاع همهچیز ناگهان به هم ریخته است!!
ک.م. در اولین جملهاش، «بیخبری»(؟!) و «بیانصافی» خود را بوضوح و کاملاً آشکار جار زد!
البته اگر عبارت «فاش شدن» را به ابتدای جمله خود اضافه میکرد، سخن بحق و منصفانهای تلقی میشد. فرضاً اگر مینوشت؛ «آنچه که از آن میترسیدیم به سرمان آمد؛ [افشای] نفاق، اختلاف، تهمت، دروغ،...و...»، حرف میزانی را رقم زده بود ولیکن با حذف کلمه «افشای» از حرف خود، جای جلاد و شهید عوض شد و گنجشک و قناری را بر اهالی مشتبه کرد!
آیا قبل از پیامهای مسلسل بنده در این روستا، هیچگونه «نفاق، اختلاف، ... ، تهمت، دروغ، ... و...» مطرح نبود؟!
یا اینکه اینها جاری و موجود بودند (آنهم در حد مقاتله!) ولیکن بنده با پیامهای خود، همچون آینهای شفاف آنها را جلوی چشم اهالی آوردم؟!
آینه چون تصویر تو بنمود راست
خود شکن آینه شکستن خطاست
دلنوشته ک.م. علیه بنده آیا چیزی بجز شکستن آینهای است که تصویر/تصاویر زشت اقلیتی از اهالی زشتگفتار و زشتکردار را عیان نمود؟!
اقلیتی که متأسفانه بارها ثابت کردهاند، گلهای عِشَّکصفت و مشتی قودوغ و جوجوغ و بعضاً خرسخاله و مجموعاً «ناخور» بیشتر نیستند!
اقدام به قتل ناجوانمردانه (۵ نفر به ۲ نفر) آ.سیدمیرشجاع و پسر برومند او (که خدمات شایانی برای روستا انجام دادند ولو اینکه بعضا ادعا میشود مرتکب خطاهائی هم شدهاند)، آیا بنظر تو چیزی نبود که «باید از آن ترسید»؟!
وقتی قاضی ذیربط از انگیزه تروریستهای داعشصفت روستا سؤال کرد و آنها گفتند؛ فلانی و فلانی و فلانی ما را تحریک کردند!! (همانها که بنده آنها را شیاطین، عشّک، قودوغ و خرسخاله مینامم تا حتیالامکان از ذکر اسامی نحس آنها پرهیز کرده باشم!)
آیا بنظر تو تحریککنندگان قاتلین برادر و برادرزاده من و آزاردهنگان سایر سادات، اهل «نفاق، اختلاف، تهمت، دروغ، دودستگی و الفاظ غیراخلاقی» نبودند؟!
آیا سنگپرانیهای جنّیانه به مرحوم سیدعیسی (که اخیراً متوجه شدم بنا بر ملاحظاتی حتی به بچههای خودش هم نگفته و صرفاً در نزد برخی از معتمدین خود درددل میکرده!)، نشانه آروم بودن اوضاع روستا بود و ناگهان با چند تا پیام مجازی من، اختلاف و دو دستگی و نفاق پدیدار شد و اوضاع روستا و اهالی به هم ریخت؟!
آیا با وجود کتک خوردن سیدعباس توسط یک غیرسید، میشود شعار داد که همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم؟!
چنگاندازیهای متعدد اهالی به حریمهای ارضی و حتی ملکی همدیگر و به شکایت کشانیده شدن برخی از آنها و قهر و تهر و طردها و امثالهم
و موارد دیگری که همگان دانند و خبر فقط برخی از آنها به من رسیده است.
... آیا وقتی که طبق اعتراف خودت؛ افرادی با «وعدههای خوب و جذاب» اقدام به عوامفریبی میکنند، خبری از «نفاق» نیست؟! و حال خود تو را وقتی نیرنگ آنها را به رخ دغلپیشهگان میکشی، باید متهم به ارتکاب «نفاق، اختلاف، تهمت، الفاظ غیراخلاقی، دودستگی و...» و «هر آنچه که باید از آن ترسید» کرد؟!
از کی تا حالا، بیان نفاق و اختلاف و تهمت، خودش نشانه نفاق و الفاظ غیراخلاقی است؟!
قرآن را که نفاق و اختلافات و تهمتهای انسانها را به رخ انسانها میکشد، آیا باید متهم به ایجاد دودستگی و تفرقه نمود؟!
آنگاه که نانکلی در صدد تصاحب قلدرانه و غیرقانونی و نامشروع ششدانگ روستای امامزاده علاءالدین بر آمد، آیا اهالی وضعیت آرامی داشتند و مسئله قابل ترسیدنی در میان نبود؟!
آیا اقدامات خطرناک ...
... ادامه دارد.
حسینی منتظر
اسفند ۱۴۰۱
کانال «سیدعلاءالدین»:
https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9
+ ک. «گنبد فیروزه»:
https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۲۲):
تذکر مهم:
بسیار بعید میدانم کسی از اهالی منکر وقوع انواع مختلفی از پلیدیها و پلشتیها فیمابین روابط خانوادگی، فامیلی و درونی اهالی با یکدیگر و نیز در روابط جمعی یا فردی از اهالی با جمعی یا فردی از اهالی روستاهای همجوار و بالاخره در روابط فردی یا جمعی اهالی با برخی ادارات محلی، باشد.
در اشارات بنده به برخی از آنها (ایبسا آنچه از اخبار کلیات یا جزئیات آنها به بنده رسیده، تغییرات و تحریفاتی هم نسبت به اصل و اساس و کمّ و کیف آنها داشته!) فلذا نه قصد قضاوت دارم و نه تعیین میزان حق و ناحق آنها را و فقط لازمست اشاره کنم که نسبت دادن وقوع «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ، الفاظ غیراخلاقی و...» در دلنوشته/نامه سرگشاده ک.م. به نوشتههای مسلسل بنده و منحصر کردن آنها به ورود بنده به قضایای مذکور، «خلاف واقع» است و ک.م. به قصد «ترسانیدن اهالی از افشاگریهای بنده» مرتکب این تهمت و افتراء شده است. نشان به آن نشان که گروه و کانالهای اطلاعرسانی بنده را ترک کرد تا دیگران هم ترک کنند تا مبادا نوشتههای مرا کسی بخواند! همچنانکه شورای پفیوز و اربابان داخلی و خارجی آنها در مقطعی، بازی «انحلال گروه اطلاعرسانی شورا» و رفت به تلگرام و برگشت مجدد به ایتا را راه انداختند تا اهالی را از افشاگریهای بنده محروم سازند که البته همه این تلاشها مذبوحانه بود و نتیجه عکس داد.
قرآن دستور میدهد؛ «همه گفتهها را بشنوید، آنگاه بهترین آنها را برگزینید» نه اینکه دهان (کانال) عدهای را ببندید و یکطرفه مزخرفات و یاوهگوئیها و اباطیل خود را «خوب و جذاب» ارائه بدهید. وگرنه جای گنجشک و قناری عوض خواهد شد. آیا غیر از این است؟!
و اما بعد؛
(ک.م. = مخفف کاظم موسوی
ح.م. = مخفف حسینی منتظر):
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(ادامه نقادی ن.سرگشاده ک.م.) ۰۳
... آیا اقدامات خطرناک اوقاف، جائی نداشت تا اعلام کنید «آنچه از آن میترسیدیم به سرمان آمد»؟! ولیکن بنده که سیاستها و پشتپردههای کثیف نانکلی و زنگولههای کثیفتر از او و خیانتها و شرارتهای شورای پفیوز و ملاء بیحیا و بیدین را برای اهالی برملا کردم، لازم شد که بترسید و بترسانید؟!
آنچه که بر سرتان آمده، آیا هجمه ناجوانمردانه نانکلی بمنظور «غارت هست و نیست اهالی» است یا «افشاگری و چارهجوئی بنده» در خصوص نحوه خنثیسازی هجوم گازانبری نانکلیها؟!
نکند خودتم در باند تبهکار نانکلی بودی (و هستی) و بروز نمیدادی؟!!
اتفاقاً زمانی که بحث مزدوران نانکلی مطرح شد، بین بنده و همراهانم اختلاف پیش آمد؛ یکی گمان میکرد سردسته مزدوران نانکلی، کسی بجز آقای احمد داودی (داماد داماد ما) نیست!
و نشان به آن نشان که علیرغم تخلفاتی که داشته و اوقاف هم از آن مطلع است، کماکان تولیت بقعه به وی سپرده شده است!
اما من گمان میکردم، ممدشورا، سردسته مزدوران نانکلی است!
نشان به آن نشان که وی را به قیمت تعارض منافع، به عنوان «امین موقوفه»، دلخوش کردهاند یا اینکه او خود چنین باجی گرفته است تا به خدمت نانکلی در آید.
و با توجه به اینکه در این ششدانگ فقط ۱۱ دقیقه آب دارد قاعدتاً انگیزه وابستگی مادی چندانی به روستا برایش ندارد. از وابستگی معنوی هم که در گروه خونی او بعید است چیزی یافت شود وگرنه پیشه رنگرزی را برای خود پیشه نمیکرد.
ولیکن یکی پیدا شد که ادعا کرد «حسنشورا سردسته مزدوران نانکلی است» که البته من تا حدود زیادی استدلال وی را پذیرفتم. نشان به آن نشان که میزبان ماجرای چکمه سفید بوده است ووو...
اما در این میان یکی هم ادعا کرد که سردسته اصلی مزدوران نانکلی کسی نیست بجز سدکاظم!
ولیکن استدلالهای وی را من نتوانستم باور کنم و لذا وقتی پرسیدم؛ نشان به آن نشان ادعای شما کجاست؟! میگفت؛ سدکاظم سیّاستر از آنست که نشان و رد پائی از خود بجای بگذارد! اما همه اینها را او سازماندهی میکند!
حتی اخوی هم معمولاً نسبت به سِدکاظم نظر مثبتی ابراز میکرد! (البته کاشف بعمل آمد که علت حمایت آ.سیدمیرشجاع از آ.سیدکاظم، «امیدواری پوچ و کاملاً بیجای اخوی» به نقشآفرینی احتمالی و قابل توقع از جانب برادر ک.م. در امر شکایت علیه نانکلی اوقاف بوده است!!!)
تا اینکه با نامه سرگشاده تو احتمال وی برجسته شد! بعد از دلنوشته تو گفت: اینهم نشان به آن نشانی که دنبالش بودید! و اینکه «شورای پفیوز» را در نامه سرگشاده خود، «شورای محترم» توصیف کرده است وو..!
گفتم: من سر فرصت باید تک تک جملات و مفاهیم عبارات وی را تجزیه و تحلیل کنم و تا حلاجی نکنم نمیتوانم بپذیرم که سردسته مزدوران نانکلی، آ.سیدکاظم است!
..ادامه دارد
حسینی منتظر
اسفند۱۴۰۱
کانال «سیدعلاءالدین»:
https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9
+ ک. «گنبد فیروزه»:
https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۲۳):
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(ادامه نقادی سرگشاده ک.م.) ۰۴
م.ش. طی گزارشی در فضای مجازی خود نوشته است: «در اوایل دوره پنجم شورا ... اقا سیدکاظم و سیداحمد ... اعضای شورا ... و سیدمحمود همراه من داخل دفتر رئیس وقت اداره رحمانی شدیم بعد سلام ووو تا متوجه شد از روستای امامزاده آمده ایم با الفاظ زننده مثل این کلمه(برید پی کارتان موقوفه خوران)
حتی نزدیک بود بین ما و ایشون درگیری فزیکی بعمل بیاد
بدون هیچ نتیجه ایی اوقاف را ترک کردیم»
جناب آقای ک.م. (طبق ادعای م.ش. اگر راست گفته باشد) شما مستقیماً در آنجا شنیدی که رئیس اوقاف با عصبانیت به شما توپیده که «برید پی کارتان موقوفهخوران»!
که م.ش. از فحاشی رحمانی به شما تعبیر به «الفاظ زننده» میکند.
و در امتداد آن تهمت رئیس وقت اداره اوقاف، عدهای از اهالی روستای امامزاده علاءالدین هم با او همآوا شده و شایعه «حرامخواری سادات» را در روستا جار میزنند تا آنجا که بر زبان یکی از خواهران سادهلوح بنده هم علیه پدرمان، جاری میشود!
صرفنظر از اینکه، «الفاظ زننده» مذکور را رئیس اوقاف از خودش اختراع کرده یا از شیاطین محلی وام گرفته باشد، چرا باید یاوهگوئی گستاخانه او در روستا هم طنین انداخته باشد؟!
چه کسی/کسانی حرف مفت رئیس اوقاف را به روستا منتقل کرد و باعث شیوع محلی آن گردید؟!
طبق اعتراف م.ش. در آن روز آ.میرشجاع به داخل ساختمان وارد نشد و فقط شما (که هر چهار نفرتان هم «سید» بودید) با رحمانی، مواجه شدید.
حال سؤال اینجاست که کدامیک از شما چهار نفر (آ.سیدکاظم، آ.سیدمحمد، آ.سیداحمد و آ.سیدمحمود) افتراء اوقاف مبنی بر موقوفهخوران (حرامخوارگی) سادات و اهالی را به مردم روستا منعکس کرده است؟! تا وِرد زبان وِرّاج وِرّاجان گردد؟!
بنده و سایر سادات به کدامتان باید مشکوک باشیم؟!
بنده منشاء پخش «شایعه شنیع حرامخوارگی سادات» را در روستا شناسائی کردم و میدانم که پسرعموهای بنده (سیداحمد و سیدمحمود) با آنها هیچ مراودهای نداشته و ندارند. میماند جنابعالی و م.ش. که قاعدتاً میتوانید همدیگر را به خبرچینی و دهنلقی در این مسئله فجیع، متهم کنید!
البته هر دو نفرتان میتوانید (با توجه به مطالب پیام شماره ۰۵ بنده در کانال سیدعلاءالدین)، ادعا کنید که دهانگشادی مذکور توسط هیچکدام از شما دو نفر نبوده است. بلکه شخص/اشخاص خامس و سادسی در میان بودهاند! اگرچه بنده حدس میزنم که همان نامهرسانهای آنزمان اوقاف، سخنگوئی غیررسمی اوقاف در روستا را بر عهده داشتهاند!
و حتی حدس میزنم که رحمانی آن تهمت سنگین را از خودش در نیاورده و بلکه از خائنین موجود در بین اهالی (شیاطین) اخذ کرده است!
با همه این احوال، پای شما هم در این مسئله گیر است! و این سؤال نباید بیجواب بماند که؛ تهمت اوقاف را چه کسانی در روستای ما تبدیل به شایعه کردند که حتی برخی از سادات را هم به شبهه افکند!!
حال بنظر شما «الفاظ زننده» آقای رحمانی، خطاب به اعضای شورای روستا (از جمله تهمت موقوفهخوران! که اتفاقاً خودت هم مستقیماً مخاطب او بودهای!)، از مصادیق «الفاظ غیراخلاقی» نبود؟! چرا آنزمان جیکّ شما در نیامده؟!
الآن نظرت چیه؟!
آیا بنظرت، رحمانی در آن روز به شما تهمت زد یا واقعیت را گفت؟! اگر واقعیت را گفته، پس چرا رفیقت؛ م.ش. آنرا «الفاظ زننده» توصیف میکند؟!
و اگر الفاظ او «زننده» نبوده و بلکه «زیبنده» بوده است، شما بعنوان رئیس شورا و نماینده وقت اهالی چه مدرکی از اوقاف مطالبه کردی؟ چه نامهای نوشتی؟! آیا آنزمان سواد تحریر «دلنوشته» را داشتی یا اینکه اخیراً توانا شدهای؟!
و اگر تهمت و بهتان زده و واقعاً هم لفظ زنندهای بوده است، واکنش جنابعالی که عقل کل جمع بودی، چه بود؟! و چه هست؟!
آیا تهمت مذکور، «آنچه که باید از آن میترسیدید و بر سرتان آمد» نبود؟!!
چرا از آنزمان تا حالا نترسیدی و حالا که بنده میخواهم اوقاف را با کمک اهالی بر سر جایش بنشانم، ترسیدی؟! زککی بابا!!
بپا مغزت ترش نکنه!
چپ دستی یا راستدست؟! تحت تأثیر کدام نیمکرهت هستی؟!
بعضیها نمیدانم چرا تصور میکنند که تو «سیّاس» هستی!؟! براستی اگر ذرهای عقل و سیاست در آستین داشتی، آیا باید بجای جبههگیری علیه اوقاف متجاوز به حقوق اهالی، به بنده که پرچم مخالفت با اوقاف را بلند کردهام، بتازی؟!
مگر آنکه مزدور اوقاف شده باشی و بلکه سردسته مزدوران نانکلی که در اینصورت، حسابت با کرامالکاتبین خواهد بود!
و اساساً یک سؤال خیلی کلی و کلیدی؛
به نظرت اگر اوقاف به عرصه این روستا و امور اهالی آن ورود نمیکرد و دخالتی نمیورزید، آیا «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، الفاظ غیراخلاقی و امثالهم» که در بین اهالی پدیدار شده، اساسأ به وجود میآمد؟!
اصولاً نقش و میزان سهم اوقاف در مسائل مذکور چند درصد است؟!
.ادامه دارد.
حم
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۲۴):
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(ادامه نقادی سرگشاده ک.م.) ۰۵
در فرضیه دیگری هم حرف ک.م. میتواند کاملاً صحیح باشد:
تصور کنیم که طبق گزارش م.ش. {حتی نزدیک بود بین ما و ایشون درگیری فزیکی [فیزیکی] بعمل بیاد [اما بعمل نیامد!! زیرا هیچکدام از ما چهار سید، جرأت نکردیم به او بگوئیم بالای چشمت ابروست!!!] بدون هیچ نتیجهای اوقاف را ترک کردیم [اما بعداً به مزدوری آنها در آمدیم و علیه اهالی و مبارزین با اوقاف سنگ تمام گذاشتیم]»} وی بعد از پرخاش تند رئیس وقت اوقاف که اعضای شورای روستا به ریاست ک.م. را مورد حمله و تهمت قرار داده و سادات و اهالی را «موقوفهخوران» نامیده است، آ.سیدکاظم بجای طرح شکوائیه علیه اوقاف و مطالبه سند و مدرک آن تهمت و افتراء سنگین علیه اهالی بویژه سادات، شدیدا «ترسیده» و آمده نشسته برای خودش «دلنوشته»ای تنظیم کرده است و آنرا بجای به اشتراک گذاشتن با اهالی و حداقل با سادات، در نزد خود امانت نگه داشته است تا در وقت خودش، دست به انتشار عمومی آن بزند!
اما از اقبال بد وی، رحمانی بعداز چند سال، جای خود را به نانکلی میدهد و برای آنکه سالها زحمت نوشتن این نامه سرگشاده و بلندبالا به باد نرود، سعی کرده آنرا علیه رئیس جدید اوقاف، ذخیره کند و مترصد فرصت و بهانهای بوده است تا به خال بزند اما علیرغم آنهمه شرارت و خیانت نانکلی، باز هم وی گرفتار «تسویف» شده و تعلل ورزیده است!
تا اینکه بالاخره مصمم شده آنرا به بهانه پیامهای بنده که مرتبط با اوقاف بوده، به اشتراک بگذارد اما همان مرض تسویف وی باعث شده که مرتباً به تعویق افتد! و سرانجام بعد از مشاهده ۱۰۰ پیام مسلسل بنده، دل به دریا زده و دلنوشته خود را نشر داده است!
خسته نباشید پهلوان! خدا قوت!
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟!
ژمناً بنژرت شولاخ دعا لا گم نکردهای عژیژ؟!
تو زمانی که (در سال ۱۳۹۴؟) از دفتر رئیس اوقاف وقت، مفتضحانه (و البته ظالمانه و منفعلانه و ذلیلانه) اخراج شدی و بقول م.ش. نزدیک بود کارتان به درگیری فیزیکی بکشد، به خود آمدی و زیر لب با خود گفتی؛ «آنچه که از آن میترسیدیم به سرمان آمد» زیرا متوجه شدی که آن تهمت گستاخانه و یاوهگوئی اوقاف، سرآغاز «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، دروغ، الفاظ غیراخلاقی و...» در میان اهالی است و سرآسیمه شدی که آژیر خطر را به صدا در آوری و بالاخره بعد از هفت سال (که احتمالاً برایت حکم هفتخوان رستم را داشته!!) موفق شدی سوت بکشی و چه سوتی هم کشیدی! واقعاً سوتی بزرگی هم بود! دست مریزاد به این هنرمندی تو و...!
انصافاً آن خدابیامرز خیلی خوب و دقیق تشخیص داده بود که تو جوجوغتر از آن هستی که قاطی همسن و سالهایت بشوی!
خدا نگذرد از آنها که تو را به اینهمه عجله و شتاب انداختند!!
عبارت «آنچه که از آن میترسیدیم به سرمان آمد» از منظر سومی هم حائز ارزیابی است؛
فرض میکنیم؛ ضمیر متکلم معالغیر مستتر در عبارت مذکور، گله ناخور روستا به سرکردگی ک.م. است. در اینصورت وی حرف بجائی زده است. زیرا که رویه حاکم بر ناخور (گله شیاطین، عشکها، غودوغها، جوجوغها و خرسخالهها و کفتارها) چیزی بجز «نفاق، اختلاف، دو دستگی، تهمت، الفاظ غیراخلاقی، پفیوزی، بیغیرتی، خیانت، شرارت، گستاخی، رنگرزی، اباطیل، لاطائلات، خزعبلات، نیرنگ، فریب، خوب و جذاب جلوه دادن وعدهها وو..» نیست و تنها اشکال حرفش آنست که ناخور را به کل اهالی، تعمیم داده است!
بنابراین اگر منظورتان از «میترسیدیم»؛ ترسیدن اهالی و از «سرمان آمد» سر اهالی باشد که برداشت کاملاً غلطی است. زیرا «نفاق، اختلاف، تهمت و سایر بلاهای مشابه» قبل از نوشتهجات بنده، بر سر اهالی آمده بودند و اگر قرار بود ترسیدنی در میان باشد، قاعدتاً باید سالها پیش، این ترسیدن، رخ میداد نه الآن.
و چنانچه مرجع ضمیر ترسیدن و به سر آمدن، به عده خاصی بر میگردد (نه همه اهالی) که حرف کاملا درستی است. آنهم نه بابت رخ دادن نفاق، اختلاف و تهمت، بلکه بعلت افشاگریهائی که علیه خائنین و حامیان خائنان شرور صورت گرفت، رخ داد و صد البته هم که باید رخ میداد. بدون شک افشای «خیانتها و شرارتهای ناخور» برای کلیه شیاطین، عشکها، غودوغها، خرسها و حتی جوجوغها ترسآور است. واقعیتی است انکارناپذیر. به همین علت هم، م.ش. هم توصیه میکند که «از گزشته» چیزی نگوئید!
البته این روش خلافکارها و خائنین و شیاطین است که اساساً از بررسی و تحقیق و تفحص گذشتهها وحشت و هراس دارند و همان چیزی است که «میترسند روزی بر سرشان بیاید»!
دلواپسی شما هم چیزی خارج از این مسئله نیست و لذا قابل درک است که چرا باید بترسید؟!
صد البته که لو رفتن ارتکاب «غلطهای اضافی» ترسیدن دارد، همان چیزی که بالاخره بر سر مجرمین خواهد آمد و فقط دیروزود دارد.
...ادامه دارد.
حسینی منتظر
اسفند۱۴۰۱
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۰۲۵):
پاسخ حرافیهای ملاء روستا؛
(ادامه نقادی سرگشاده ک.م.) ۰۶
ک.م. فصل اول ن.سرگشاده خود را به نقادی پیامهای مسلسل و شخصیت بنده، تخصیص داد و با رنگرزی خود، «افشای نفاق» را رنگ «نفاق» زد تا شاید خلایق را رنگ کند و همچنین تهمت زد که بنده «در ریل یکطرفه» تاختهام!
ک.م: «جناب منتظر با معلومات حوزوی و یکی از سادات و با نگارشی خوب و با استعداد در فضای مجازی که طی مقالاتی حدوداً ۱۰۰ مقاله مسلسل وار به نظر خودشان جهت اطلاع رسانی و آگاه کردن اهالی در یک ریل یک طرفه با سرعت در حال روشنگری میباشند»
ح.م: اگر قرار بود «ریل دو طرفه»ای برقرار باشد، از چه آرایشی باید برخوردار میشدیم که نشدیم؟!
بنظرت کسی که پیامهای زنجیرهای و همگی کدینگ شده و با چیدمانی منظم و مرتب (بنحوی که هر عبارت و ادعائی در بین دهها و صدها پیام مطول - که اینک در آستانه ۲۰۰ شمارگی خود است -، براحتی قابل آدرس دادن و یافتن باشد) و تک تک آنها را متوالیاً به اشتراک عموم قرار میدهد و منتظر نظرات دیگران مینشیند و حتی ابراز نظر دیگران را در کانال و گروه و پیامهای خود عیناً بازتاب میدهد ولو اینکه حاوی زشتترین دشنامهای شنیع و رذیلانه علیه خود اوست، در ریل یکطرفه میتازد؟!
«با سرعت» را خوب اومدی! اگرچه دو تا ترمز هم سرعت روشنگری مرا شدیدا کاهش داده بود؛ یکی اینکه بعلت مشغلههای متعددم، مایل نبودم روزی دو سه ساعت بیشتر به امور روستا بپردازم و دوم حوصله مطالعه اهالی را هم باید در نظر میگرفتم. فلذا صرفنظر از روشنگریهای قبلی (در واتساپ و تلگرام) و نیز نامهنگاریهای مختلف به اشخاص حقیقی و حقوقی که بعضاً برای اهالی هم به اشتراک گذاشته شد، فقط در پیامرسان ایتا بطور میانگین روزی دو بسته نوشته و مدرک به اشتراک گذاشتم که از نظر خودم «سرعت» چندانی نداشت ولیکن برای آنها که عادت به مواجهه با چنین حجمی از اطلاعات ندارند، شاید قابل تعبیر به «با سرعت» باشد!
«روشنگری» را هم خوب آمدی اما کمی شول آمدی!
(منظور از شول - که برای حفظ قافیه بود!- شُل است بمفهوم سست) زیرا پیشاپیش، با عبارت قبلی «به نظر خودشان» پنبه این «ادعای صحیح و صریح» خودت را زدی!
یعنی که ح.م. صرفاً از نظر خودش، مشغول «روشنگری»، «آگاه کردن اهالی» و «اطلاعرسانی» بوده وگرنه از نظر ک.م. اینهمه پیام و مدرک را نمیتوان اطلاعرسانی و روشنگری و آگاهی دادن به اهالی، تلقی کرد!!!
زهی به اینهمه تیزهوشی و انصاف و...!!!
مفهوم چنین القائی توسط ک.م. نوعی مشارکت با عشکها و غودوغهائی است که پیامها و مدارک به اشتراک گذاشته مرا «متنهای مزخرف»، «چرت» و «توهم» نامیدند!
فرافکنی آن خائنین، شاید قابل انتظار باشد ولیکن همنوائی جنابعالی با آنها جای تأمل جدی دارد!
وقتی که من چوب خود را علیه نانکلی و اذناب نفوذی و ملعون وی بلند کردم، مورد حمله یکی از ملاء روستا هم قرار گرفتم که عجیب بود و لذا عقبه او را که نگاه کردم، مسئله «حفاریهای مجرمانه» را دیدم که در جبهه من نبود ولیکن «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» باعث گردید که بنده از ابهامی که نسبت به «غرض شخصی» نانکلی داشتم، خارج شوم و متوجه شدم، ایدلغافل، مشکل اصلی قضایا زیر سر دفینههای اینجاست وگرنه اینهمه آشوب برای اهالی و سادات رقم نمیخورد و خلاصه اینکه دعوا سر لحاف ملاّ (گنجینههای زیرخاکی روستا) بوده و هست! که ارزش اقتصادی چشمگیری دارد و غیرقابل اغماض است و حتی میارزد برای دستیابی به آنها همه اهالی آنرا به سمت اخراج از روستا سوق داد!
(عجیبتر آنکه؛ یکی از متهمین حفاریهای حرام و ممنوعه، مرتباً پیغام پسغام میفرستد که «خودتو بخاطر حفاریها خراب نکن که اوهامی بیش نیستند»!!
یاللعجب!!! گیریم که مسئله حفاریهای غیرقانونی، متأثر از اوهام من (یا نزدیکان خودتان که اخبار آنها را به من رسانیدند) هستند و واقعیتی ندارند، ولیکن شما اگر ریگی به کفشتان نیست چرا از برجسته شدن حفاریها خودتان را خیس کردهاید؟!!
اگر روزی همهتان را به استنطاق قانونی بکشم چه خواهید کرد؟!! شاید بد نباشد که از حالا به فکر پوشکهای بزرگی برای خود باشید!)
...ادامه دارد.
حسینی منتظر
اسفند ۱۴۰۱
نشانی کانالهای اطلاعرسانی مسلسل حم (ویژه امور راهبردی روستای امامزاده سیدعلاءالدین واقع در حوزه استحفاظی فرمانداری آوج استان قزوین)؛
«سیدعلاءالدین»:
https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9
«گنبد فیروزه»:
https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
نشانی گروههای هماندیشی پیرامون پیامهای مندرج در کانالهای اطلاعرسانی حم و سایر مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین؛
«سیدعلاءالدین»:
https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
«هماندیشی سادات میدان»:
https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a