از قلب من؛ خون چکه میکند. هنوز هم لبخند میزنم.
از سپیدی صبح، بغض درون گلویم سنگین و سنگینتر میشود تا به سیاهی شب برسد. زمانی که شب شد، اشک میریزم و اشک میریزم؛ اما بغضم تمام نمیشود.
این مردم خستهام کردهاند. انگار زبانهایشان از آتش ساخته شده؛ قلبم را میسوزاند.
امیر مومنان... این بندهیِ حقیرِ تنهایِ خستهیِ دلشکستهیِ گناهکار هم در حرمتان جایی دارد؟ حواستان به لرزش صدای این مجنون حسینتان، هست؟!
میبینید دارم با چه حالی برایتان کاغذ سیاه میکنم؟ اشکهایم را میبینید؟ میبینید..؟
آقای امام علی؛ ببخشید اگر خطم خوب نبود. دستانم میلرزید...
_اِلآی وصالی
#متن_سبز
واییییی
بالاخره اینور تهرانم داره برف میاددددد🌝😭
روزمو عااالیییییی شروع کردمممممم😭
وایییی