eitaa logo
متنِ‌سبز!
597 دنبال‌کننده
742 عکس
43 ویدیو
0 فایل
بخون عزیز من، برای تو نوشتم. آره، خودِ خود تو! دارم روحم رو براتون مکتوب می‌کنم:) کپی؟ متن ها فور بقیه‌ آزاد. شنوام @elay_13
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی سوختن خوک میاد..!
نوش جون!
:)))))
یجوری می‌ترسین انگار یادتون رفته اینجا کشور صاحب‌الزمانه!
ولی ما از پریشب تا الان به صدای موشکا عادت کردیم...
چقدر این دو روز طول کشید.
عیدتون مبارک بچه‌ها✨
ولی جدی جدی سردار حاجی زاده رفتا!
_
متنِ‌سبز!
_
خورشید پدر با اخمی مردانه، به مجری خسته‌ی شبکه‌ی خبر چشم دوخته بود‌. مادر داشت به تک تک فامیل‌ها زنگ می‌زد و از نفس کشیدنشان مطمئن می‌شد. گوشی من هم دائم می‌لرزید. معلوم نبود کدام کانال دروغ می‌گوید و کدام راست. چند ثانیه یک بار، صدای انفجاری تنمان را می‌لرزاند. هم من می‌ترسیدم، هم مادر و هم پدر. از صدای انفجاری که معلوم نبود کدام کودک را از پدر و مادرش جدا کرد. می‌گفتند سلامی رفت. میگفتند رشید، باقری‌، حاجی‌زاده، طهرانچی، عباسی و.... رفتند. انگار دیگر هیچ‌کس برای دلگرمی‌ ما نمانده بود‌. مردم ما به جنگ عادت ندارند. هرچه بود آرامش بود و آرامش. هیچ‌کس نمی‌داند در این موقعیت، برای حفظ ایرانش چه کاری می‌تواند بکند. به غرور مردان بر می‌خورد که موشک بزنند و زن و بچه‌هایشان را شهید کنند، و کاری از دستشان بر نیاید. تنها عملکرد دفاعی‌شان بردن ماشین به صف طولانی بنزین و خریدن چند کنسرو لوبیا بود. ما از مردن نمی‌ترسیم. ما از چرخیدن موشک‌ها در آسمان ایران نمی‌ترسیم. ما از رفتن می‌ترسیم. اگر صدای انفجار آنقدر نزدیک باشد که گرمایش را حس کنیم مشکلی نیست؛ مشکل این است که ببینیم و حس نکنیم‌. جان دادن کودکان ایرانمان را ببینیم و نتوانیم کاری کنیم. مردم دیگر نمی‌دانند به چه کسی امید داشته باشند. انگار دیگر پناهی ندارند. خسته‌ شده‌اند. سردرگم هستند. انگار یادشان رفته که این، پایان نیست. تازه آغاز است. این خون‌های قرمز، زمین ایران را سبز می‌کند. آن موشک‌ها باعث طلوع خورشیدمان می‌شود. ما هرچقدر هم گریه کنیم، روزی خواهیم خندید. روزی این شب طولانی، با طلوع نور دوازدهم سحر می‌شود. منتظریم. منتظریم این شب تمام شود و رُخ نورانی خورشیدمان را ببینیم. ما منتظر روزی هستیم که نزدیک است. خیلی خیلی نزدیک... اِلآی وصالی