حسینیه معلی>>>

قلبش تند‌ تند می‌تپید. دستان کوچکش می‌لرزید. آرام صورت پر از زخم پدرش را نوازش کرد.‌ می‌خواست آخرین بوسه‌ی عمرش را به پدر تقدیم کند؛ اما جای سالمی پیدا نکرد. به هق‌هق افتاد. نفسش بالا نمی‌آمد. نفس نفس زنان گفت: «بابا... ببین گوشواره‌هامو کشیدن... ببین موهام سوخته... دلم برات تنگ شده. چرا انقدر زخمی شدی؟ بدنت کجاست؟ بابا چرا جوابمو نمی‌دی...؟» سر بدون تَن پدرش را در بین بازوان کوچکش گرفت و دیگر نفس نکشید. الای وصالی #متن_سبز

هنوز هم جای دختر سه‌ ساله رو شانه ی علمدار هاست... @ir_mohebin

بگو خدایا منو گوسفند حساب کن دیگه امشب راس ساعت 21:30 کانال محبین @ir_mohebin

یه خط میخونم‌ یه خط اشک میریزم ، یه خط میخونم یه خط ماتم میبره و هرچی بالاتر میرم ؛ بیشتر فرو میرم توی یه خلاء ، رسیدی به سیدالشهدا و عزیزدل امام‌حسین شدی ریحانه‌خانوم ، دست‌ماروهم بگیر سلامِ مارو امشب برسون به خانومِ‌سه‌ساله..

امشب با دوستم رفته بودیم سر مزار ۲ تا از شهدا ی گمنام💛 یه پسره هست حدود ۱۰ سالشه ، خیلی وقتا میبینمش ، اون مشکلی داره(معلولیت ذهنی شدید) و خب بچه های کوچک تر از خودش میزننش و بهش زور میگن و خیلی ها یجوری نگاش میکنن😢 منم همیشه میرم ازش دفاع میکنم (خیلی گناه داره) و به همین خاطر همیشه سلام میکنه 🥺 امشب داشت میدویید (نمیتونه خیلی تند بدوعه) بهش گفتم :سلام گفت :سلام ، این این داره منو با چوب و شاخه میزنه یه پسر کوچولو (حدودا ۶ ساله ) داشت میدویید دونبالش ، منم با دوستم رفتیم پیش پسر کوچولوئه بهش گفتم این چه کاریه ، این آقا از شما بزرگ تره آدم با بزرگ ترش این طوری برخورد نمیکنه و...... اونم میگفت من داداشم از این بزرگ تره ها و..... آخرش معذرت خواست و رفت خودشم تشکر کرد و رفت🙂 به دوستم گفتم: دلم براش میسوزه😞 اون گفت :خوش به حالش ، اون دنیا هیچ گناهی نداره😢 گفتم :راست میگی و.... نشسته بودیم که دوباره برگشت پیش شهدا، بهش گفتم :《منم دعا کن》 با لحن خودش گفت باشه من و دوستم حالمون خیلی بد بود از اینکه انقدر ناشکریم😓 همینطوری که زمزمه میکرد دست زد به قبر اول بلندگفت : دعا کن خانوادم همیشه حالشون خوب باشه🦋 بعد دستشو گذاشت رو قبر بعدی ، با همون یه جمله انقد حالمون بد شد و گریمون در اومد💔 فقط گفت :~~ دعا کن منم بمیرم جای تو~~ کسی این حرفو زد که همه به نگاه یه عقب مونده نگاش میکنن😭😭🥺 ولی اون خیلی خیلی جلو تر از ماهستش😥 اوایل دلم به حالش میسوخت ،، ولی مثل اینکه اون باید دلش برای من بسوزه منی که هیچ وقت به یاد این نبودم که تو قنوت نمازام بگم ""اللهم الزقنی شهادت"" ♡شهادت♡ #افسانه_ها

همه‌چی اوکیه تا وقتی یادت بیاد اینو یه شهیده داره می‌گه...

یعنی می‌شه ماهم شهید بشیم؟

بعد تو ضرب‌المثل شد، دختران بابایی‌اند. از حنجره‌ی هُوَ نوشته‌ی مَها و تدوین‌گریِ او.

بعضی دخترا یه‌جوری میان هیئت که دلم برای پسرا می‌سوزه.

این "امام حسین برای همه‌ست" هم افتاده تو دهنشون. مگه گفتیم برای همه نیست؟ می‌گیم به احترام همون امام حسینی که برای همه‌ست توی این ده روز با ده‌کیلو آرایش و یه وان عطر و لباس تنگ هیئت نیا.

‌‌‌