eitaa logo
حوزه مقاومت بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی
506 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
9 فایل
🌐 کانال اختصاصی حوزه مقاومت بسیج امام هادی(ع) بندپی غربی ✅ خبر و اطلاعیه های مربوط به حوزه بسیج ✅ اخبار فرهنگی"مذهبی و نظامی بخش بندپی غربی ✅ مراسم و برنامه های پایگاههای بسیج تحت پوشش ✅ مراسم تجمیعی و ستادی بخش ارسال خبر @majid_fakhar_shomal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰🔰🔰🔰 2⃣ 🔺دفتر دوم  / به وقت جبهه گیلانغرب    "اولین عملیات ارتش" ( شهید محمدحسین علیگل زاده) 🔷 هنوز شانز‌ده روز از عروج ملکوتی اولین شهید روستایمان نگذشته بود که جبهه گیلان غرب سرزمین  سرداران شهید بسیطی و خوشروان، دومین شهید روستایمان را به ملکوت اعلی رساند امام عزیز در مناسبتی فرمود : "امروز جنگ بین اسلام و کفر است و بر همه واجب است که دفاع کنند از اسلام. و بدین ترتیب تکلیف قافله نور بیش از پیش روشن شد و "محمد حسین علی گل زاده" بخاطر حفظ کیان و اجرای امر امام،خود را به شور و وجد فراوان به لشکر همیشه پیروز ۷۷ خراسان رساند تا به جانب جبهه ها روانه شد و این شعر را ورد زبان کرد که: "امیر قافله نور می دهد فرمان به عرصه گاه شهادت هماره باید رفت" "رسید لحظه موعود و نیست گاه درنگ به قاف واقعه بی استخاره باید رفت" 🔷نزدیک ترین دوستانش از خوش رویی،حُسن خلق و شوخ طبعی او یاد می کردند.  یکی از مهم ترین مشخصه این شهید،عشق بسیار زیاد به خانواده بود. و هم اینک شرح حال ایشان را از زبان یکی از فرزندانش ، حاج محسن علیگل زاده که هم اکنون رئیس جهاد کشاورزی شهرستان بابل است، جویا می شویم : 'پدرم در دی ماه سال ۱۳۳۱ در یک خانواده مذهبی و عالم دیده به جهان گشود،کلاس ششم ابتدایی را در روستای فکچال (مومن آباد) با موفقیت گذراند و از آن پس وارد حوزه علمیه آمل شد. اما پس از چند ماه بدلیل مشکلات  مالی امکان ادامه تحصیل میسر نشد و وارد فضای کسب و کار گردید. در دوران ستم شاهی و قبل از انقلاب اسلامی از روستا طی مسافتی حدود ۲۰ کیلومتری به شهر بابل می رفت و در تظاهرات شرکت می جست و بطور پنهانی برخی شب ها شعارهایی علیه رژیم طاغوت بر در و دیوار می نوشت. تا قبل از اعزام به جبهه  نماز قضایی که داشت را به جای آورده بود. 🔷در این جا گوشه ای از آخرین دست نوشته شهید که در حین اعزام به جبهه گیلانغرب بود را با هم مرور میکنیم: در این نامه به همسر و فرزندانش مینویسد که: من بعد از مرخصی حرکت کردم آمدم پادگان،دو روز در پادگان ماندم، بعد ما را حرکت دادند به سوی جبهه گیلانغرب؛ به خدا قسم وقت نداشتم که برای شما تلفن بزنم. در ضمن می خواستم نامه بنویسم که کاغذ و قلم نداشتیم چون توی بیابان و کوه بودیم. به همسرش مینویسد: بچه ها را خوب نگه داری کنید. سلام مرا به همه ی آشنایان و دوستان برسانید. دیگر عرضی ندارم؛خدا حافظ. خدا نگه دار و پشت و پناه اسلام باشد. 🔷سرانجام در تاریخ ۱۳۵۹/۱۰/۱۴ در اولین عملیات ارتش جمهوری اسلامی ایران در جبهه گیلانغرب بر اثر انفجار مین،آسمانی شد. "ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهید بسیجی روستای شهیدآباد بابل " 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
‍ ‍ 🔰🔰🔰🔰 3⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر سوم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر سوم  🔸اولین شهید خوشنام شهید قنبر موسی زاده _ شهیدآباد 🔷بسیجی نستوه شهید جاویدالاثر "قنبر موسی زاده" در فروردین ماه ۱‌۳۴۳ در یک خانواده مذهبی از پدر و مادری مهربان و رنج کشیده، دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی را در روستای شهید آباد و راهنمایی را در مدرسه آیت الله سالکی صلحدارکلا با موفقیت به پایان رساند. 🔷در بحبوحه انقلاب و جنگ به اتفاق برخی از دوستانش که بعدها شهد شیرین شهادت را نوشیدند، شهیدان 'مهدی فرج نیا و محمدجان غلامعلی نتاج' در فضای آکنده از غبار و مسمومِ فضای سیاسی آن زمان،با گروه های مختلف در محل به بحث و روشنگری م پرداخت. 🔷وی از عهد کودکی آرام و متین بود و همیشه حرمت پدر و مادر را حفظ می کرد و پیرو دستورات آنها بود. بسیار دقیق ، منظم ، صادق ، پیرو خط امام (ره) ، متدین و به نماز اول وقت و نماز شب اهمیت می داد. در عید نوروز یکی از سالها که با تعدادی از بچه های بسیج و ستاد یادواره محل به دیدار خانوادهاش رفته بودیم، مادر این شهید چنین نقل میکرد: 'پسرم  به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد و حتی موقع ظهر که ما زود ناهار می خوردیم و پدرش برای ناهار صدایش می زد با خوش رویی و لبان خنده می گفت: باشه الان می خوانم ومی آیم.' آری این چنین بود قصه مردان خدا. 🔷هم اینک چگونگی اعزام به جبهه و شهادت ایشان را از زبان  جناب حجت الله رضانیا از همرزمان وی که اهل رمنت بابل است جویا میشویم: در اواخر بهمن سال ۵۹ جهت آموزش نظامی به اتفاق برادران رزمنده از جمله سردار علی فردوس و شهید قنبر عازم پادگان شهید رجایی چالوس شدیم و زیر نظر فرماندهان از جمله شهیدان" بیگلو ، جعفری و مصطفی زاده (که امروز پادگان هایی در جنوب به نام این شهیدان آراسته است که مامن و ملجا راهیان نور می باشد)،آموزش را به پایان رساندیم. بعد از مرخصی کوتاه مدت چند روزه به چالوس برگشتیم و راهی کرمانشاه شدیم. گروهان ما به سمت کردستان حرکت کرد،شب را در سنندج خوابیدیم و فردای آن روز با توجه به فضای امنیتی آن مکان ، با اسکورت به سمت مریوان حرکت کردیم. سردار پرآوازه شهید جاویدالاثر احمد متوسلیان  فرمانده وقت سپاه مریوان وضعیت جبهه مریوان را برای ما بازگو کرد و سپس تیم ما با ماشین مایلر به اتفاق شهید حاج احمد و شهید قنبر به سمت محور دزلی و سپس پاسگاه شهدا و به سمت اورامانات حرکت کردیم که در کمین کردهای گروه رزگاری طرفدار رژیم صدام گرفتار آمدیم و این درگیری به تلفات دشمن و شهادت چند تن از رزمندگان ما منجر شد. که پس از بازگشت خبری از شهید قنبر موسی زاده نشد و شاید برای همیشه جاویدالاثر باقی ماند.نکته حائز اهمیت این که در این مدت نماز شبش را ترک نمیکرد. 🔷چه زیبا گفت رهبر فرزانه انقلاب: "چقدر سخت است که یک خانواده ای مفقودالاثر داشته باشد ، خانواده هایی که نمی دانند جوانشان زنده است یا نه ؛ هر لحظه ای برای آنان مثل شب عملیات است،دائم در حال نگرانی اند،آیا زنده است یا شهید شده؟ آیا زنده خواهند ماند ؟ آیا او را خواهند دید؟ 🔷آری سرانجام روح پاک و مطهر این شهید در مورخ ۱۳۶۰/۱/۱۳ پس از سه ماه از شهادت شهید محمد حسین به جهانی فراختر پرواز کرد تا نام خود را به عنوان اولین شهید گمنام و خوشنام در دفتر به یاد ماندنی این روستا جاودانه کند. پدر و مادرش نیز پس از عمری چشم انتظاری چشم از جهان فرو بستند. یادشان گرامیباد. "ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهید بسیجی روستای شهید آباد بابل" 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
‍ ‍ 🔰🔰🔰🔰 4⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر سوم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر چهارم  🔸چریک جنگهای نامنظم شهید عباس طهماسب زاده _ شهیدآباد 🔷دو ماه پس از شهادت قنبر موسی زاده بار دگر عطر دل انگیز شهادت در فضای روستایمان پیچید و مردم انقلابی محل استقبال بسیار شایسته ای از چهارمین شهید،'عباس طهماسب زاده' پسر عمه شهید قنبر موسی زاده نموده اند. عباس طهماسب زاده فرزند جمال در فروردین ماه سال ۱۳۳۳ در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در دبستان نظامی مقری کلا با موفقیت به پایان رساند. پس از آن راهی تهران شد و چند سالی را در یک شرکت خصوصی مشغول کار شد و سپس به استخدام صنایع دفاع وابسته به وزارت دفاع در آمد. 🔷شهید علاقه خاصی به روحانیت داشت،علاوه بر آن خود نه تنها صله رحم را به نحو احسن به جای می آورد، به خانواده و سایر بستگان و دوستان نیز نسبت به این موضوع تاکید فراوان داشت. او فردی خوش معاشرت،انقلابی و اعتقاد راسخ به ولایت داشت. از این رو آن شهید غیرتمند و متعصب نمی توانست آرام بنشیند و جوانان شهادت طلب را در میان آتش جنگ دشمن نظاره کند. 🔷 دبیر رضا طهماسب زاده برادر آن شهید بزرگوار، خاطره ای از چگونگی رخصت شهید عباس، از پدر و مادر قبل از اعزام به جبهه را چنین بازگو میکند : 'در اوایل جنگ چند بار خدمت پدر رسید تا از وی کسب تکلیف ، و اجازه رخصت به جبهه را بگیرد،اما هر بار بنا به دلایلی موفق به این امر مهم نشد . پس از شهادت پسر دایی اش قنبر موسی زاده،در ایام محرم شب عاشورا قبل از رفتن به تکیه بزرگ (برادرم عباس با نذر مادرم از کودکی شب های محرم به ویژه شب عاشورا را در سقا خانه تکیه بزرگ برای عزاداری اباعبدالله حسین (ع) حضور می یافت) مجددا با التماس فراوان و قسم دادن به سرور و سالار شهیدان،و گریه و زاری اجازه حضور در دفاع مقدس را از مرحوم پدرم گرفت. وی پس از چند روز بعد به جبهه اعزام شد، در آن زمان دشمن زبون در منطقه سوسنگرد،هویزه و دهلاویه، حضور فعالی داشت. عباس این مرد با وفا به گروه ستاد جنگ های نامنظم شهید دکتر چمران پیوست.این ستاد در دهه ۶۰ برای فرماندهی جنگ های چریکی برپا شده بود.جنگ چریکی با هدف دستبرد و نفوذ به جبهه دشمن انجام می شد که با فرماندهی دکتر چمران اتفاق می افتد. تپه های الله اکبر که محل عروج این شهید میباشد،اگر چه ارتفاع چندانی ندارد اما با شیارهای عمیق و ناهمواری های آن محل مناسبی برای اختفای نیروها و تجهیزات دشمن بود.از ویژگی های سوق الجیشی  تپه های الله اکبر تسلط بر شهر سوسنگرد و غرب حمیدیه بود ،دشمن در ابتدای جنگ آنرا به دژ مستحکمی تبدیل کرد و مین های بسیاری در اطراف آن پراکند. تپه های الله اکبر برای نیروهای ایرانی و شخص دکتر چمران بسیار مهم بود چرا که علاوه بر کاستن شدت آتش دشمن به هویزه و سوسنگرد می توانستند شهر بوستان را آزاد کنند و نیروهای متجاوز را عقب برانند. 🔷سر انجام در تاریخ ۱۳۶۰/۲/۳۱ آن شهید بزرگوار  در عملیاتی که جهت باز پس گیری این نقطه استراتژیک انجام  گرفت اگرچه به آزادسازی آن منجر شد،  اما بر اثر انفجار مین روح مطهر این شهید به همراه  برخی از همرزمانش به ملکوت اعلی پیوست و بدن مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد آرام گرفت. 🔷اینک به گوشه ای آخرین نامه  و وصیتنامه شهید جهت تبرک جستن از آن اشاره میشود: "بعد از شهادتم شما را به خدا و امام زمان (عج) قسم می دهم که برای من هیچ ناراحتی و گریه نکنید و دشمن را شاد نکنید،من هم مثل هزاران شهید دیگر فدای قرآن و اسلام. پدر جان و مادر جان هر وقت می خواهید مرا به یاد بیاورید به یاد کربلای امام حسین (ع) بیفتید،به یاد علی اکبر شهیدش بیفتید؛خون من که از خون علی اکبر حسین رنگین تر نیست. به قول امام (ره):" تا ظلم است مبارزه است." هیچوقت امام مستضعفان را تنها نگذارید. در تاریخ ۱۳۶۰/۱/۲۲ به جبهه اعزام می شوم تا بتوانم اول دینم وبعد برای مملکتم دفاع کنم وبانثار خون سرخ خودم به انقلابم آبیاری کرده باشم و این انقلاب زمینه ساز برای ظهور حضرت مهدی (عجج )‌‌ باشد و برای رسیدن به آن باید به حرف امام که همان راه الله است گوش کنیم . "ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهید بسیجی شهیدآباد" بابل 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
‍ ‍ 🔰🔰🔰🔰 5⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر پنجم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر پنجم  🔸 پرواز در حرم شهید حسین علیجان نژاد _ شهیدآباد 🔷 پاسدار شهید 'حسین علیجان نژاد' فرزند محمد ، در فروردین ماه سال ۱۳۴۰ در یک خانواده متدین و انقلابی دیده به جهان گشود. سوم ابتدایی را در دبستان اسلامی بابل و سپس در سال ۱۳۵۲ به همراه خانواده محترم  به مشهد مقدس عزیمت نمود و ادامه تحصیل در مدرسه شهید مصطفی خمینی تا سوم راهنمایی را با موفقیت به پایان رساند و علاقه خاصی که به روحانیت داشت در حوزه علمیه مشهد رفت و پس از آنکه دوره مقدماتی را سپری کرد، جز اولین گروههایی بود که به همراه سردار قالیباف و سردار قاآنی فرمانده سپاه قدس به عضویت سپاه پاسداران در آمد. 🔷به همراه عموها از جمله شهید عبدالله علیجان نژاد و پسر عموها در شروع انقلاب در مشهد مقدس به عنوان یک تیم هماهنگ و ارتباطی که با شهید هاشمی نژاد داشتند نقش بارزی را در پیروزی انقلاب ایفا نمود. 🔷در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ بعد از واقعه طبس، که نام عملیاتی در ارتش آمریکا که به عملیات پنجه عقاب معروف بود، در این واقعه چهره واقعی دشمن انقلاب،آمریکا،بیش از هر زمانی نمایان تر شد. شکست شیطان بزرگ در این عملیات، حمله فیلداران ابرهه را با خانه کعبه در ذهن ها زنده کرد. دخالت نظامی آمریکا که به شکست مفتضحانه ای انجامید، کوششی در جهت رها سازی گروگان های آمریکایی بود که در جریان تسخیر لانه جاسوسی به دست دانشجویان پیرو خط امام به دام افتاده بودند که به فضل الهی امداد غیبی شن ها کماندوهای ویژه آمریکا را در این صحرا زمین گیر کرد. بعد از این حادثه شهید 'حسین علیجان نژاد' جز اولین گروه های اعزامی به این منطقه بود که آن جا را محاصره کرده و تحت کنترل خود در آوردند. 🔷آن شهید دلبستگی خاصی به عبادت داشت؛ درستکاری و تقوا یکی از ویژگی های بارز آن شهید بود. در جریان انقلاب فرهنگی به همراه دیگر دوستانش با آنکه سن کمی داشت در مبارزه با نیروهای منحرف نقش فعالی را عهده دار بود. در مبارزه با گروه های ضد انقلاب  بی باک و نترس بود  گهگاهی لباس مبدل می پوشید و در درون آنها نفوذ می کرد و پس از دریافت اطلاعات ذی قیمت ،  از آن در پاکسازی خانه های تیمی منافقین در شهر مشهد به کار می آمد. 🔷سرکشی از خانواده های معظم شهیدان در روزهای جمعه هر هفته به ویژه در روستاهای دور ، از برنامه های او بود. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان فرمانده تخریب در جبهه ها حضور یافت تا سرانجام در جبهه سرپل ذهاب مجروح گردید و طی عمل جراحی در یکی از بیمارستان های اصفهان حدود بیست سانتی متر از روده اش را کوتاه کردند 🔷 هم اینک برادر این شهید جناب حسن علیجان نژاد از رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس ، چگونگی شهادت ایشان را این چنین نقل میکند: "پس از مجروحیت ایشان در سرپل ذهاب و بهبود نسبی ، مجددا در مرکز آموزش سپاه مشهد به عنوان مربی تخریب در آموزش نیروهای اعزامی به جبهه از هر تلاشی فرو گذار نبود ، تا این که در هنگام آموزش تخصصی مین های به غنیمت گرفته از نیروهای بعثی عراق ، انفجار رخ می دهد که در این حادثه دو نفر از همکارانش شهید و ایشان به شدت مجروح شده و در بیمارستان امداد شهید کامیاب مشهد تحت عمل جراحی طاقت فرسا قرار میگیرد. 🔷سرانجام در حین  عمل جراحی  در تاریخ ۱۳۶۰/۶/۲۱ در جوار ملکوتی امام هشتم (ع) ، روح این شهید تا گنبد سبز فاطمی پرواز کرد و بدن پاکش در خواجه ربیع مشهد آرام گرفت."                 "ستاد برگزاری یادواره              ۳۳ شهید بسیجی شهیدآباد بابل " 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
🔰🔰🔰🔰 6⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر ششم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر ششم 🔸 فاتح خرمشهر _ شهیدآباد 🔷پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و همکاری بین ارتش با سپاه و نیروهای مردمی، تحولات چشمگیری در جبهه های نبرد پدیدار گشت و سرآغاز عملیات های پیروزمندانه رزمندگان اسلام جهت باز پس گیری سرزمین های ایران اسلامی از دست دشمن زبون بود. 🔷پس از عملیات های غرور آفرین ثامن الائمه ، طریق القدس و فتح المبین ، عملیات بیت المقدس جهت باز پس گیری شهر استراتژیک خرمشهر از خطیر ترین عملیات های دفاع مقدس بود. این عملیات یکی از بزرگترین و استراتژیک ترین عملیات های دفاع مقدس است که در طی چهار مرحله منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این عملیات از ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ آغاز شد و ۲۴ روز به طول انجامید. 🔷لذت بخش ترین پیروزی هشت سال دفاع مقدس در این عملیات رقم خورد و شهیدان و سرداران مبارز این رزم به فاتحان خرمشهر مشهور شدند. و این شهر پس از نوزده ماه بطور کامل آزاد شد  و پیکره پاک آن از لوث وجود متجاوزان تطهیر گردید. 🔷شهید ' حمید علیجانی' در مرحله دوم عملیات آسمانی شد. این مرحله در ساعت ۲۲:۳۰ روز ۱۶ اردیبهشت آغاز شد. نیروهای قرارگاه فتح که لشکر ۹۲ زرهی اهواز جز آن بود و شهید حمید جز نیروهای این لشکر محسوب می شد ، در همان ساعات اولیه به جاده مرزی رسیدند.یگان های قرارگاه نصر نیز با اندکی تاخیز و تحمل فشارهای دشمن ، به مرز رسیده و با قرارگاه فتح الحاق شد. 🔷دشمن با مشاهده پیشروی نیروهای ایرانی به طرف مرز ، لشکر ۵ و ۶ خود را به عقب نشاند. به نظر می رسید این عقب نشینی با دو هدف انجام شده باشد : یکی جلوگیری از محاصره و انهدام این لشکرها و دیگری تقویت هر چه بیشتر خطوط پدافندی بصره و خرمشهر. در طی این عقب نشینی نیروهای قرارگاه قدس ضمن تعقیب نیروهای دشمن تعدادی از آنها را به اسارت گرفته و در نتیجه جاده اهواز-خرمشهر و نیز مناطقی همچون جفیر ، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند. 🔷شهید حمید علیجانی در تیر ماه ۱۳۳۷ در یک خانواده مذهبی در روستای شهیدآباد به دنیا آمد تحصیلات ابتدایی را در محل و جهت ادامه تحصیل به بابل رفت . دیپلم تجربی را در دبیرستان امام خمینی (ره) بابل با موفقیت به پایان رساند. 🔷شهید حمید علیجانی بسیار پر جنب و جوش و فعال بود و علاقه شدیدی به کار و فعالیت در کشاورزی و بیش از دیگر برادرانش به پدر کمک می کرد . زمانی که از خدمت مقدس سربازی مدت کوتاهی را در  مرخصی سپری می کرد به فکر جبران کارهای عقب افتاده پدر بود. فردی ورزشکار بود؛ وقتی در تیم فوتبال محل در مسابقات محلات بازی می کرد ، با بازی های خوبش تماشاگران را به وجد می آورد. آن شهید عزیز عاشق شهادت بود و به شهیدان عشق می ورزید و خود آرزو داشت در بهشت الهی با شهیدان محشور شود. 🔷هم اینک چگونگی شهادت ایشان را از زبان برادر ایشان، رزمنده دوران  دفاع مقدس پاسدار  یوسف علیجانی آگاه می شویم: "اواخر سال ۱۳۶۰ در بنیاد مسکن تهران مشغول کار بودم. برادرم حمید در نیروی هوایی تهران در حال گذراندن خدمت مقدس سربازی بود. ماموریت ایشان فرودگاه مهرآباد تهران بود. آن شهید هر از چندگاهی به منزلم می آمد ، در یکی از این روزها به من گفت می خواهم داوطلبانه به جبهه اعزام شود. به او گفتم من هم ثبت نام کردم. مجددا جلوی حرفم را گرفت و گفت: من زودتر از شما از پدر اجازه گرفتم. پس از چند روز داوطلبانه به اهواز رفت و خود را به لشکر ۹۲ زرهی معرفی کرد. پس از شروع عملیات بیت المقدس ، در مرحله دوم شرکت کرد. دو روز بعد از این عملیات برادر بزرگتر این جانب حاج محمدرضا و دو نفر از همکارانش به اتفاق سردار اکبرنژاد به منزلم در تهران آمده بودند و از برخورد و صحبت کردن آنها متوجه شدم که خبری را از من پنهان می کنند و آن خبر شهادت شهید حمید بود. 🔷سرانجام آن شهید بر اثر اصابت ترکش خمپاره در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۸ به درجه شهادت نایل شد." چه خوب است گوشه ای از وصیت نامه این شهید را به جان و دل بسپاریم: 🔹گواهی میدهم ..............و بر نایب بر حقش خمینی بت شکن و ابراهیم زمان ما  که ولایت فقیه ما میباشد و به آن معتقد هستیم و خواهیم بود. به فرمان او و داوطلبانه به جبهه نبرد علیه کفر اعزام شدم تا بتوانم دین خودم را ادا نمایم و در مقابل مردم و رهبری شرمسار نباشم. به برادران ، خواهران و به ویژه مادرم سفارش می کنم که مبادا گریه کنند و منافقین خوشحال شوند. در خاتمه از پدرم و تمام دوستان ، فامیلان و خویشاوندان می خواهم که دست از روحانیت اصیل برندارند و در خط روحانیت باشند و بدانند اسلام با یاری آنها زنده شده است. 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
🔰🔰🔰🔰 7⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر هفتم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر هفتم  🔸 فتح بزرگ محرم شهید عبدالله علیجان نژاد _ شهیدآباد 🔷 "عبدالله علیجان نژاد" در یکم اردیبهشت ماه ۱۳۳۲ در یک خانواده مذهبی ، متعهد و انقلابی در شهیدآباد دیده به دنیا گشود. قبل از انقلاب به همراه خانواده به مشهد مقدس عزیمت نمود و در کنار برادران بزرگوارش مشغول کسب و کار بود تا بتواند از این طریق مخارج خانواده را تامین کند. 🔷او پیرو خط امام بود و از ولایت فقیه جانانه پشتیبانی می کرد ؛ به نوعی که در مشهد مقدس علاوه بر این که در تظاهرات بر علیه طاغوت شرکت می جست در پخش رساله امام خمینی (ره) و اعلامیه ها به همراه شهید حسین علیجان نژاد نقش بارزی را عهده دار بود. او هر کس را که می دید به مردم خدمت صادقانه می کند دوست می داشت و خود هم عاشق خدمت به مردم بود. به خاطر همین نوع دوستی که داشت در زلزله ی طبس در قبل از انقلاب جهت کمک به مردم زلزله دیده به سوی طبس شتافت. 🔷آن شهید عشق دفاع از روحانیت اصیل و میهن اسلامی را تکلیف شرعی می دانست و وقتی که پیام امام امت را در دفاع از اسلام و میهن شنید ، خون در رگهایش به جوش آمد و دفاع از اسلام و قرآن و مسلمین را وظیفه خود شمرد . 🔷یک روزی که به اتفاق چند تن از برادران ستاد  برگزاری یادواره در منزل شهید خدمت خانواده محترم رسیدیم از همسر شهید  در مورد خصوصیات  شهید عبدالله سوال کردم،چنین گفت: "عبدالله یک فرشته بود،به خانواده خصوصا به  بچه هایش عشق می ورزید‌ بعد از شهادت شهید بهشتی خیلی ناراحت بود و برایش خیلی گریه می کرد. و میگفت: منافقین شهید بهشتی را مظلومانه و ناجوانمردانه شهید کردند. در مشهد که بودیم، روزها پیش اخوی هایش کار میکرد. عاشق روحانیت بود. شبها عبدالله و برادرزاده شهیدش در پخش اعلامیه و همچنین محافظت از رهبرانقلاب و برخی مسئولین را بعهده داشتند. شهید عبدالله علیجان نژاد دو سال پس از پیروزی انقلاب به همراه خانواده به محل برگشت و جذب آموزش و پرورش شد. 🔷هم اینک به گوشه ای از آخرین نامه شهید عبدالله علیجان نژاد، سه روز قبل از شهادتش اشاره میکنم: 'خدمت همسر و فرزندان عزیزم، سلام و دعا میرسانم. آنروزی که از بابل حرکت کردیم، اعزام شدیم به رامسر، همان شب را در رامسر ماندیم و فردای آن روز به پادگان امام حسن تهران رفتیم. روز بعد آن با قطار به اهواز رسیدم، در پادگان شهید بهشتی مستقر شدیم؛ فردای آن روز چهل کیلومتر پیاده روی کردیم. به یاری خدا آن شب ،حمله شروع شد در محور ما دو گردان وارد عمل شدند؛ گردان ما پشتیبان آن دو گردان بود. به فرماندهی امام زمان (عج) برادران ما صدامیان را با یک یورش برق آسا تارو مار کردند. سلام مرا به دوستان و فامیلان برسانید و برای رزمندگان اسلام و امام دعا کنید." ۱۳۶۱/۸/۱۵ 🔷آن شهید در عملیات محرم شرکت جست، عملیاتی که امام امت آن را فتح بزرگ محرم خواند. این عملیات در ۱۰ آبان ۱۳۶۱ با رمز یا زینب (س) و به فرماندهی سردار پر آوازه شهید حسن باقری در طی سه مرحله آغاز شد و به مدت یک هفته به طول انجامید. فقط در مرحله اول عملیات ۵۵۰ کیلومتر مربع از خاک ایران اسلامی از جمله ارتفاعات مهم منطقه، پل چم سری ، حوزه نفتی بیات ، نهر عنبر ، شهر میمه و موسیان ، آزاد و جاده عین خوش به دهلران (محل عروج شهید عبدالله) از زیر دید و تیر رس نیروهای عراقی خارج شد. 🔷سرانجام آن شهید عزیز در ۱۸ آبان ۱۳۶۱ در عملیات محرم در منطقه عین خوش بر اثر انفجار گلوله توپ دشمن به شهادت رسید و در گلزار شهدای شهیدآباد آرام گرفت.              "ستاد برگزاری یادواره ۳۳          شهید بسیجی روستای شهیدآباد بابل" 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
🔰🔰🔰🔰 8⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر هفتم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر هشتم 🔸 مهاجر الی الله شهید مصطفی علیپور_ شهیدآباد 🔷 'مصطفی علیپور' اولین شهید خانواده سلسله علیپور در شهیدآباد بود. آن شهید زنده یاد دوره ابتدایی را در محل ، و دوره راهنمایی را در مدرسه آیت الله سالکی صلحدارکلا سپری کرد. پس از آن راهی تهران شد. و در کارخانه پتوبافی مشغول به کار شد و عصرها تا پاسی از شب مشغول تحصیل بود. مصطفی بسیار مرتب و پاکیزه لباس می پوشید. احترام ویژه ای برای پدر و مادرش قائل بود. اگرچه در میان دوستان به شوخ طبعی معروف بود اما آرامش و سکوت مصطفی او را در چشم خانواده و فامیل ها بسیار عزیز و محترم کرده بود. او زیباترین فرزند خانواده بود. وجودش موجب روشنایی خانه می شد.جوان بسیار متدین؛ و اهل نماز اول وقت بودن از ویژگی های بارز آن شهید بود. 🔷از جناب حاج مسعود علیپور از رزمندگان آن دوران و پسر عموی شهید، که سالیان درازی با آقا مصطفی بود در خصوص این شهید همیشه خوشنام پرسیدم، چنین گفت: 🔹 من و شهید مصطفی بعد از این که از محل راهی تهران شدیم در یکی از محلات جنوب تهران در یک خانه زندگی می کردیم. با هم بیشتر از بچه های محل و فامیلان انس و الفت داشتیم. روزها را در یک کارخانه پتوبافی کار می کردیم که مشتاقانه به امور کار می پرداخت که گویی برای خود کار می کرد و زمانی که عصرها برای تحصیل به مدرسه شبانه می رفتیم از صمیم دل به امور درس می پرداخت. 🔷قبل از اعزام به جبهه هر روز شاهد کسب کمالات وی بودم؛ حالت روحانی بسیار عجیبی پیدا کرده بود. گویی چیزی بسیار گرانبها در جبهه ها گذاشته بود که باید می رفت و آن را پیدا می کرد. مصطفی در مهر ماه ۱۳۶۱ از طریق حوزه مقاومت مالک اشتر ثبت نام کرد و با سپاه ۲۷ محمد رسول الله (ص) در گردان مسلم بن عقیل (ع) به عنوان نیروی امدادگر به جبهه اعزام شد. 🔷بعد از دو ماه حضور در جبهه که به همراه تعدادی از رزمندگان گردان مسلم جهت گشت و شناسایی در منطقه سومار به دل دشمن زدند با نیروهای عراقی درگیر شدند که در آن درگیری مصطفی علی پور و تعدادی از همرزمانش در تاریخ ۱۳۶۱/۸/۲۴ به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و پیکر مطهرش همچون مادرش حضرت فاطمه زهرا (س) برای همیشه تاریخ گمنام و در صحرای سومار جاودانه شد. مصطفی با این فضایل اخلاقی هنگام شهادت ۱۹ سال سن داشت. وصیتنامه شهید مصطفی علیپور : 🔹وصیت اولم به پدر و مادر ، خواهرانم ، برادران و تمام فامیلان و کلا به تمام ملت مسلمان ایران این است که اگر تمام افراد شهید شدند حتی یکنفر ماند دست از اسلام و امام بر ندارند. با ستمگر کفر جهانی بجنگند. وصیت دوم: از پدر و مادرم میخواهم مرا ببخشند چون اگر آنها مرا نبخشند خدا هم مرا نخواهد بخشید. از تمام فامیلان و دوستان میخواهم اگر از طرف من به آنها آزاری رسید مرا ببخشند. "ستاد برگزاری یادواره شهدای شهید آباد بابل "                                    🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
🔰🔰🔰🔰 9⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر نهم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر نهم 🔸 عملیات رمضان شهید محمدعلی همایون زاده _شهیدآباد 🔷این عملیات در تاریخ ۲۲ تیر ماه تا هفتم مرداد ماه ۱۳۶۱ و در پنج مرحله و در محور شرق بصره به صورت گسترده با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش انجام شد. این عملیات نخستین عملیات نظامی ایران بعد از آزادسازی خرمشهر در سال ۶۱ می باشد. 🔷عملیات رمضان در شب ۲۱ رمضان در ساعت ۲۱:۳۰، شامگاه ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱ با رمز یا صاحب الزمان ادرکنی در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره آغاز شد که 'شهید محمدعلی همایون زاده' در مرحله اول این عملیات به درجه جانبازی نایل آمد. 🔷محمدعلی همایون زاده فرزند شعبان در دوم تیر ماه ۱۳۴۴ در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد‌. دوران ابتدایی را در محل و راهنمایی را در مدرسه آیت الله سالکی صلحدارکلا گذراند. پس از آن برای ادامه تحصیل راهی شهر بابل شد و تا سال چهارم دبیرستان در هنرستان مرحوم نوشیروانی مشغول تحصیل بود. در بحبوحه ی جنگ تحول عمیقی در روحیه او پیدا شد.همانند سایر دوستانش جهت ثبت نام و اعزام به جبهه به سپاه بابل مراجعه کرد. مرتبه اول به مدت سه ماه در جبهه مریوان حضور داشت. صداقت ، خونگرمی ، صبور بودن ، از ویژگیهای آن شهید بود. در مسجد به عنوان مکبر در نماز جماعت شرکت می جست. منظم و مرتب لباس میپوشید. والیبال ورزش مورد علاقه اش بود. 🔷دوست صمیمی و همرزم شهید، مرحوم محمد داداش زاده که از عهد کودکی با هم مجالست و معاشرت داشتند ؛ ادامه میدهد: " حدود ده روزی را در پادگان شهید بهشتی ماندیم و سپس حرکت کردیم به سمت خرمشهر برای عملیات محرم. ساعت ده و نیم شب با شروع عملیات به خط دشمن زدیم و چند کلیومتری شهر بصره رسیدیم. ساعت ده و نیم صبح بود که یک دستگاه تانک غنیمتی از نیروهای عراقی را به عقب انتقال می دادیم که من و شهید محمد علی و دو نفر دیگر بر روی تانک نشسته بودیم که خمپاره ای از طرف عراقی ها شلیک شد و ترکش و خمپاره به قسمت شکم محمدعلی اصابت کرد. به عقب منتقل شد و پس از مداوای اولیه در بیمارستان نیروی هوایی تهران تحت عمل جراحی قرار گرفت. پس از مرخصی از بیمارستان پس از چندماه ترکش به سمت کبدش  حرکت کرد و بار دوم تحت عمل جراحی قرار گرفت  و در ۵ بهمن ماه ۱۳۶۱ با لب تشنه مهمان مولایش امام حسین (ع) شد.  او در هنگام شهادت ۱۷ ساله بود اما عزم و اراده بزر گان را داشت در وصیت نامه اش این چنین فرموده است " 🔹این اولین وصیت نامه ای است که می نویسم، خدایا از تو می خواهم که توفیق شهادت را نصیبم کنی. 🔹خواهش میکنم برایم گریه نکنید چرا که صبر در راه خدا اجر عظیم خواهد داشت. 🔹جهاد دری است از درهای رحمت الهی که تنها به روی بندگان ویژه خدا باز میشود. 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
🔰🔰🔰🔰 0⃣1⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر دهم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر نهم 🔸 ولی خدا شهید ولی‌الله حکمت شعار _شهیدآباد 🔷 'ولی الله حکمت شعار' ، فرزند عباسعلی ، معروف به شهمیرزادی  در مرداد ماه ۱۳۳۳ در شهمیرزاد سمنان به دنیا آمد . سپس به همراه خانواده به شهید آباد مهاجرت نمود. بعد از جذب در شرکت مخابرات به کمک دوستان انقلابی خود انجمن اسلامی را در شرکت مخابرات پایه گذاری کرد. با شروع جنگ تحمیلی ، چندین بار داوطلبانه به جبهه اعزام شد.  با این که رییس مرکز مخابرات در منطقه ۷ تهران بود ، جبهه را رها نکرد. 🔷 تا این که در تاریخ ۱۳۶۲/۱/۲۲ در حین  عملیات والفجر ۱ در جبهه فکه هنگام اقامه نماز در حال رکوع بر اثر اصابت ترکش خمپاره دست در دست ملائک گذاشت و روح مطهرش به ملکوت اعلی پیوست. پس از شهادت وی،  شرکت مخابرات تهران ، مرکز مخابرات  منطقه ۷  واقع در خیابان هنگام، خیابان دانشگاه علم و صنعت، را  به نام ولی الله حکمت شعار نام گذاری کرد. 🔷عملیات والفجر ۱ در منطقه شمال غرب فکه تا بلندی های حمرین ، طرح ریزی شد. در ساعت ۲۲:۲۲ با رمز  یا الله... یا الله... یاالله... شروع شد. اما در محور قرارگاه کربلا درگیری شدیدی رخ داد که برخی ازمناطق چندین بار دست به دست شد.  در محور قرارگاه کربلا موفقیت اندکی نصیب نیروهای خودی شد و شماری از نیروها که شهید و مفقود شده بودند، در منطقه تحت اختیار دشمن به جا ماندند؛  که یکی از این نیروها 'شهید خوشنام ولی الله حکمت شعار' بود. هم اکنون پیکر پاک و مطهر این شهید پس از سالها دوری از وطن، در قطعه۴۴ بهشت زهرا آرام گرفت. 🔷اینک فرازی از وصیتنامه شهید را با هم میخوانیم که سر شار از نکات ارزنده و اندرزهای ارجمند است: 🔹این بار که به جبهه آمدم برای لبیک گفتن به ندای آسمانی و رهبر انقلاب  است که حسین وار ، مسلمین را به کمک اسلام طلبیده بود که امیدوارم مورد قبول خداوند خداوندکریم قرار بگیرد. ما که مالی نداریم ، و این جان ناقابل ما هم فدای انقلاب اسلامی باد تا که  انشاءالله خداوند از سر تقصیرات ما بگذرد. ای کسانیکه زنده مانده‌اید راه امام امت را تمام و کمال ادامه دهید که سعادت دنیا و آخرت در آن است.           "ستاد برگزاری یادواره۳۳ شهید              بسیجی روستای شهید آباد بابل" 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
🔰🔰🔰🔰 1⃣1⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر یازدهم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر یازدهم 🔸 خوشنامی در والفجر شهید شعبان زارعیان _شهیدآباد 🔷شهید خوشنام وجاویدالاثر 'شهید شعبان زارعیان' فرزند مرحوم علی ، در فروردینماه سال ۱۳۴۳ در روستای شهیدآباد در یک خانواده مذهبی و متوسط الحالی دیده به جهان گشود . دوره تحصیلات ابتدایی را در محل ، و راهنمایی را در مدرسه سالکی صلحدارکلا به پایان رساند و پس از آن راهی بابل شد و چندسالی را از طریق کارگری امرار معاش می کرد. شهادت هم محلی ها و دوستانش در روحیه ایشان تاثیر بسزایی داشت و پس از آن راهی جبهه ها شد. 🔷هم اینک جناب مجید حیدرنتاج  یکی از همرزمانش در مورد چگونگی شهادت آن شهید چنین نقل میکند: 🔹 در تاریخ ۱۳۶۱/۱۱/۵ در تنگه رقابیه ، شهید شعبان را ملاقات کردم. وی مدتهای قبل آنجا حضور داشت به اتفاق هم در گردان امام باقر (ع) به جبهه جفیر عزیمت نمودیم. بنده در ۲۵ اسفند همان سال مجروح شدم و به پشت جبهه انتقال یافتم. شهید 'شعبان زارعیان' در همان منطقه ماند و در تاریخ ۱۳۶۲/۱/۲۲ در عملیات والفجر ۱  شرکت جست  و شهد شیرین شهادت را نوشید. پس از شهادت شعبان ، پدر و به ویژه مادرِ چشم انتظارش ، خیرالنساء عباس نیا هر روز چشمشان در راه مانده بود که شاید دوباره بازآید ولی آن لاله رنگین با نثار خونش ابدیت را شرمنده کرد. آری لاله اگر پرپر شود داغش نیز پرپر می شود. *دیدی دلا که یار نیامد     گرد آمد و سوار نیامد *آراستیم خانه و خوان را    آن ضیف نامدار نیامد چه خوب است گوشه ای از وصیتنامه آن شهید را با هم مرور کنیم: 🔹اگر خداوند لطفی عنایت کرد و مرا قابل دانست و به فیض شهادت رسیدم دیگر کسی برای من ناراحت نباشد زیرا گمشده خود را پیدا کردم و فقط تقاضای من از خانواده ام این است که پشت سر امام بوده و از فرمان امام کوتاهی،نافرمانی و سهل انگاری نکنند. من به وظیفه خود عمل کردم و خون ناقابلم را اگر قابل باشد در راه او نثار خواهم کرد."          "ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهید              بسیجی روستای شهیدآباد بابل" 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
🔰🔰🔰🔰 2⃣1⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر دوازدهم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر دوازدهم 🔸 والفجر 2 شهید حسن غلام نژاد _ شهیدآباد 🔷'شهید حسن غلام نژاد' فرزند کریم ، در آبان ماه ۱۳۴۵ در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. سال پنجم ابتدایی را در محله ی زیبای شهیدآباد به پایان رساند. و چون در یک  خانواده پرجمعیت زندگی میکرد؛ و برای این که باری از دوش خانواده بر دارد ، به شغل کاشی کاری روی آورد. پس از آن به عضویت بسیج محل در آمد و با ثبت نام در بسیج ، تحول چشمگیری در روحیه ایشان ایجاد شد. جناب دبیر رحیم غلام نژاد ، عموی آن شهید نقل می کند: 🔹مادر بزرگش از رفتن حسن به جبهه ممانعت به عمل می آورد. شهید حسن میگفت: مادر بزرگ! این همه فرزند و نوه اطرافت هستند ، فردای قیامت چه جوابی به حضرت فاطمه (س) دارید؟ 🔷عملیات والفجر ۲ از سلسله عملیات های والفجر در ۲۹ تیرماه ۶۲ در منطقه مرزی پیرانشهر و بلندی های حاج عمران در شمال غربی ایران توسط یگان های سپاه و ارتش به اجرا در آمد. هدف آن تجزیه و انهدام نیروهای دشمن و فتح چندین ارتفاعات مهم منطقه به منظور خارج ساختن شهر مرزی از آتش سنگین توپخانه و دید دشمن بود. 🔷  در صبح شهادت حسن ، چند روستا به تصرف نیرو های خودی در آمد و چند روستای دیگر نیز به محاصره در آمدند.  گمرگ جاده پیرانشهر -حاج عمران آزاد شد و نیروهای خودی بر قسمتی از ارتفاعات مهم و استراتژیک تسلط یافتند. و در همین روز شهید حسن غلام نژاد به آرزوی دیرینه اش رسید. 🔷اینک به گوشه ای از وصیت نامه شهید،  دل و جان می سپاریم: 🔹ای مردم در نمازهای جماعت و جمعه و دعای کمیل و توسل شرکت کنید تا بتوانید اسلام را زنده نگه دارید. که همین اسلام است که به ما قدرت داد. که ماها هم اکنون در جبهه های غرب و جنوب بر علیه دشمنان اسلام بجنگیم. به ملت عزیز سفارش می کنم که از روحانیت عزیز پیروی کنند.            "ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهید               بسیجی روستای شهید آباد بابل" 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG
🔰🔰🔰🔰 3⃣1⃣ بخوانید و به سوال بعدی از همین دفتر سیزدهم پاسخ دهید👇👇👇 ✔️دفتر سیزدهم 🔸پادگان شهید عبادت شهید مرتضی علیپور _ شهیدآباد 🔷'شهید مرتضی علی پور' فرزند محمد اسماعیل (حاج مسیح) ، در دی ماه  ۱۳۴۲ در یک خانواده مذهبی و انقلابی دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در محل ، و دوران راهنمایی را در مدرسه آیت الله سالکی صلحدارکلا به پایان رساند. برای ادامه تحصیل راهی شهر بابل شد ، و دیپلم اقتصاد را در دبیرستان امام خمینی (ره) اخذ نمود پس از آن راهی جبهه های حق علیه باطل شد. بعد ازعضویت در  سپاه پاسداران بابل تا لحظه شهادت در جبهه ها حضور فعال داشت. شهید مرتضی دومین  شهید خاندان علی پور است. 🔷دوست و همرزمش ، برادر پاسدار جناب محمد شفیع حیدرقلیزاده چنین نقل میکند : 🔹قبل از عملیات ولفجر 4 با هم در گردان یا رسول (ص) از لشکر ۲۵ کربلا بودیم. آن گروهانی که من بودم ایشان مسئول دسته بودند. به وظایف خود به خوبی جامه عمل میپوشاند. سلسله مراتب فرماندهی را به نحو نیکو به جای می آورد. در مریوان که بودیم روزی یکی از فرماندهان که از اهالی استان گیلان بود به مقر ما آمده بود. وقتی که از وضعیت نیروهای تخریب و پیوستن به این گردان صحبت کرد ، شهید مرتضی جزو اولین نیروهای داوطلب به گردان شد. مرتضی دوست داشت همیشه در صف اول گردان عمل کننده باشد و این کار جز با عضویت در گردان تخریب میسر نبود. از ما خداحافظی کرد، و به گردان تخریب رفت .  🔷ایشان درمورد چگونگی شهادتش این چنین میگوید: روز موعود فرا رسید ظهر روز تاسوعا در پادگان شهید عبادت مریوان در حین تجدید وضو برای به جای آوردن نماز ظهر و عصر بر اثر بمباران هواپیمای دشمن  ؛مرتضی به همراه تعدادی از رزمندگان به سوی عالم بالا سفر کرد. و همانند پسر عموی شهیدش مصطفی  ' عند ربهم یرزقون ' شد. 🔷 گوشه ای از وصیت نامه شهید: 🔹کاری نکنید که خون شهدا هدر برود که فردای قیامت شهدای صدر اسلام و حال جلویتان می ایستند و پدر و مادر شهیدان و آن بچه ها که بابایشان را از دست دادند میگویند: بابایمان خونشان را ریخته اند آن وقت شما خبر نداشتید؟ ، که آنروز سخت روزی است. از شما ملت عزیز عاجزانه میخواهم که امام را تنها نگذارید.           "ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهید             بسیجی روستای شهیدآباد بابل" 🔰🔰🔰🔰🔰 🔷 کارگروه فرهنگی و اجتماعی 🇮🇷حوزه بسیج امام هادی(ع) بندپی‌غربی سپاه ناحیه شهرستان بابل @HB_EMAMHADI_BG