eitaa logo
حوزه دانشجویی شریف
480 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
412 ویدیو
46 فایل
حوزه شریف، پایگاهی برای تبیین اسلام ناب واقع در دانشگاه صنعتی شریف طبقه منفی دو ساختمان ریاست تلفن: 66164010-021
مشاهده در ایتا
دانلود
کلاس حکمت (کنکاش عقل در مبانی انقلاب اسلامی)، استاد رایگانی 🔹 چه رحمت و محبت بی حد و مرزی دارند انسان‌های کاملی که بروز و جلوه تامی از هستی‌اند و بر مخلوقات ولایت دارند. آری تنها چنین کسانی یارای آن را دارند که سختی و مشقت کامل کردن تمام عالم را بر دوش بکشند. 🔹 هستی نقص ندارد، پس بروز کامل دارد. این بروز را در پیامبران و ائمه می‌بینیم (انسان کامل). ایشان واسطه میان حق و بقیه مخلوقات هستند. و چون نسخه کاملی از الله هستند، محبت‌شان موجب می‌شود تمام عالم را به سوی کامل شدن بکشانند. 98/8/2 حوزه شریف 🔻 @hdsharif HD.sharif.ir
کلاس حکمت (کنکاش عقل در مبانی انقلاب اسلامی)، استاد رایگانی 🔹ما انسانيم...انسان صغير موجودی كه همه ی دارايی ها را دارد... اما نه كامل ولی اين استعداد را دارد كه در عالم خلقت، آنها را به صد برساند و كامل كند. او خداست... خالق انسان صغير خالقی كه از استعدادهای مخلوقش آگاهی دارد و اگر متعلق این استعدادها را در اختیارش قرار ندهد کم گذاشته. و خدا کم نمی گذارد... پس همه چیز برای کامل شدن تو مهیاست... بسم الله... #یادداشت_معرفت‌جو ۹۸/۸/۹ #پنجشنبه‌های_شریف حوزه شریف 🔻 @hdsharif HD.sharif.ir
کلید واژه سفر چهارم حرکت است، برای کامل شدن. حرکت میدان سنجش ماست. وقتی حرکت می‌کنی، بین دو راه یکی را انتخاب کرده‌ای، آنقدر روی آن تمرکز داری که از راه دیگر خبر نداری، پس باید خیلی به آن مطمئن باشی. حرکت تکمیلی کامل کردن است و بیشتر بهره‌مند شدن. برای انسان کامل و مکتوب. حرکت استکمالی کامل شدن است. برای انسان صغیر و کبیر. و حرکت تکمیلی به مراتب سخت‌تر می‌باشد. ۹۸/۸/۲۳ #یادداشت_معرفت‌جو حوزه شریف 🔻 @hdsharif HD.sharif.ir
💠💠💠 💠 یادداشت اول - ۱ از من پرسیده‌ای «حوزه‌ی شریف» چه جور جایی است؟ و مرا در این خلوت کرونایی، پرت می‌کنی به صفِ چای بیسکوییتِ صبح‌های پنجشنبه؛ وقتی که همیشه به جای یک بیسکوییت، دوتا برمی‌داشتم و بلند می‌گفتم: « به‌جاش چایی نخوردم» و بعد همه با هم می‌خندیدیم. و من آن‌قدر احساس راحتی می‌کردم که بیسکوییت سوم را هم برمی‌داشتم. مرا پرت می‌کنی به صبح‌های پنجشنبه‌های که صبحانه خورده و نخورده، چهارراه طرشت تا مسجد دانشگاه را می‌دویدم تا نکند دیرتر از استاد به کلاس برسم. نه اینکه خیلی مسلمانی و وقت‌شناسی سرم می‌شد که نباید بعدِ استاد وارد شوم. می‌خواستم تمرین‌های ناقصم را مقابلِ دیدگان استاد کامل نکنم. نه اینکه تنبل باشم‌ها! نه! می‌خواستم مطمئن باشد که وقتی جلویِ سوال «برداشتِ شما از این آیه چه بود؟» به قدرِ ۳ پاراگراف نوشته‌ام، کل هفته را به حرف‌هایش فکر کرده‌ام، فقط فرصتِ نوشتن نداشتم. ادامه دارد...
💠💠💠 💠 یادداشت اول - ۲ از من پرسیده‌ای «حوزه‌ی شریف» چه جور جایی است؟ و چیزی مثلِ خُنکای نسیمِ اول مهر ۸۹، مرا به ایستگاه راه‌آهن می‌برد. به اردوی آغاز سال تحصیلی، وقتی که در عین ناباوری به مشهد دعوت شده بودیم تا ترم جدید را در آنجا شروع کنیم. به شروعی که به شیرینیِ جشنِ شکوفه‌های همه‌ی سال اولی‌ها بود. مرا می‌برد به کوپه‌ی ۶ نفره، آنجا که مثل همیشه تختِ وسط به من رسید و من انگار نه انگار که سی سالگی را هم رد کرده‌ام، شبیهِ دخترکانِ کلاس اولی، میانِ همان تخت وسطی، هی گردنم را کج و کوله می‌کردم لابه‌لای تخت‌های دیگر تا اسم و رسم دخترها را بپرسم، که از حوزه بپرسم، از اساتیدش، از تغذیه‌های بین کلاس و ... و همین که می‌فهمیدم از امتحان خبری نیست، نفسِ راحتی می‌کشیدم و بقیه از این نفس راحتیِ من، ریز می‌خندیدند. مثلا انگار که خودشان خیلی با امتحان حال می‌کردند... از من پرسیده‌ای «حوزه‌ی شریف» چه جور جایی است؟ و من با یادآوریِ اولین جلسه از کلاس تدبر در قرآن، دوباره آه می‌کشم که چه‌قدر این روزها، کم دارمش. وقتی همان اولِ کار فهمیدم، آن روحانیِ قرآن به دست، که از صفحاتِ چروکِ قرآن‌اش معلوم بود به قدرِ سال‌های عمر من، روی آن عمر گذاشته، کارشناسی‌اش را صنایع خوانده و ارشد را هم MBA، یک جورِ دیگر به حرف‌هایش گوش دادم. اگر فکر می‌کنید من یک آدمِ science زده‌ی اسیر مدرنیته هستم که عقلم توی چشمام هست، درست حدس زده‌اید. خب هر کسی یک عیبی دارد دیگر. من دوست داشتم که استادم با عدد و رقم سروکار داشته باشد، اسیرِ حساب و کتاب بوده باشد، که اگر خواست بگوید این science، بد است، اَخ است (که هیچ وقت هم نگفت) و خواست بهشتِ دیگری نشانم دهد، خودش هم روزی از توی همین جهنم عبور کرده باشد و با جهنمی‌ها عمر سپری کرده باشد. که دلم باور کند روی هوا حرف نمی‌زند. بعدها فهمیدم، نه، انگار یکی دو تا نیستند، رئیسشان هم آلوده به عدد و رقم و مهندسی بوده است. 💠 از من پرسیده‌ای «حوزه‌ی شریف» چه جور جایی است؟ و بویِ نهارهای ۵ تومنیِ ظهرهای پنجشنبه را زیر مشامم حس می‌کنم. وقتی بعد از ۳ تا کلاس متوالی، لختی می‌آرمیدیم و برای کارزارِ بعدازظهر آماده می‌شدیم. وقتی بین وعده‌ی نهار، پای یکی از بحث‌های داغ کلاس را وسط می‌کشیدیم و در کسری از ثانیه، آرایش جنگی می‌گرفتیم، به دو تا تیم تبدیل می‌شدیم و اِل کِلاسیکویی برای خودمان راه می‌انداختیم، و میانِ تحرکاتِ قاشق‌های پر از قیمه، توی سر و کلّه‌ی هم می‌زدیم و پرونده‌ی هر چه معضل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی توی کشور بود را توی مسجد شریف می‌بستیم. 💠 از من پرسیده‌ای «حوزه‌ی شریف» چه جور جایی است؟ و من می‌گویم نه حوزه است و نه دانشگاه. اما پیوند خوبی است برای حوزه و دانشگاه. فرصتی است تا بعد از یک ماراتُنِ یک هفته‌ای، قَدری کمرِ خم شده زیر بار نسبیت و کوانتوم را صاف کنی و سرت را از حیرانی چرخش اوربیتال‌ها بیرون آوری و لا به لای سطورِ نور به خویشتنات، به مبدات و به مقصدت بیاندیشی و «فَارْجِعِ الْبَصَرَ»ی کنی و بارها و بارها، فارغ از قانون اول و دوم نیوتون به جهان بنگری و باز بپرسی «هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ». از من پرسیده‌ای حوزه‌ی شریف چه جور جایی است؟ و من می‌گویم، اِنگار کن که در این سختی و سنگلاخِ درس‌ها، دَمی فراهم شده تا زیر سایه‌ی درختی بیاسایی، و در ساحلی خنک پا برهنه کنی و بدوی و به خویشتن‌ات بیاندیشی، پوست بیاندازی و دیگری بشوی. و چون دیگری بشوی، سنگلاخ هم برایت به نرمیِ شنها خواهد بود. راستی! ای آنکه توی کوپه‌ی 6 نفرهی قطار مشهد، از روی تختِ بالایی، سر پایین آوردی و من برای دیدنات گردنم شبیه هذلولوی شده بود، ای آنکه صاف توی چشم‌های من نگاه کردی و گفتی از امتحان خبری نیست... آیا فریب دادنِ یک ترمِ یکی کار خوبی است؟ این بود آرمان‌های ما؟ یکی از معرفت‌جویان خانم، ورودی ۹۶ ________________ 🔹 🔹 پذیرش دهمین دوره حوزه دانشجویی شریف 🔻 HD.sharif.ir
💠💠💠 🖊 یادداشت دوم داشتم با خودم فکر می‌کردم واقعا که چی که سه سال وقت گذاشتم کلاس‌های حوزه‌ی شریف رو شرکت کردم؟ الان چی ازش یادمه؟ چه تأثیری تو زندگیم گذاشته؟ این شد که نشستم و با خودم جنبه‌های مختلف زندگیم و تجربه‌‌ام از معرفت‌جوی حوزه‌ی شریف بودن رو بالا پایین کردم ببینم اصلا چه گیرم اومده؟! خوب که بهش فکر کردم این موضوع برام روشن شد که حوزه‌ی شریف بیشتر از اینکه دنبال دادن اطلاعات باشه، دنبال نشون دادن راهه. یعنی به نظرم باید بهش به چشم یه نقطه‌ی شروع نگاه کرد. شروعی که می‌‌تونه مسیر زندگی آدم رو عوض کنه، اگر ادامه‌ش بدی! 🖊 تو این سه سالی که حوزه می‌رفتم یکی از نقاط خیلی مثبتش برام این بود که حداقل یه روز تو هفته پای منبرها و توی کلاس‌هایی می‌نشستم که برام از دین حرف می‌زدن، از انقلاب، از ظهور و از اینکه من این وسط چه نقشی دارم و کجای قصه ایستادم. حداقل هفته‌ای یه بار به یه تصویر بالاتر و یه افق دورتر از همین روزمرگی‌های زندگی فکر می‌کردم. هفته‌ای یه بار تلاش می‌کردم نظام محاسباتیم رو با اون چیزی که امامِ انقلاب از دین فهمیده بود منطبق کنم و دنیا و آخرت رو طوری ببینم که امام می‌دید و رهبر می‌بینه. حوزه کمک کرد تا بتونم دانسته‌هام رو تو یه چهارچوب فکری مشخص بریزم و یاد بگیرم مطالب جدید رو هم تو همون چهارچوب قرار بدم. تازه چون با همسر و برادرم تو کلاس‌ها شرکت می‌کردم همه‌ی این مطالب می‌شد موضوعی برای بحث بین ما سه نفر :) و با هم به نکات جالبی می‌رسیدیم. 🖊 این فکر‌ها و این نوع نگاه کردن وقتی واقعا تو زندگی آدم تأثیر می‌ذاره که استمرار داشته باشه، حتی برای همون هفته‌ای یک روز. اگر این زنجیره قطع بشه، اگر دیگه حتی یک روز در هفته هم برای دور شدن از فضای روزمره‌ی زندگی و تنظیم دوباره‌ی نظام محاسباتی‌مون وقت نداشته باشیم، اون‌وقت فکر نمی‌کنم بتونیم اثر واقعی شرکت تو همچین کلاسهایی رو تو زندگی‌مون ببینیم. در کنار این البته حضور در یه جمع مومنانه رو هم اضافه کنید. این جمع و این حضورها هم باید ادامه داشته باشه. بدون حوزه سخته ولی میشه. یکی از معرفت‌جویان خانم، ارشد برق دانشگاه صنعتی شریف، ورودی ۹۶ حوزه شریف ________________ 🔹 🔹 پذیرش دهمین دوره حوزه دانشجویی شریف 🔻 HD.sharif.ir
💠#یادداشت_معرفت‌جو 🔹 یادداشت سوم 🖊 سال‌ها پیش خمینی کبیر فرمودند دانشگاه باید کارخانه‌ی آدم سازی باشد. طی سال‌های دوره‌ی کارشناسی فکر می‌کردم دارم در این جهت حرکت می‌کنم. اما وقتی فارغ‌التحصیل شدم، دیدم نه؛ علمی که یاد گرفته‌ام، چندان مرا آدم‌تر نکرده است. تا اینکه در مقطع دکتری با حوزه‌ی شریف آشنا شدم... حالا می‌توانم با جرأت بگویم تنها راه تحقق کلام امام (ره) وحدت حوزه و دانشگاه است. و به نظرم بهترین راه برای تحقق آن، وجود حوزه‌ی دانشجویی پربار در کنار درس دانشگاه است. حوزه‌ای که هرچند خروجی‌هایش عالمان دینی نیستند، اما کسانی خواهند بود که در کنار تخصص خود، فهم کافی از نیازهای جامعه و نیز قله‌هایی که باید به سمت آنها حرکت کرد دارند و همین‌هایند که ان‌شاءالله می‌توانند فضای علم و صنعت کشور را به سمت آنچه مدنظر تمدن اسلامی است پیش ببرند.‌ یکی از معرفت‌جویان، دکتری برق دانشگاه شریف، ورودی بهمن 97 حوزه شریف ____________________________ 🔹 #شریفی_معرفت‌جوست 🔹 پذیرش دهمین دوره حوزه دانشجویی شریف 🔻 HD.sharif.ir
💠 🖊 یادداشت چهارم - ۱ هر سال حوالی اردیبهشت ماه که می‌شد؛ بنرهایی نزدیک مسجد و چند جای دیگر قد علم می‌کردند که تبلیغ یک برنامه‌ی دانشجویی یا سمینار دانشگاهی نبودند! بلکه فراخوان ثبت نام جایی بودند که ربطش را به دانشگاه نمی‌فهمیدم؟! 🖊 من به دانشگاه شریف آمده بودم تا از این سکوی قابل اطمینان به سمت آینده‌ای درخشان پرتاب شوم. هرچند برخلاف دوران دبیرستان خیلی درس خوان و شاگرد اول نبودم؛ اما تنها رسالت خود را درس خواندن و تمرین تحویل تی‌ای دادن و امتحان دادن تعریف می‌کردم. هنوز برنامه‌ی روشنی برای آینده نداشتم اما می‌دانستم هر کاری که بخواهم در حیطه‌ی مربوط به رشته‌ام انجام بدهم؛ ناگزیرم ارشد هم بگیرم. زندگی خطی من به همین شکل ادامه داشت تا به انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۹۴ رسیدیم. رای اولی بودم و کلی ذوق داشتم تا افرادی را که انتخاب می کنم در مجلس بعدی ببینم. با توجه به اطلاعات عمومی که در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی داشتم؛ انتخاب برایم چندان دشوار نبود اما در مسیر مباحثه با هم دانشگاهیانم، ضعف عمیقی در اطلاعات و باورهایم حس کردم که راه حلی هم برایش نمی یافتم! نهایتاً برای گرفتن جواب سوال‌هایم به دایره‌ی دوستانم مراجعه می‌کردم که بیشتر از من حالی‌شان بود! 🖊پس از اسفند ۹۴ عطش دانستن من فروکش کرد تا دوباره در سال ۹۶ با یک انتخابات دیگر مواجه شدم! این بار اوضاع خیلی بدتر بود! واقعا نمی‌دانستم در برابر سوال‌های متعدد و دشواری که با آنها مواجه می‌شوم؛ باید چه جوابی بدهم؟! سوال‌ها متنوع بودند، اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی و ...کم کم به ذهنم رسید که جایی غیر از کلاس‌های دانشگاه‌ها را باید برای آموختن پیدا کنم. دانشگاهی که تمام تمرکزش روی مهندس یا نهایتا دانشمند شدن ما بود؛ برنامه‌ای برای گره‌های ذهنی ما یا نداشت یا خیلی حداقلی و مختصر بودند. 🖊دوباره اردیبهشت ماه بود و سر و کله‌ی آن بنرهای مفهومی و عجیب پیدا شده بود! یک روز که با دوستانم به سمت مسجد می‌رفتیم؛ با لحن تمسخر آمیزی گفتم :«من نمی‌فهمم حوزه رو چه به دانشگاه؟! اینجا مگه جای این کاراست؟». یکی از دوستانم که یک سالی می شد در کلاس‌های حوزه دانشجویی شرکت می کرد گفت:« اگر فکر می‌کنی اینجا شبیه حوزه علمیه‌ی قم هستش و قراره بعد از کلی صرف و نحو گفتن آخرش طلبه و روحانی تحویل دانشگاه بده؛ سخت در اشتباهی! اینجا بهمون یاد می‌دن که ریشه‌ی اعتقادات‌مون کجاست؟ تو صدر اسلام یا زمان پیروزی انقلاب خودمون چی گذشته؟ تفسیر فلان سوره یا دعا چیه و چطور میشه از مفاهیمش تو زندگی روزمره استفاده کنیم؟» به فکر فرو رفتم... حرف‌هایش خیلی شبیه چیزهایی بود که من دنبالش می‌گشتم! ادامه دارد...
💠 🖊 یادداشت چهارم - ۲ دل را زدم به دریا و رفتم ثبت نام کردم! محدودیت خاصی نبود، جز اینکه اگر دانشجوی شریف می‌بودی احتمال قبول شدنت بیشتر می‌شد. روند ثبت نام دو مرحله‌ای بود، یکی سوالات کتبی که به صورت مجازی پاسخ دادم و دیگری مصاحبه‌ای حضوری. که راستش خیلی برای مصاحبه اضطراب داشتم و نمی‌دانستم چه سوال‌هایی در انتظارم است.. اگر از همان دست سوال‌هایی که در دانشکده بر سرم می‌ریخت می‌پرسیدند و در پاسخگویی می‌ماندم چه؟! چیزی شبیه تفتیش عقاید در ذهنم بود اما با جوی صمیمی روبرو شدم که تمام تلاشش را می کرد تا ببیند چقدر قدرت تحلیل دارم و آیا نسبت به دیگران و جامعه‌ام احساس مسئولیت می‌کنم یا نه؟ با قبولی در هر دو مرحله، رسما معرفت جوی حوزه دانشجویی شریف شدم. 🖊 مهرماه که شد، پنجشنبه‌هایم را خالی کردم برای کلاس های حوزه. اولین کلاسم شرح دعای مکارم الاخلاق امام سجاد(ع) بود. فکرشم را هم نمی‌کردم امامی که در مدرسه و دانشگاه گفته بودند بعد از عاشورا فقط دعا می‌کرده؛ چنین مفاهیم عمیق و زندگی سازی را در مناجات هایش یاد مردم می‌داده است! شگفتانه‌های حوزه به همین‌جا ختم نشد. بعد از ظهر دومین پنجشبه‌ی معرفت جویی، سر کلاس مکتب امام خمینی(ره) حاضر شدم. مردی که او را جز از نامش و انقلابش نمی‌شناختم! هر چقدر این کلاس و کلاس معارف انقلاب اسلامی جلوتر رفت؛ بابت انتخاب حوزه مطمئن‌تر می‌شدم. اینجا همان جایی بود که برای رسیدن به سوالاتم نیاز داشتم و چه بهتر که در دانشگاه برگزار می‌شد و مجبور نبودم سختی‌های دوری راه و ناشناخته بودن محیط را تجربه کنم. 🖊 حالا سه سال و چند ماه از آن روزی که بنر حوزه را به تمسخر گرفتم می‌گذرد و دوره ی معرفت‌جویی‌ام در ترمی کرونایی به پایان رسیده است. شروع کار تشکیلاتی من هم همزمان با ورودم به حوزه و در سال آخر کارشناسی بود. هرچند افسوس می‌خورم که چرا زودتر چشمانم را نشستم و انتخابشان نکردم؛ اما خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم که بالاخره ماهی را از آب گرفتم! دو ترم اخیر وقتی سر کلاس سیره‌ی رهبران انقلاب اسلامی با استاد سوال و جواب می‌کردم و حضور فعالی در کلاس داشتم؛ تازه فهمیدم چقدر در این سه سال تغییر کرده‌ام! مَنی که نمی‌دانستم امام خمینی(ره) در جوانی یک عارف بوده و پیش از بهمن ۵۷ دقیقا چه کارهایی می‌کرده است؛ حالا خودم را تحلیل‌گری هرچند تازه وارد و ناشی، در مورد رفتار و عملکرد او می‌دیدم! 🖊 اما مهم‌ترین اثری که حوزه در من داشت؛ تغییر نگاهم نسبت به ارتباط حوزه و دانشگاه بود. من به این نتیجه رسیده‌ام که اگر می‌خواهیم متخصصانی متعهد در دانشگاه و طلبه‌هایی به روز در حوزه تربیت کنیم؛ راهی جز پیوند دادن این دو با یکدیگر نداریم و تا این اتفاق نیافتد، مقدمات رسیدن به تمدن توین اسلامی آن‌طور که باید فراهم نخواهد شد! 🖊 در این مدت آن‌قدر معارف کلاس‌های حوزه به کارم آمده و در بزنگاه‌ها جرقه‌ی پاسخگویی را برایم روشن کرده که به هرکس می‌رسم و با سوالاتش روبرو می‌شوم؛ او را به معرفت‌جویی دعوت می‌کنم که چه نشسته‌ای که در همین مسجد دانشگاه خودمان می‌توانی جواب عمده‌ی سوال‌هایت را پیدا کنی! معرفت‌جوی ورودی 96 حوزه شریف، رشته فیزیک دانشگاه صنعتی شریف ____________________ 🔹🔹 پذیرش دهمین دوره حوزه دانشجویی شریف 🔻 HD.sharif.ir
💠 🖊 یادداشت پنجم - ۱ پنج‌شنبه‌های مهر ۹۷ برایم به سان شنبه‌های ماه‌های اول مقطع ابتدایی بود. همان شوق و ذوق وارد شدن به محیط جدید و عطش سررسیدن پنج‌شنبه‌هایی که در آنها مسجد شریف، متفاوت از سایر روزهای هفته و سایر ساختمان‌های دانشگاه صنعتیمان آورده داشت. آن روزها حتی نمی‌دانستم از این کلاس‌های پشت سر هم چه می‌خواهم و برای پاسخ به کدام سوال آمدم؟ اما هر چه می‌گذشت و می‌گذرد فعل «ندانستن» برایم قوت بیشتری پیدا می‌کند. هر کلاس و هر استاد، این ندانستن را پررنگ‌تر از قبل به رویم می‌آورد. 🖊 حوزه شریف برایم از کتاب‌هایی می‌گوید که نخوانده‌ام و حوصله و فهم خواندنشان را هم ندارم، اما راه‌نشان هستند. از اسامی و افرادی می‌گوید که حتی اگر شنیده باشم توضیحی برایشان در ذهن ندارم، اما مؤثر هستند. برایم از کارهایی می‌گوید که دانشکده مهندسی‌ام بویی از آن نبرده بود، اما مهم هستند. برایم از افکاری می‌گوید که تا به حال یا راهی به مخیله‌ام نیافته‎اند یا گوشه‌ای خاک خورده‌اند، اما اصیل هستند. ادامه دارد...
حوزه دانشجویی شریف
💠 #یادداشت_معرفت‌جو 🖊 یادداشت پنجم - ۱ پنج‌شنبه‌های مهر ۹۷ برایم به سان شنبه‌های ماه‌های اول مقط
💠 🖊 یادداشت پنجم - ۲ اما حتی اگر هیچ نگوید، حتی اگر استادی نیاید و کلاسی برگزار نشود، اگر نشست و رویداد و مدعوی در کار نباشد، فضای خوبی است برای دیدن و شنیدن آدم‌هایی شبیه به خودم، برای آزادی بیانی که در چند سال دانشجویی به سختی در گروه‌های مختلف دانشگاهی دیده می‌شود، حتی که اصلا نمی‌شود، برای حضور در جمعی تقریبا هم‌رنگ، خوش‌فکر و پرتلاش برای شنیدن، تعقل، فهمیدن و «کسب معرفت». 🖊مخاطبم بیشتر با تازه‌واردهای جامعه دانشگاهی است؛ با هر تصوری که وارد هر دانشگاه و هر زمینه‌ای شده‌ای، هر آرمان و برنامه‌ای که برای گذران آن دوران و حتی بعدتر داری، هر چه زودتر باید سوالات ذهنی‌ات را بشناسی، بکاوی و به جواب برسی. یاد بگیری و با آموخته‌هایت، «با معرفت زندگی کنی»، چیزی متفاوت از روزمره‌های جاری خیابان‌ها و بزرگراه‌های شهرها. اگر هوای تحصیلات دانشگاهی در سرت چرخ می‌خورد و همزمان با تردید گوشه‌ای از ذهن و دلت درگیر حوزه است و آن را منبعی برای سوال‌هایت می‌دانی، «حوزه دانشجویی شریف» شاید یکی از چند مسیری است که می‌توانی برای این مهم طی کنی و خدا و خرما را با هم تجربه کنی. و جداً که مسیر خوبی است. معرفت‌جوی ورودی ۹۷ حوزه شریف، کارشناسی رشته صنایع از دانشگاه صنعتی شریف ____________________ 🔹 🔹 پذیرش دهمین دوره حوزه دانشجویی شریف 🔻 HD.sharif.ir