💥خاطراتشهدا💥
ساعت یک دو نصفه شب بود
صدای شُرشُر آب می آمد توی تاریکی نفهمیدم کی است
یکی پای تانکر نشسته بود و یواش، طوری که کسی بیدار نشود، ظرف ها را می شست
جلوتر رفتمحاجی بود...
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#کلام_شهید
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
@HEZBOLLAH