eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
277 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
『حـَلـٓیڣؖ❥』
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ #رمان‌‌_انلاین‌‌ #راه‌_عاشقی♥️ #قسمت_صد_ششم ✍🏻نویسنده: فاطم
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍🏻نویسنده: فاطمه رستگار... اما این بار نمیدونم چرا اینطور شد! - راحله ای که من میشناسم، از راهی که رفته مطمئنه..! اشتباه میکنم؟ - من هیچ وقت ناراضی نبودم.. اگه صدبار هم برگردم همین راه رو انتخاب می کنم.. ولی اینبار پای من وسط نیست.. دخترم افتاده گوشه بیمارستان.. اصلا.. اصلا نمیدونم چطور آقاکمال راضی شد حدیث رو ببره..! - کمال اصلا نمیخواست اینکار رو بکنه.. به هیچ‌وجه هم راضی نمیشد.. ولی، حدیث باید تو این عملیات می‌بود.. این اتفاق.. این اتفاق براش می‌افتاد.. جلو آمد و به راحله نزدیک تر شد.. - ما نمیتونیم جلوی تقدیر خدا بایستیم.. هیچ وقت از حکمت کارهاش خبر نداشتیم و نداریم.. - تقدیر خدا اینه که حدیث تو ۲۴ سالگی بزاره بره؟؟؟ عمار من نمیتونم.. بدون حدیث نمیتونم.. من هنوز با رفتن تو کنار نیومدم.. چجوری از حدیث بگذرم...؟؟ دست عمار رو گرفت.. چه خوب است که در خواب فاصله ها رنگ می بازند..! - من حدیث رو پس میگیرم..! بدون حدیث از اینجا بیرون نمیرم.. عمار انگار که نمی‌توانست بماند.. - من وقت ندارم.. باید برم..! - عمار صبر کن!! کجا داری میری..!؟ راحله دنبالش رفت.. در عرض چند لحظه خود را در حرم امام رضا علیه السّلام دید.. اما هر چه گشت، عمار را پیدا نکرد.. لحظاتی گذشت.. شاید هم ساعاتی.. هر چقدر که بود طولانی بود.. سرش را بلند کرد و با چشمانی بارانی به درخشش گنبد خیره شد.. این نور، تنها پناهگاه در شب تار است.. و سخن هایی که بر زبان جاری نمی‌شود.. هرچه هست را در چشمان نمناک باید جستجو کرد.. و چه خوب که یار ما، سخنان را از چشم ها میخواند و نیازی به گفتن نیست.. نغمه ی چشمان مادری هراسان، برای دختری که سرنوشتش مبهم است.. قطرات لرزان اشک، چونان باران جاری هستند.. چشمانش اما لحظه ای از گنبد برداشته نمی‌شود.. هر چه هست را باید از این آستان تمنا کرد که جای دگر خبری نیست.. تو چه میدانی که معنای آشوب دل مادر چیست.! در میان گیسوان پریشان آسمان، تنها ماذن نور همین حرم است و بس..! نوری در ظلمات و تاری عالم..! ... •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• لینک پرش به قسمت اول: --↻➣ https://eitaa.com/Hlifmaghar313/16649 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @Hlifmaghar313 •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌