eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
307 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا $ خیلی خوب علی.. حالا اینقدر لوسش نکن😂!! ¤ رسول ... معلومه خیلی بهش سخت میگذره.. اذیتش که نکردی😗چون میدونی کا اگر اذیتش کنی چی در انتظارته😁!! $ من غلط بکنم🤣.. من انقدر هوای رها رو دارم که نگو .. دستم رو گذاشتم رو گردنش اشکاش رو پاک کردم.. مگه نه رها خانم😉 رها خندید😄 ¤ اللهی من فدای اون صدای خنده هات برم آبجی جونم☹️خدا لعنتت کنه رسول که تو منو از رها جدا کردی😤🙁 $ به من چه خودش آویزون من شد😂 % اِ.. رسول😂 اسم آقا محمد روی صفحه گوشی اومد... $ علی.. محمد.. آقا محمد پشت خطه .. بعدا زنگ میزنم ¤ باشه... خداحافظ جواب دادم😍 $الو سلام آقا € سلام رسول.. بپر دم در😀 $ چش.. چش.. رفتم دم در .. رها هم اومد.. € سلا.. $🧐😐😐؟!! %😔😢🙁؛ € رسول.. تو باز اشک رها رو در آوردی😡😠 $ نه آقا.. این رها خانم خیلی احساساتیه... صدای علی رو که شنیده دلش تنگ شده 😘😜 € راس میگی؟! آخی.. حالا بعد از ماموریت جدید رسول.. حتما برید یه سر بزنید بهشون☺️ $ چشم آقا % چرا نمیایین داخل😃 € باید برم دخترم.. سر فرصت😉 اقا رسول این کلید مارو بده😀 $ بفرمایید آقا... € کاری ندارید😀مراقب خودتون باشید. خدانگهدارتون😊 $% خداحافظ😃
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان ✨امنیتی ✨ با آقا محمد رفته بودیم پیش یه دختره به اسم سمیه . قرار بود کار گذاری دوربین رو یادم بده. خیلی سخت هم نبود ! چهار تا سیم کوچیک بود . ۳ ساعت بعد تقریبا یاد گرفته بودم ، ولی بازم سرعتم نسبت به سمیه خیلی کم تر بود . سمیه:چند بار دیگه تمرین کنی کامل یاد میگیری . نرگس:واقعا! پس سرعتم چی ؟ سمیه:سرعت مهم نیست ، مهم جای مناسب دوربینه ، اگه جاش مناسب باشه حتی با ۱ دوربین هم کارمون راه میوفته . نرگس:واقعا؟ سمیه:آره، باید از آقا محمد بپرسم که قراره چند تا دوربین کار بزاری ،یه لحظه وایسا،آقا محمد... محمد:بله؟ سمیه:برای ماموریت چند تا دوربین باید کار بزاره ؟ محمد:یکی تو پذیرایی ، یکی داخل تراس ، یکی هم داخل آشپزخونه . سمیه:پذیرایی که سخت نیست ، آشپزخونه هم هیچی ولی تراس چرا؟ محمد:ممکنه اونجا هم بره ! سمیه:با این حال کار کمی سخت میشه . نرگس:خودمو میزنم به تنگی نفس و میرم داخل تراس ! محمد: آفرین؛این خوبه سمیه:پس اونم درست شد،ممنون. محمد: به کارتون برسید . چند بار دیگه هم امتحان کردم و کالا یاد گرفته بودم. وقتی رفتم خونه خیلی خسته بودم. آقا محمد ۳ تا دوربین بهم داده بود تا وقتی تونستم داخل خونش برم وصل کنم . باید از همین الان رابطم رو باهاش بهتر میکردم . برای همین رفتم و یک ظرف خورشت قیمه براش بردم . وقتی منو پشت در دید شکه شد گفتم نرگس:سلام عزیزم خوبی؟ بلیک:س.سلام ممنون کاری داشتی؟ نرگس:برات غذا آوردم، گفتم اگه بوی غذا بیاد و دلت بخواهد گناه داره . بلیک:ممنون ، چی هست؟ نرگس:اسمش خورشت قیمه است . بلیک:واقعا؟ ممنونم عزیزم . نرگس:امیدوارم خوشت بیاد ! بلیک:ممنون . نرگس:نوش جان ، خدا حافظ. رفتم داخل و چند تا نفس عمیق کشیدم ... پ.ن:سم توش نباشه !😂 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: صدای در خونه اومد ! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م