eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
297 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
ان شاءاللّٰه همه مون مثل شهدا از جمله شهید نوید عاقبت بخیر بشیم✨
مشارطه: براۍ ترڪ صفات بد از این طریق باید استفاده ڪرد☺️ مثلاً صبح که از خواب بیدار شدم، تصمیم بگیرم دیگه دروغ نگم، و با خودم شرط کنم دیگه دروغ نمےگم،صبح پنج دقیقه جلوۍ آینھ چشم در چشم بـه اسم کوچڪ خودم رو صدا بزنم و بگم امروز دروغ نمےگم و چند دقیقه تڪرار ڪنم⚡️
محـاسبـه: شب موقع خواب ڪه شد بشینم حساب ڪنم ببینم امروز چندتا دروغ گفتم ، دقیق حساب و ڪتاب ڪنم و یڪےیڪے بنویسم..
این مبحث برگرفته از دستنوشته ی شهید🙂☝️🏻
براے ترڪ هر گناه ارڪان اربعـه رو این قدر ادامه بدم تا در من تثبیت بشه، حداقل چهل روز براۍ هـر گناه انجام دادم و نشد ، باید از اول شروع ڪنم ان شاءاللّٰه و خسته نشم🌿
🌸خودسازی ارڪان اربعه داره : ⇓ ⇓ ⇓ 1_مشارطه✨ 2_مراقبه🍃 3_محاسبه🍂 4_معاقبه🌻
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ بچه‌های تیم هر کدوم سرشون به کارشون گرم بود... زینب آروم از جاش بلند شد و رفت سر میز زهرا... زهرا:سلاااام چه عجب یادی از ما کردی... زینب: من که همیشه به یادتم... زهرا: بله بله درست می‌فرمایید، حالا واقعا چیکار داری؟ زینب: کار خاصی نداشتم... یاد بچگی‌هامون افتادم... زهرا: آه یادش بخیر... یادته یه بار تو مدرسه به همه گفته بودیم دخترخاله‌ایم؟ زینب: آره همه ام باور کردن... یادته آرزومون چی بود؟ زهرا: اینکه رانندگی بلد باشیم ماشین و گوشی داشته باشیم... از پدرامون کارتشونو بگیریم یک هفته با هم بریم سفر... زینب: اما الان همه‌ی اون چیز ها رو داریم... به جز یک چیز... زهرا: آره همه رو داریم به جز آرزوی کودکانه دیگه اون فکر رو نداریم... زینب: زهرا ما بزرگ شدیم، آرزوهامون هم بزرگ شدن... زهرا: ما دیگه اون بچه کوچک نیستیم ما الان دیگه خیلی با قبل تفاوت کردیم ما الان سربازگمنام‌امام‌زمان‌عجل‌الله هستیم... زینب: راهی که ما توش قدم گذاشتیم لبریز از سختی هاست... زهرا: اما این سختی ها می ارزه به یه لبخند امام‌زمان عج ❤️ زینب: وقتی به این غکر می کنم که تو این نا امیدی امید امام‌زمان‌عج هستیم نیرو می گیرم... بشری: می بینم که دوتا رفیق قدیمی گرم صحبت هستید.... زینب: آره یاد بچگی‌هامون افتادیم زهرا: ببین حلال زاده چه به موقع اومدی.. دیگه نیاز نیست خودم برم بشری: کجا میخواستی بری مگه ؟! زهرا: جای خاصی نبود قرار بود برم سر میز آقامهدی هاردم رو ازشون بگیرم... زینب: که همسر گرامیشون از راه رسیدند... بشری: باشه فقط تا جایی که یادمه بزرگتر به کوچکتر دستور می داد... زهرا: اولا که بفرما کارت رو بکن عجله دارم... دوما دوسال همش بزرگتری ازم... مهدی داشت فایل بازجویی نوری رو گوش می‌کرد بشری: اهم اهم سلام علیکم مهدی: بله بفرمایید بشری: عه مهدی.. دستش رو جلوی صورت مهدی تکون داد مهدی: بشری تویی... علییک سلااام کاری داشتی؟! بشری: بله کار داشتم اومدم هارد زهرا رو ازت بگیرم... مهدی: هارد خانم عارف.... هارد امممم آها اینجاست بفرمایید.... بشری: ممنونم مهدی: سلام برسون بشری: اونوقت به کی؟! مهدی: نمیدونم به هرکی دلت خواست... بشری: از دست تو •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
بچه هاااااا یه خبر خوووووب بالاخره این ناشناس باز شد
گاهی نصفِ غصه‌هامون بخاطر اینـه که بـاور نـداریـم اگـر خـدا بخواد، میشه :) + با خدا میرقصانم تمام دنیا را به سازِ آرزوهایم !👩🏻🧡'
بندھ خدایی میگفت تو قنوت میگم: خدایا این کفِ دست؛ اگر مو دارھ بِکَن ! ما هیچی نداریم. خودت ڪاسه‌مونو پُر کن˘˘💙
002007.mp3
92.3K
خدا بر دل‌ها و گوش‌هایِ آنان مُهر نـهادھ و بر چشم‌ هایشان پردھ‌ای است؛ و عـذابِ بزرگی در انـتـظار آن‌هاست !🔥 ↵ بقره/۷
منم جدی گفتم.. بیخود میکنی بری😐✨