eitaa logo
حُره
794 دنبال‌کننده
440 عکس
37 ویدیو
2 فایل
با خط نستعلیق " لونه " آدمی‌زادها نیاز به شرح بیش‌تری دارن، نظر تو چیه عزیزم؟ https://daigo.ir/secret/9831655107 🪽
مشاهده در ایتا
دانلود
راستش و بخوای خیلی می‌پسندم این رو که وقتی تویِ دختر یه عکس از خودت استوری می‌کنی کلی دخترخانم نازنازی می‌آن ریپلایِ [ 🔥، ❤️‍🔥، 🫦 و... ] می‌زنن. اصلاً خیلی nice ئه. خیلی🎀.
رحمت بی‌منت خدا. دونه‌های برف نازنازی. نازنازی.
دوست دارم از کل ۳۶۵ روز سال نصفش برای اردیبهشت باشه مابقی برای مهر. /
می‌خوام که بزنم بیرون و قهوه به دست عکس بگیرم و استوری کنم که " rainy night ". بعد کل مسیری که طی کردم رو مجددا پیاده طی کنم. رسیدم که خونه از پا درد خوابم نبره. تو چه‌طور عزیزم؟
حُره
می‌خوام که بزنم بیرون و قهوه به دست عکس بگیرم و استوری کنم که " rainy night ". بعد کل مسیری که طی ک
چه عجیبه آدمی‌زاد بودن. به عنوان یه برون‌گرای شدید اجتماعی دارم صحبت می‌کنم؛ در عین این‌که ۹۰ درصد آرامشت رو مدیون تنهائیت هستی بابت همون ده درصد هم زخمی هستی و زیلی. چیه این اجتماع. کی به کیه؟ تنهایی گریه کن، تنهایی بخند، تنهایی قوانین بشر رو تغییر بده، تنهایی رویه زندگیت رو عوض کن، تنهایی، تنهایی همش تنهایی.
خداجون داری چی‌کار می‌کنی با قلب من؟ هوا رو که می‌بینم این " آخیش " ئه از تهِ دلم خیلی خیلی ناخودآگاه می‌اد. اسپرسو و کوکی، کروسان و قهوه، بوی پوست نارنگی، لاک cherry، بارونای پشت سر هم. قربونت برم خداجون معلومه که آخیش داره.
عزیزم از خودم بشنو. آدمی‌زاد بی‌آغوش هیچ‌وقت تلف نمی‌شه. فوق فوقش اینه که یادش می‌ره توی اجتماع زندگی می‌کنه. فوق فوقش اینه یادش می‌ره که بغل و ماچ و این حرفا چاشنی‌ان برای بقا. مثل چاشنی برای قرمه‌سبزی که اگه نباشه رقیقه و بی‌طعم. آدمی‌زاد بی‌آغوش تلف نمی‌شه، فقط گاهاً یه سری چیزا رو فراموش می‌کنه. همین عزیز نرگس، همین.
دلم می‌خواد به هنگام مواجهه با آدمای مهربون کله‌هاشون و بگیرم و محکم بوس‌ بوسی‌شون کنم. چه آدمی‌زاد خوبی‌ای تو. چه آدمی‌زاد خوش‌قلبی‌ای تو. بیا قورتت بدم حل شی تو من آدمی‌زاد مهربون
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
وقتی از یه موضوعی ناراحت میشم، تا چند ساعت به صورت هیچکس، نمی‌تونم نگاه کنم. به صفحات رندوم یه کتاب نگاه می‌کنم، به صفحه گوشی، به آسمونِ نه چندان تمیزِ تهران، به شبکه چهار صدا سیما، به مورچه رو آسفالت، به هر چیزی نگاه میکنم اما به صورت آدما نه. انگاری که منتظرم اشیاء زبون باز کنن و با در جادویی مثل آلیس در سرزمین عجایب به دنیای اونا وارد بشم و از آدما فاصله بگیرم. یه فاصله خیلی خیلی دور.
با پادکست آریانفر گریه می‌کرد و زمزمه می‌کرد. " تو نمی‌دونی یعنی چی، حق داری. آدمایی که از شیشه حساس‌ترن چه‌جورین ". آره عزیزم. این شیشه‌ایان که منتظر می‌مونن تا سنگیا خورد و خمیرشون کنن و بعد تیکه‌های خودشون و بریزن تو دامن‌شون و منتظر یه سنگیِ دیگه.
قدرت صداها رو دست کم نگیر. یه فایل سر جمع هفت دقیقه‌ای پرتابت می‌کنه جایی که نباید عزیزم.