صبحانه با شهیدان
#خاطرات_شهید
●جمعیت زیادی روبرومون ایستاده بود. تعدادشون خیلی بیشتر از ما بود. بعضی هاشون آموزش دیده بودند و آماده هر اقدامی بودند.
بچه های ما حسابی خسته شده بودند. بعضی هاشون عقب تر از ما بودند و هنوز به ما نرسیده بودند.
من و حاج محمد و برادر خانمش روبروی جمعیت ایستاده بودیم. اوج درگیری های فتنه 88بود.
●حاج محمد گفت: باید یه کاری کرد.
انگار که فکری به ذهنش رسیده باشه، با تمام توان و صدایی که داشت فریاد زد: یا حیدر!
جمعیت روبرو حسابی وحشت کردند و شروع کردند به عقب نشینی. حسابی گیج شده بودند. بچه های خودمون هم از عقب رسیدند و تونستیم همه رو متفرق کنیم.
اون روز خود حضرت حیدر بهمون مدد کرد...
✍راوی: دوست شهید
#شهید_محمد_پورهنگ🌷
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
لعنه الله علی الاسرائیل(باند تروریست جنایتکار)
↶【به ما بپیوندید 】↷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
لینک گروه هیئت شهدای مدافع حرم بروجرد در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/JrOnFm7Z3lC2hkn8Ch8Fpj
لینک کانال هیئت شهدای مدافع حرم بروجرد در ایتا
https://eitaa.com/H_borojrd