تو از جنس منی جانم
جنس مرغوب مغز و زبان
در طباخی چشمهایت
حرف ها را باید شنید جانِ من
زبان را میزنی بر بدن و لب میگُشایی برای من
من مغز میخورم تا در هوای سخنانت ، مخزن افکارم رگ به رگ نشود و جان نسپارم .
- حامیم -
- حامیم -
- تو آن شیرینیِ تلخی!..
گفتمت رویای شیرینی جانم
گفتی شیرینی زیاد دل را میزند .
به سُخره گرفتی منه شیرین سخن را
بُگذریم
در تلخی روزگارت شیرینی چند؟
- حامیم -
- شما پای دردُ دلِ کسی هم میشینید؟!
+ کسی باید پای درد و دل ما بشینه که بتونه دردمون رو دوا کنه ؛ وُ جز خدا چه کسی درمانگره؟
بله آدمها در بهترین حالت مُسَکن دردهای ما هستن نه درمانگر جانم .
- حامیم -