eitaa logo
✨𝑯𝒂𝒂𝒎𝒊𝒎|حامیم✨
358 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
687 ویدیو
8 فایل
به‌نام‌حامیِ‌حامیم:) فعالیت‌از‌پسر‌خدا✨️ شروع‌نو1403/11/7🤍 کد فن ایتامون : 092 🎟 آیدیم‌در‌خدمتم ؛) @Butterfly_1991
مشاهده در ایتا
دانلود
PART 123 🌱 ROMAN FASELEH 🍀 HAMI ✨: THREE MONTH LATER ⏱: با تابش شدید نور خورشید چشمامو باز کردم . دستی روی شکم گندم که حالا یکم بزرگتر شده بود کشیدم . امروز جنسیتش معلوم می‌شد . امروز می‌فهمیدم کوچولوم چیه 🥺 با خوشحالی و ذوق پتو رو پس زدم و پاشدم رفتم سمت آشپزخونه و چایی رو ریختم تو قوری و گذاشتم دم بکشه . در همین حین رفتم به بادکنکای صورتی و آبی که توی هال با نظم یه راه خوشگل درست کرده بودند نگاه میکردم . امشب تو این جایگاه میفهمم بچم چیه . دوتا بادکنک مشکی روی میز بزرگ قرار داشتن که یکیشون داخلش کاغذ های صورتی بود به معنی اینکه بچه دختره . یکیشون کاغذ های آبی داخلش بود که یعنی بچه پسره. ولی چون بادکنکا مشکی بودن نمیتونستم داخلش رو ببینم . کتری که جوش اومد رفتم میز و چیدم و رفتم سراغ بیدار کردن گندم . سخت ترین عملیات ، بیدار کردن این وروجک بود . از بس که خوابش سنگینه . من : گندمک ؟ گندم : هوممم 😴 من : گندمی ؟ گندم : بعله ؟ 🥱 من : پاشو صبحانه بخور . گندم : حامی ولم کن تازه ساعت ۷ صبحه . من : خو شما ساعت ۸ وقت سونوگرافی داری خانوم محترم😐 با هزار تا نق نق پاشد رفت سمت سرویس . اومد نشست جلوم که با صدای ناراحت گفتم : هعی خدایا تورو به همین برکت قسم لطفا بچم به مامانش نره . لطفا اینقدر قر قرو نشه 😢🤲🏻 گندم نون رو پرت کرد تو صورتم و گفت : هوییییی الان قُر قُرو رو با من بودییییییی ؟ خیلی بدیییییی . یادت باشه بچت تو شکممه 😌😏 با خنده به صبحونه خوردنم ادامه دادم و تا آخرش هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد . ساعت ۷ و نیم رو نشون میداد . من : گندم بدو آماده شو دیر میشه الان . گندم : باشه . ... جلو در مطب پیاده شدیم و دست تو دست هم وارد مطب شدیم. همون لحظه علیرضا زنگ زد علی : ........ من : آره آره جانا کلید و داره . علی : ......... من : باش . ناهار و نمیایم شما راحت کارای جشن امشبو بکنید . علی : ........ من : ایشالا . فعلا .... گندم : چی میگفت ؟ من : هیچی درباره جشن امشب صحبت می‌کرد. تو برو داخل اتاق خودتو آماده کن تا دکتر بیاد . گندم : تو هم بیا . به دنبال گندم رفتم تو اتاق و رو تخت دراز کشید . هر ثانیه واسم عین چند سال می‌گذشت. صبرم سر اومده بود . هیجان داشتم . ولی باید تا شب صبر میکردم 😭 دکتره از اونجایی که یکی از دوستای گندم بود ، امشب اون هم دعوت بود و قرار بود اون مشخص کنه بچه چیه . WRITING BY TARANNOM ✍🏻
تم جشن تعیین جنسیت مربوط به پارت
عزیزان امروز پارت دادم و از کار کردن دست کشیدم ولی واقعا فردا رو نمیتونم پارت بدم . من رو ببخشین 🤍 این چند روز تا ۱۳ یزره درگیرم . ببخشید مرسی که درک میکنید 🤍
تایم🙃
عمل به قول آمار فعلی 352 آمار 399 خزش میکنم
جواب این حرفتو نمیدم چون اندازه ی مورچه هم این حرفت برام ارزش نداره خداروشکر میکنم که این کانالی که از نظر تو کمه ممبر هاش هوامو دارن و همه جوره کنارم بودن با همه خوبی ها بدی ها و اینکه من دنبال این نیستم که ممبر های چنلم زیاد باشه من این کانالو به عشق حامیم زدم توهم با این حرفت ادب خودت رو نشون دادی و امیدوارم هرچی زودتر از فندوم بری بیرون چون حامیم به همچین فن های عقده ای مثل تو نیاز نداره
✨𝑯𝒂𝒂𝒎𝒊𝒎|حامیم✨
جواب این حرفتو نمیدم چون اندازه ی مورچه هم این حرفت برام ارزش نداره خداروشکر میکنم که این کانالی که
عزیز دلمممم اولا حامین نه حامیم.😂 شما اول برو ادبیات فارسیت و درست کن بعد بیا من در خدمتم🫂 بعدشم ممبر خوب باشه کم و زیادش مهم نیست. راستی دلم برای فندوم سوخت که تو اومدی و جای یک نفر رو گرفتی🦦 ادبیات فارسی یادت نره❗️