eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
470 عکس
73 ویدیو
64 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت‌های آمریکا قسمت سیزدهم (مراقبت از سکس در مدارس) هرچند در مدارس ابتدایی از همان آغاز آموزش‌هایی وجود داشت که بچه‌ها را برای پیدا کردن رفیق یا رفیقه ترغیب می‌کرد (در این آموزش‌ها هم از نمونه‌های حیوانی استفاده می‌شد)، و هرچند ارتباطات غیراخلاقیِ زیادی بین دختران و پسران در مدارس (در دوران بلوغ) و آمارهای نگران کننده‌ای از وضعیت دختران (مخصوصا) در مقطع دبیرستان وجود داشت، با همۀ اینها، مراقبت مستمری نیز از ناحیه معلمان و مربیان پرورشی نسبت به همین روابط جنسی وجود داشت. یکی از دختران هم‌کلاسیِ محمدمهدی (پسرم) در پیش‌دبستانی، پسرم را بوسیده بود. معلمِ مهدی (خانم روگِنایزِر) فکر کرده بود که مهدی آن دخترخانم را بوسیده، برای همین نیز خانم روگنایزر محمد مهدی را توبیخ کرده بود. توبیخ پسرم در این موضوع برایم بسیار جالب بود. چنین مراقبت‌هایی البته محدود به مدرسه‌ها نبود، در دانشگاه هم کم و بیش همین توجه وجود داشت. یکی از اساتید دانشگاه ویرجینیا به خاطر ارتباط جنسی با یکی از دانشجویانِ دختر از دانشگاه اخراج شده بود. مثالهای دیگری در ذهن دارم که تفصیلش لازم نیست. شاید بخاطر همین قواعد بود که به رغم زمینه‌های فساد در فضای دانشگاه، تمرکز علمی در دانشگاه تحت تأثیر روابط سکسی یا نگاه‌های سکسی و یا حتی حرف‌های سکسی قرار نمی‌گرفت. چنین قواعدی کم و بیش بر مسئله آرایش خانم‌ها در فضاهای دانشگاهی نیز حاکم بود. اساسا جز در جلسات رسمی، که خانم‌ها آرایش مختصری داشتند، در فضای کلاس و کار، دانشجویان و اساتیدِ خانم تقریبا هیچ آرایش نمی‌کردند. به بیان دیگر، هرگز آرایش و سکس معنای مدرن‌بودگی و فرهیختگی نداشت. به نظرم نکتۀ آرایش در غرب و مقایسه آن با ایران نیز یکی دیگر از تفاوت‌های «غرب مانده در غرب» و «غرب آمدۀ به شرق» بود. در این موضوع، خانم رُز (که یک دانشجوی آمریکایی بود و زبان فارسی را خوب می‌دانست و سفری هم به ایران داشت) تعجب می کرد که چرا برخی خانم‌های به ظاهر مدرن در ایران فکر می کنند که همیشه باید make up کرد و شخصیت یک زن را هم به کمّ و کیف آرایش او می سنجند.   زنان در دانشگاه ویرجینیا (تأکید می‌کنم در دانشگاه نه در مرکز شهر) برخوردار از آتوریته و اقتدار بودند. آتوریتۀ آنها نوعا نه به خاطر جاذبه‌های جنسی‌شان، بلکه بیشتر بخاطر قابلیت‌های علمی‌شان بود. تقویت بُعد علمی و توانایی اجتماعی‌ِ زنان موجب می‌شد آنها در مسائل جنسی هم کم و بیش مصونیت پیدا کنند. بخشی از نبود مزاحمت های سالنی به خانم ها در دانشگاه هم نه به موجب حمایت پلیس (قانون) از زنان بود، هرچند قانون در حفظ نظم در آمریکا بسیار مهم بود (اساسا امنیت در آمریکا قانونی است و نه اخلاقی)، بلکه بخشی از این مصونیت، حاصل شخصیت علمی زنان  بود که نقش جنسی آنها را هم تحت تاثیر قرار می‌داد. @Habibollah_Babai
کتاب "تمدن و جهانی شدن" مجموعه مقالات مربوط به "نسبت تمدن و جهانی شدن" به همت "پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی" و به اهتمام "گروه مطالعات تمدنی"، با ترجمه دکتر نوروزی و خانم دکتر خاتمی‌نیا از چاپ خارج شد. پشت جلد کتاب 👇👇 @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت چهاردهم (فرهنگ do it yourself) اولین جمعه در «موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ» جیمز هانتر رئیس موسسه را دیدم و نیم ساعتی با هم گفتگو کردیم. همین‌که نشستیم با هم گپی بزنیم، هانتر گفت بریم با هم یک قهوه بگیریم. با هم رفتیم از «کافی‌شاپِ اعضای هیئت علمی» که خارج از موسسه هم بود قهوه گرفتیم و برگشتیم موسسه تا به گفتگو ادامه بدیم. اینجا اولین نقطه‌ای بود که دیدم موسسه آبدارچی ندارد. بعدها در جاهای دیگر و موسسات دیگر دیدم اساسا چیزی به نام آبدارچی وجود ندارد. آبدارچی نداشتن ذیل فرهنگ عام‌ترِ «do it yourself« (کار خودت را خودت انجام بده) بود. این جمله از جهاتی بسیار سازنده و تعیین‌کننده بود و من محتوای آن را ابتدا با برخی از روایات اخلاقی مانند «به دیگران اتکا نکنید و لو برای قطعه چوب مسواک» یکی می‌گرفتم. بعدها فهمیدم بین این گونه روایات در اسلام با فرهنگ فردگرایی تفاوت‌های زیادی هست. در کتاب new individualism دیدم که فرهنگ do it yourself را از همین منظر نقد کرده بود و آن را به عنوان یکی از مظاهر فردگرایی رادیکال دانسته بود. در معنای رادیکال از فردگرایی، مفهوم do it yourself این است که «کار تو مربوط به خودت است و ربطی به من ندارد». این معنا از فردگرایی را بعدها در برخورد با برخی از دوستان آمریکایی به وضوح مشاهده کردم که حتی گاه از برخی مشکلات من باخبر بودند ولی هیچگاه کمکی را تعارف نمی‌کردند. در مقابل، همین که به یکی از دوستان ایرانیِ مقیم آمریکا تماس گرفتم و گفتم که ماشین‌ام پنچر شده، فورا خودش را به من رساند و من تعویض لاستیک ماشین را اولین بار از ایشان یاد گرفتم.  @Habibollah_Babai
همایش "چالش‌های تمدن غرب" دانشگاه معارف بیروت با حضور اساتیدی از مصر، ایران، لبنان، تونس، عراق، یمن، و الجزایر @Habibollah_Babai 👇👇
پیام کاربران عراقی به پاپ: دستی که از کیان مسیحیت در دنیای اسلام دفاع کرد! @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت پانزدهم (سمینارهای روز جمعه) یکی از نکات بسیار ارزنده در موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ، سمینارهای روز‌های جمعه بود. هر یک هفته‌درمیان روزهای جمعه سمیناری برگزار می‌شد که در آن همه اعضای موسسه که از رشته‌های مختلف علمی فلسفه، جامعه‌شناسی، تاریخ، الهیات، سیاست و اقتصاد بودند، شرکت می‌کردند. نکته مهم در این سمینارها، موضوع واحدی بود که همه جلسات روزهای جمعۀ یک سال برآن موضوع تمرکز می‌کرد. مثلا سال 2007-2008 موضوع «تقلیل‌گرایی» محور تمامی سمینارهای جمعه بود. روش کار بدین شکل بود که هر دو هفته یکبار، یکی ازاساتید دپارتمان‌های مختلف را برای سخنرانی در موضوع «تقلیل‌گرایی» (در رشته مربوطه) دعوت می‌کردند (مثلا «تقلیل‌گرایی درتاریخ» یا «تقلیل‌گرایی در اقتصاد») و آنگاه بعد از اتمام سخنرانی اعضای حاضر درجلسه که از رشته‌های مختلف بودند وارد گفتگو با استاد مربوطه می‌شدند. این روند تا یک‌سال ادامه پیدا می‌کرد. سال 2008-2009 این موضوع از «تقلیل‌گرایی» به «مدرنیته متأخر» (Late-Modernity) تغییر یافت. این بار سخنران‌های علمیِ روزهای جمعه از دپارتمان‌های مختلف برای سخنرانی در مورد «مدرنیته متأخر» دعوت می‌شدند و دوباره اعضای موسسه با ایشان شروع به گفتگو می‌کردند. جلسات جز ناهارِ ساندویچی هم هزینه دیگری نداشت، جلسات ضبط نمی‌شد، و گفتگوها در متن جلسه و در حاشیه جلسه نیز بسیار سازنده بود.   این روش را من به ریاست محترم پژوهشگاه‌مان در قم در سال 1385 پیشنهاد داده بودم و یادم است که موضوع پیشنهادی‌ام هم موضوع «عقلانیت» بود، تا نخبگان پژوهشکده‌های مختلف موضوع مشترکی را محور گفتگوهای هفتگی قرار بدهند. بدین‌سان هم موضوع «عقلانیت» عمق پیدا می‌کرد و هم ارتباطات علمی و بین رشته‌ای به خوبی شکل می‌گرفت. ولی خب زمینه‌های اجرایی این پیشنهاد آن موقع وجود نداشت و من مثل بسیاری از پیشنهادات دیگرم از طرح و پیگیری‌شان پشیمان شدم.  @Habibollah_Babai
42.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅دیدار با اصحاب قلم- دکتر حبیب الله بابایی 💠معرفی کتاب :کاوش‌های نظری در الهیات و تمدن تماشا کنید 👤نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی ⬅️تهیه‌کننده: پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی؛ چاپ اول؛ قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، بهار 1393، 604ص رقعی.
دو نکته در مورد سفر پاپ به عراق اگر قرار باشد پرچم «برادری انسانی» در جهان اسلام بلند شود، و اگر قرار باشد این پرچم نیز به دست مسیحیان بیافتد، آن را باید به دست مسیحیان شرق داد و نه مسیحیانِ غرب. اساسا دستگاه مسیحیت در واتیکان نه الهیات اخوت بین‌الادیان را می‌تواند پشتیبانی کند، و نه مسیحیت کاتولیک، تجربه و توان برقراری چنین اخوتی را در تاریخ خود دارد.  به نظر می‌رسد مسیر دعوت به برادری و همزیستی بین الادیان نیز نه از غرب به شرق، بلکه از شرق به غرب است. شرق هم تاریخ این گونه از زیست بین‌الادیانی را در خود دارد و هم الهیات‌اش زمینه‌های همزیستی بین‌الادیانی را در بردارد (نگاه کنید به مقالۀ «اخوت انسانی در اندیشه آیت الله جوادی آملی و ظرفیت‌های آن در اخلاق جهانی»). از سوی دیگر، به نظر می‌رسد واتیکان بیش از آنی که به مسلمانان و یا حتی به برادران دینی ارتدوکس و حتی کاتولیک خود در روسیه و عراق و ترکیه نزدیک باشد، به نظام سرمایه‌داری و دستگاه استعماری در غرب نزدیک‌تر است. در وضعیت جنگ و آشوب در دنیای اسلام، آنچه که از بی‌خانمانی مسلمانان عاید نظام سرمایه‌داری در اروپا می‌شود کمتر از عایدی کلیسا از آوارگی مسلمانان نبوده است. نظام سرمایه‌داری از آواره‌های مسلمان کارگرهای ارزان (بردگان جدید) می‌خرد و مسیحیت از پناهنده‌های عرب انبوهی از نومسیحیان درست می‌کند (نگاه کنید به فرایند تغییر دین مسلمانان به مسیحیت در میان پناهندگان سوری، عراقی، و فلسطینی در اروپا و آمریکا). آوارگی و جنگ و خشونت برای مسیحیت، آورده‌های دینی و اقتصادی زیادی داشته است و این برای آیندۀ جمعیتیِ مسیحیت که پاپ از آن واهمه دارد(پیش‌بینی‌ها در تساوی جمعیت مسلمانان و مسیحیان تا 2060) بسیار سرنوشت ساز است. شاید سرّ اینکه پاپ دیدار خود از تشیع را از نقطه‌های ضعف تشیع شروع کند، نیز در همین نکته نهفته باشد؛ چرا که آوردۀ سرزمین‌های فقر و فلاکت برای مسیحیت همیشه بیشتر بوده است تا سرزمین‌های مقتدر و مستقل.  @Habibollah_Babai
همایش بین المللی گام دوم انقلاب به اهتمام دفتر تبلیغات اسلامی با موضوع «آیندۀ تمدنی ما» و با آثاری از محققان و اندیشمندان روسیه (الکساندر دوگین)، استرالیا (پیتر اندرسون)، ایرلند (احمت جونز)، لبنان (طلال عتریسی، محمود حیدر، شفیق جرادی، و محسن صالح)، مراکش (ادریس هانی)، ترکیه (حسن قناعتلی، حسین گونش، و محمد هادی مدنی، فرمان کیزماز، یشل کایا، و حسین ترک اوغلو)، آمریکای لاتین (سهیل اسعد و محسن ربانی)، عراق (علی العبودی)، یمن (سید زین العابدین الوزیر)، عمان (خدیجه اللواتی)، الجزائر (نورالدین بولحیه، سعاد الجزاریه)، امارات (فاطمه عبدالله علی)، کویت (حدید المحنا)، و ایران (محسن اراکی، سعید رضا عاملی، سید عباس صالحی، احمد مبلغی، محمد تقی سبحانی، ابراهیمی ترکمان، عنایت الله یزدانی، محمد هادی همایون و دیگران) برگزار شد. مجموعۀ حاصل از این مقالات و گفتگوها (مجموعه سه جلدی منتشر شده در بیش از 1500 صفحه) افق‌های جدیدی از ظرفیت‌ها و چالش‌های عینی تمدن را فرا روی پژوهشگران و کنشگران انقلاب در سطح جهان اسلام می‌گشاید و ادبیات تمدنی در گفتمان انقلاب و مقاومت را از ساحت مباحث فلسفی و الهیاتی به عرصه مطالعات میدانی و انضمامی در سطح جهان می‌کشاند.  @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت شانزدهم (فرهنگ "بو") ورودم به موسسه هر روز همراه بود با بوی تلخ قهوه. رفته رفته توانستم بوی تلخ قهوه را تحمل کنم و بلکه گاه از آن لذت ببرم، ولی همسایگی ما در محوطۀ کُپلی‌هیل در دانشگاه، یک خانواده برزیلی سکونت داشتند. روز‌های یکشنبه روز خوش آنها بود با غذاهایی که برای روز تعطیل‌شان می‌پختند، و البته برای ما روز مصیبتی بود که باید بوی غذای‌شان را تحمل می‌کردیم (هیچ وقت بوی غذای‌شان به مشام‌ام سازگار نیافتاد). البته من هم نمی‌دانستم که آیا بوی قورمه‌سبزی ما هم برای آنها این مقدار عذاب‌آور است یا نه؟ بهر حال اینجا فرهنگی بودن «بو» (یا حداقل بوی بد) را به خوبی درک ‌کردم. بدتر از آن در سفرم به چین بود که یکی از بدترین سفرهای غذایی‌ام بود. پیدا کردن یک غذای حلالی که مزه هم داشته باشد واقعا مسئلۀ روزانۀ ما بود و اگر غذای مناسبی به چنگ می‌آوردیم نمی‌دانستیم آن را به امید چه‌وعدۀ غذاییِ مناسبِ دیگر باید خورد؟ در این وضعیت گرسنگی، گذر از پیاده‌روهای شهر شانگهای، سوجو، و پکن از کنار رستوران‌های بدبوی چینی با غذاهای عجیب و غریب‌شان واقعا آزاردهنده بود که می‌بایست تحمل می‌کردیم. اینجا نیز فرهنگی بودن بوی بد را تا حدی بیشتر باید فهم می‌کردم.  @Habibollah_Babai
انقلاب اسلامی و مسئله‌ی تمدن - پروفسور ادریس هانی.pdf
7.55M
"انقلاب اسلامی و مسئله تمدن" گفتاری از پروفسور ادریس هانی (متفکر مراکشی) در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
آینده‌ی «مقاومت» در جهان اسلام - پروفسور تیم آندرسون.pdf
11.29M
"آینده مقاومت در جهان اسلام" گفتاری از پروفسور پیتر اندرسون (استرالیا) در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
انقلاب ایران، مقاومت و تحقق آینده پروفسور الکساندر دوگین.pdf
9.66M
"انقلاب ایران، مقاومت و تحقق آینده" گفتاری از پروفسور الکساندر دوگین از روسیه در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_912776317.pdf
8.58M
"تقابل دو نقشه تمدنی در جهان اسلام" گفتاری از شیخ شفیق جرادی از بیروت همایش بین‌المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_911077590.pdf
10.54M
"آورده‌های انسانی انقلاب اسلامی و آینده آن در امت اسلام" در گفتگو با پروفسور محسن صالح از بیروت در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_911080883.pdf
9.48M
"زنان مقاومت و آینده آنها در جهان اسلام" در گفتگو با سرکار خانم زینب شریعتمداری در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_914815434.pdf
2.14M
"حضور تشیع در عرصه بین الملل" در گفتار استاد محمد تقی سبحانی همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_914698880.pdf
2.02M
"ایران و چالش‌های علوم اجتماعی در جهان اسلام" مقاله‌ای از طلال عتریسی از دانشگاه معارف بیروت در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_914699303.pdf
2.1M
"متافیزیک غربشناسی در ستیز بین ایران و غرب" مقاله‌ای از محمود حیدر، لبنان در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت هفدهم (تدبیر خانه) زمانی برای موضوع رساله دکتری‌ام به بغداد رفته بودم و میهمان خانه یکی از دوستان عراقی بودم. ایشان جمله‌ای در مورد توانایی زنان عراقی گفت که «المرأه العراقیه مدبره» زن عراقی زنی مدبّر در زندگی است. ایشان به من گفت همۀ آنچه که شما سر سفره‌های ما می‌بینید دست‌ساختِ بانوان عراقی در خانه است. سخن ایشان نه در مورد همسر خودش، بلکه در مورد همه همسران عراقی بود. به نظرم این نکته (اهل تدبیر بودن مادران و همسران در زندگی) را باید یکی از شاخص‌های زندگی برتر و چه‌بسا یک تمدن به شمار آورد. ما چنین چیزی از زنان آمریکایی ندیدیم، اولا حال و حوصله میهمان را نداشتند، ثانیا بسیاری از آنها آشپزی بلد نبودند و بیشتر غذا از بیرون سفارش می‌دادند، و ثالثا به رغم داشتن فرزندان زیاد، فاقد تدبیر منزل و حتی گاه تمیزی خانه بودند. این را ما در منزلِ هاست (میزبان) خودمان در شب کریسمس و یا در منزل برخی از دوستان خود دیدیم، همین را همسرم در ارتباط با برخی از بانوان آمریکایی (حتی بانوان خانه‌دار) مثل خانم ماغن دیدند، همین‌طور چنین وضعیتی را از تعجب برخی از میهمانان آمریکایی‌مان مثل خانم کِلی از تمیزی خانه‌های ما و یا تعجب برخی دیگر از آنها مثل آقای پیتر از غذاهای خانگی ما هم می‌شد به وضوح دریافت. @Habibollah_Babai
یادداشت‌های امریکا قسمت هجدهم (نان و تاریخ) یکی از مشکلات مهم ما در اوایل حضور ما در آمریکا، مسئله «نان» بود که موجب شده بود چندین ماه معده‌درد بگیریم. به سختی می‌شد نان مناسبی را در بازار پیدا کرد و مدت‌ها همسرم مجبور بود نان را در خانه پخت کند. بعد از مدتی توانستیم از فروشگاه‌ افغانی در شارلوتسویل نان بربری پیدا کنیم، بعدها هم فهمیدیم یه ماشین، چهارشنبه‌ها نان «برکات» به شارلوتسویل می‌آورد. یک بار از یکی از دوستان مسیحی‌ام که شنبه‌ها از کلیسای کیندم‌هال (Kingdom Hall Church) برای مباحثه دینی‌ (قرآن و انجیل) به منزل ما می‌آمد، درمورد چرایی وضعیت نان درآمریکا سئوال کردم، ایشان وضعیت و کیفیت نان را در آمریکا به نظام سرمایه‌داری ربط داد. البته شاید سرعت تولید درنظام سرمایه‌داری اقتضای چنین کیفیتی را داشت، ولی من این مشکل را در آلمان (زمانی که کُلن بودم) در هتل مسیحیان بیبلیکان ندیدم. به نظرم مقایسه آلمان و آمریکا در امر غذا و نان را باید در تاریخ آنها جستجو کرد. اساسا تاریخ هر کشور و هر تمدنی وضعیت غذا و ارزش غذایی امروز آن را معلوم می‌کند. تنوع نان آلمانی در هتل‌های آلمان و کیفیت آن، آنچنان بالا بود که شما به سختی می‌توانستید از میز صبحانه دست بکشید. بخشی از این کیفیت به‌نظرم به تاریخ آلمان همچون تاریخ تمدنی ایران و عراق مربوط می‌شود و نه نظام سرمایه‌داری. به نظرم، تاریخ فرهنگ‌ها و تمدن‌ها نان و غذا را اصالت می‌بخشد، به آن تنوع می‌دهد، و سلامت آن را هم تامین می‌کند. @Habibollah_Babai
🔸گاندوی ترجمه‌ی کتب! 🔹 مافیای ترجمه کتب الحادی و شک‌گرایانه در ایران ✍️دکتر مهدی در یادداشتی در سایت شخصی خود به اشتباهات و دست‌های پشت پرده در ترجمه کتب اشاره نمود: برای مثال، «آنتونی فلو»، فیلسوف معروف غربی، یکی از ملحدان درجه‌یک در جهان شناخته می‌شد و مناظرات زیادی هم در این باب داشت که خیلی هم بازتاب خبری داشت. این شخص یک‌مرتبه به خدا بازگشت و الحاد را کنار گذاشت. خبر به این مهمی در ایران ترجمه و منعکس نشد! شاید بنده اولین کسی بودم که خبرش را در سمیناری در قم دادم. بعداً دیدم که فقط یکی از روزنامه‌ها، در دو سطر به آن اشاره کرده بود. سال‌ها بود که کتاب‌های ژان پل سارتر، نویسنده‌ی معروف فرانسوی، به فارسی ترجمه می‌شد. چقدر هم غرب‌زدگان ایرانی مرید او بودند. سارتر در آخر عمرش به خدا بازگشت و این را در مصاحبه‌ای با یک خبرنگار کمونیست متذکر شد. چنین موضوعی به هیچ وجه در جامعه‌ی ما منعکس نشد و کسی آن مصاحبه را ترجمه نکرد. در صورتی که این موضوع در یک مجله‌ی آمریکایی معروف منتشر شد. بقیه‌ی اخبار آن هم در غرب آمد، اما در ایران نه. برعکس، وقتی مثلاً یک کتاب الحادی از ریچارد داکینز منتشر می‌شود، بلافاصله ترجمه و چاپ می‌شود. با مجوز همین وزارت ارشادی که می‌گویند سخت‌گیری می‌کند، چاپ می‌شود! اما در نقطه‌ی مقابل، ده‌ها کتاب بر ضد این کتاب و با استدلال‌های علمی نوشته می‌شود، حتی یکی‌ از آن‌ها هم ترجمه نمی‌شود. بعضی از فلاسفه‌ی غربی حرف‌هایشان نزدیک به بعضی از مواضع فیلسوفان ماست، اما این کتاب‌ها اصلاً ترجمه نمی‌شود. مثلاً یک روز من داشتم در کتاب‌فروشی آکسفورد در قسمت‌های مختلفش چرخ می‌زدم. یک‌مرتبه سه کتاب دیدم که بر ضد نسبی‌گرایی منتشر شده است. می‌دانید که نسبی‌گرایی مکتبی است که منکر اصالت همه چیز می‌شود. اما من در آنِ واحد، سه کتاب روی آن میز دیدم. متأسفانه حتی یکی از آن‌ها هم به فارسی ترجمه نشده است. برعکس، تا دلتان بخواهد راجع به نسبی‌گرایی و پوچ‌گرایی و غیره در ایران کتاب ترجمه شده و مقاله نوشته شده است. http://mgolshani.ir/331/ @Habibollah_Babai
قسمت نوزدهم (دعوت از هانتر برای شام) یکی از راه‌های شناخت من از فرهنگ آمریکا، نشستن با اساتید و گفتگو با آنها بود. بدین منظور افراد مختلفی را برای شام یا ناهار به منزل دعوت می‌کردم. س شام یا ناهار گفتگوهایی صورت می‌گرفت که در دانشگاه و موسسه زمینه‌های آن وجود نداشت. یکی از این اساتید جیمز هانتر بود که به همراه خانم‌اش برای شام به منزل ما اومد. همسر هانتر قصه‌نویس بود و در قصه‌گویی هم مهارت داشت. قبل از شام، برای بچه‌هامون قصه جذابی را در بارۀ «کودکی که از مادرش خوشش نمی‌آمد» تعریف کرد (برنامه قصه‌گویی از برنامه‌های رایج در مدارس هم بود مثلا یه پیرمردی هر از چندگاهی با عروسک‌هاش می‌اومد Greer School و برای بچه‌ها قصه‌گویی می‌کرد). بعد از قصه خانم هانتر، سر میز شام نشستیم. همسرم شام ایرانی را همراه با طرح ایرانی آماده کرده بود. خانمم در تزئین سفره و طرح روی پلو نوعا از طرح بته‌جقه استفاده می‌کرد و این برای میهمانان ما از جمله هانتر و خانواده‌اش بسیار خوشآیند بود. پیش از این هم اشاره کردم که ارتباطات فرهنگی از طریق خوراک ایرانی یکی از رایج‌ترین و موثرترین ارتباطات ما با دوستانی از فرهنگ غیرایرانی بود. شبیه همین نوع ارتباط را ما در کنفرانس اخیر مطالعات تمدن در شهر سوجوی چین تجربه کردیم و دیدیم که گاه ارتباط و تعامل فرهنگی از طریق سوهان قم (دیپلماسی سوهان) می‌تواند موثرتر از روابط فرهنگی دیگر باشد.  @Habibollah_Babai