eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
460 عکس
72 ویدیو
61 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ دانشکده الهیات پردیس فارابی دانشگاه تهران و انجمن کلام اسلامی حوزه علمیه برگزار می کنند: ✒️ سلسله نشست های همایش ایمان و چالش های عصر جدید ✒️ نشست بیست و چهارم🔻 *چالش‌های قدیم و جدیدِ «ایمان» در فرآیند تمدنیِ ما* ✒️ســخنران: حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر حبیب الله بابایی؛ عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ⏰زمان: سه شنبه 1400/2/14 از ساعت 21 الی 22:30 👆لینک ورود به جلسه👇 https://marref.ir/ikq @Habibollah_Babai
نکته‌های قرآنی و تمدنی ۱۷ (عجله و سرعت) تفاوتی هست بین سرعت و عجله. سرعت (به مثابه یک امر پسندیده) به معنای پیش افتادن در کاری است که وقت آن رسیده و پیش افتادن در آن مُوجّه است. ضد کلمۀ «سرعت» در زبان عربی کلمۀ «ابطاء» و کُندی است که امری مذموم و ناپسند است. ولی عجله پیش افتادن در کاری است که وقت آن نرسیده و نباید در آن گام به پیش گذاشت (مثلا شتابزدگی در عملیاتی که هنوز لحظه آن نرسیده). ضد کلمۀ «عجله» در زبان عربی کلمۀ «الاناه» (یا حلم و تأنّی) است که امری پسندیده است.(المیزان ج 3 ص 385).  @Habibollah_Babai
نکته‌های قرآنی و تمدنی ۱۸ (ضعف نفس و ضعف اراده) «أَشْكُو إِلَيْكَ يَا إِلَهِي ضَعْفَ نَفْسِي عَنِ الْمُسَارَعَةِ فِيمَا وَعَدْتَهُ أَوْلِيَاءَكَ، وَ الْمُجَانَبَةِ عَمَّا حَذَّرْتَهُ أَعْدَاءَكَ» (صحیفه سجادیه، دعای 51)  خدایا شکایت می‌برم به تو از ناتوانی نفسِ خود از اینکه در آنچه که به اولیاء خود وعده کرده‌ای، شتاب بورزم، و در آنچه که دشمنانت را از آن برحذر داشته‌ای، دوری کنم. آنچه امام سجاد علیه السلام در این فراز از دعا بیان کرده‌اند، ضعف نفس و ناتوانی ارده انسان به عنوان ریشۀ کُندی و سُستی در شتاب در عملِ نیک است.  ضعف نفس آدمی که به کسالت و سستی و یا حتی کُندی در عمل می‌شود، می‌تواند ضعف معرفتی باشد (عدم آگاهی، سعی و سرعت فرد را کم می‌کند)، یا ضعف ایمانی باشد (بی‌باوری اهتمام فرد را در مبادرت به عمل نیک کاهش می‌دهد)، و یا ضعف اجتماعی (تنهایی در عمل نیک، فرد را در شتاب در نیکی‌ها ناتوان می‌سازد و تلاش او را نوعا بی‌ثمر می‌کند).  هر سه گونه‌ی از ضعف‌های فوق، موجب ضعف در اراده می‌شود و ضعف در اراده هم منجر به بی‌همتی و سستی در عمل می‌شود. @Habibollah_Babai
قدر و نظم اجتماعی (قسمت اول) موضوعات و مقولات مرتبط با نظم در قرآن بسیار متعدد و درهم تنیده و شبکه‌ای هستند که از آن جمله می توان به واژگان ذیل اشاره کرد: «ساعه» «عدل»، «اختلاف»، «تفریق»، و «قدر». اینکه کدامیک از این موارد و موضوعات قرآنی می‌تواند نقطه عزیمت مناسبی برای تحلیل نظم از منظر قرآن باشد، بستگی به مبنا و تحلیل فلسفی از موضوع دارد. آنچه جایگاه هر یک از مقولات را در تعریف نظم اسلامی معلوم می‌کند، غایت و هدفی است که از برقراری نظم، توقع می‌رود. اگر ایجاد سلسله مراتب در نظام اجتماعی و یا «امت اسلام» مورد نظر باشد، می‌توان در مفهوم نظم بر مفهوم «ترتیب» و «صف» تأکید کرد، اگر تحفظ بر زمان و صرفه‌جویی در آن در سطح کلان جهان اسلام مد نظر باشد، بالطبع مفاهیمی مانند «وقت» و «ساعت» اهمیت پیدا می‌کند؛ اگر ایجاد آشتی و دوستی از برقراری نظم منظور باشد، باید مفاهیمی مانند «عفو» و «احسان» و پرهیز از «اختلاف» و «تنازع» مورد تأکید قرار بگیرد؛ و اگر غایت از ایجاد نظم، ایجاد جامعه‌ و یا تمدنی مبتنی بر حدود وحقوق باشد، آنگاه مفاهیمی مانند «قدر»، «عدل» و «حد» را می‌توان در نظر آورد. آنچه در این هفته ‌و در ایام و لیالی قدر مورد تأکید قرار می گیرد، مقوله نظم به مثابه «قدر» و «اندازه» است. واژه قدر در قرآن، هم به معنای اندازه گیری حجمی به کار رفته است مانند آیه «و فجرنا الارض عیونا فالتقی الماء علی امر قد قدر (قمر/12)، و هم به معنای اندازه‌گیری طولی استفاده شده، مانند «وجعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین (سبا/18)؛ گاهی نیز به معنای اندازه گیری زمانی به کار رفته، مانند (یدبر الامر من السماء الی الارض صم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنه مما تعدون (سجده 5))؛ گاه هم به معنای اندازه‌گیری (و حد و حدود) انسان (من نطفه خلقه فقدره (عبس/19)، یا (الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی (اعلی 2-3)، اندازه‌گیری و تحدید جهان (و الشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم و القمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم (یس 38-39)، اندازه‌گیری روزی (و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام سواء للسائلین (فصلت/10)، اندازه‌گیری هلاکت (الا امراته قدرناها من الغابرین، نمل 57)، منزلت داشتن و منزلت دادن (و ما قدروا الله حق قدره، 65/زمر)، و به معنای قدرت و سلطه داشتن (فظن ان لن نقدر علیه 87/ انبیاء) مورد استعمال قرار گرفته است. همین تعدد و شمولیت قدر و اندازه به گونه‌ای دیگر در روایات نیز مورد اشاره قرار گرفته است. این سخن که «رحم الله امرء عرف قدره و لم یتعد طوره»، «رحم الله امرء عرف قدر نفسه فوقف عنده» یا اینکه «هلک امرؤ لم یعرف قدره»، «العالم من عرف قدره و کفی بالمرء جهلا الا یعرف قدره»، و همین‌طور احادیث دیگر در این باره، می‌تواند نقطه عزیمتی برای شکل‌گیری نظم اجتماعی در جامعه باشد که در آن اندازه‌ها به اندازه‌ است و تعدی و تجاوز از حدود و حقوق رخ نمی‌دهد. @Habibollah_Babai
قدر و نظم اجتماعی (قسمت دوم) نگاه «قدرمحور» صرفا بر حدود و مرزهای فردی و اجتماعی تأکید نمی‌کند. چنین نیست که هر فردی در خود فرو رود و دامن خود را برچیند می‌تواند نظمی بوجود آورد. اساسا در آگاهی به اندازه‌ها و پرورش اندازه‌های خود، هر فردی می‌تواند مسیر رشد و توسعه خود را بهتر بشناسد، در ایجاد ارتباط و مرابطه (یا ایها الذین آمنوا اصبروا، و صابروا و رابطوا و اتقوا الله) با دیگران نیز می‌تواند موثرتر عمل کند. به بیان دیگر، تحفظ بر اندازه‌ها (قدرها)، صرفا ایجاد محدودیت نیست، بلکه علاوه بر جنبه های سلبیِ حدود و اندازه‌های خود، با شناخت اندازه ها، تربیت و توسعۀ اندازه‌ها نیز رخ می‌دهد. در چنین رویکرد سلبی، با تحفظ (یا تقوی) بر مرزها و خط‌ها (قدر به مثابه حدّ) امکان تضاد و تصادم از بین می‌رود؛ و در رویکرد ایجابی با تأکید بر داشته‌ها (قدر به مثابه ظرفیت) امکان وحدت و اتصال و انسجام فراهم می شود. در واقع، نظم به مثابه قدر، صرفا در حل اختلافات و کنترل خشونت نیست، بلکه در یکی شدن، بزرگ شدن، و توسعه یافتگی انسانی نیز هست. در توسعه گنجایش قدر‌ها و اندازه‌های خود، توجه به اندازه‌های دیگران، تعارف و شناخت اندازه‌ها (لتعارفوا)، و استفاده از اندازه‌های دیگران برای توسعه اندازه خود (تعاون در اندازه‌ها) اهمیت زیادی دارد. قدرها در کنار یکدیگر ظرفیت های بیشتری ایجاد می‌کنند و هر میزان ظرفیت‌ها فزونی می‌گیرد، هماهنگی‌ها و هم افزایی‌ها بیشتر شده و نظم قوی‌تر و متقن‌تری بوجود می‌آید. بدین‌سان در ایجاد نظم اجتماعی از یک  سو تقوی لازم است تا از حد و اندازه‌ها تجاوزی صورت نگیرد، و از سوی دیگر، تعارف و تعاون در اندازه‌ها لازم است تا قدرها و حدها از محدودیت درآید و هر کسی در مسیر خود، نامحدود شود. @Habibollah_Babai
مظلومیت و مشروعیت نماد مشروعیت و حقانیت در تمدن‌ها همیشه فلسفه و منطق نبوده، بلکه نشان آن، گاه پاکی‌ها و مظلومیت‌های آشکار بوده است. این مظلومیت‌ها نه فقط موجب جلب و جذب ایمان می‌شود، بلکه فهمی سهل و بسیط از حقیقت را موجب‌ می‌شود، خشونت‌ها و کدورت‌ها را کم می‌کند، و همبستگی‌ها را متراکم‌تر می‌نماید. امروزه کسانی مانند کلاپلان و یا رنه ژیرارد که دنبال نظم اجتماعی و پیوستگی انسانی و تمدنی هستند در پی نقطه‌های «مظلومیت» در تاریخ یهودیت و مسیحیت می‌گردند و آن را نقطۀ عطف تمدنی می‌دانند تا بلکه بتوانند قرابت‌های جدیدی را با آن بسازند و جامعۀ کوچک، خُرد، و شکننده را به جامعه‌ای بزرگ و به‌هم پیوسته تبدیل کنند. از همین نظر، در تجربۀ تاریخیِ بی‌عدالتی‌ها هم، رنج‌دیدگان و ستم‌کشیده‌ها (مثلا سیاهان آمریکا در رنج بردگی، و یا ژاپنی‌ها در تراژدی هیروشیما) ظلم‌های رفته بر خود را نه فراموش می‌کنند و نه آن را در زندگی‌ها و قلمروهای شخصیِ خود مخفی می‌دارند، بلکه از آن نقطه‌های سیاه، نقطۀ عطفی می‌سازند برای توسعه و توسع انسانیِ خود. پدید‌ه‌های حزن‌انگیز در تاریخ ادیان و نقطه‌های اندوه در تاریخ اسلام و شگفتی‌های مظلومیت در تاریخ تشیع را هم می‌توان از همین منظر دید و آن را در مقیاس کلان انسانی درک کرد. ستم بر امیرمومنان ع، نه یک رخدادی در گذشته، بلکه واقعه‌ای در مقیاس یک تاریخ بوده است. بی‌شک این اندوه عمیق الهی همواره در دل‌ها می‌ماند تا زمانی که اراده الهی از آستین بقیه الله عج برآمده و ستم‌های رفته را تلافی نماید و بهشتی از عدالت و محبت بیافریند. @Habibollah_Babai
قدر و نظم اجتماعی (قسمت سوم) هر چند «قدر» متضمن نوعی از «عدل» هست و حفظ اندازه‌ها به نظام عادلانه منتهی می‌شود، لیکن، مفهوم قدر از مفهوم عدل متفاوت است. قدر به معنای اندازه داشتن و به اندازه بودن است در حالی که عدل به معنای قراردادن چیزی در محل مناسب خود می‌باشد. روشن است تا زمانی که چیزی به اندازه نباشد، در موضع خود قرار نخواهد گرفت. ازاین جهت، درست است که در جامعه عادلانه نیز نظم اجتماعی بوجود خواهد آمد، نظم برآمده از عدل، منوط بر نظم برآمده از قدر و اندازه‌هاست. به بیان دیگر، قدر و اندازه داشتن مسبوق بر عدل است و عدل بدون حدود و اندازه‌ها هم بوجود نخواهد آمد. ازاین رو، هرچند بیان علامه جعفری در مورد نظم درست است که «نظم عبارت است از قرار گرفتن یا قرار دادن هریک از اجزاء و پدیده های یک مجموعه در جایگاه قانونی یا قراردادی خود»، لیکن زمانی اجزاء و عناصر در جایگاه قانونی خود خواهند ایستاد که اندازه‌های انسانی و جایگاه هر یک معلوم گردد، تا بتوان اندازه‌های انسانی را در جایگاه‌های خود نشانید. از این رو شناخت اندازه‌های خود، تحفظ بر اندازه‌های خود، و بلکه توسعه قدر و اندازه‌های وجودی خود در شکل‌گیری جامعه عادلانه و صورت‌بندی نظم اجتماعی و بلکه نظم تمدنی نقشی اساسی و تعیین‌کننده دارد.  @Habibollah_Babai
"قدر" و "نظم معنوی - اجتماعی" (قسمت چهارم) نظم معنوی نه نظم قانونی و نه نظم اخلاقی (در اصطلاح دورکیمی) بین انسان و انسان است، بلکه نظمی است برآمده از معنویت بین انسان و خدا که در روابط انسانی بازتاب پیدا می‌کند و روابط اجتماعی را سامان می‌دهد. علاوه بر تأثیر رابطه انسان با خدا در روابط انسان با انسان، یکی از ریشه‌های نظم‌بخشی در وضعیت معنوی، وجود نوعی از زهد در دنیاست. تجربه معنوی و حس معنوی موجب رهایی انسان از محدودیت‌های دنیا (وتوسعۀ قدرها و اندازه‌های انسانی) می‌شود و همین نیز از تنش‌های اجتماعی می‌کاهد. نمونه این زهد برخاسته از معنویت را می‌توان در نظم اجتماعی (و لو موقت) در ماه مبارک رمضان و کاهش جرائم اجتماعی در وضعیت معنوی و زاهدانه این ایام مشاهده کرد. علاوه بر زهد در وضعیت معنوی، باید به وجود نظم هنری در نظم معنوی اشاره کرد. وضعیت معنوی موجب نوعی از لطافت وجودی نفوس انسانی شده و همین تلطیف‌های وجودی موجب دیگرگرایی و تحقق نظم معنویِ عمیق‌تری می‌شود. در وضعیت انسانی‌ای که بر ظرافت و لطافت استوار می‌شود (وضعیت هنری)، بی‌نظمی رخ نمی‌دهد. و نکته سوم در تأثیر معنویت در ایجاد نظم اجتماعی، تحفظ بر حق الله در وضعیت معنوی است. در اندیشه اسلامی حق الله پایۀ نظم اجتماعی است. از همین‌رو برخی از محققان، حق الله را حق الاجتماع می‌دانند و اساسا تأکید بر حقوق الله و سخت‌گیری درمورد کسی مانند مرتد را، نه صرفا ام. اعتقادی بلکه امر اجتماعی دانسته‌ و آن را ناظر به پیوستگی امت اسلام می‌دانند.  @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا، قسمت ۲۳ (غُربت معنوی) روزی با پدرم تلفنی صحبت می‌کردم، از وضعیت معنویت در محیط زندگی‌ام در آمریکا سئوال کرد. بعد از توضیح من در مورد شرایط محیطیِ متفاوت، ایشان به من تأکید کردند که مراقبت کنم که دچار فرسایش روحی نشوم. مراقبت از معنویت در محیطی که شما هیچ وقت صدای اذان نمی‌شنوی کار آسانی نیست. ایام معنویت مثل شب‌های قدر و روز عاشورا نوعا در روزهای تعطیل (شنبه و یکشنبه) برگزار می‌شد. ایام کاری هفته خبری از معنا و معنویت نبود. مراسمات هفتگی ما هم در شارلوتسویل و همین‌طور آنچه که بعدا در سانفرانسیسکو دیدم، جلسات فرهنگی و گاه قرآنی بود و نه جلسات دعا و معنویت. تنها جلسۀ دعای کمیلی که در این دو سال شرکت کردم، جمع دو سه نفره از جوانان مسلمان (که واقعا مصداق یخرج الحی من المیت بودند) بود که در یک غربت معنوی در یکی از اتاق‌های دانشگاه ویرجینیا دعای کمیل می‌خواندند. نوعا دعای کمیل ما شب‌های جمعه، در خانه و با خانواده با نوایی ضبط شده از حاج مهدی سماواتی بود که گاها شب‌های جمعه آن را زمرمه می‌کردیم. در این برهوت معنوی، من در پی فهم وضعیت معنوی دوستان مسیحی نیز بودم. در این باره از برخی از دوستان مسیحی مانند بل وایدر، رئیس مرکز مطالعات مسیحی در شارلوتسویل پرسیدم که آیا شما متنی برای مناجات و دعا دارید یا نه؟ ایشان در پاسخ گفتند متن مشخصِ دعا نداریم، ولی من گاهی برخی جملات دعا از متون دینی را با خود زمرمه می‌کنم. نبود متن دعا و نبود مراسم خاص دعا، یکی از نقطه‌های شوک من در فهم حس دینی دوستان مسیحی‌ام بود. من تازه جای فرهنگی کتاب مفاتیح‌الجنان را در میان شیعیان می‌فهمیدم و فرهنگی بودن دعا و کتاب دعا را نه یک امر معنوی صِرف بلکه یک سرمایۀ اجتماعیِ مهم تلقی می‌کردم. هرچند فقدان مراسمات و فضای معنوی، واقعا نوعی از فشار و تنگنایی معنوی را باعث می‌شد، لیکن همین تنگنایی آنهم در وضعیت اضطرار و اضطرابی که داشتیم، نوعی از التجاء و حس نیاز را در ما بیشتر می‌کرد. چنین حس اضطراب در سفرهای خارجی یکی از نقطه‌های تلخ و شیرین در تجربه ما بود. یادم هست قبل از عزیمت به کنفرانس تمدنی ریو در برزیل در سال 2015 که اوج خشونت‌های داعش در منطقه بود، برنامه ارائه‌های اساتید را در کنفرانس ریو دریافت کردم. با دیدن برنامه و فهرست اسامی ارائه کننده‌ها وحشتی در درونم ایجاد شد. غیر از اساتید آمریکایی، اروپایی و برزیلی، قرار بود پانزده نفر از دانشگاه‌های عربستان و یک نفر هم از اسرائیل (از دانشگاه حیفا و با تخصص «سلفیت و تمدن») سخنرانی بکنند. نمی‌دانستم چه اتفاقی خواهد افتاد. مدام نگران بودم، البته این نگرانی باعث نشد خودم را مخفی کنم و با لباس رسمی روحانیت در صحن کنفرانس حضور نیابم. این نگرانی در پرواز امارات از دوبی به سمت ریو همچنان در وجودم موج می‌زد. مسیر هواپیما از عربستان و بالای شهر مدینه بود. حسم نسبت به مدینه و توسلی که از بالای شهر به حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها داشتم خیلی آرامم کرد و نتیجه سفر را هم به رغم حضور انبوهی از اساتید مخالف سلفی، که برخی حتی جواب سلامم را هم نمی‌دادند، عوض کرد. سخنرانی من در مورد «اسلام، ایمان و تمدن» بود که بحمدالله خیلی خوب از آب درآمد و با استقبال اساتید در هیئت رئیسه پنل تخصصی مواجه شد. البته آنجا که به موضوع «اخوت انسانی» و نسبت آن با «ایمان» پرداختم، اعتراض اساتید عربستانی بلند شد. سخنران یهودی‌‌ هم که از دانشگاه حیفا آمده بود در سخنرانی خود در باب «ظرفیت‌های تمدنی تفکر سلفی» صریحا به سلفی‌ها تاخت و گفت که «ربطی بین سلفیت و تمدن وجود ندارد و من در تعجب هستم که این همه عربستانی اینجا چه می‌کنند؟». ضعف عربستانی‌ها هم در محتوای مقالات و شکل ارائه، عامل مضاعفی شد که جریان سلفی در این کنفرانس به کلی به حاشیه برود و ازهیچ‌یک از آنها برای کنفرانس سال 2016 دعوتی بعمل نیاید. @Habibollah_Babai
قدر، نظم اجتماعی، و مسارعه (قسمت پنجم) اقتضای تحقق نظم تمدنی توسعۀ اندازه‌ها و قَدَرهای انسانی در نظام پرورشی، و تربیت نسل امت‌گون (ان ابراهیم کان امه قانتا لله) است. تربیت نسل فرد ـ امت در واقع توسعه اندازه‌های فردفردهای مسلمان و ایجاد موجی از امم (فردـ‌ امت‌ها) در درون امت اسلام است. بدون چنین نسلی، امکانی برای توسعه قَدَرهای اجتماعی و ایجاد نظم تمدنی در عالم اسلام وجود نخواهد داشت. در این باره به نظر می‌رسد یکی از راه‌های تبدیل نسل عادی به نسل امت و تربیت انسان ـ امت در جامعه مسلمانان، نهادینه کردن فرهنگ مسارعه و مسابقه در خیر و نیکی در نظام پرورشی مسلمانان است. مسارعه و مسابقه، خیر خُردِ فردی را به خیر کلانِ جمعی تبدیل می‌کند و از آن رهگذر، نیکی‌ای در مقیاس تمدن و نسلی در مقیاس امت پدید می‌آید.  @Habibollah_Babai
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان تاریخی شهید مطهری در مورد فلسطین