eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
473 عکس
73 ویدیو
64 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت‌های آمریکا، قسمت ۳۷ (مراسم تورات‌خوانی دانشجویان یهودی) در مسیر رفتن به کلاس «اسلام مدرن» بودم که تعدادی از دانشجویان یهودی را دیدم که در صحن دانشگاه تورات‌های بزرگی را روی میزهای بزرگ گذاشته بودند و تورات را با صدای بلند می‌خوانند. چیز عجیب و البته غریبی بود و من چیزی از تمدن در آن ندیدم. تاکنون تورات‌خوانی یهودیان را ندیده بودم و فلسفه آن را هم نمی‌دانستم. تا اینکه کتاب "یهودیت به مثابه تمدن" از مرادخای کاپلان را خواندم و دیدم که ایشان چگونه روایتی تمدنی از تورات‌خوانی یهودیان ارائه می‌کند و می‌گوید: «عادت اجتماعی تورات­خوانی، هرچند که الان منسوخ و متروک است، در درون خود چنین انباشت انرژیِ اخلاقی را داشته است. اگر این امر دوباره احیا گردد و کارکردهای آن زنده شود، روح اخلاقی یهودی یهودیان دوباره زنده خواهد شد. تورات­خوانی در سنت یهودی، نه به منزله یک فعالیت علمی، بلکه به معنای فعالیت معنوی در سنت یهودی بوده است. و این خواندن نه برای کشف واقعیت، بلکه برای فهم کلام خدا بوده است. با چنین خواندنی یک یهودی متوجه می­شد که برای نجات خود چه باید بکند و برای دنیای دیگر چه باید مهیا سازد.» (ص 464-465). بعد از این قصه بود که من در یک نگاه مقایسه‌ای دریافتم که در مراسم‌های تلاوت قرآن چه گنجینه‌های تمدنی داریم که هم ابعاد هنری دارد، هم جهت معنوی دارد، و هم مشتمل بر مایه‌های معرفتی است که همه در یک نظم و انسجام اجتماعی انجام می‌گیرد، ولی افسوس تا آنجا که خبر دارم، کسی با این رویکرد تلاوت قرآن در فرهنگ اسلامی را مطالعه نکرده است. @Habibollah_Babai
امداد غیبیِ «اربعین» در صیرورت جهانیِ فرهنگ توحیدی در زمینه‌ و بستری جهانی که فرهنگ جهانی مدرن برآن حاکم است چگونه می‌توان تمدن اسلامی را بنا کرد و یا آن را احیاء نمود؟ و چه‌سان می‌توان تضاد بین فرهنگ اسلامی (در تمدن اسلامی) و فرهنگ مدرن غربی (مدرنیتۀ آمده به جهان اسلام) را با هم یکجا جمع کرد و آنگاه سخن از فرایند تمدن توحیدی در میان مسلمانان مطرح کرد؟ در نگاه نخستین و عادی به نظر می‌رسد که اساسا مقابله با فرهنگ جهانی ناممکن و نشدنی است و چون فرهنگ جهانی مدرن برخوردار از پشتیبانی‌های نظام سرمایه‌داری و کمپانی‌های دنیای غرب است، مسلمانان نمی‌توانند به آسانی خود را از قید آن رها کنند. این پاسخ در یک نگاه ابتدایی معقول به نظر می‌رسد و شواهد بسیاری نیز آن را تأیید می‌کند. لیکن از منظر اسلامی حرکت تمدنی همواره با فعل و اراده انسانی تغییر نمی‌کند و انسان در ظهور و سقوط تمدن‌ها دارای قدرت علی‌الاطلاق نیست. در این بین، گاه حرکت تمدنی با مباشرت خداوند در تاریخ و با ورود مستقیم خدا در زمین و زمان رخ می‌دهد و خدا خود راه دیگری باز می‌گشاید (ظهور پیامبران و ارسال رسل نمونه‌ای از دخالت مستقیم خدا در حرکت تاریخی انسان است) و حرکت و جهت حرکت انسان را در تاریخ تعیین و تقدیر می‌کند. اکنون آنچه که در اربعین و فرهنگ اربعین رخ می‌دهد، نه فعل انسان بلکه فعل خداست (تمدن به مثابه فعل الله)، و آنچه که در تاریخ انسان معاصر در حرکت بزرگ اربعین در حال صیرورت و صورت‌بندی است ظهور غیب در پهنای حرکت انسان و بروز امدادهای غیبی در مقیاس جهانی است. در واقع، پدیدۀ اربعین یک مدد الهی و امداد غیبی است که می‌تواند بشر درمانده در انسداد مدرنیته و فرهنگ جهانی و بی‌روح مدرن را رها کند و راهی برای صورت‌بندی فرهنگ جهانی و الهی فراروی انسان کنونی باز کند. ادامه 👇👇 @Habibollah_Babai
ظهور اربعین می‌تواند به دو صورت با فرهنگ مدرن جهانی (و فرایند مدرنیزاسیون فرهنگی در جهان اسلام) مقابله کند: الف) به صورت تدریجی و جزء به جزء ب) به صورت کلی، سریع، و سیل‌آسا. در حالت اول، عناصری از فرهنگ مدرن و سوغات مدرنیتۀ غربی برای جهان اسلام وجود دارد که اربعین و تمرین اربعین می‌تواند با هریک از این عناصر و مسائل مدرن در جهان اسلام مقابله کرده و راه تسری آلودگی‌های فرهنگی مدرن در جهان اسلام را ببندد: 1. عرفی و سکولار بودن فرهنگ مثلا مدرنِ آمده به دنیای اسلام (مدرنیزاسیون، سکولاریسم و الحاد مدرن). اربعین به جهت اینکه ذاتا پدیده‌ای دینی است نه فقط خود سکولار نمی‌شود (البته شاید افراد سکولار در آن شرکت کنند و زوار سکولاری هم در اربعین حضور یابند) بلکه بر دامنه دینی بودن، اخلاقی بودن، معنوی بودن می‌افزاید. اینکه طیفی و جریانی در ایران نسبت به اربعین غفلت می‌کنند و عمدا اراده دارند که نور اربعین را به بهانه‌های مختلف خاموش کنند به موجب کارکردهای ضدّ سکولارِ اربعین در دنیای امروز است که به بازگشت دین به صحنه زندگی سرعت و شدت می‌بخشد و پروژه‌های سکولارسازی را نقش بر آب می‌کند. 2. دگرستیزی فرهنگ سکولار. دیگری و غیریتی که در فرهنگ مدرن همواره مطرود و مغضوب واقع می‌شود، گاه دیگری دینی (اسلام در برابر مسیحیت) است، گاه دیگری تمدنی (تمدن غرب در برابر تمدن شرق) و گاه دیگری فردی است. در برابر این دیگرستیزی، آنچه اربعین به ارمغان می‌آورد نوعی از دیگرگرایی و عشق به دیگریِ انسانی در نظام «زائر خادم»ی است. به بیان دیگر، اربعین نه فقط «اخوت ایمانی» و «اخوت اسلامی» و حتی «اخوت دینی» را بوجود می‌آورد، بلکه نوعی از «اخوت انسانی» را به نمایش می‌گذارد و این در شکل‌گیری یک اخلاق جهان‌شمول افق‌های تازه‌ای را می‌گشاید. 3) عنصر سوم در فرهنگ جهانی مدرن نوعی از تکثر و تنوع و چندگانگی‌هایی است که منجر به وضعیت اضطراب (در بیان لوفان بومر) و وضعیت بی‌شکلی (در بیان زیمل) می‌شود (غلبه کثرت بر وحدت)، ولی آنچه در اربعین رخ می‌دهد نوعی از آرامش، قرار، ثبات، و پیوستگی در عین پویایی است (غلبه وحدت بر کثرت، و صیرورت وحدانی در میان کثرات). تمرین اربعین و سلوک اربعین در زندگی کنونی موجب می‌شود که انسان امروز و مسلمان معاصر در برابر شکاف‌ها، خلاها و پارگی‌های دنیای مدرن کمتر آسیب ببیند و وحدت و یگانگی الهی و بلکه یگانگی انسانی را بر گوناگونی و نسبیت انسانی و فرهنگی غالب سازد. 4) چهارمین عنصری که در فرهنگ مدرن جهانی وجود دارد مقوله «رنج از» (suffering from) یا رنج و دردهای آمده از نداشتن‌ها است که تفصیل آن را در کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» آورده‌ام. در حالی که رنج و اَلَم و درد در فضای فرهنگی و معنوی اربعین، رنجی است برای (suffering for)، (برای داشتن و برای رسیدن به غایت و برای نیل به کمال مانند آنچه که یک مادرِ باردار از فرزند خود فارغ می‌شود). تقویت و تمرین ذکر رنج‌ها و آلام قدسی شهدا و پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام و خاصا نمونه برجسته مصائب سیدالشهداء در عاشورا و سپس در اربعین موجب می‌شود اولا ما از رنج‌های بی‌معنای جامعه مدرن امروز رهایی پیدا کنیم و ثانیا نوعی از معناداری و وجود و داشتن را در صحنه زندگی اجتماعی را تجربه کنیم. نکته جالب اینکه در این میان هر مقدار رنج و الم بر زائر کربلا بیشتر عارض می‌شود، آرامش بیشتری روح و روان او را دربرمی‌گیرد. آنچه از عناصر چهارگانه فوق گفته شد، اینکه هر یک از عناصر و مسائل فرهنگی مدرن درجهان اسلام در گفتمان اربعین به حاشیه می‌رود، و اینکه هر میزان هم اربعین در زندگی‌های روزمره ما ساری و جاری می‌شود این عناصر آزاردهندۀ مدرن کاهش می‌یابند، همه در نگاه تدریجی و کارکردهای گام به گام اربعین در زندگی انسان مسلمان امروز است. در نگاهی دیگر می‌توان کارکردهای فوری و فراخ اربعین را در سطح کلان جهانی دنبال کرد. به نظر می‌رسد برای حرکت فرهنگی سریع و برق‌آسا مهم‌ترین عنصر نه عنصر رسانه و ارتباطات، بلکه عنصر «عشق و محبت» است که باید در جایی دیگر آن را تفصیل داد. وجود عنصر عشق و محبت (در کنار عنصر معرفت) سرعت حرکتی اربعین را در ایجاد موج فرهنگی در سطح جهان و در جهت تغییرات سریع فرهنگی شدت می‌بخشد. به بیان دیگر اساسا عنصر حب و عشق انسانی و اجتماعی می‌تواند در بسط «قلمرو اعتبار تمدنی» (civilization prestige) عنصری بسیار تعیین‌کننده و راهگشا باشد که لازم است به بهانۀ اربعین، نسبت به مسئله «عشق و تمدن» راهی متفاوت از زیگموند فروید در کتاب «تمدن و ناخرسندی‌های آن» و در تضاد بین عشق و تمدن طی نمود و سرعت تمدنی امروز را به عشق الهی ـ انسانی با معنا و ماهیتی متفاوت پیوند داد. @Habibollah_Babai
نکته‌ای در باب "فرست‌کلاس" کردن زوار اربعین به‌نظر می‌رسد فرست‌کلاس کردن زائرین کربلا در اربعین عملا به معنای فروکاستن "اربعین امت" به "اربعین ملت" (یا اربعین عراق) خواهد بود و جمعیت مسلمان را از آورده‌های فرهنگی و معنوی اربعین محروم خواهد ساخت. لازم است دولتمردان ما که عملا به تحمیل محدودیت‌های اربعینی تن دادند به خصوصی‌سازی زیارت اربعین تن ندهند و دست‌کم سهمیه‌ای را برای زائر اولی‌ها و مستحقان نیازمند کربلا اختصاص دهند. @Habibollah_Babai
همایش ملی مطالعات اربعین @Habibollah_Babai
در این نشست به موضوع "الهیات خدمت در اربعین" خواهم پرداخت. انشالله @Habibollah_Babai
اربعین و «الهیات خدمت» (رویکرد تمدنی) نظام ارتباطی «زائر ـ خادم» در اربعین، دو عنصر کلیدی در مطالعات اجتماعیِ جهان اسلام پیش روی ما قرار می‌دهد: عنصر «زیارت»، و عنصر «خدمت». آنچه در این یادداشت کوتاه به آن اشاره می‌کنم موضوع «خدمت» در اربعین و ابعاد انسانی و جهانی آن در وضعیت کنونی دنیای اسلام است. تعبیر «الهیات خدمت» (theology of service) پیش از این در الهیات مسیحی مخصوصا در کلیسای کاتولیک در نسبت با خدا (خدمت به خدا) و خلق (خدمت به خلق) مطرح بوده است. در ادبیات جدید نیز موضوع «خدمت» را می‌توان در اخلاق کاربردی (در تعریف «حرفه» به مثابه شغلی که «آرمان خدمت» داشته باشد) و در معنویت‌شناسی و معنویت‌های نوظهور (داعیه‌ی اخلاق اجتماعی در معنویت‌گرایی جدید و وجود نوعی از خودارضایی اخلاقی در آن) دنبال کرد. اما «الهیات خدمت» در تفکر اسلامی را می‌توان هم در خدمت به خدا (قو علی خدمتک جوارحی)، هم در خدمت به دین، و هم در خدمت به انسان؛ مثل خدمت به امام (المواظبه علی خدمه الامام)، خدمت به پدر و مادر (در دعای 24 صحیفه سجادیه)، خدمت به عالم (احق الناس بالخدمه العالم)، خدمت به برادران دینی (اشرف العباده خدمتک اخوانک المومنین)، و خدمت به میهمان و غیره، جستجو کرد و به لحاظ نظری نیز نسبت بین «خدمت و معنویت» (اقتضائات و کارکردهای معنوی خدمت)، «خدمت و عزت» (اینکه خدمت نه به ذلت بلکه به عزت فرد می‌انجامد)، «خدمت و عدالت» (اینکه خدمت مناسبات عادلانه و برابری‌های اجتماعی را موجب می‌گردد)، را تحلیل کرد، لیکن آنچه که من در این نوشته کوتاه بدان اشاره می‌کنم رابطه بین «خدمت و همبستگی» در فرهنگ اربعین و آورده‌های اجتماعی و احیانا تمدنیِ آن است. نظام ارزشیِ «خدمت» در اربعین، اولا برخوردار از «خلوص خدمت» است (یعنی خدمت در برابر خدمت نیست، بلکه خدمت برای عشق است)، ثانیا خدمت به همه است (همه فارغ از دسته‌بندی‌های فرهنگی، قومی، و حتی مذهبی مشمول خدمت هستند)، ثالثا خدمت همه جانبه است  و همه زندگیِ خادم، حتی سایۀ شخص خادم (خدمت سایه) از جمله نذر و نذورات فرد خادم و در خدمت زوار قرار می‌گیرد. بر خلاف آنچه که در تاریخ خدمت تبشیری‌ها در مسیحیت بوده که خدمت در آن راهی بوده است برای توسعه استعمار غرب، خدمت در اربعین امری معنوی، اخلاقی، و انسانی است که جامعه اربعینی را به خوشه‌ای از نیکی‌های متراکم و بلکه «خیر بزرگ جهانی» بدل می‌کند و آن را به آستانه‌های تمدن نزدیک‌تر می‌کند (تأمل کنید در آیۀ « مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ»). این خوشه‌های انباشته از نیکی‌ و خیر، که همه خیر بودن آن را به زبان فطرت فهم و درک می‌کنند (اساسا زبان خدمت زبان فطرت است)، نوعی از یگانگی و توحید اجتماعی را ایجاد می‌کند و این بار به جای آنکه تقریب مذاهب و یا گفتگوی بین‌الادیان در سالن‌های تشریفات معطل بماند، در موکب‌های حسینی توسعه می‌یابد. بدین‌سان به نظر می‌رسد اگر الگوی «خدمت» و الهیات پشتیبان آن را بتوان به یک نظریه و یا به یک مدل ارتباطی در مناسبات انسانی و اسلامی تبدیل کرد می‌توان زمینه را برای تحول اخلاقی و ترقی تمدنی در میان مسلمانان از بالکان تا بنگال و از شرق تا غرب فراهم نمود و افق‌های جدیدی را فراروی انسان معاصر  بازگشود. در این میان به نظر ضرورت دارد که نخبگان و کنشگران تمدنی در جهان اسلام نسبت به سرمایه‌های تمدنی در جهان اسلام (مانند حج و اربعین) بیش از پیش اعتنا بورزند و نسبت به سرمایه‌های تمدنی دنیای اسلام بهوش باشند که آنها در حصار دولت‌های عراق و عربستان نماند و تصمیم در بارۀ اکنون و آینده‌ی این سرمایه‌ها نیز نه به دست سیاستمداران بلکه به دست عالمان و دانشمندان دنیای اسلام تعریف و تعیین شود.   @Habibollah_Babai
4_5944876998483511950.pdf
823K
سوگواری و رهایی‌بخشی @Habibollah_Babai
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی دکتر حبیب‌اله بابائی در مورد "اربعین و الهیات خدمت" در پژوهشکده حج و زیارت @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا (استقراض تمدنی) (قسمت 38) یک‌بار در کنفرانس انجمن بین‌المللی مطالعات تطبیقی تمدن‌ها که در شهر ریو برگزار شد از آقای دیوید ویلکینسون (از دانشگاه کلمبیا و سردبیر مجله World-Systems Research and the Comparative Civilizations Review) که تخصص‌اش مطالعه پدیده‌های بزرگ مانند امپراتوری‌ها، تمدن‌ها و سیستم‌های جهانی بود، پرسیدم که شما آمریکا‌یی‌ها که مدعی پایان تاریخ هستید، برای چی تطبیق تمدن‌ها را دنبال می‌کنید؟ ایشان در پاسخ به من گفت که ما در تطبیق تمدن‌ها نقطه‌های ضعف خود و نقطه‌های قوت دیگر تمدن‌ها را می‌شناسیم و آنگاه در صدد کسب نقطه‌های قوت دیگران و رفع نقطه‌های ضعف خود برمی‌آییم. نمونه‌های این استقراض تمدنی را من در جاهای مختلف دیدم. در کنفرانس اتریش در دانشکده الهیات اینسبورگ که در مورد «ژیرارد و اسلام» شکل گرفته بود، روز کنفرانس به پروفسور پالاور گفتم که سه‌شنبه آمدم محل کارتان، تشریف نداشتید، به من گفت که حمام بودم. ایشان همین لفظ حمام (Hammam) را به کار بردند. پرسیدم که حمام کجاست؟ ایشان نشانه‌هایی که از حمام به من گفتند همان چیزی بود که از حمام در فرهنگ خود داشتیم که الان متأسفانه نوعا تبدیل به خرابه‌ شده‌اند. مورد دیگر را یکی از اساتید در دانشگاه وین در مورد استقراض تمدنی و شاید سرقت علمی به من گفت. ایشان به من گفت که 70درصد از آثاری که شما در حوزه علمیه در ایران منتشر می‌کنید بی‌فایده است. از 30 درصد باقیمانده، 20 درصد از آثار خوب است، ولی 10 درصد از این آثار بسیار عالی است. بعد ایشان اشاره کردند که برخی اساتید در دانشگاه وین این 10 درصد از آثار حوزه را رصد می‌کنند و آنها را بخوبی می‌شناسند و می‌خوانند و آنگاه آن را به اسم خود در دانشگاه مطرح می‌کنند. به نظرم از این قبیل سرمایه‌های تمدنی فراوان در شرق و در جهان اسلام وجود دارد که ما از آن فهم تمدنی نداریم و قدرِ آن را نمی‌دانیم، ولی دیگرانی هستند که قدر آن را می‌دانند، آن را فهم می‌کنند و گاه غبطه آن را می‌خورند و اگر بتوانند از آن در بستر فرهنگی و تمدنی خود شبیه‌سازی می‌کنند. یکی از دوستانی که همراه با پدرش در واتیکان به دیدار پاپ رفته بود، می‌گفت پاپ رو کرد به پدرم و پرسید که چه طور است که جوانان شما این قدر برخوردار از شور معنوی هستند، ولی جوانان ما در غرب فاقد این شور معنوی هستند؟ بعد خودش پاسخ داده بود که خُب شما شرقی هستید و ما غربی.  @Habibollah_Babai
آنچه ما نمی‌خواهیم در مورد "ترجمه" بدانیم! (بمناسبت روز ترجمه) (قسمتی از مقاله "ریشه‌های فقدان خودمشاهده‌گری در میان نخبگان مسلمان") .... غفلت از جهان اسلام در مطالعات اجتماعی و جامعه‌شناختی در موسسات کشورهای اسلامی را می‌توان برای مثال در بیان دکتر احمد هاشمی (دانشگاه آکسفورد) در موضوع «ترجمه در جهان اسلام» دید و بی‌توجهی نخبگان جامعه‌شناس در ایران به عنصر «ترجمه» در پاسخ به سئوال راقم این سطور دید: «در حوزه مطالعات ترجمه کارهای زیادی دیده‌ام، اما کسی که جهان اسلام را رصد کرده باشد به خاطر نمی‌آورم. اصولا کمتر پژوهشگر ایرانی را می‌شناسم که نگاه جامع و روشمندی به تحولات فکری جهان اسلام کرده باشد و دست کم پنج جغرافیای فرهنگی جهان اسلام (دنیای عرب با سه محور مغرب عربی، مصر و شام، و حجاز، ایران یا جوامع پارسی‌گو Persianate Societies که شامل افغانستان و تاجیکستان هم بشود، ترکیه و پیشتر عثمانی که حوزه فرهنگی بالکان را هم دربر دارد، و شبه قاره و جنوب شرق آسیا با سه محور پاکستان و اندونزی و هند، و نیز آسیای میانه و قفقاز را در تحقیقاتش پیش چشم داشته باشد.» همین مسئله در مورد «ترجمۀ کتاب» در جهان اسلام نیز صادق است. مثلا عناوین مربوط به کتاب کودک در هشت ماه از سال 1397 در ایران 5400 عنوان بوده که از آن تعداد 4500 عنوان کتاب ترجمه بوده، و به اذعان معاون فرهنگی وزارت ارشاد (محسن جوادی)، 70 درصد از فروش کتابِ کودک نیز به کتاب‌های ترجمه‌ای اختصاص داشته است. جامعه‌شناسان این پدیده ترجمه و ریشه‌ها و پیامدهای اجتماعی آن را در ایران و سپس در جهان اسلام مطالعه نمی‌کنند. در این باره اساسا آمار مقایسه‌ای در ترجمه کتاب کودک در ایران و سایر کشورهای اسلامی وجود ندارد، و کسی هم در حوزه و دانشگاه‌ به پیامد فرهنگی ترجمه‌های «کتاب کودک» و آیندۀ نسل مسلمان در این جامعه مسلمانان نمی‌نگرد. این قصه بنابه گفتۀ محسن جوادی، در ساحت‌های اندیشه‌ای در ایران در همان سال (1397) نیز صادق است. در هشت ماه نخست از سال 97 در ایران، هزار و سیصد عنوان کتاب، تألیف شده، و دوهزار و دویست کتاب ترجمه شده است. با این همه نمی‌دانیم واقعیت ترجمه اندیشه‌ها و اندیشه‌های ترجمه‌ای در کشورهای ترکیه، مالزی، عربستان، تونس، و غیره چگونه است و معنای پراکندگی آمار در حوزه تألیف و ترجمه، در حوزه علوم اسلامی و علوم انسانی، در حوزه زنان و مردان، و در حوزه کودکان و بزرگسالان چیست و آیندۀ آن نیز چه خواهد بود؟ همین‌طور امروزه ما فاقد اطلاعات لازم و طبقه‌بندی داده‌های ضروری در موضوع کتاب در دنیای اسلام هستیم. در این باره علم‌سنجی‌های دقیقی در حوزه نشر کتاب، موضوعات و پراکندگی آن درپروژه‌های تألیفی و ترجمه‌ای، و زبان‌ و یا زبان‌های تألیفات در جهان اسلام و بُرد علمی و فکریِ آثار متفکران مسلمان در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی انجام نشده است و ما در این باره ذهنی نسبتا تاریک نسبت به وضعیت تفکر (در علوم اسلامی و در علوم انسانی) و آیندۀ فکری مسلمانان و پیامدهای اجتماعی و سیاسی و یا حتی اقتصادیِ «کتاب در دنیای اسلام» داریم. مثلا در همین موضوع «کتاب» در ایران و بلکه در جهان اسلام نمی‌دانیم چه میزان از آثار کنونی مسلمانان قابلیت ترجمه به زبان‌های جهان اسلام (اردو، عربی، فارسی، استانبولی، مالایایی و غیره) دارد، و چه تعداد و چه گونه‌هایی از آن قابلیت انتشار در سطح بین‌الملل را دارد. گفتنی است موضوع غرب‌زدگی در امر ترجمه و تألیف صرفا یکی از نمونه‌های غرب‌زدگی است که جامعه‌شناسان کمتر به آن می‌پردازند و به ندرت ریشه‌ها و پیامدهای آن را نشان می‌دهند. این در حالی است در موضوعات اندیشه‌‌ای در دنیای اسلام، نوعا ترجمه بر تألیف غلبه کرده و تولید اندیشه توسط اندیشمندان مسلمان در حوزه‌های علوم انسانی نیز به محاق رفته است (شما مثلا ببینید وضعیت عدالت‌اندیشی را در دنیای اسلام)؛ و ثانیا هیچ مطالعه روشنی از عنصر ترجمه در جهان اسلام (در یک نگرش تطبیقی به «ترجمه درایران»، «ترجمه در ترکیه»، «ترجمه در مالزی» و «ترجمه در جهان عرب») وجود ندارد (فقدان جامعه‌شناسی «ترجمه» در دانشگاه‌های اسلامی)، و ما نمی‌دانیم که دنیای اسلام با انبوهی از ترجمه‌ها از زبان‌های اروپایی ـ آمریکایی به زبان‌های اسلامی به چه سمت فکری و یا فرهنگی پیش می‌رود. @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت 39 (مراسم کافی‌خوران اساتید) یکی از مراسم‌های ساده و البته بسیار موثر در روابط علمی و آکادمیک دانشگاهی، روابط غیر رسمی اساتید با یکدیگر بود. به رغم مشکلاتی که مدرنیته و ماشینی‌شدن انسان دربرداشته است، دست‌کم می‌توان غرب را در این نقطه و در فرایند علمی و دانشگاهی‌اش به روش‌های انسانی نزدیک‌تر دید.  اساتید دانشگاه یو وی ای ابتدای هر ترم یک مراسم کافی‌خوران داشتند که در آن مراسم با درس‌های ترمی همدیگر آشنا می‌شدند و در پی این اطلاع از فعالیت‌های آموزشی یکدیگر، برخی از دانشجویان خود را برای استفاده از کلاس‌های اساتید دیگر مطلع و راهنمایی می‌کردند و بلکه حتی گاهی خودشان در درس‌ برخی اساتید حضور می‌یافتند. نمونه این را من در کلاس کِوِن هارت در موضوع «تثلیث» دیدم که علاوه بر دانشجویان، برخی اساتید هم در آن حضور می‌یافتند. در موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ، ما هر هفته روزهای سه‌شنبه مراسم کافی‌خوران داشتیم که در آن اساتید و محققان به گفتگوهای غیر رسمی با هم می‌پرداختند و نسبت به فعالیت‌های پژوهشی یکدیگر اطلاع پیدا می‌کردند. در دانشکده الهیات دانشگاه اینسبورگ، اساتید نه هر هفته، بلکه هر روز از ساعت 4 عصر تا 4.20 فقط به مدت بیست دقیقه در محل قهوه‌خوری‌ (یا  همان آبدارخانه) دانشکده جمع می‌شدند. من به همراه یکی از اساتید دانشگاه به مناسبتی در یکی از این بیست‌دقیقه‌ها حضور داشتم. تجربه جالبی بود. یکی از اساتید به من گفت که این 20 دقیقه جمع شدن‌ها بسیاری از ناهماهنگی‌های ما را برطرف می‌کند و مشکلات اداری ما را هم حل می‌نماید. در دانشگاه ویرجینیا هم نه فقط اطراف دانشگاه پر از کافه‌ بود و اساتید و دانشجویان به مناسبت‌های مختلف علمی برای گفتگو به آنجاها می‌رفتند، بلکه بسیاری از سالن‌های مختلف دانشگاه نیز کافه‌های مخصوص به خود داشت. مثلا شما برای اینکه بخواهید در کتابخانۀ دانشگاه با یکی از دوستان گفتگو داشته باشید لازم نبود از کتابخانه بیایید بیرون. علاوه بر اتاق‌های شیشه‌ایِ گفتگو در مخزن کتابخانه، خود کتابخانه هم کافی‌شاپ مجزایی داشت که می‌شد به راحتی برنامه و قرار گپ و گفت با اساتید و یا دانشجویان را درآنجا برنامه‌ریزی کرد. @Habibollah_Babai
PSQ_Volume 24_Issue 93_Pages 73-90.pdf
2.04M
مقاله "فقدان خودمشاهده‌گری در مسئله‌های تمدنی جهان اسلام" @Habibollah_Babai
📢 اداره بین‌الملل دانشگاه باقرالعلوم (ع) با همکاری سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزار می‌کند: 📶 👨🏻‍💻 وبینار تخصصی اسلام‌شناسی به زبان انگلیسی با موضوع: مؤلفه‌ها و شاخصه‌های تمدن نوین اسلامی 🔰 با ارائه حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حبیب‌الله بابائی 📆 چهارشنبه 21 مهر ماه ١۴٠٠ 🕰 ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۲ 📎 yun.ir/b50xi8 ✅ شرکت برای عموم اساتید و دانشجویان علاقه‌مند آزاد است. 🌏 اداره بین‌الملل دانشگاه باقرالعلوم (ع) @BouNEWS @Habibollah_Babai
جلسات ماراتونی سرگروه‌های پژوهشی "امداد فرهنگی"، مجتمع طلائیه، کاشان قریب به سه سال است که پنج گروه‌ پژوهشی در دفتر تبلیغات اسلامی (میز مسائل اجتماعی) تجربه‌نگاری از طلاب و مبلغین امدادی را آغاز کرده‌ است. اکنون بحمدالله این کلان‌پروژه به اتمام رسیده و عن‌قریب از دانش‌ ضمنی شکل‌گرفته از متن تجربه‌های زیسته‌ی طلبه‌های جهادی رونمایی خواهد شد. آنچه از دیشب تا عصر امروز در قالب چهار جلسه‌ی سه‌ساعته با حضور آقایان دکتر مولائی، دکتر کاظمی، دکتر نوروزی، دکتر پرکان، دکتر یاسی، دکتر مومن، دکتر ذوالفقاری و سرکار خانم دکتر میر علی ملک در مجتمع طلائیه کاشان رخ داد، بررسی نهایی تک‌تک پروژه‌ها و گفتگو درباره تجارب امدادگری‌ طلبه‌های گمنام در بسترهای آسیب‌خیز اجتماعی (مثل زندان، حواشی شهرها و ...) بود. این مجموعه پروژه‌ها مسئله‌های جدید، ادبیات نو، و رویکردهای متفاوتی را در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی ارائه می‌کند. امید است بتوان از آن در راستای توسعه دانش امداد فرهنگی و کنترل آسیب‌های اجتماعی استفاده کرد. @Habibollah_Babai
دبیرخانه مطالعات راهبردی مهدویت استان لرستان برگزار می کند: سلسله سخنرانی های «مهدویت و تمدن اسلامی» جلسه اول: «امید در تمدن اسلامی» سخنران: حجه الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی- ریاست پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی زمان: سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰- ساعت ۱۹ مکان: تالار جلسات آنلاین نهاد رهبری دانشگاه آزاد اسلامی استان لرستان به آدرس 👇: https://www.skyroom.online/ch/lums/moradian 🌹مقدم کلیه اساتید و علاقمندان را گرامی می داریم. ✍️ دبیرخانه مطالعات راهبردی مهدویت استان لرستان @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت چهلم (دیپلماسی سوهان قم) همان‌طور که پیش از این گفتم، یکی از راه‌های ارتباطی من با اساتید بیشتر به صورت غیر رسمی و خارج از مسیر اداری و دانشگاهی بود. در این باره دعوت از اساتید برای ناهار و شام در فضای خانه و خانواده، راه‌های شناخت ما را نسبت به دغدغه‌ها و مسئله‌ها و نگاه‌های اساتید هموار می‌کرد. علاوه بر ناهار و شام، شیرینی‌های سنتی در ایران و محصولاتی که در ایران و یا کشورهای اسلامی وجود دارد نیز از جمله زمینه‌های آشنایی و ارتباطات فرهنگی جهان اسلام با دنیای غرب است. ما با خودمان چند جعبه شیرینی گز به آمریکا برده بودیم که در تسهیل ارتباطات فرهنگی‌مان با برخی از اساتید آمریکایی مفید بود. در سفری که بعدها به اتریش داشتم یکی از اساتید دانشگاه اینسبورگ به من سفارش رُطب (خُرما) داده بود و می‌گفت که ما در اتریش خرمایی مثل رطب ایران نداریم. چند جعبه رُطب که ارزشی بیش از صد هزار تومن نداشت، برخی از روابط علمی و فرهنگی من را در اینسبورگ آسان کرد. اخیرا در سفری که با دکتر محمدرضا بهمنی به شهر سوجو در چین داشتم چند قوطی سوهان کره‌ای از قم بردیم که دو جعبه از آن را در وقت استراحت روی میز پذیرایی قرار دادیم که همین مایه سئوال و گفتگو بین  ما و برخی اساتید حاضر در کنفرانس ‌شد. چند قوطی از آن را هم به برخی از اساتید موثر در انجمن ISCSC دادیم که بعدها همان در ارتباطات علمی ما و تهیه منابع از همین اساتید تأثیر مثبت گذاشت. @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا، قسمت چهل و یکم (آرایش بانوان) در تجربه دو ساله‌ام در آمریکا به جرأت می‌توانم بگویم کسی از خانم‌ها را ندیدم که آرایش غلیظی کرده باشد. خانم‌ها حتی در مراسم‌های رسمی دانشگاه یا مدرسه آرایش خیلی ساده‌ای داشتند. به نظرم یکی از علت‌های نداشتنِ آرایش، نقش‌های غیرجنسی بانوان در دانشگاه بود. به بیان دیگر، زن‌ها دست‌کم در دانشگاه کارکرد جنسی نداشتند. کارکردهای اجتماعی بانوان (درست یا غلط) و همین‌طور کارکردهای علمی و دانشگاهی و تحقیقاتی خانم‌ها، موجب شده بود که اعتماد به‌نفس بانوان رشد کند و بدین‌ترتیب نقش جنسی آنها نیز در حاشیه باشد. حتی خیلی از خانم‌ها در کلاس‌های دکتری کمترین آرایش را نداشتند و تمرکزشان بر فعالیت‌های علمی‌شان بود. من از آنچه در آمریکا و سپس در ایران (در نگاه مقایسه‌ای) یافتم این بود که هر میزان شخصیت و سرمایه‌های وجودیِ بانوان تنزل پیدا می‌کند، ظاهرگرایی و آرایش زنان بیشتر می‌شود، و هر مقدار بانوان به جهت علمی و اجتماعی رشد می‌کنند، ظاهرگرایی و بازی با ظرافت‌های زنانه در میان آنها کمتر می‌‌شود. @Habibollah_Babai
«یتیم» در تمدن اسلامی (به مناسبت ولادت با سعادت رسول گرامی اسلام ص)   برای تمدن و تمدنی بودن شاخص‌های مختلفی در ادبیات جدید ذکر شده است. یکی از شاخص‌های تمدن در ادبیات امروز، تأمین حقوق ضعیفان (مانند زنان، اقلیت‌ها، معلولان و احیانا فقرا) است که از جمله شاخص‌های پنهان ولی بسیار مهم در فرایند تمدنیِ تمدن‌هاست (Bruce Mazlish, Civilization in a Historical and Global Perspective). به رغم توجه به حقوق ضعیفان در ادبیات تمدنی جدید، موضوع «یتیم» و تکریم او به مثابه شاخص در تمدن‌ها کمتر و شاید اصلا مورد بحث قرار نگرفته است. این شاید بدان سبب است که مسئله یتیم و وضعیت ایتام در نظام صنعتی، در قالب کودکان بی‌سرپرست، کودکان رهاشده، و کودکانِ کار (بعد از انقلاب صنعتی و سپس بعد از جنگ‌ جهانی دوم) و اخیرا کودکانِ تک‌والدینی، که یک آسیب تلقی می‌شوند، نمی‌تواند شاخصی برای یک تمدن به حساب آید، لیکن در تمدن اسلامی می‌توان از شخصیت یتیم، کرامت یتیم، و بلکه عزّتِ یتیم، که نه فقط یک آسیب بلکه یک فرصت تلقی می‌شود، به مثابه یک شاخص مهم و البته متمایز و متفاوت از شاخص‌های مدرن تمدنی سخن گفت. وجود آموزه‌های دینی و فرهنگ اسلامی برآمده از کتاب و سنت در میان مسلمانان موجب شده است که یتیم در میان مسلمانان نه صرفا یک فرد آسیب‌دیده‌ای که باید به او ترحم کرد (نگرش و کارکرد سلبی)، بلکه به مثابه فردی که تحت ولایت خاصۀ الهی است (الم یجدک یتیما فآوی) مورد احترام و گاه عزت قرار گرفته و همین نیز زمینه را برای رشد و ترقی یتیم در جامعه اسلامی فراهم نموده است (نگرش و کارکرد ایجابی) . همین که خداوند خود را حامی و متولی یتیم نامیده و نسبت به ظلم بر یتیم هشدار داده، باعث شده است که مومنان در حفظ اموال یتیم (در مذمت آکل مال الیتیم)، در تکریم یتیم (خیر بیوتکم فیه یتیم مُکرّم)، در ترحم بر یتیم (تحننوا علی ایتام الناس)، در پناه دادن بر یتیم (من آوی الیتیم)، در تأدیب و تعلیم و تربیت یتیم (ادّب الیتیم)، در نیکی بر یتیم (برّوا ایتامکم)، در شاد کردن یتیم (من فرح یتامی المومنین)، در نوازش یتیم (و لیمسح راسه) و در مراعات حقوق یتیم (من رعی الایتام)، اهل تقوی و مراقبت باشند (اتقوا الله فی الضعیفین النساء و الیتیم) و زمینه‌های لازم را برای رشد و ترقی و تعالی یتیم در جامعه اسلامی فراهم آورند. رویکرد ایجابی به یتیم، علاوه بر آموزه‌های دینی در کتاب و سنت، ریشه در نگرش‌های تحلیلی و اجتماعی هم می‌تواند داشته باشد. اینکه مثلا هرچند فقدان پدر خلاءهای محبت را برای فرد یتیم ایجاد می‌کند، محبت‌های بسیاری از سوی اطرافیان و بستگان برای یتیم فعال می‌کند، که نمونه آن را می‌توان در محبت برخی عموهای پیامبر اسلام بعد از رحلت عبدالله (پدر پیامبر) مشاهده کرد. شکل‌گیری موج محبت به یتیم بعد از فقدان پدر، خود یک پدیده جدید اجتماعی و برخوردار از ظرفیت انباشته انسانی و سرمایۀ اجتماعی است. علاوه بر این، هرچند فقدان پدر موجب یتیمیِ فرد می‌شود، نوعی از مسئولیت زودهنگام و استقلال در نظر و عمل را برای فرد یتیم ببار می‌آورد و رشد و ترقی او را سرعت می‌بخشد. همین حس تنهایی و ضرورت بازسازی خود موجب می‌شود که یتیم‌ها نه فقط نسبت به خود بلکه نسبت به دیگر افراد بی‌سرپرست نیز احساس مسئولیت ‌کنند و در رفع محرومیت دیگران تلاشی مضاعف از خود نشان دهند. نکته ایجابی دیگر در یتیم، گذرکردن از تابوهای قدیمی و جهش به سمت فضای جدید و دنیایی متفاوت است که گاه موجب می‌شود سیر طبیعی تکامل اجتماعی از نسل گذشته به نسل بعدی، سیری سریع و جهشی خارق‌العاده در فرد یتیم بوجود آید و فاصله‌ مثبت در ناحیه نسل‌ها را در کمترین زمان طی کند... ادامه 👇👇 @Habibollah_Babai
ادامه مطلب بالا 👇👇 اکنون به رغم اینکه موضوع «یتیم» در اندیشه اسلامی (قرآن و روایات) و در تاریخ اسلام موضوع برجسته و بسیار مهم است، لیکن نه محققان تاریخی و دپارتمان‌های تاریخ اسلام به آن پرداخته‌اند و مثلا کتابی در باب «تاریخ یتیم در اسلام» نوشته‌اند، و نه اندیشمندان در حوزه علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی در مورد فرصت‌ها و تهدید‌های یتیم در جامعۀ اسلامی و جهان اسلام اندیشه می‌کنند و نسبت به آیندۀ تمدنی آن توجه می‌کنند. فقدان نگاه تاریخی به موضوع یتیم باعث شده است که ما ندانیم که یتیم‌هایی مانند حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در تاریخ اسلام در چه مکانیسمی تبدیل به کنشگران تمدنی و افرادی در مقیاس امت (یتیم ـ امت) شده‌ و توانسته‌اند نظام جدیدی از مناسبات کلان انسانی را رقم بزنند. و همین‌طور فقدان نگاه اجتماعی و حتی تمدنی به موضوع «یتیم» در اکنون جهان اسلام موجب شده است که نخبگان ما در بارۀ وضعیت جامعۀ یتیم‌ها در دنیای معاصر اسلام و آسیب‌ها و فرصت‌های موجود آن نیاندیشند و سیاستگزاری‌های فرهنگی و حتی تمدنی مربوط به یتیم را به انجام نرسانند. این در حالی است که علاوه بر ایتام برجا مانده از فوتی‌های حوادث طبیعی (سیل و زلزله) و فوتی‌های کرونایی، در امروز جهان اسلام که آغشته به جنگ‌های مذهبی و قومی (البته با حمایت غرب) بوده است، موضوع یتیم یکی از مسئله‌های جاری جهان اسلام در لبنان، یمن، عراق، سوریه، و حتی ایران امروز (فرزندان برجامانده از دوران دفاع مقدس و دفاع حرم) است. در این باره، همان‌طور که بی‌توجهی عالمان و پژوهشگران می‌تواند زمینه را برای آسیب‌زایی و آسیب‌پذیری یتیمان در جامعه جهانی اسلام فراهم سازد، توجه و تأکید بر موضوع یتیمان دنیای اسلام از جهاتی می‌تواند فرصت‌ها و ظرفیت‌های جدیدی را در رشد و تعالی جمعیت متفاوت و شکل‌گیری نسل یتیم ـ امت‌ها (یتیمانی که می‌توانند در سطح امت اسلام نقش‌آفرینی کنند) خلق نماید.  @Habibollah_Babai
لینک مقاله‌ای که سال ۹۰ در باره الهیات عملی در مجله نقد و نظر منتشر شد http://jpt.isca.ac.ir/article_458.html @Habibollah_Babai
دوره کوتاه‌مدت "عدالت اجتماعی" در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی، گروه "عدالت اجتماعی" لینک ثبت نام؛ https://b2n.ir/z46685 @Habibollah_Babai
ملاحظه جناب دکتر علی بیات استاد دانشگاه تهران در باره یادداشت "یتیم" 👇👇 موضوع و مسئله ضعیفان(فقرا، مساکین، ایتام و ....) از دو منظر بایسته توجه و تامل است. اول به لحاظ آسیب شناسی حیات فردی و اجتماعی که امری طبیعی و قهری است و به دلایل مختلف برای خیلی افراد پیش می آید و علت آسیب هم از دست دادن یا رفتن سرپرست یا ولی و قیمت است . دوم که مهمتر و اساسی تر از اولی است مدیریت و راه و روش جبران آسیب است یعنی جایگزینی ولی و سرپرست است. اما موضوع ولایت و سرپرست خود دو مفهوم و تعیّن و مصداق دارد یکی سرپرست در امور معیشت و تمشیت حیات فردی شخص یتیم و دیگری سرپرست در امور تمشیت حیات جمعی و اجتماعی و خصوصا در حوزه امور فکری-فرهنگی، سیاسی و .... است. مفهوم اول آسیب و عوارض منفی یتیمی را برای فرد یتیم منتفی می کند اما مورد دوم یعنی ولایت عامه الهی و ولایت خاصه معصومین علیهم السلام آسیب ها و عوارض ضلالت، تباهی و بی پناهی ناس یا مردم را منتفی می سازد و این ناظر است به همان کلام نبی مکرم اسلام که انا و علی ابوان هذه الامه. - یعنی حق ولایت تشریعی( پدری یا ابوّت نبوت و امامت بر همه امت). والسلام علی ماهدانا الله. @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا، قسمت چهل دوم (خدایا چرا رهایم کرده‌ای؟) در مواجهه با مسیحیان و گاه گره‌های عقیدتی آنها، رویکرد سخت و صلبی نداشتم. گاه کمک می‌کردم که مسیحی در مسیحی بودن‌اش اهل عمق و اعتقاد باشد. زمانی باآقای بل وایدر در مرکز مطالعات مسیحی گفتگو می‌کردم. به این نکته از کلام حضرت عیسی ع بر بالای صلیب در باور مسیحیان رسیدیم که «خدایا چرا رهایم کرده‌ای؟ (why have you forsaken me?). این یکی از گره‌های عقیدتی بل وایدر که خود دکترای انجیل داشت و یک مرکز مسیحی را هم مدیریت می‌کرد، بود. اینجا من در صدد توجیه بیان عیسی مسیح در باور وایدر برآمدم که شاید پیامبر شما اینجا از زبان دِلال و ناز استفاده کرده است. وایدر زبان ناز و دلال در دعا را نمی‌دانست. توضیح دادم که ما در ادبیات و در ادعیه اسلامی زبان دلال داریم که نه زبان اعتراض بلکه زبان ناز و نیاز است و خود راهی است برای تقرب و نزدیکی بیشتر به خدا. همین جمله بل وایدر را بسیار مبتهج کرد و احساس کرد که من عقدۀ عقیدتی‌اش را گشودم.   همسرم مدت‌ها با خانم کِلی از مبلغه‌های مسیحی گفتگوهایی داشت. بحث‌شان به توحید و تثلیث کشیده بود. در ادامه گفتگوها خانم کِلی به جهت باور و عقیده تثلیث‌اش کم‌کم دچار مشکل می‌شد. به همسرم گفتم که اگر می‌توانی توحید را به جای تثلیث در باور او بنشانی، خب گفتگو را ادامه بدهید، ولی اگر نمی‌توانی به جای تثلیث عقیده‌ای ایجاد بکنی، بحث را ادامه ندهید و در عقیده‌اش خللی ایجاد نکن. این بدان سبب بود که به نظرم باور به مسیحیت و حتی تثلیث در فضای سکولار و دنیوی غرب بهتر از بی‌باوری محض و بی‌ایمانی مطلق بود. البته بعدها در مورد توحید در مسیحیت دیدیم که اساسا برخی از مسیحیان خود اهل توحید هستند. این رویکرد را در کلاس تثلیث کِوِن هارت دیدم که از تثلیث و نسبت بین پدر و پسر و روح‌القدس خوانش توحیدی ارائه می‌کرد و آنگاه می‌گفت که ما توحیدی فکر می‌کنیم در حالی که قرآنِ مسلمانان ما را تثلیثی می‌خواند! یکی از بانوان مسیحی در گفتگو خصوصی‌ با خانواده ما با نگرانی اظهار می‌کرد که باور ما توحیدی است ولی این باور را از عموم مسیحیان پنهان می‌کنیم تا مبادا ما را تکفیر کنند.  @Habibollah_Babai