eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.4هزار دنبال‌کننده
506 عکس
78 ویدیو
68 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
واکنش‌های غریب به «سلام فرمانده» یادداشتی از ادریس هانی یکی از مرتجعین، مقاله‌ای از وجیه قانصو با عنوان «برای شما جهان خودتان، و برای من جهانی دیگر»  را برای من فرستاده که در آن قانصو به نقد سرود «سلام فرمانده» پرداخته است. پیش‌تر من به این نکته در باره سرود «سلام فرمانده» توجه نداشتم و آن را صرفا یک فعالیت فرهنگی کودکانه تلقی می‌کردم که عقاید خود را می‌خواند، لیکن بعدها دیدم که مسئله عمیق‌تر از این حرف‌هاست. وجیه قانصو با شیوه‌ای فریبنده و با استفاده دوپهلو از مفاهیم مدرن، سیاسی کردن عقیده را در این سرود (سلام فرمانده) مطرح می‌کند و بر آن می‌تازد، این در حالی است که اساسا چیزی غیر سیاسی وجود ندارد و همه چیز در اصل به گونه‌ای سیاسی و ریشه در سیاست دارد. جالب اینکه اگر گروهی از سرخ‌پوستان صف بکشند و عقیده آبای خود را بسرایند زبان این تجددمآبان آن را موعدی وجودشناختی معرفی می‌کنند، و اگر مجموعه‌ای از کلیساهای آمریکای لاتین به صف شوند و سرود مقاومت ملی را بخوانند، همین جماعت آنها را آن را الهیات آزادگی می‌خوانند، اما اگر کودکان مسلمان ارزش‌های بومی و دینی خود را فریاد بزنند متهم به سیاسی بودن می‌شوند. امثال قانصو می‌کوشد از فروکاستن عقیده به سیاست سخن بگویند، اما آیا اندیشه منجی چیزی جز سیاست است؟ قانصو پا را فراتر می‌گذارد تا بگوید این سرود اعلام ویرانی جهان ما و جستجو از جهانی دیگر است. درحالی که ادعای ظهور منجی مایه ویرانی زمین نیست، بلکه اندیشه‌ای روشن‌بینانه است که نجات را به شکلی واقعی نشان می‌دهد و منجی را برای حضور در زمان و مکانی معین فرامی‌خواند. در سرود «سلام فرمانده» دو نکته قابل توجه است: نخست دعوت به تشکیل دولت عدالت و صلح، و دوم دعوت به مبارزه با ظلم و اشغال‌گری. اگر قانصو این را رویا می‌داند، پس بگذارید آنها در این رویا باقی بمانند. قانصو اِشکال کرده است که آنها از واقعیت به سوی آرمانی نامشخص و بی زمان فرار می‌کنند، این در حالی است که این عقیده (عقیده به ظهور منجی) مستلزم افرادی واقعی (در داخل زمان و یا حتی فراتر از زمان) است. حال باید از قانصو و امثال ایشان پرسید که در این داد و ستد فرهنگی و تمدنی بین ایران و کشورهای عربی (مثل لبنان، بحرین، یمن، و غیره) چرا در برابر دستاوردها و آورده‌های ملت خود، بی‌توجه هستید و خود را به فراموشی می‌زنید. این کودکانی که سرود «سلام فرمانده» را خواندند، برای نجات و رهایی شعر سرودند، و احساس معصومانه و کودکانه خود را تقدیم کردند و و آمادگی خویش را برای ایفای نقش معنویت‌بخشی به جهان را اعلام کردند. در این باره، مشکل قانصو نه با سرود کودکان، بلکه با نسلی شاداب از فرزندان شهیدان و سازندگان پیروزی است. (ترجمه از شهاب مهدوی) @Habibollah_Babai
باب علم حقیقی.mp3
3.78M
🔰 باب علم حقیقی ▫️ آیت‌الله یزدان‌پناه: باب علم حقیقی رسول‌الله، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است و آن علوم حقیقی کشفی نهایی از راه امیرالمؤمنین داده می‌شود. اهل معرفت می‌گویند: مقام نهایی اصلی ذاتی فنایی حتمی، جز با امیرالمؤمنین داده نمی‌شود. ارتباط و اتصال و جلب عنایت امیرالمؤمنین برای اهل معرفت خیلی معنادار است. 💢 نفحات را در فضای مجازی دنبال کنید؛ | ایتا | آپارات | تلگرام | اینستاگرام |
حبیب‌اله بابائی
چهارمین پیش نشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع «مراقبت معنوی بیماران» به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و
جهت اطلاع امکان حضور هم در جلسه «مراقبت معنوی بیماران» وجود دارد. ☑️امروز: پنج‌شنبه 🗓تاریخ: 1401/04/30 🕧ساعت: 11 الی 13 🏢مکان جلسه: قم، پردیسان، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، طبقه سوم، سالن کوثر و 🌐 لینک برای مشارکت مجازی dte.bz/scscenter @Habibollah_Babai
یادداشت کوتاهی از دکتر مجید دهقان در باره «محجبه‌ام ولی مخالف حجاب اجباری» 👇👇👇 "من محجبه‌ام اما مخالف حجاب اجباری و گشت ارشادم" شعار اسلام سکولار است. این که انگیزه شخصی حامیان چیز دیگری مانند رفع دو قطبی سازی محجبه/غیر محجبه بوده در معنای اجتماعی این شعار تاثیری ندارد. لازمه رفع دوقطبی‌سازی، نفی قانونمندی پوشش نیست همانطور که نقد به گشت ارشاد هم لازمه‌اش افتادن در ورطه اسلام سکولار نیست. ته این شعار به این جا می‌رسد که من محجبه‌ام ولی مشکلی با برهنگی‌ زنان دیگر ندارم یا من مسلمانم ولی مشکلی با هم‌جنس‌خواهان ندارم. راه سوم این نیست، حداقل راه سوم نسلی که اسلام را با امام راحل شناخت این کژراهه نیست. این ماجرا هم می‌گذرد ولی همین ابتلائات اجتماعی است که مدام در حال غربال کردن است و چه حسرت‌زاست خواهر و برادر من، ندای "انا لم نجد له عزما". و اما ای سکان‌داران مدیریت‌های فرهنگی اگر این تکانه‌ها شما را بیدار نکرد امیدی دیگر به خیر شما نیست، شر نرسانید. @majiddehghan @Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: کشف حجاب علنی برای حکومت اسلامی تکلیف ایجاد می‌کند/ حکومت موظف است دربرابر حرام بایستد 🔹پول‌های زیادی خرج می‌کنند و از صدها رسانه استفاده می‌کنند تا روی هویت زن مسلمان اثرگذاری کنند، اما نتیجه‌اش فریب‌خوردن چند دختر می‌شود. 🔹چیزی که بنده را حساس می‌کند این است که گاهی خواص بحث حجاب اجباری را مطرح می‌کنند. عده‌ای نادانسته خطی را دنبال می‌کنند که دشمن با آن‌همه تلاش نتوانست. @Habibollah_Babai
نکات تحلیلی از مشاهدات علمی و تجربیات پژوهشی در آمریکا قسمت هفتم: تلفیق میان نگرش­های جزءنگر و کل­‌نگر چگونگی جمع میان نگرش­‌های تخصصی با نگاه­های کلی و جامع در شگردهای علمی و پژوهشی بسیار قابل توجه است که با فعالیت­های علمی گروهی از یک سو، و مطالعات میان­‌رشته­‌ای از سوی دیگر حاصل می­‌شود. نمونه این گونه مطالعات حتی در مطالعات بین الادیانی نیز دیده می­‌شود که نمونه آن فعالیت­‌های پژوهشی مرکز مسیحی، یهودی و اسلامی جی.تی.یو (Graduate Theological Union) در دانشگاه بِرکلی در کالیفرنیا (University of California, Berkeley) است که محققان مختلف در اسلام و یهودیت و مسیحیت در کنار هم پژوهش می­کنند. در واقع مسئله تکثرگرایی از جمله روشهای نهادینه شده در پژوهش است که به گونه‌های مختلفی رخ می­دهد؛‌ مثل رشته‌ها و تحقیقات میان‌رشته‌ای و مطالعات تطبیقی که به نحو بسیار پیچیده‌ای در حال گسترش است. به بیان دیگر ریز مسئله‌ها در یک منطق سیستمی، مورد مطالعه و تطبیق قرار می‌گیرد. در واقع موضوعات ریز و جزیی، مجموعه­‌های علمی را از کلی­‌نگری و کلان­‌اندیشی غافل نکرده است. یکی از مسایل بسیار درس­‌آموز و قابل توجه، محور قراردادن موضوعات کلان، برای گفتگوهای مختلف از منظرهای متفاوت است. نمونه این رویکرد در موسسه (IASC) درموضوع تقلیل گرایی (Reductionism) در سال 2007 و مدرنیته متأخر (Late Modernity) در سال 2008 بود. این موسسه با محور قرار دادن این موضوعات برای سمینارهای روز جمعه، زمینه را برای حضور اساتید مختلف از دپارتمان­های گوناگون آماده می­‌کرد تا آنها موضوع کلی مثلا تقلیل­‌گرایی، را از نظر تخصص خود ارائه نموده و آنگاه به نقدها و نظرات افراد حاضر در جلسه که خود از دپارتمان­‌های جامعه­‌شناسی، دین­‌شناسی، تاریخ، اقتصاد و علوم سیاسی بودند، پاسخ گویند. این گفت‌و‌گوها نگاه­‌های کلان و خرد را در کنار هم تقویت می‌کرد و زمینه­‌های نگرش ارتباطی و میان‌رشته‌ای را فراهم می‌آورد. @Habibollah_Babai
«شورچشمی و مسئله حجاب» یکی از تفاوت‌های در جایگاه زنان در ایران و آمریکا، جایگاه تک‌کارکردی و چندکارکردی زنان است که می‌تواند شایسته توجه و تحلیل باشد. زنان در آمریکا علاوه بر کارکردهای جنسی، کارکردها و موفقیت‌های برجسته‌ای در امر آموزش، در عرصه بازار، در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی دارند و همین چندکارکرد داشتن اولا ابعاد سکسی زنان را در مرکز قرار نمی‌دهد و ثانیا بخاطر بروز قابلیت‌ها و شایستگی‌های زنان و اعتمادبه‌نفس آنها، شورچشمی مردان را تقلیل می‌دهد. امر دیگری که شورچشمی مردان را در جایی مثل آمریکا کنترل و امنیت زنان را بیشتر می‌کند، حاکمیت قانون و در دسترس بودن «حق» از طریق وکلای قانونی است که در جامعه غرب و البته برای شهروندان غربی بسیار سهل و ممکن رخ می‌دهد. در ایران امروز، به رغم زمینه‌هایی جدید اقتصادی، سیاسی، و علمی زنان، هنوز شورچشمی‌های سنتی و شورچشمی‌های مدرن (شورچشم‌های باکلاس و لیبرال) در عرصه‌های مختلف اجتماعی موج می‌زند و شاید هنوز قابلیت‌های غیرسکسی زنان ایران بر تصور سکسی از آنها، غلبه نکرده است. جالب اینکه در همین فضا گاه مردان شورچشم در حمایت از بدحجابی و بی‌حجابی زنان از خود بانوان پیشی می‌گیرند. این گونه از حمایت‌های مردان از برهنگی زنان نوعا نه از سر صداقت بلکه از سر طمع و هوس است. آنچه در مناسبات و نظم موجود بین زنان و مردان (همین مقداری که در ایران هست) نقش آفرینی می‌کند بیشتر اخلاق است و کمتر قانون. و اکنون آنچه با بدحجابی و گاه بی‌حجابی رخ می‌دهد متزلزل شدن توامان اخلاق و قانون در ایران در نسبت با زنان است و نتیجه آن هم، ناامنی بانوان در برابر فرهنگ ناپرهیزکار و شورچشم ماست. اکنون به نظرم بخشی از نزاع تمدنی (یا همان برخورد تمدنی) انقلاب اسلامی با غرب در موضوع «زن» و موضوعاتی همچون «حجاب و عفاف» دقیقا در امکان عبور انقلاب اسلامی از «صورت زنان» به «سیرت زنان» و ارائه شخصیتی موفق و متفاوت از «زن انقلاب» در تقابل با زن در گفتمان سرمایه‌داری غرب است. @Habibollah_Babai
سلام بر حسین با هدف پیوند میان پژوهش‌های عاشورایی و مجالس حسینی، «دبیرخانه‌ی دوسالانه‌ی کتاب عاشورا» با همراهی «موسسه‌ی فرهنگی آیه» در ایام محرم امسال برنامه‌ای را با محوریت کتاب‌ها و پژوهش‌های برتر عاشورایی و با عنوان «شب‌های عاشوراپژوهی» برگزار می‌کند. از شب تاسوعا، شش شب، نویسندگان شش کتاب برگزیده درباب عاشورا و فرهنگ عاشورایی، با محوریت مباحث کتاب خود، سخن خواهند گفت. شب‌های عاشوراپژوهی مجالی است برای نگریستن در حماسه‌ی عاشورا، پس از گریستن بر آن مصیبت عظیم. اصفهان ـ خیابان شیخ مفید ـ باغ فدک از ۱۵ مرداد (شبِ تاسوعا) تا ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ از ساعت ۲۱ پخش زنده این برنامه را از لینک زیر می‌توانید دنبال کنید: @ashurapazhouhi @ashoorabook @Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر آیت الله جوادی آملی اجبار غیر مسلمانان به حجاب و دیگر اعمال اجتماعی در اسلام @khabarehowzeh @Habibollah_Babai
نکات تحلیلی از مشاهدات علمی و تجربیات پژوهشی در آمریکا قسمت هشتم: دوره‌های طولانی تحقیق در آمریکا، دوره­های تحقیق طولانی است و نوعا ده سال طول می­کشد تا اثری مهم در موضوعی خاص از یک اندیشمند منتشر گردد. با اینکه چرخه علم در غرب بسیار سریع بوده و دارای تنوع فراوانی است و نقدهای علمی نیز بسیار آسان صورت می­گیرد، لیکن پروسه فکری اندیشمندان و محققان از کتابی به کتابی دیگر و از مرحله­ای به مرحله دیگر بسیار طولانی است. این حوصله علمی که نتیجه آن کیفیت بالا در تحقیق می‌باشد، در تدریس نیز وجود دارد،‌ به طوری که اساتید، در هفته بیش از یک کلاس برای دوره لیسانس و دوره دکترا نداشته و با دقت و حوصله به تدریس و پرورش دانشجو می­پردازند. @Habibollah_Babai
نکات تحلیلی از مشاهدات علمی و تجربیات پژوهشی در آمریکا قسمت نهم: مدرسه، اساس در تربیت علمی مهم­ترین جایی که چنین تربیت و پرورشی انجام می‌گیرد مدارس عمومی است که سیستم آموزشی و مربیان بسیار جوان و البته حرفه­‌ای در آن مشغول به کار هستند. کلاس­های این مدارس کاملا جمع­‌گرا و گروهی است. دانش­‌آموزان در همه فعالیت­ها، کار جمعی، روش جمعی و اخلاق جمعی را یاد می­گیرند. کلاس­ها کارگاه­های آموزشی هستند که بچه­‌ها به هیچ وجه احساس فضای ناهمگون با طبیعت کودکانه خود را ندارند. کلاس­های مدارس حاوی هر چیزی است که به رشد و شکوفایی بچه­‌ها کمک می­کند. متناسب با همین فضا، هر دو ماه کارنامه هشت صفحه­ای برای هر دانش آموز داده می­شود که تمامی توانمندی­های هر دانش­‌آموز در کلاس هنر، ورزش (جهش، حرکات ریتمی) و در کلاس­های پرورشی و درسی (قانون­پذیری، حل مسایل پیچیده با روشی آسان، احترام به دیگران، تبعیت از مافوق، حرکت­های جمعی) مورد مطالعه و ارزیابی مستقلی قرار می­گیرد و والدین این امکان را می‌یابند که نسبت به علایق و قابلیت­‌های فرزندان خود در زمینه های گوناگون آشنا شوند، متناسب با هریک برنامه­‌ریزی کنند؛ البته جای بسیار تأمل دارد که چگونه بچه­‌ها در چنین سیستم پیشرفته­‌ا‌ی، شخصیتی بسیار ضعیف و روحی آسیب پذیر دارند که نمونه آن را می­توان در خودکشی­های رایج، آمار 50 درصدی طلاق و خانواده‌های مادرمحور (بدون پدر)، آمار اعتیاد و خشونت به موجب وجود همزمان الکل و اسلحه در منازل، مشاهده کرد. در هر حال همه چیز در مدارس به صورت عملی و برای زندگی درس داده می­‌شود. مقولاتی روشنفکری درغرب، که درایران آنها را باید در کتاب­ها جست، به مثابه روش­های زندگی آموزش داده می‌شود. کودکان در دوره دبستان حریم خصوصی، آزادی، دموکراسی، حق انسانی را آموزش می­بینند؛ البته برخی از این آموزش­ها موجب جدایی فرزندان از خانواده ها می­شود که نمونه آن را می­‌توان در دخالت­های سریع  و گاه بی­مورد پلیس در تفکیک فرزندان ناراضی از پدر و مادر و انتقال آن به پرورشگاه­ها (foster home) مشاهده کرد. با این وجود، سیستم آموزشی در مدارس بدانجا سوق یافته است که افراد بیش از ظرفیت و استعداد خود رشد می­‌کنند. افرادی که به ظاهر هیچ نشانه‌ای از هوش و استعداد در آنها دیده نمی­شود بیش از پنج زبان می­دانند، کشورهای مختلف رفته‌اند، اطلاعات غیرقابل پیش بینی شده‌ای از جاهای دیگر و دنیای اسلام دارند و دارای توانمندی­های نظری خاصی هستند.  @Habibollah_Babai
نکات تحلیلی از مشاهدات علمی و تجربیات پژوهشی در آمریکا قسمت دهم: ضعف­‌های اسلام شناسی مطالعات و فعالیت­‌های اسلامی در مقایسه با مطالعات و فعالیت­‌های مسیحی و یهودی در آمریکا بسیار ضعیف و ناچیز است. مسیحیان در خود آمریکا برای تبلیغ دینشان بسیار می­‌کوشند. جزوات تبلیغی برخی از کلیساها مانند کلیسای Kingdom Hall  که تنها هفت میلیون پیرو در کل دنیا دارد، به هشتاد و گاهی به صد و شصت زبان ترجمه می­‌شود. مبلغین مسیحی، منزل به منزل افراد را شناسایی و تقاضای تبلیغ می­‌کنند. غیر از برنامه عبادی در روزهای یکشنبه که بسیاری از مردم از قبیل سیاه و سفید، طبقه بالا و پایین در آن شرکت می­کنند، برنامه­‌های متعدد آموزش، نیایش، جلسات تحلیل سیاسی و امورات متعدد دینی، در شبهای پنج­شنبه و شبهای جمعه در کلیساها برگزار می­‌شود. همین طور کلیساها دوره­‌ها و اردوهای آموزش دینی را برای دانشجویان در طول تابستان اجرا می­‌کنند. شبکه­‌های تلویزیونی مختلف مسیحیت، برنامه­‌های متنوع دینی را در سطوح گسترده اجرا می‌کنند. این جدیت و جنبش، در مطالعات مسیحی در دانشگاه و مراکز مسیحیت­شناسی که هزینه آن از سوی بسیاری از خیرین مسیحی تأمین می­شود، دیده می­‌شود. در دانشگاه­ها ابعاد مختلف الهیات، فرهنگ، تاریخ و جریانات مختلف مسیحی تدریس می‌شود. مطالعات میان­‌رشته­‌ای مانند رمان و انجیل و برخی از موضوعات مختلف مسیحی، در دانشگاه­‌ها و مراکز مسیحیت بطور جدّ دنبال می­‌شود. البته یهودیان مانند مسیحیان اهل تبلیغ نیستند، ولی در پژوهش­ها و درس­های دانشگاهی بسیار هوشمندانه عمل می­‌کنند. درس­های یهودیان مانند "سکولاریسم در تاریخ یهود"، "پاسخ به هولوکاست"، یا گروه­های ریدینگ هرمنوتیکی بسیار حساب شده توسط اساتید مشهور یهودی برگزار می­‌شود. جالب آنکه هزینه تأسیس کرس­های یهودی (برای هر کرس 1200.000 دلار)، از سوی خود آنها تأمین می­شود. در حوزه اسلام­‌شناسی، هرچند حضور اساتیدی همچون عبدالعزیز ساشادینا، حسین نصر، محمود ایوب، و برخی دیگر در دانشگاه­های مختلف آمریکا مغتنم است، ولی هنوز اسلام و اسلام­شناسی در مقایسه با ادیان رقیب در غرب ضعیف و کم رمق است. در واقع اسلام­‌شناسی در آمریکا جزو ضعیف­‌ترین رشته­‌های درسی دانشگا­ه­‌ها به حساب می­آید. حکایت مسلمانان آمریکا از یک سو، و اسلام­‌شناسی از سوی دیگر، بسیار شنیدنی است. بگذریم از اینکه مسلمانان آمریکا چه کسانی هستند و مسلمانان سیاه آمریکا با مسلمانان سفید آمریکا، و آنها با مسلمانان غیر آمریکایی که از افغانستان، پاکستان، عراق، و ایران به آنجا رفته­‌اند چه فرقی می­‌کنند، و همین­طور ایرانیان مسلمان و مراکز اسلامی ایرانی با افغانیان مسلمان یا مراکز اسلامی آنها، و همین­طور شیعیان مسلمان با سنی­ها، سنی­های مسلمان با وهابی­ها، چه فرقی داشته مسایل هویتی هریک کدام است و اختلافات آنها در چیست و عوامل این اختلاف چه کسانی هستند، سطح نازل معرفت دینی میان مسلمانان اعم از آمریکایی و غیر آمریکایی، ایرانی و افغانی و سنی و شیعه از همه آزاردهنده­‌تر است. افراد تازه تحصیل­کرده و یا در حال تحصیل که نه زبان عربی و نه زبان فارسی به درستی می­دانند و نه متون اسلامی را به خوبی می­‌شناسند و نه حتی علاقه و جدیتی در مطالعات اسلامی دارند (ضعیف­‌ترین دانشجویان در کلاس­های اسلام­‌شناسی، مسلمانان هستند)، مشغول تدریس و تألیف، حتی در دایره المعارف­ها، در زمینه­‌های اسلامی هستند. با این همه، اسلام­‌شناسی (حتی نوع ضعیف آن) به دلایل متعدد امنیتی، سیاسی، و دینی مخاطبان بسیاری داشته و امروزه (بعد از یازدهم سپتامبر) به شغل پردرآمدی تبدیل شده است. گفتنی است اسلام­شناسی‌ای که یهودیان و برخی از مسیحیان انجام می­دهند و برای انجام آن به کشورهای عرب­‌زبان مانند مراکش، اردن و مصر سفر می‌کنند، دقیق­­تر از آنی است که مسلمانان می­کنند. مثلاً در بزرگترین کنفرانس دین شناسی AAR (American Academy of Religion) که سال گذشته (۲۰۰۹) در دانشگاه شیکاگو برگزار شد، چهار مقاله از سوی یهودیان در مورد آیه "واضربوهن"، یک مقاله در مورد "رجم" و مقالات دیگری در مورد ریز مسایل فقهی، نگارش یافته و ارائه گردید. از این رو حضور حوزه علمیه قم به عنوان یک مکتب فکری، نه در مطالعات دین‌شناسی و نه در مطالعات اسلامی جایی ندارد و شناخته شده نیست. ادامه 👇👇👇 @Habibollah_Babai
در همین مورد باید بر شکاف بین آمریکا و دنیای اسلام اشاره کرد که عملا به شکاف فکری و نظری میان آمریکا و دنیای اسلام انجامیده و به نفع آمریکا و منافع سلطه طلبانه­‌اش در معرفی اسلام منتهی گردیده است. دانشجویان آمریکایی که در صدد شناخت اسلام و ایران هستند، از آمدن به ایران صرف نظر کرده و به کشورهای عربی سفر می‌کنند. همین طور کسانی که از ایران و به ویژه از حوزه علمیه درصدد سفر علمی به آمریکا هستند، همواره دچار مشکلات ویزا می‌شوند و از رفتن به آنجا بازمی­مانند. این شکاف، متأسفانه در حوزه تبلیغ اسلام نیز به دلیل مدیریت‌ سوء در عرصه تبلیغات فراوان مشاهده می­‌شود. خیلی از مبلغینی که از ایران به مراکز اسلامی مانند مرکز آی. ای. سی. (Islamic Education Center) در واشنگتن برای سخنرانی و روضه­خوانی دعوت می­شوند، برای این کار شایسته نیستند و مخاطبین خود را به درستی نمی­‌شناسند. منبرهایی که در شبکه­‌های اسلامی مانند شبکه تلوزیونی "سحر" و "سلام"، در سرتاسر آمریکا پخش می­‌شود، در بازار تهران و اصفهان و برای مخاطبین عوام شکل گرفته و با مخاطب فارس زبانِ مقیم آمریکا تناسبی ندارد. توضیحات طولانی از حرف­های تکراری، مزاح­ و کنایه­‌های منبری به ویژه در مورد خانم­ها، بی توجهی یا عدم درک از مسایل زندگی ایرانیان مقیم آمریکا، منبرهای اسلامی در آمریکا را به عاملی برای تنزل شعور اسلامیِ مسلمانان فارس­‌زبان بدل کرده و سبب سوء تفاهم­‌ها، عقب­‌ماندگی­‌ها و بدبینی­‌ها نسبت به اسلام و ایران شده است. این وضعیت، در عمل، به نفع جریان سکولار از یک سو و جریان غیراسلامی (مسیحی و یهودی) از سوی دیگر، و همین طور به نفع تفکر سلفی و تکفیری از سوی سوم منتهی شده است. این ضعف و سستی در اندیشه و تبلیغ اسلامی، بسیاری از ایرانیان تحصیل­کرده را به سوی روشنفکران سوق داده است. آنها در جلسات سخنرانی روشنفکران ایرانی که به مناسبت­های مختلف (محرم، ماه رمضان و غیره) در واشنگتن و ایالت­های دیگر آمریکا صورت می­گیرد و یا جلسات تفسیری هفتگی آنها که نمونه آن در برخی از مراکز اسلامی کالیفرنیا دیده می­‌شود شرکت می­کنند. تحلیل­های دینی روشنفکرانه و نظریات تلویحی و تصریحی در امور سیاسی روشنفکران در فضای تبلیغاتی حاکم، سبب بدبینی­های فراوان ایرانیان نسبت به نظام جمهوری اسلامی شده است. فاصله نسل ایرانی از اسلام و فرهنگ ایرانی، به طور جدی سبب انقطاع نسل نخبه ایرانی در آمریکا شده است. به بیان صریح­تر، نسل نخبه ایرانی در آمریکا در حال عقیم شدن است. هر چند شاید پدران و مادران تلاش می­کنند که خود را مسلمان و ایرانی نگه­دارند و بچه­‌های خود را تا­حدی با زبان و فرهنگ اسلامی و ایرانی آشنا نمایند، ولی نوادگان آنها به­‌طور گریزناپذیری از این فرهنگ جدا شده و کاملا در فرهنگ آمریکایی منحل می­‌شوند و این مهم­ترین دغدغه خانواده­‌های ایرانی است؛ که البته غرورِ در آمریکا بودن اجازه اظهار چنین مشکلاتی را نمی­‌دهد. به این ­ترتیب نسل سوم نخبگان ایرانی در آمریکا و ژن هوشمند آن، در دوره زمانی نه چندان طولانی آمریکایی می­شود. این مسئله به معنای تحلیل رفتن ظرفیت انسانی تمدن­‌ساز ایرانی، تنزل ژنتیک نسل ایرانی (درایران) در نسبت با نسل­های رقیب، و ترقی نسل تمدن آمریکایی به عنوان نسل رقیب در چند دهه آینده است. @Habibollah_Babai
نکات تحلیلی از مشاهدات علمی و تجربیات پژوهشی در آمریکا آخرین قسمت: مدل‌های پژوهش‌های علوم‌انسانی مسلمانان در غرب برای کسانی که به غرب می­‌روند، چند مدل از کار تحصیلی و یا پژوهشی را می­توان پیشنهاد نمود: 1. اینکه مانند دانشجوی آمریکایی با تحصیل در رشته­‌ای خاص در دوره­ای طولانی، برای کسب دکترا تلاش نمود؛ 2. به جای تحصیل در دوره­ای طولانی، در کوتاه مدت (یکی دو ساله) یکی از شخصیت­ها، جریانات، یا مسایل مربوط به دنیای مدرن را مورد مطالعه و تحقیق قرار داد؛ 3. ابعادی از اسلام یا فرهنگ ایرانی را در ارتباط با دنیا، با مسایل و ادبیات جهان مورد بازخوانی قرار داده و بر اساس آن، گفتمان فرهنگی نوین و بدیلی نه فقط به دنیای اسلام، بلکه به جهان غرب ارائه نمود. این مدل از دو جهت قابل توجه و توجیه است: الف) تحقیقات غیرغربی­‌ها درباره فکر و فرهنگ غربی، نکته تازه­ و جذابی برای غربی­‌ها ندارد؛ زیرا آنها در مورد خودشناسی به اندازه کافی تلاش کرده و محصولات فراوانی هم تولید کرده­اند؛ ب) توقع اندیشمندان و محققان غربی از یک مسلمان، ارائه نظری غیر غربی در مواجهه با معضلات انسان معاصر (البته با زبان مدرن، با پرسش­های مدرن، و در ارتباط با دنیای مدرن، به مثابه تمرینی روش­‌شناختی) است، و نه تفسیر و نقد اندیشمندان غربی. در این رویکرد، امکان شناخت ظرفیت­های اندیشه اسلامی، چالش­های مطرح در آن و نقاط مقایسه پذیر آن با تفکرهای مدرن، در گفتگویی مداوم با اساتید و دانشجویان به دست می­‌آید تا بتوان در نهایت با تکیه بر منابع اسلامی، مدلی اثرگذار از "زیست انسانی­-اسلامی" برای انسان امروزی فراهم آورد. به بیان دیگر شروع پژوهش از غرب و سپس تحقیق در مورد اسلام راهی بسیار دور از دسترس و البته نامطمئن است. ولی شروع از اسلام در نگاه به غرب و بعد چالش با مدرنیته غربی راهی نزدیک، مقرون به صرفه، شدنی و اثرگذار است. این مدل از مطالعه هم در غرب بسیار مخاطب دارد و هم در دنیای اسلام طرفدار فراوانی دارد که بتوان با توجه به معضلات انسان معاصر راهی برآمده از سنت و میراث خود ارائه نمود. خلاصه آنکه اگر فضلا و اندیشمندان ما در ایران، پژوهش­های خود را نه صرفا ناظر به مسایل ایرانی و جریانات روشنفکری در ایران، بلکه به مسایل جهانی و تفکرات روشنفکری در دنیا معطوف نمایند و تألیفات خود را در مقیاس جهانی تعریف و به زبان انگلیسی عرضه کنند، نتیجه کار بسیار قوی­تر و دقیق­تر از آنچه امروزه در عرصه علمی کشور رایج است، خواهد بود. به بیان واضح­تر، خطای استراتژیک فضلای حوزه آن است که در مسایل روشنفکری، خود را معطل جریان روشنفکری ایران کرده­‌اند و این درحالی ­است که روشنفکران ایرانی از ضعفای قوم روشنفکر هستند و چالش کردن با آنها سبب ضعف محققان درحوزه می­شود. حضور ضعیف جریان روشنفکر ایرانی در علوم انسانی در سطح جهانی، نه فقط به موجب ضعف زبان، و کاستی­‌های آنها در فهم زمینه­‌های دانش مدرن است، بلکه به موجب ناتوانی آنها در ارائه نظری متفاوت و براساس سنت و اندیشه اسلامی، به عنوان نظری کاملا متمایز از گفتمان مدرن نیز است. از این رو پژوهش­های حوزوی باید به گونه­‌ای طراحی شود که پژوهشگران، متناسب با فضای آکادمی دنیا به تعریف و انجام پژوهش­ها بپردازند و بیشتر به زبان انگلیسی بنویسند. با این رویکرد حضور حوزه با توانمندی­‌های خاص خود می­‌تواند در برخی از مسایل مربوط به علوم انسانی در سطح جهانی انجام یافته، و سطح پژوهش در حوزه نیز ارتقاء ­یابد که در این صورت چالش کردن با روشنفکران داخل ایران نیز کاری سهل و آسان خواهد بود. @Habibollah_Babai
👆👆👆 خلاصه سخنرانی ویدیوئی حبیب الله بابائی برای پنجاه‌ ویکمین کنفرانس سالانه «مطالعات تطبیقی و بین‌المللی تمدن‌ها» (ISCSC) در دانشگاه مونموث آمریکا با عنوان «راه‌های ممکن تمدن در جهان اسلام» ۱. «تب تمدنی» در جهان اسلام و امیدواری برای نیل به یک تمدن، برخاسته از نقطه‌ عزیمت‌های تمدنی در تاریخ و در تفکر مسلمانان است. ۲. دو معضل اساسی در صورت‌بندی تمدنی جهان اسلام وجود دارد: مشکل گفتگو در درون دنیای اسلام، و معضل گفتگو در بیرون جهان اسلام (بین اسلام و غرب). ۳. معضل گفتگو در جهان اسلام، نه به موجب نبود زبان مشترک بین نخبگان جهان اسلام، بلکه به علت «نبود اصالت در موضوعات یا مسائل مشترک برای گفتگو» است. دنیای اسلام، در شناخت نیازها، طرح سئوالات، ارائه پاسخ‌های خود اصالت خود را از دست داده و در دام تقلید از فرهنگ جهانی افتاده است. ما نخبگان اسلام زبان اصیل خود را در فهم خود و در ارائه خود و در حل مسائل خود از دست داده‌ایم، و در وضعیت بی‌زبانی (یا سخن به زبان بیگانه) امکان گفتگو را نیز ازدست داده‌ایم. ۴. به رغم فقدان گفتگو در جهان اسلام، به موجب تاریخ و تفکر غنیّ تمدنی در دنیای اسلام، همچنان اراده‌های قوی‌ای مبنی بر تمدن‌سازی در دنیای اسلام وجود دارد، همان‌طور که موسسات زیادی برای تفکر و تدبیر تمدنی در جهان اسلام (ایران، مالزی، ترکیه و دیگر کشورها) مشغول به کار هستند. رقابت تمدنی بین برخی از کشورهای اسلامی، به رغم مسائل و گاه اختلافاتی که در میان بلوک‌های اسلامی ایجاد می‌کند، نوعی از آگاهی مشترک تمدنی (آگاهی تاریخی تمدنی، آگاهی الهیاتی ـ تمدنی، و آگاهی عینی ـ تمدنی) و احیانا چشم‌انداز نوین تمدنی را فرا روی مسلمان معاصر می‌گشاید. ۵. از سوی دیگر، ارتباط وثیقی بین تمدن اسلامی و تمدن غرب، بویژه در عصر جهانی شده وجود دارد و سرنوشت این دو را به آسانی نمی‌توان از یکدیگر تفکیک کرد. با توجه بدین ارتباط تنگاتنگ، فرایند تمدنی مسلمانان فرصت‌ها و هزینه‌هایی را به صورت توأمان برای تمدن غرب ایجاد می‌کند، لیکن هزینه‌های جهان اسلامِ پیشرفته و تمدن‌شده، برای دنیای غرب به مراتب کمتر است از هزینه‌هایی که جهان اسلامِ عقب مانده و تمدن‌نشده برای غربِ مدرن ایجاد می‌کند. ۶. فقدان شناخت درست از اسلام در غرب، و نبود شناخت درست از غرب در جهان اسلام، تمدن در هر دو سویۀ غربی و اسلامی را دچار چالش می‌کند. اسلام شناسی در جهان غرب مخصوصا در آمریکا همچنان به ریشه‌های اصلی خود در میان مسلمانان متصل نیست. اسلام شناسی در جهان غرب یا ریشه در جریانات شرق‌شناسی دارد، و یا متصل به برخی از مسلمانان سکولار است. هر دوی این جریانات‌ به اصطلاح اسلام شناس در غرب، سوء تفاهم‌های بزرگی در فهم اسلام در غرب ایجاد کرده است. آنچه که از اسلام در غرب شناخته می‌شود، بیشتر اسلام سیاسی است نه اسلام تمدنی، اسلام تکفیری است نه اسلام حِکمی، عرفانی، و اخلاقی، و اسلام نفرت است و نه اسلام عشق و انسانیت. ۷. از سوی دیگر، غرب‌شناسی نیز در دنیای اسلام به درستی رخ نداده است. غربی‌سازی دنیای اسلام یا از طریق روشنفکران آشنا به زبان‌های اروپایی رخ داده است، و یا از طریق نسل غرب‌زده و گاه خودباخته در جهان اسلام صورت گرفته است. لیکن نسل غرب‌زده در دنیای اسلام و در ایران امروز، نه اسلام را به درستی می‌شناسد، نه ایران و فرهنگ ایرانی را، و نه شناخت دقیقی از غرب و مدرنیته دارد. همین نافهمی پیچیده و چندلایه از «اسلام»، «ایران»، و «غرب»، زمینه را برای برخورد و اصطکاک بین اسلام و غرب فراهم می‌کند. ۸. مترجمان نیز در ایران، نوعا، تفکر غربی را به طور کامل و فراگیر ترجمه نمی‌کنند. آنها نوعا کاری را ترجمه می‌کنند که در راستای پروژه سکولارشدگیِ و سکولارکردگی جوامع اسلامی باشد. ترجمه نکردن همۀ غرب، تصویری کاریکاتوری از غرب در ذهنیت انسان مسلمان ایجاد می‌کند و همین، دو سویۀ افراطی در رد یا قبول غرب (غرب‌ستیزی یا غرب‌زدگی) را برای برخی از نسل‌های امروزی در جهان اسلام فراهم می‌کند. ۹. بدین‌ترتیب، آیندۀ تمدن در اسلام و در جهان غرب نه در ایجاد مسیرهای گفتگو، بلکه در گرو اصلاح راه‌های گفتگو و تحول در مدعیان گفتگو در غرب و در جهان اسلام است. @Habibollah_Babai
«خون خدا» در عرفان اسلامی (تقریری از بیان استاد یداله یزدان­‌پناه)  «قسمت اول» در میان دماء مقدس شهداء، خون­‌هایی که از انبیاء و ائمه معصومین علیهم­السلام بر زمین ریخته، جایگاه معنوی و وجودیِ متفاوتی از خون دیگر شهدا در تاریخ داشته­ است، و درمیان خون انبیا و اولیاء نیز، خون شهید کربلا حسین­‌بن­‌علی علیه­‌السلام به لحاظ وجودی و عرفانی یگانه بوده، و پیامدهای فرهنگی، دینی، و اخلاقیِ منحصر به فردی را بوجود آورده است. جایگاه وجودی خون انسان کامل و ویژگی­های برین و بی مثال آن برآمده از تقرّب انسان به خداوند است که موجب می­‌شود خونِ انسان کامل تعالی پیدا کند و بدان­سان تغییرات موثری را در انسان، جامعه، و تاریخ بوجود آورد. پرسش اصلی در این بحث نیز معطوف به نحوۀ تعالی خون انسان کامل و خدایی شدن آن خون (ثارالله) است تا معلوم گردد که آیا «ثارالله» و انتساب خون به خدا، تعبیری مجازی است یا عبارتی است حقیقی، و اگر انتساب خون به خدا، امری حقیقی و نه از سر مجاز می­‌باشد، آنگاه مفهوم و معنای آن در عرفان اسلامی چه می­‌تواند باشد و چگونه می­توان امری مادی و محدود مانند «خون» را به حقیقتی مطلق و فرامادی (خدا) نسبت داد؟ آنچه در این بحث خواهد آمد، نخست تفسیر مفهوم «ثارالله»، با تأکید بر بحث «قرب فرائض» و «قرب نوافل» در عرفان خواهد بود تا با استفاده از «قرب فرائض»، انتساب «خون» را به «خدا» به صورت حقیقی بیان کنیم و این نحوه از انتساب را موجب نقص و محدودیت در ناحیۀ خداوند ندانیم. پس از بیان اینکه تعبیر «ثارالله» متضمن نوعی ارتباط حقیقی («فنا» به مثابه «شدن») میان انسان کامل و خداوند است، به دو عنصر نهفتۀ دیگر در تعبیر «ثارالله» اشاره­ای خواهیم کرد و ارتباط «حماسه» و «رثاء» را با «خون» مورد بحث و تأمل قرار خواهیم داد. در خاتمه نیز سعی خواهیم کرد که به ابعاد عملی و کارکردهای معاصر چنین موضوعی به ظاهر انتزاعی بپردازیم و تضاد نظریۀ «خون خدا» را با تئوری سکولار «مرگ خدا» در دنیای امروز گوشزد نماییم.  @Habibollah_Babai
خون خدا در عرفان اسلامی (تقریری از بیان استاد یداله یزدان‌پناه) «قسمت دوم» بُعدِ معنوی و وجودی «ثارالله» رمز پاسخ به پرسش از «ثارالله» و حقیقی و یا تشرّفی بودن آن را باید در بحث «فنا» و مسئله «قرب نوافل و قرب فرائض» در عرفان جستجو کرد. آنچه در عرفان اسلامی به شکل یک اصل و قاعده وجود دارد این است که آدمی (سالک) هر میزان به خداوند متعال تقرب می­‌یابد، قیودات فردی­‌اش در قوس صعود کمتر می­‌شود تا آنجا که قید و حدی در وی باقی نمانده و او در خداوند فانی (نه معدوم) می­گردد،به­‌گونه­‌ای که کرده­‌ها و گفته­‌هایش به خداوند نسبت داده می­‌شود. به بیان دیگر، نوعی وحدت میان فرد تقرب یافته و حقیقت مقرب­الیه حاصل می­‌شود که احکام آن حقیقت متعالی تمامی ابعاد وجودی فرد تقرب یافته را فراگرفته و تمامی حدود و قیودات آن فرد مقرَّب به خداوند به مثابه امر مقرب­‌الیه منتسب می­گردد. نمونه­‌های چنین قیودات و احکام انسانی را که به خداوند نسبت داده شده، به­‌وفور در قرآن می­‌توان مشاهده کرد که درآن، مبارزه و جنگ انسان کامل، مورد بیعت قرار گرفتن انسان کامل، و یا اذیت و آزاری که بر انسان کامل عارض گشته، به خودِ خداوند نسبت داده شده است. آنچه اهمیت دارد، سطوح و درجات مختلف از تقرب و احکام متفاوت هر یک از این درجاتِ قُربی است. یک سطح  و یک درجه از تقرب سالک، نیل به «قرب نوافل» است که در آن حق مستور بوده و خلق ظاهر می­‌شود (سیر مُحبّی) ؛ و یک درجۀ دیگر که کامل­تر است، نیل به قرب فرائض می­باشد که در آن خلق مستور گشته و حق ظاهر می­‌شود (سیر محبوبی). و در درجۀ سوم که جامع­‌ترین است مقام جمع بین قُربین است (جمع سیرین) و در آن حق، هم ظاهر و هم مستور می­‌گردد همان­طور که خلق­‌الله نیز از یک جهت ظاهر و از جهت دیگر مستور می­‌شود. در مقام قرب فرائض و یا مقام جمع بین القربین، «دست» انسانِ مقرَّب، یدالله می­شود، «چشم» او عین الله می­گردد، و «خون» او ثارالله شده و حقیقتا به خود خدا منتسب می­شود. قرب نوافل و فرائض مربوط به مرحلۀ بَعد از فنای صفاتی و بَعد از مقام حق الیقینی در تعین ثانی است که از سفر دوم که در آن فرد سالک، بالله می­بیند و بالله عمل می­کند، آغاز می­شود. در این مرحله، وقتی عبد به قرب نوافل می­رسد حق در او مستور گشته و او بالله عمل می­کند (عبدِ ظاهر، و حقِ باطن). در چنین مقام قربی، کسی که می­شنود و یا می­بیند عبد است، لیکن عمل شنیدن و دیدنِ عبد از طریق حق تعالی انجام می­‌گیرد و خداوند چشم و گوش آن عبد سالکِ مقرَّب می­شود. بخش دومِ حدیث قدسی­‌ای که در کتب روایی شیعه و اهل سنت آمده است ناظر به چنین مضمونی است که می­‌فرماید: «و ما تقرب الی عبد بشیء احب الی مما افترضت علیه و إنه لیتقرب الی بالنافله حتی احبه، فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها.» بنده­‌ای با چیزی محبوب­تر از آنچه که بر او فرض و واجب کرده­ام به من نزدیک نمی­‌شود. عبد با انجام نوافل پیوسته به سوی من نزدیک می­‌شود تا به مرحله­‌ای می­رسد که او را دوست می­‌دارم و چون دوستش داشتم، شنوایی او می­‌شوم که با آن می­‌شنود، بینایی او می­‌شوم که با آن می­‌بیند، زبان او می­‌شوم که با آن سخن می­‌گوید، دست او می­‌شوم که با آن قدرت خود را نشان می­‌دهد. این حدیث بدان معناست که خداوند جانشین قوای ادراکی و تحریکی و نیز اعضا و جوارح فرد مقرب می­‌شود که او (انسان مقرب) از آن طریق می­‌تواند درک کرده و یا عمل ­نماید. ابن عربی در بحث وحدت وجود به این روایات استناد کرده و به شرح آن می­پردازد و می­گوید: نزدیک­ترین قرب­ها که خداوند از آن خبر داده این است که خدا با هویت­‌اش همۀ قوا و اعضای عبد می­‌گردد. نزدیک­تر از این قرب وجود ندارد. زیرا عین عبد را با ارجاع ضمیر «ه» در سمعه و بصره و ولسانه و یده و رجله به عبد، اثبات کرده است و همین­طور این امر را ثابت کرده است که این عین، همان عبد نیست و عبد هویتی جز این قوا  ندارد زیرا این قوا جزو حدّ ذاتی او محسوب می­شوند، همان­طور که فرمود: و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی. پس صورت و معنی، هر دو از آن خداوند متعال است و او مالک کل است. و چون او عین کل است، پس در هستی غیر از او سبحانه، کسی نیست. اما در مقام قرب فرائض که یک مرتبه بالاتر از قرب نوافل است، عمل دیدن و شنیدن، کار خدا و  منتسب به خود خداست. در این مقام، حق، ظاهر می­شود و عبد، مستور. در قرب فرائض، خدا از طریق عبد می­بیند و می­شنود. در این مقام، انسان (انسان کامل) به مقام ولایت و خلیفه­‌اللهی می­رسد. در اینجا، خلق نیست که صفات حق را می­پوشاند بلکه این حق است که با صفات خلق ظاهر می­گردد. @Habibollah_Babai
خون خدا در عرفان اسلامی (تقریری از بیان استاد یداله یزدان‌پناه) «قسمت سوم» در قرب نوافل و فرائض، بالله بودن (در ظاهر و باطن) شامل همۀ جهات فرد سالک (جنبه­‌های کمال و ضعف فرد سالک) می­‌شود به گونه­‌ای که حتی غضب انسان نیز به غضب خدا بدل می­گردد. نمونه این تبدل را می­توان در فرمایش پیامبر اکرم صلی­‌الله­‌علیه­‌وآله در بارۀ حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله­‌علیها دید که فرمودند: غضب فاطمه، غضب خداست. این جمله بدان معناست که حضرت زهرا سلام­‌الله­‌علیها بحدّی حقانی گشته است که بُعد خلقیِ او مندکّ در حق گردیده است. با این همه، باید اضافه کرد که اگر گفته می­‌شود خداوند کار خود را از طریق عبد انجام می­‌دهد و برای دیدن و شنیدن به چنان عبد مقربی نیاز پیدا می­‌کند، نه به لحاظ کمال ذاتی حق که در آن خداوند هیچ نیاز به ماورای خود ندارد، بلکه به لحاظ کمال اسمایی حق­‌تعالی است. به بیان دیگر نیازِ حق­‌تعالی به اشیاء در قرب فرائض (که از طریق آنها فعل خود را ظاهر می­‌سازد)، به لحاظ کمال ذاتی نیست که درآن مرحله خداوند مطلقا نیازی ندارد، بلکه از جهت کمال اسمایی است که مقام کثرت خلقی است و درآن وجود اشیاء، لازم و ضروری است تا اسماء الهی در آن تجلی پیدا کنند. همین­طور نسبت احکام نقصی به خداوند در قرب فرائض، نه در مقام ذات باریتعالی که منزه از آن است، بلکه در جهت خلقی و اسمایی است. نمونه­ انتساب این احکام نقصی  به خداوند را می­توان در آیات و یا روایات ذیل نیز ملاحظه کرد:«من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره» (2:245)، «ان الذین یوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فی الدنیا والآخرة و اعدلهم عذابا مهینا» (33:57)، «فلما آسفونا انتقمنا منهم» (43:55)، و یا روایت قدسی که نقل گردیده است که «یعیر الله عزوجل عبدا من عباده یوم القیامه: عبدی، ما منعک اذا مرضت أن تعودنی؟ فیقول: سبحانک انت رب العباد لا تألم و لا تمرض! فیقول: مرض أخوک المؤمن فلم تعده، و عزتی و جلالی لو عدته لوجدتنی عنده». خداي عزوجل در روز قیامت بنده­ای از بندگان خود را مواخذه کرده و می­‌فرماید چه چیزی تو را مانع عیادت از من به هنگام بیماری گردید؟ عرض می­کند: خدایا تو منزهی از اینکه بیمار گردی و یا دردی بر تو عارض شود. خداوند می­فرماید: برادر مؤمن تو مریض شد و از او عیادت نکردی، و به عزت و جلالم سوگند اگر او را عیادت می­کردی مرا پیش او می­‌یافتی. این حکم لازمه سریان حق است که مختصات را قبول می­کند و صفات ذم و نقص را هم در مقام خلقی می­‌پذیرد. @Habibollah_Babai
خون خدا در عرفان اسلامی (تقریری از بیان استاد یداله یزدان‌پناه) «قسمت چهارم» در مقام قرب نوافل و بعد در قرب فرائض و مقام جمع قربین، اساسا صفات ذم و نقصی در ناحیۀ فرد مقرَّب باقی نمی­‌ماند که خداوند آن را قبول بکند. آنچه در حقیقت رخ می­‌دهد صعود و تعالی فرد مقرَّب است که در قوس صعود، قیوداتش کم شده و ضعف­‌هایش برطرف می­شود و همه ابعاد و شئوونش در حق­تعالی فانی می­‌شود و با فنای در حق، همۀ کثراتِ وجودی­‌اش در حق سکنی می­یابد (منعدم نمی­شود) و آنگاه همه صفات انسانی (اعم از صفات کمالی و ابعاد نقصی) به خداوند نسبت داده می­شود. اکنون که تأثیر تقرّب در تسری احکام عبد بر حق­تعالی معلوم گردید، می­توان معنای ثارالله و نحوۀ انتساب خون انسان کامل به خداوند را درک نمود. روشن است که انتساب خون انسان کامل به خدا (خون خدا) ضرورتا محدود به یک فرد نیست و قابلیت تحقق و تبلور در افراد متعدد را دارد و بلکه مصادیق آن در میان ائمۀ معصومین متعدد بوده، در روایات و زیارات شیعی هم عنوان ثارالله علاوه بر امام حسین علیه­‌السلام،  در مورد امیرمومنان علی علیه­‌السلام نیز بکار رفته است. اما در پاسخ به اینکه چرا اطلاق «ثارالله» در مورد امام حسین علیه السلام برجسته­‌تر شده، در حالی که امام علی علیه السلام نیز آغشته به خون خدا بوده است، می­‌توان گفت که چون نحوۀ شهادت امام حسین علیه­‌السلام از جهاتی منحصر به فرد بوده و نظیر آن­‌گونه از شهادت در مورد هیچ یک از ائمۀ شهید تکرار نشده است، تجلی خون خدا در کربلا منحصر به فرد بوده است و از همین­‌رو آثار این خون، در آسمان و زمین کربلا در روز عاشورا هویدا شد، که شبیه آن را در تاریخ دیگر شهدا نمی­توان پیدا کرد. اینکه به تواتر گفته شده است که در روز شهادت امام حسین علیه­السلام باران خون بارید و اینکه در آن روز هر سنگی را که بلند می­‌کردند خون تازه زیر آن می­‌یافتند، و حوادث خارق­‌العاده­‌ای که در طبیعت در آن روز پیدا شد، همه نشان از این دارد که خون خدا (به قرب فرائض) که در صحنۀ عاشورا تجلی یافت با خون خدایی که در شهادت دیگر ائمه علیهم السلام تبلور یافت تفاوت داشته است. براساس همین تفاوت­هاست که آیۀ «و فدیناه بذبح عظیم» (37:107) در روایات بر امام حسین علیه­‌السلام تطبیق گردیده و از شهادت آن امام به ذبح عظیم یاد شده است. براین پایه، می­توان انبوهی از تعبیرهایی را که در روایات در مورد امام­‌حسین علیه­‌السلام، روز عاشورا و زمین کربلا آمده، تبیین کرد، مانند: اینکه به امام حسین علیه­‌السلام «سید الشهداء من الاولین و الاخرین فی الدنیا و الاخره» اطلاق گردیده است، یا اینکه زمین کربلا بالاتر از زمین کعبه دانسته شده است، و اینکه مصیبت امام حسین علیه­السلام مصیبی بی­‌نظیر قلمداد شده است. همه اینها بر جایگاه متفاوت آن حضرت و ارزشِ خاص کربلا نسبت به دیگر نقاط مقدس روی زمین دلالت می­کند. @Habibollah_Babai
خون خدا در عرفان اسلامی (تقریری از بیان استاد یداله یزدان‌پناه) «قسمت پنجم» حقیقی بودن ثارالله و اینکه خون حقیقتا منتسب به خدا باشد، آثار و احکامی دارد از جمله اینکه: الف) خداوند از این خون حمایت می­کند و نمی­‌گذارد خون منتسب به خودش پایمال گردد؛ ب) همان­طور که این خون به موجب انتساب به خدا کل تاریخ را رنگین و متأثر می­‌کند، انتقام چنین خون نیز امری تاریخی خواهد بود و تمام تاریخ را از خود متأثر خواهد ساخت؛ ج). منتقم این خون، انسانی عادی نخواهد بود، بلکه منتقم اصلی ولیّ خدا خواهد بود که بتواند دست انتقام الهی را از آستین درآورده و از خون مقدس و نابحق ریختۀ ثارالله انتقام بگیرد. @Habibollah_Babai
خون خدا در عرفان اسلامی تقریری از بیان استاد یداله یزدان‌پناه قسمت ششم: بُعد اجتماعی و حماسی در «ثارالله» مولفۀ مهم دیگری که در «ثارالله» وجود دارد، نوعی از اقدام، حرکت، و شور در «ثار» است. ثارالله، علاوه بر اینکه متضمن حقیقت معنوی و وجودی سید الشهداء علیه­‌السلام است، بیانگر مرتبۀ ولایت امام حسین علیه­السلام است که در آن مرتبه، ایشان نه تنها به ساحت قرب الهی نزدیک شده و با آن متحد می­‌گردد (به نحو قرب فرائض)، بلکه در سایۀ کمالات معنوی، شأن و منزلت اجتماعی و دنیوی هم پیدا می­کند (خلافت و شأن حکومتی) که با آن می­تواند اقدام به مقاتله کند. سرّ و خاستگاه اقدام به مقاتله در انبیاء و در ائمه علیهم السلام همان ولایت در مراتب بالاتر است که آن مرتبه در برخی از انبیاء و رسل اساسا وجود ندارد. این مرتبه از ولایت که در آن ولایت بر خون و ناموس دیگران وجود دارد، تنها در برخی از رسل اولوالعزم وجود دارد که علاوه بر نبی بودن، رسول هستند، و علاوه بر رسول بودن، شأن «ولایت»، «امامت»، و «خلافت بالسیف» را دارند. این مقام به لحاظ عرفانی، نشان از کمال ولایت دارد. یعنی مقام ولایت آن قدر باید بالا باشد که بتوان جان و ناموس مردم را به دست آن سپرد. اساسا خلیفۀ بالسیف بودن  (مانند آنچه که در مورد حضرت داوود علیه­‌السلام آمده است، آیۀ26 از سورۀ ص)، مجوز اقدام و ظهور اجتماعی است. این اقدام اجتماعی از دل امامت و اندیشۀ تقرب حاصل می­‌شود. به دیگر بیان، وقتی تقرب کامل­تر می­‌شود، ساحت­‌های اجتماعی نیز از آن تقرب وجود متأثر می­‌شوند. در حقیقت امامت در معنای اصیل­‌اش که شامل خلافت بالسیف می­‌شود، نوعی از بندگی نهایی است و این  بندگی وقتی جنبه اجتماعی یافته و به شکل قیام و مبارزه و در نهایت شهادت ظاهر می­‌شود، تبدیل به ثارالله می­شود.  این شأن اجتماعی، که نه یک امری دنیوی، بلکه امری است الهی («منت کبری» در آیه 20-17 و 26 سوره صاد) که انسان در مرحلۀ نهایی از کمال خویش بدان مزین گشته و مظهر اسم جامع الله می­‌شود و از ناحیۀ خداوند خلافت در امور اجتماعی و سیاسی پیدا می­‌کند. در این مرحله، او می­تواند علاوه بر شأن رسالت، صاحب اقدام گشته و با آن در امور دنیوی و جان و مال مردم البته به اذن الله و به حکم خدا و به طریقۀ خدایی تصرف نماید. براین اساس، «ثارالله» متضمن چنین مرحله از ولایت به نحو امامت است که امام با برخورداری از آن حماسه می­سازد و در برابر دشمنان دست به مقاتله می­‌زند. این مرحله از ولایت الهی که در آن ولیّ خدا علاوه بر سلوک معنوی، «ولایت بر اقدام» در این جهان پیدا می­‌کند، قابل تطبیق بر سفر سوم و چهارم از اسفار اربعۀ سالک است که در سفر سوم، فردِ سالک از حق به سوی خلق بازمی­‌گردد و سیر در عالم جبروت، ملکوت، و ناسوت می­‌کند و سپس در سفر چهارم از خلق به خلق و البته در معیت با حق، سیر می­‌کند. در این سفر اخیر(چهارم)، سالک آثار و لوازم خلق را مشاهده می­کند، به سود و زیان دنیویِ خلق الله آگاهی پیدا می­‌کند، و بر اسباب سعادت و شقاوت اطلاع می­یابد، البته اینجا که اقدام به مقاتله از سوی امام، به موجب آنکه به اذن الله و به حکم خداست، متضمن نوعی از رحمت الهی خواهد بود. @Habibollah_Babai
خون خدا در عرفان اسلامی تقریری از بیان استاد یداله یزدان‌پناه قسمت هفتم: خون خدا آنگاه که بر زمین ریخت، به موجب ابعاد حماسی و شورآفرین‌اش، حماسه­‌ساز می­‌شود و در قیام­های سیاسی و اجتماعی اثر می­‌گذارد که نمونه­‌های این حماسه را می­توان در قیام­‌های بعد از عاشورا مشاهده کرد مانند قیام زید بن علی در سال 122، قیام یحیی بن زید در سال 125، و بعد قیام محمد نفس زکیه در بغداد در 145 هـ ق و ابراهیم بن عبدالله در شام در 145 هـ ق؛ قیام حسین بن علی مشهور به «شهید فخ» در سال 169 هـ ق، و قیام محمد بن ابراهیم در سال 199 و بعد قیام یحیی بن عمر بن الحسین در سال 249 هـ ق، که معطوف به حادثۀ کربلا بودند و گاه از شعارها و شیوه‌های امام در کربلا هم استفاده می­‌کردند. شایان ذکر است که در میان قیام­های بعد از عاشورا، دو «قیام توابین» و «قیام مختار» به لحاظ نزدیکی تاریخیِ آن با قیام امام حسین علیه السلام متفاوت از قیام­های دیگر هستند و حماسه­‌ای هم که بوجود آوردند از بقیه متفاوت بودند. حماسه­‌ای که توابین بوجود آوردند، حماسه­ای ایمانی و شهادت طلبانهٔ صد نفر از بزرگان کوفه بود که همه آنها بالاتفاق عرب و بیشتر از شصت سال داشتند. این عامل سنی که دلیلی بر بلوغ فکری و مذهبی و رفتاری آنان است، در شکل­‌گیری حماسۀ خاص توابین بسیار اهمیت دارد. حماسه و انسجام حاصل از آن میان صد نفر و اصحاب سه هزار نفری آنها (که از شانزده هزار به چهار هزار و بعد به سه هزار تقلیل یافته)، هم به لحاظ اینکه آنها ترکیبی از قبائل جنوبی (از یمن) و قبائل شمالی و مرکزی عربستان (از مضر) بودند، هم به لحاظ سن و سال رهبران­شان (سلیمان صرد خزاعی، و المسیب بن نجبه الفزاری، عبدالله بن سعد بن نوفل الازدی، عبدالله بن وال التیمی و رفاعه بن شداد البجلی)، و هم به جهت خلوص جمعی­شان (که اکثر آنان وصیت کردند تا همۀ دارایی خود را به صورت صدقات در اختیار مسلمین قرار دهند) در انجام توبه­‌ای خونین و شهادت طلبانه بی نظیر بوده است. چنین حماسۀ شورانگیز و معنوی در انجام توبه­‌ای جمعی و تاریخی که در طول تاریخ اسلام امری یگانه بوده و در هیچیک از مراحل تاریخ اسلام و حوادث بعد از عاشورا مانندی نداشته است، از پیامدهای ویژۀ خون خدا در کربلا بود. همین حماسه را هم تا حدی می­توان در قیام مختار به گونه­ای دیگر مشاهده کرد که در آن اعراب و موالی با شعار «یا لثارت الحسین» شور اجتماعی بوجود آوردند. هرچند مشروعیت و مقبولیت قیام مختار از سوی امام معصوم (امام سجاد علیه السلام)، محل اختلاف است، لیکن بیشتر حامیان مختار از خون امام حسین علیه السلام الهام گرفتند تا اختلافات تاریخی عرب و عجم، ایرانی و عربی را در پرتو شعار خونین حسین علیه السلام فراموش کرده و برای خون­خواهی امام حسین علیه السلام قیام کرده و حماسه بسازند. @Habibollah_Babai