پیام کاربران عراقی به پاپ:
دستی که از کیان مسیحیت در دنیای اسلام دفاع کرد!
@Habibollah_Babai
یادداشتهای آمریکا
قسمت پانزدهم (سمینارهای روز جمعه)
یکی از نکات بسیار ارزنده در موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ، سمینارهای روزهای جمعه بود. هر یک هفتهدرمیان روزهای جمعه سمیناری برگزار میشد که در آن همه اعضای موسسه که از رشتههای مختلف علمی فلسفه، جامعهشناسی، تاریخ، الهیات، سیاست و اقتصاد بودند، شرکت میکردند. نکته مهم در این سمینارها، موضوع واحدی بود که همه جلسات روزهای جمعۀ یک سال برآن موضوع تمرکز میکرد. مثلا سال 2007-2008 موضوع «تقلیلگرایی» محور تمامی سمینارهای جمعه بود. روش کار بدین شکل بود که هر دو هفته یکبار، یکی ازاساتید دپارتمانهای مختلف را برای سخنرانی در موضوع «تقلیلگرایی» (در رشته مربوطه) دعوت میکردند (مثلا «تقلیلگرایی درتاریخ» یا «تقلیلگرایی در اقتصاد») و آنگاه بعد از اتمام سخنرانی اعضای حاضر درجلسه که از رشتههای مختلف بودند وارد گفتگو با استاد مربوطه میشدند. این روند تا یکسال ادامه پیدا میکرد. سال 2008-2009 این موضوع از «تقلیلگرایی» به «مدرنیته متأخر» (Late-Modernity) تغییر یافت. این بار سخنرانهای علمیِ روزهای جمعه از دپارتمانهای مختلف برای سخنرانی در مورد «مدرنیته متأخر» دعوت میشدند و دوباره اعضای موسسه با ایشان شروع به گفتگو میکردند. جلسات جز ناهارِ ساندویچی هم هزینه دیگری نداشت، جلسات ضبط نمیشد، و گفتگوها در متن جلسه و در حاشیه جلسه نیز بسیار سازنده بود.
این روش را من به ریاست محترم پژوهشگاهمان در قم در سال 1385 پیشنهاد داده بودم و یادم است که موضوع پیشنهادیام هم موضوع «عقلانیت» بود، تا نخبگان پژوهشکدههای مختلف موضوع مشترکی را محور گفتگوهای هفتگی قرار بدهند. بدینسان هم موضوع «عقلانیت» عمق پیدا میکرد و هم ارتباطات علمی و بین رشتهای به خوبی شکل میگرفت. ولی خب زمینههای اجرایی این پیشنهاد آن موقع وجود نداشت و من مثل بسیاری از پیشنهادات دیگرم از طرح و پیگیریشان پشیمان شدم.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
هدایت شده از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
42.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معرفی_آثار
#حبیب_الله_بابایی
#پژوهشکده_مطالعات_تمدنی_واجتماعی
✅دیدار با اصحاب قلم- دکتر حبیب الله بابایی
💠معرفی کتاب :کاوشهای نظری در الهیات و تمدن تماشا کنید
👤نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی
⬅️تهیهکننده: پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی؛ چاپ اول؛ قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، بهار 1393، 604ص رقعی.
دو نکته در مورد سفر پاپ به عراق
اگر قرار باشد پرچم «برادری انسانی» در جهان اسلام بلند شود، و اگر قرار باشد این پرچم نیز به دست مسیحیان بیافتد، آن را باید به دست مسیحیان شرق داد و نه مسیحیانِ غرب. اساسا دستگاه مسیحیت در واتیکان نه الهیات اخوت بینالادیان را میتواند پشتیبانی کند، و نه مسیحیت کاتولیک، تجربه و توان برقراری چنین اخوتی را در تاریخ خود دارد. به نظر میرسد مسیر دعوت به برادری و همزیستی بین الادیان نیز نه از غرب به شرق، بلکه از شرق به غرب است. شرق هم تاریخ این گونه از زیست بینالادیانی را در خود دارد و هم الهیاتاش زمینههای همزیستی بینالادیانی را در بردارد (نگاه کنید به مقالۀ «اخوت انسانی در اندیشه آیت الله جوادی آملی و ظرفیتهای آن در اخلاق جهانی»).
از سوی دیگر، به نظر میرسد واتیکان بیش از آنی که به مسلمانان و یا حتی به برادران دینی ارتدوکس و حتی کاتولیک خود در روسیه و عراق و ترکیه نزدیک باشد، به نظام سرمایهداری و دستگاه استعماری در غرب نزدیکتر است. در وضعیت جنگ و آشوب در دنیای اسلام، آنچه که از بیخانمانی مسلمانان عاید نظام سرمایهداری در اروپا میشود کمتر از عایدی کلیسا از آوارگی مسلمانان نبوده است. نظام سرمایهداری از آوارههای مسلمان کارگرهای ارزان (بردگان جدید) میخرد و مسیحیت از پناهندههای عرب انبوهی از نومسیحیان درست میکند (نگاه کنید به فرایند تغییر دین مسلمانان به مسیحیت در میان پناهندگان سوری، عراقی، و فلسطینی در اروپا و آمریکا). آوارگی و جنگ و خشونت برای مسیحیت، آوردههای دینی و اقتصادی زیادی داشته است و این برای آیندۀ جمعیتیِ مسیحیت که پاپ از آن واهمه دارد(پیشبینیها در تساوی جمعیت مسلمانان و مسیحیان تا 2060) بسیار سرنوشت ساز است. شاید سرّ اینکه پاپ دیدار خود از تشیع را از نقطههای ضعف تشیع شروع کند، نیز در همین نکته نهفته باشد؛ چرا که آوردۀ سرزمینهای فقر و فلاکت برای مسیحیت همیشه بیشتر بوده است تا سرزمینهای مقتدر و مستقل.
@Habibollah_Babai
همایش بین المللی گام دوم انقلاب به اهتمام دفتر تبلیغات اسلامی با موضوع «آیندۀ تمدنی ما» و با آثاری از محققان و اندیشمندان روسیه (الکساندر دوگین)، استرالیا (پیتر اندرسون)، ایرلند (احمت جونز)، لبنان (طلال عتریسی، محمود حیدر، شفیق جرادی، و محسن صالح)، مراکش (ادریس هانی)، ترکیه (حسن قناعتلی، حسین گونش، و محمد هادی مدنی، فرمان کیزماز، یشل کایا، و حسین ترک اوغلو)، آمریکای لاتین (سهیل اسعد و محسن ربانی)، عراق (علی العبودی)، یمن (سید زین العابدین الوزیر)، عمان (خدیجه اللواتی)، الجزائر (نورالدین بولحیه، سعاد الجزاریه)، امارات (فاطمه عبدالله علی)، کویت (حدید المحنا)، و ایران (محسن اراکی، سعید رضا عاملی، سید عباس صالحی، احمد مبلغی، محمد تقی سبحانی، ابراهیمی ترکمان، عنایت الله یزدانی، محمد هادی همایون و دیگران) برگزار شد. مجموعۀ حاصل از این مقالات و گفتگوها (مجموعه سه جلدی منتشر شده در بیش از 1500 صفحه) افقهای جدیدی از ظرفیتها و چالشهای عینی تمدن را فرا روی پژوهشگران و کنشگران انقلاب در سطح جهان اسلام میگشاید و ادبیات تمدنی در گفتمان انقلاب و مقاومت را از ساحت مباحث فلسفی و الهیاتی به عرصه مطالعات میدانی و انضمامی در سطح جهان میکشاند.
@Habibollah_Babai
یادداشتهای آمریکا
قسمت شانزدهم (فرهنگ "بو")
ورودم به موسسه هر روز همراه بود با بوی تلخ قهوه. رفته رفته توانستم بوی تلخ قهوه را تحمل کنم و بلکه گاه از آن لذت ببرم، ولی همسایگی ما در محوطۀ کُپلیهیل در دانشگاه، یک خانواده برزیلی سکونت داشتند. روزهای یکشنبه روز خوش آنها بود با غذاهایی که برای روز تعطیلشان میپختند، و البته برای ما روز مصیبتی بود که باید بوی غذایشان را تحمل میکردیم (هیچ وقت بوی غذایشان به مشامام سازگار نیافتاد). البته من هم نمیدانستم که آیا بوی قورمهسبزی ما هم برای آنها این مقدار عذابآور است یا نه؟ بهر حال اینجا فرهنگی بودن «بو» (یا حداقل بوی بد) را به خوبی درک کردم. بدتر از آن در سفرم به چین بود که یکی از بدترین سفرهای غذاییام بود. پیدا کردن یک غذای حلالی که مزه هم داشته باشد واقعا مسئلۀ روزانۀ ما بود و اگر غذای مناسبی به چنگ میآوردیم نمیدانستیم آن را به امید چهوعدۀ غذاییِ مناسبِ دیگر باید خورد؟ در این وضعیت گرسنگی، گذر از پیادهروهای شهر شانگهای، سوجو، و پکن از کنار رستورانهای بدبوی چینی با غذاهای عجیب و غریبشان واقعا آزاردهنده بود که میبایست تحمل میکردیم. اینجا نیز فرهنگی بودن بوی بد را تا حدی بیشتر باید فهم میکردم.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
انقلاب اسلامی و مسئلهی تمدن - پروفسور ادریس هانی.pdf
7.55M
"انقلاب اسلامی و مسئله تمدن"
گفتاری از پروفسور ادریس هانی (متفکر مراکشی)
در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
آیندهی «مقاومت» در جهان اسلام - پروفسور تیم آندرسون.pdf
11.29M
"آینده مقاومت در جهان اسلام"
گفتاری از پروفسور پیتر اندرسون (استرالیا)
در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
انقلاب ایران، مقاومت و تحقق آینده پروفسور الکساندر دوگین.pdf
9.66M
"انقلاب ایران، مقاومت و تحقق آینده"
گفتاری از پروفسور الکساندر دوگین از روسیه
در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
1_912776317.pdf
8.58M
"تقابل دو نقشه تمدنی در جهان اسلام"
گفتاری از شیخ شفیق جرادی از بیروت
همایش بینالمللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
1_911077590.pdf
10.54M
"آوردههای انسانی انقلاب اسلامی و آینده آن در امت اسلام"
در گفتگو با پروفسور محسن صالح از بیروت
در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
1_911080883.pdf
9.48M
"زنان مقاومت و آینده آنها در جهان اسلام"
در گفتگو با سرکار خانم زینب شریعتمداری
در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
1_914815434.pdf
2.14M
"حضور تشیع در عرصه بین الملل"
در گفتار استاد محمد تقی سبحانی
همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
1_914698880.pdf
2.02M
"ایران و چالشهای علوم اجتماعی در جهان اسلام"
مقالهای از طلال عتریسی از دانشگاه معارف بیروت
در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
1_914699303.pdf
2.1M
"متافیزیک غربشناسی در ستیز بین ایران و غرب"
مقالهای از محمود حیدر، لبنان
در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما"
@Habibollah_Babai
یادداشتهای آمریکا
قسمت هفدهم (تدبیر خانه)
زمانی برای موضوع رساله دکتریام به بغداد رفته بودم و میهمان خانه یکی از دوستان عراقی بودم. ایشان جملهای در مورد توانایی زنان عراقی گفت که «المرأه العراقیه مدبره» زن عراقی زنی مدبّر در زندگی است. ایشان به من گفت همۀ آنچه که شما سر سفرههای ما میبینید دستساختِ بانوان عراقی در خانه است. سخن ایشان نه در مورد همسر خودش، بلکه در مورد همه همسران عراقی بود. به نظرم این نکته (اهل تدبیر بودن مادران و همسران در زندگی) را باید یکی از شاخصهای زندگی برتر و چهبسا یک تمدن به شمار آورد. ما چنین چیزی از زنان آمریکایی ندیدیم، اولا حال و حوصله میهمان را نداشتند، ثانیا بسیاری از آنها آشپزی بلد نبودند و بیشتر غذا از بیرون سفارش میدادند، و ثالثا به رغم داشتن فرزندان زیاد، فاقد تدبیر منزل و حتی گاه تمیزی خانه بودند. این را ما در منزلِ هاست (میزبان) خودمان در شب کریسمس و یا در منزل برخی از دوستان خود دیدیم، همین را همسرم در ارتباط با برخی از بانوان آمریکایی (حتی بانوان خانهدار) مثل خانم ماغن دیدند، همینطور چنین وضعیتی را از تعجب برخی از میهمانان آمریکاییمان مثل خانم کِلی از تمیزی خانههای ما و یا تعجب برخی دیگر از آنها مثل آقای پیتر از غذاهای خانگی ما هم میشد به وضوح دریافت.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
یادداشتهای امریکا
قسمت هجدهم (نان و تاریخ)
یکی از مشکلات مهم ما در اوایل حضور ما در آمریکا، مسئله «نان» بود که موجب شده بود چندین ماه معدهدرد بگیریم. به سختی میشد نان مناسبی را در بازار پیدا کرد و مدتها همسرم مجبور بود نان را در خانه پخت کند. بعد از مدتی توانستیم از فروشگاه افغانی در شارلوتسویل نان بربری پیدا کنیم، بعدها هم فهمیدیم یه ماشین، چهارشنبهها نان «برکات» به شارلوتسویل میآورد. یک بار از یکی از دوستان مسیحیام که شنبهها از کلیسای کیندمهال (Kingdom Hall Church) برای مباحثه دینی (قرآن و انجیل) به منزل ما میآمد، درمورد چرایی وضعیت نان درآمریکا سئوال کردم، ایشان وضعیت و کیفیت نان را در آمریکا به نظام سرمایهداری ربط داد. البته شاید سرعت تولید درنظام سرمایهداری اقتضای چنین کیفیتی را داشت، ولی من این مشکل را در آلمان (زمانی که کُلن بودم) در هتل مسیحیان بیبلیکان ندیدم. به نظرم مقایسه آلمان و آمریکا در امر غذا و نان را باید در تاریخ آنها جستجو کرد. اساسا تاریخ هر کشور و هر تمدنی وضعیت غذا و ارزش غذایی امروز آن را معلوم میکند. تنوع نان آلمانی در هتلهای آلمان و کیفیت آن، آنچنان بالا بود که شما به سختی میتوانستید از میز صبحانه دست بکشید. بخشی از این کیفیت بهنظرم به تاریخ آلمان همچون تاریخ تمدنی ایران و عراق مربوط میشود و نه نظام سرمایهداری. به نظرم، تاریخ فرهنگها و تمدنها نان و غذا را اصالت میبخشد، به آن تنوع میدهد، و سلامت آن را هم تامین میکند.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
🔸گاندوی ترجمهی کتب!
🔹 مافیای ترجمه کتب الحادی و شکگرایانه در ایران
✍️دکتر مهدی #گلشنی در یادداشتی در سایت شخصی خود به اشتباهات و دستهای پشت پرده در ترجمه کتب اشاره نمود:
برای مثال، «آنتونی فلو»، فیلسوف معروف غربی، یکی از ملحدان درجهیک در جهان شناخته میشد و مناظرات زیادی هم در این باب داشت که خیلی هم بازتاب خبری داشت. این شخص یکمرتبه به خدا بازگشت و الحاد را کنار گذاشت. خبر به این مهمی در ایران ترجمه و منعکس نشد! شاید بنده اولین کسی بودم که خبرش را در سمیناری در قم دادم. بعداً دیدم که فقط یکی از روزنامهها، در دو سطر به آن اشاره کرده بود.
سالها بود که کتابهای ژان پل سارتر، نویسندهی معروف فرانسوی، به فارسی ترجمه میشد. چقدر هم غربزدگان ایرانی مرید او بودند. سارتر در آخر عمرش به خدا بازگشت و این را در مصاحبهای با یک خبرنگار کمونیست متذکر شد. چنین موضوعی به هیچ وجه در جامعهی ما منعکس نشد و کسی آن مصاحبه را ترجمه نکرد. در صورتی که این موضوع در یک مجلهی آمریکایی معروف منتشر شد. بقیهی اخبار آن هم در غرب آمد، اما در ایران نه.
برعکس، وقتی مثلاً یک کتاب الحادی از ریچارد داکینز منتشر میشود، بلافاصله ترجمه و چاپ میشود. با مجوز همین وزارت ارشادی که میگویند سختگیری میکند، چاپ میشود! اما در نقطهی مقابل، دهها کتاب بر ضد این کتاب و با استدلالهای علمی نوشته میشود، حتی یکی از آنها هم ترجمه نمیشود.
بعضی از فلاسفهی غربی حرفهایشان نزدیک به بعضی از مواضع فیلسوفان ماست، اما این کتابها اصلاً ترجمه نمیشود. مثلاً یک روز من داشتم در کتابفروشی آکسفورد در قسمتهای مختلفش چرخ میزدم. یکمرتبه سه کتاب دیدم که بر ضد نسبیگرایی منتشر شده است. میدانید که نسبیگرایی مکتبی است که منکر اصالت همه چیز میشود. اما من در آنِ واحد، سه کتاب روی آن میز دیدم. متأسفانه حتی یکی از آنها هم به فارسی ترجمه نشده است. برعکس، تا دلتان بخواهد راجع به نسبیگرایی و پوچگرایی و غیره در ایران کتاب ترجمه شده و مقاله نوشته شده است.
http://mgolshani.ir/331/
@Habibollah_Babai
قسمت نوزدهم (دعوت از هانتر برای شام)
یکی از راههای شناخت من از فرهنگ آمریکا، نشستن با اساتید و گفتگو با آنها بود. بدین منظور افراد مختلفی را برای شام یا ناهار به منزل دعوت میکردم. س شام یا ناهار گفتگوهایی صورت میگرفت که در دانشگاه و موسسه زمینههای آن وجود نداشت.
یکی از این اساتید جیمز هانتر بود که به همراه خانماش برای شام به منزل ما اومد. همسر هانتر قصهنویس بود و در قصهگویی هم مهارت داشت. قبل از شام، برای بچههامون قصه جذابی را در بارۀ «کودکی که از مادرش خوشش نمیآمد» تعریف کرد (برنامه قصهگویی از برنامههای رایج در مدارس هم بود مثلا یه پیرمردی هر از چندگاهی با عروسکهاش میاومد Greer School و برای بچهها قصهگویی میکرد). بعد از قصه خانم هانتر، سر میز شام نشستیم. همسرم شام ایرانی را همراه با طرح ایرانی آماده کرده بود. خانمم در تزئین سفره و طرح روی پلو نوعا از طرح بتهجقه استفاده میکرد و این برای میهمانان ما از جمله هانتر و خانوادهاش بسیار خوشآیند بود.
پیش از این هم اشاره کردم که ارتباطات فرهنگی از طریق خوراک ایرانی یکی از رایجترین و موثرترین ارتباطات ما با دوستانی از فرهنگ غیرایرانی بود. شبیه همین نوع ارتباط را ما در کنفرانس اخیر مطالعات تمدن در شهر سوجوی چین تجربه کردیم و دیدیم که گاه ارتباط و تعامل فرهنگی از طریق سوهان قم (دیپلماسی سوهان) میتواند موثرتر از روابط فرهنگی دیگر باشد.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
1_928842174.pdf
633.3K
"کرونا در آئینه روانشناسی فرهنگی"
مقاله ارزشمندی از دکتر غلامعلی افروز (استاد دانشگاه تهران)
@Habibollah_Babai
«گوش دادن مهمتر از حرفزدن است»
امروز بحمدالله با همراهی جمعی از پژوهشگران «کتاب راهنمای گفتگو» را تمام کردم. حاصل این کتاب را شاید بتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن اینکه: «در ارتباطات انسانی، گوش دادن مهمتر از حرف زدن است». این جمله کلیدی ابعاد بسیار سازندهای در روابط خانوادگی و ارتباطات فرهنگی و اجتماعی دارد. هرچند «حُسنِکلام» از شرایط مهم انعقاد گفتگو میان گفتگوکنندههاست، لیکن آنچه که گفتگو را ممکن و بلکه تمام میکند نه «حُسن کلام» و خوبسخنوریکردن، بلکه «حُسن استماع» است. به دیگر بیان، با «حُسن استماع» میتوان ارتباط کلامی برقرار کرد (ولو اینکه در آن بین «حُسن کلام»ی هم نباشد)، ولی با صِرف حُسن کلام، تا زمانی که «حُسن استماع» نباشد، نمیتوان از روابط درست انسانی اطمینان حاصل کرد.
لازم به ذکر است
۱- این پروژه ذیل کلان برنامه گفتگوهای فرهنگی وزارت فرهنگ انجام شده است.
۲- تابستان برنامهای برای رونمایی از کتاب خواهیم داشت.
@Habibollah_Babai
یادداشتهای آمریکا، قسمت بیستم (غربزدگی و قِیِّ غربی)
سالهای اول طلبگیام بود، حاج آقای نواب برای تحلیل سیاسی هر هفته میآمدند مدرسۀ معصومیه. یه بار در یکی از سخنرانیها گفتند که دنیای غرب آنچه را خورده قیّ کرده، و برخی در ایران برای گرفتن چیزی از آن قِیّ از هم سبقت میگیرند. آن موقع جمله حاج آقا نواب برای من نوجوان اندکی تند و شاید تلخ بود.
یک بار، همسرم در ایام بهار شارلوتسویل که روزهای بسیار پرآلرژیای هست، بهخاطر ریزش مدام اشکها، کرۀ چشمشان خشک میشد به کاسۀ چشم میچسبید. آلرژی عجیبی بود که قبلا من مثل آن را ندیده بودم. پزشک خانمم، پمادی را تجویز کرد که کارگر نیافتاد. قبض خرید پماد را با خود پمادِ استفادهشده بردیم به داروخانه، و دارو را بدون هیچگونه چانهزنی پس دادیم و 84 دلار گرفتیم. یک بار دیگر رفتم ساعتی مچی با بند کِشی خریدم. بعد از یک ماه از ساعت خوشم نیامد. قبض خرید ساعت را با ساعت بردم و دوباره بیهیچ چانهزنی پس دادم. پس گرفتن کالای فروخته شده یکی از قواعد رایج در فروشگاههای آمریکایی بود، و به نظرم آمریکا از این جهت در قواعد بازارش ممتاز بود.
ولی این مسئله برای من مهم بود که در نظام سرمایهداری که هرکجایش عطسه کنی باید مالیات بدی و هر کجا به قول امیرخانی (در رمان «بیوتن») اسم دلار میآید باید سجده کنی، چگونه کالاهای مصرف شده بهآسانی پس گرفته میشود؟ یکی از دوستانم (از دانشگاه شریف) در شارلوتسویل، در جواب به من گفت که این موارد مصرفشده از نو بستهبندی میشود و به کشورهای غیرغربی صادر میشود. و از آنجا که آمریکا دارای اعتبار است، اعتبار آمریکایی باعث می شه کشورهای دیگر کالاهای مصرف شده آمریکایی را با طمع خریداری کرده و مصرف کنند. من حرف ایشان را جدی نگرفتم.
بعد از بازگشت به ایران، یکی دو سال بعد، یکی از دوستان ایرانی مقیم آمریکا برای مدت کوتاهی به ایران آمده بود. در یکی از مغازههای تهران که افتخارشان به این است که جنس داخلی ندارند، خواسته بود شکلات هرشیز (شکلات آمریکایی) خریداری کند. دیده بود تاریخ شکلات آمریکایی هرشیز منقضی شده. وقتی این موضوع را به من گفت من به یاد تحلیل جناب نواب و رفیق دانشگاهیام در شارلوتسویل افتادم که جنسی که در آمریکا از ارزش میافتد تازه برای ما ارزش پیدا میکند.
بعدها دیدم گاهی قیّ غربی نقد هم نیست، نسیه است، و برخی نیز در ایران قیّ نسیه را از آمریکا بر محصول نقدِ آمده از دنیای اسلام یا شرق ترجیح میدهند. چند سال قبل یکی از سفرای ایران در شرق آسیا (در سفر تبلیغی که داشتم) سر افطار ماه رمضان به من میگفت که برخی آقایان در ایران، نسیه اروپایی (اون موقع مثال ایشان شرکت توتال و معطلی پروژههای ایرانی به ناز اروپاییها بود) را به نقد سرمایههای شرقی که ما آماده میکنیم ترجیح میدهند و به بهانه وعدههای اروپایی اجازه نمیدهند پروژههای نقد و بالفعل شرق در ایران فعال شود.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
سرعت در خیر و معنای تمدنی آن
(تکنکتههای قرآنی - تمدنی ۱)
مقوله سرعت و سبقت (در امر خیر و در امر شرّ) در قرآن از آن جهت درمطالعات تمدنی حائز اهمیت است که اساسا سرعت و سبقت در کار خیر، موجب تراکم در خیر میشود و تراکم و انباشتگی در خیر و نیکی به جریانی از خیرهای بزرگ تبدیل میشود و خیرهای بزرگ مسیر تمدن شدن را تسهیل میکند؛ همانطور که انباشتگی در شرور انسانی نیز تودههایی از شرکلان بوجود میآورد و شرور کلان نیز به زوال و انحطاط تمدنها میانجامد.
از سوی دیگر، سرعت و سبقت از آن رو در نگاه تمدنی اهمیت مییابد که امروزه یکی از عناصر و شاخصهای مدرنیته به مثابه رقیب گفتمان اسلامی، «سرعت» در تحولات فرهنگی، علمی و اقتصادی است.
اسیر «سرعت» مدرن شدن آنهم در جهان اسلام و تهی بودن جهان اسلام از عنصر رقیب یا بدیل (برای سرعت) در میان مسلمانان، مسئله و معضل «عقبماندگی از خود و پیشروندگی در زمین غیر» را شدت بخشیده است.
ماه مبارک رمضان امسال، هر شب، یادداشت تمدنیِ کوتاهی از قرآن کریم در موضوع «سرعت» (به مثابه یکی از عناصر مهم تمدنی در جهان امروز) بیان خواهم کرد تا بتوانم در پرتو قرآن کریم افقهای جدیدی در مطالعات نظری و عینی تمدن و تمدن نوین اسلامی بگشایم و آن را زمینهای قرار بدهم برای پژوهشهای عمیقتر در موضوع «زمان» و «سرعت» در فرایند تمدنیِ کنونی اسلام.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
تکنکتههای قرآنی ـ تمدنی ۲
(«سعی و سرعت»، امتداد اجتماعی "ایمان")
«سعی»، «سرعت» و «سبقت» در نیکیکردن در آیات متعددی از قرآن آمده است مانند «اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون» (مومنون: 61، و آل عمران: 114)، «سابقوا الی مغفره من ربکم» (حدید: 21)، «سارعوا الی مغفره من ربکم» (آل عمران: 133) و من اراد الآخره و سعی لها سعیها و هو مومن (اسراء: 19)، فاسعوا الی ذکر الله (جمعه: 9). آیات مربوط به سعی و سرعت محدود به امور خیر نیست، بلکه سرعت در کفر و گناه و دشمنی و فساد و عذاب هم در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است: «و لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر» (آل عمران: 176)، «و تری کثیرا منهم یسارعون فی الاثم و العدوان» (مائده: 62).
نکته اینکه، آنچه جامعه را به سمت صلاح یا زوال میبرد نه اصل خوبی یا بدی، بلکه «سعی» (جدیت و اهتمام) و «سرعت و سبقت» در خوبی و بدی است که ذاتا امری اجتماعی و در نسبت با دیگران شکل میگیرد.
در تقابل بین دو گونه از سعی و سرعت (درخیر و شرّ)، وجود پشتوانههای ایمانی بسیار مهم است. اساسا امتداد اجتماعی ایمان در «سعی و سرعت در رفتار انسان» است. تا زمانی که ایمانی نباشد، شور و شتابی در هیچ سویه از خیر و شرّ نیز وجود نخواهد داشت. ایمانی پرشور به خیر و خوبی، نیکیهای انسانی را شتاب میدهد، و باور به شرّ نیز شتاب در بدیها را بوجود میآورد. بدین سان تقابل دو گونه از سرعت فزاینده در کژی و راستی در جامعه، برخاسته از برخورد دو گونه از ایمان و دو گونه از جهانبینی و جهانباوری است.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
جوکریسم فرهنگی در شهر («غلبۀ فرهنگ بر فکر» در وضعیت پساکرونا)
صاد احمد در کتاب اسلام و پستمدرنیسم مینویسد: «وقتی روشنفکران متوسط الحال آسیایی ـ نظیر روشنفکران دهلی نو و توکیو ـ در اتاق پذیرایی مجلل خود راجع به اثرات مخرب فرهنگ غرب بر جامعه داد سخن سر میدهند، فرزندانشان که با شلوار جین، پوشاک ورزشی «جاگرز» و کلاه بیس بال بر سر و با یک دستکش مزین با آرم کوکاکولا والدین خود را به سکوت وامیدارند، چرا که میخواهند قسمت بعدی سریال تلوزیونی «توین پیکس» (Twin Peaks) را مشاهده کنند.» سخن احمد، همان معنای عقبماندگی تفکر از فرهنگ است که نه فقط در هند و ژاپن بلکه در ایران و حتی در شهرهای مذهبی ما هم در حال صیرورت است. هر مقدار سیر فرهنگ سریعتر و شتابندهتر از سیر تفکر و اندیشه باشد، عملا نوعی از جوکریسم فرهنگی (جنبشهای فرهنگیِ بیسر و بیمعنا) بوجود خواهد آمد.
آنچه که در ایام کرونایی در جامعه میتوان مشاهده کرد، تغییر فضای فرهنگی شهرها و حتی شهرهای مذهبی قم و مشهد و غلبه فرهنگ (یا بیفرهنگی) بر تفکر و اندیشه دینی در آنهاست که من آن را نوعی از جوکریسم فرهنگی بویژه در میان برخی دختران تلقی میکنم. به رغم وجود نهاد مرجعیت و حوزههای علمیه و نهادهای مربوطه و همینطور طلبههای فاضل و فرهیخته در شهرهای مختلف، تفکر دینی در برخی ساحتها به وضوح مغلوب فضای فرهنگی شده و از آن بسیار عقب مانده است. در این باره البته میتوان سخن از تقصیر و کوتاهی دولت یا حکومت را هم سر داد، ولی به نظرم مغلوب شدگی حوزه و نهادهای دینبنیاد در برابر شتاب تحولات فرهنگی عواملی درونزا دارد. در این باره، علاوه بر نبود امتداد فرهنگیِ اندیشههای دینی، یکی از علل تأخر فرهنگیِ تفکر دینی، فقدان شتاب و سرعت در واکنشهای فرهنگی حوزه و روحانیت، و گرفتاری دین در نظام بوروکراسی ادارههاست که باید آن را چاره کرد.
@Habibollah_Babai