"اربعین، راهی به آن سوی تمدن"
به قلم حجت الاسلام دکتر حبیب اله بابایی
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
http://mobahesat.ir/12793
اربعین و صیرورت فرهنگ جدید جهانی
فرهنگ رایج جهانی، فرهنگ مدرن یا همان فرهنگ عرفی و دنیویِ به اصطلاح مک دونالد است که از غرب تا شرق را فراگرفته است. بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی، اصل این فرهنگ، دنیوی بودن این فرهنگ، و شمولیت آن را برگشت ناپذیر دانسته اند؛ لیکن به نظر می رسد ظهور اربعین و پهنای گسترده و جهان گیر آن، در برگشت ناپذیر بودن فرهنگ جهانی سکولار تردیدهایی ایجاد کرده است. این یادداشت در صدد اشاره به برخورد و تصادم دو فرهنگ جهانی یعنی فرهنگ عُرفی مدرن از یک سو و فرهنگ قُدسی اربعین از سوی دیگر است.
جهانی بودن فرهنگ اربعین را صرفا و ضرورتا نباید در مشارکت ملیت های مختلف و صاحبان ادیان و مذاهب گوناگون در این مراسم جستجو کرد، بلکه جهانی بودن آن را باید در پیامهای انسانی اربعین (یعنی پیام توحید الهی و تعارف انسانی (انا جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا)، پیام تحرک، تحمل، و تحول، پیام تعامل و تعاون در معروف، پیام خلوص و بی پیرایگی، پیام همدلی و همزیستی، و پیام اوج آرامش در نبودِ آسایش) نیز دنبال کرد. جهانی بودن فرهنگ اربعین در همین معناست که امروزه در بارۀ هر یک از این پیام ها می توان با جهان های دیگر «تحدّی» کرده و فرهنگ اربعین را به آنها «تسرّی» داد. بی شک چنین عناصر حیات بخش در اربعین، می تواند راههای برون رفت از وضعیت دنیوی شده و فرو رفته در جهان ماده را برای انسان معاصر هموار کند و چشم انداز جدیدی را فرا روی دنیای کنونی بازبگشاید.
در این میان، هرچند فرهنگ انسانی و معنوی اربعین در بستر اجتماعی و فرهنگی عراق سیر می کند و در آن زائرانی بسیار از سرزمین های مختلف شرکت می کنند، لیکن وجود فرهنگ عربی، ترکی، فارسی، و غیره صِبغه های توحیدیِ فرهنگ اربعین را کم فروغ نمی کند. فرهنگ توحیدی اربعین آن چنان بر این تنوع فرهنگی و مذهبی سایه می اندازد که دینی غیر از محبت در اربعین باقی نمی گذارد (و «هل الدین الا الحب»). به بیان دیگر، در فرهنگ جهانی اربعین، فرهنگ قومی و ملی (فرهنگ به مثابه فعل انسان) مغلوبِ فرهنگ الهی (فرهنگ به مثابه فعل خدا) می شود که البته باید گفت سیطرۀ فرهنگ الهی بر فرهنگ قومی و بومی نه به معنای تقابل بین فرهنگ الهی با فرهنگ انسانی، بلکه به معنای شکوفایی و تکامل فرهنگ زمینی انسان ها در برابر نزولات فرهنگی از آسمان است.
از این منظر، جهانی شدن فرهنگ اربعین، نه از تراکم فرهنگ های مختلف و نه از شباهت فرهنگ های متنوع، بلکه از غایت متعالیِ مشترک در فرهنگها بوجود می آید. فرهنگ جهانی مدرن در جهان اسلام، فرهنگی بیگانه، تحمیلی، و التقاطی است، در حالی که فرهنگ جهانی اربعین، امری درون زا و برآمده از عمق تاریخ و باورهای شرقی و اشراقی است. فرهنگ جهانی مدرن، فرهنگی برآمده از انسانِ این جهانی است که قصدی برای ابدیت ندارد و نهایت زندگی اش هم در اینجا و اکنون خلاصه می شود، در حالی که فرهنگ جهانیِ اربعین برآمده از انسانی است که در همین جهان قصد نیل به ابدیت و هستی بی نهایت دارد. و فرهنگ جهانی مدرن به سمت چندگانگی، بی هویتی و نهیلیسم می رود، در حالی که فرهنگ جهانی اربعین به سمت توحید، معناداری و رشد متراکم انسانی پیش می رود.
و بالاخره دین در فرهنگ جهانی اربعین بر خلاف فرهنگ جهانی مدرن نه در حال خصوصی شدن، بلکه در حال شمولیت و عمومیت است. عمومیت دین و دینداری در فرهنگ اربعین، عالَم لاهوت را به تدریج به دنیای ناسوت متصل کرده و زمینه های نجات انسان زوال یافته را با بازگشت حقیقت به عرصه تاریخ فراهم می کند.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
🔹پیادهروی اربعین و مسالهی دولت🔹
✍ کمیل سوهانی
هر سال در چنین ایامی، از میان کسانی که به پیادهروی اربعین میروند، برخی از زاویه دیدِ اجتماعی، سیاسی به تحلیلِ این پدیدهی شگفتانگیز و خلاف آمده عادتِ روزگار میپردازند.
بزرگترین گردهمایی مردمی تاریخ که در آن همزمان، قدرتِ دولتها و تفاوت ملتها به حداقل میرسد.
برخی از تحلیلگران از دخالتِ دولت ایران در شکلگیری این مراسم و به تعبیر ایشان دولتی شدنِ آن، گله و شکایت میکنند، برخی دیگر آن را محصول عدم حضور دولتِ قدرتمند مرکزی در عراق و ساختار اجتماعیِ قبیلهای این کشور میدانند، برخی دیگر هم این پدیدهی اجتماعی را نشانهای از آیندهی تاریخِ انسانی میدانند که بیحضور دولتها و فارغ از ملیتها به سامان امور خویش میپردازد.
به نظر میرسد همهی این نظرات کمابیش واجد بخشی از حقیقتِ ماجراست. بهنظر نگارنده نه آمیختگیِ تشیع امروز ایرانی با مسالهی دولتِ مدرن جای تقبیح و افسوس دارد و نه باقی ماندن تشیع عراقی در ساختار عشیره و قبیله. نه حاشیهنشینی و قدرتِ غیررسمیِ تشیع لبنانی جای حسرت دارد و نه مجاهدهی عریان تشیع یمنی با طاغوت سعودی.
آنچه امروز در همهجای جهانِ تشیع به عیان دیده میشود آمیختگی این مذهب با مسالهی قدرت و سیاست است. این آمیختگی در ایران بهگونهای تجربه میشود و در عراق و یمن و لبنان و کشمیر و ... بهگونهای دیگر.
آنچه انکار شدنی نیست، خستگی و دلزدگی جهان امروز است از نوعی از سیاستورزی و تجمع قدرت که تعریفش از انسان، گرگِ انسان و از اجتماع، جنگلِ داروینیِ تنازع بر سر بقاست.
اگر تشیعِ ایرانی، عبور از دلِ ظلمتِ این پیشفرضها را برای آیندهای دیگرگون انتخاب کرده، شاید ریشه در تاریخ و فرهنگی دارد که حتی بزرگترین آثار ادبی و اسطورهایش هم با مساله حکومت و سیاست گره خورده است.
شاهنامه آنچنانکه از نامش پیداست شرح چگونگیِ مواجههی انسان ایرانی است با مسالهی قدرت و سیاست.
اگر تشیعِ امروزِ ایرانی بهغایت، درگیرِ چالشهای دولت مدرن است، شاید به دلیل ظرفیتی است که در تاریخ و فرهنگش برای این جدال و رویارویی دارد.
آنچه مشخص است، جهان به الگویی دیگرگون از رابطهی قدرت، دولت و مردم تشنه و نیازمند است، اما با مسخشدگیِ انسان مصرفزده، سیاستزدایی و مسطح شدن جهان توسط نظام سوداگری استعماریِ مسلط، این تشنگی و نیاز در هیچ جای عالم بروز سیاسیِ عیان ندارد.
اکنون جهانِ تشیع تنها جای غیرِ مسطحِ عالم است، جایی که هنوز در آن مسالهی حق و باطل معنادار بوده و مجاهده و مبارزه بخشی از زندگی روزمره مردم است.
پیادهرویِ اربعین فرصتی است برای بروز این شور و شعور سیاسی. سیاستی که همزمان از دل تجربهی سخت و نفسگیرِ مواجههی تشیع ایرانی با دولت مدرن و خلوصِ تشیع یمنی و عراقی و ... برای ساختنِ جهانی آلترناتیو برخواهد خواست.
جهانی که نه حکومت و دولتش از جنس لویاتان است و نه مردمش بر سر منابع محدود بر سر رقابت.
آنچه اربعین پیش چشم ما میگذارد، امکان سامانمندیِ امور بر بنایی غیر از رقابت و سود است. تجربهی شکست خوردهی نظام سود و سرمایه فرصتی است برای زمزمهی این شعر از حافظ شیرازی در میدان واقعیت پیادهروی اربعین؛
خللپذیر بود هر بنا که میبینی
مگر بنای "محبت" که خالی از خلل است
پیادهرویِ اربعین تصور آلترناتیوی از رابطهی قدرت و مردم را ممکن میسازد، که بر اساس "محبت" بناشده است. آنچه در ادبیات تشیع به آن پیوستگیِ "وِلایت" با "وَلایت" میگویند.
#نقدها
@komailsohani
@mohsenhesammazaheri
محسن کدیور و مسائل اجتماعی ایرانیان
دکتر کدیور اخیرا در پیامی در کانال شخصی خود به مسائل اجتماعی ایران پرداختند و با بیان «لازمتر از واجبترین واجبات کشور» پرداختن به مسئله فقر در ایران را مهمتر از حضور ایران در خارج از مرزهای کشور تلقی نمودند. اینکه نویسندگان حوزوی بویژه آنهایی که بیرون از معرکۀ ایران نظارهگر تحولات ایران هستند، از برج عاج سیاست و الهیات پایین بیایند و به مشکلات مردم خاصا ندارها و آسیبدیدگان هم اندیشه کنند، جای خرسندی دارد. و اینکه همگان محرومیتهای محرومان را مدام فریاد بزنند، فارغ از هر گرایش سیاسی و خطی، واقعا مغتنم و مبارک است. از این جهت باید قدر دانست کسانی را که محرومیت ها را رصد میکنند و آن را همواره در یادها زنده میکنند. لیکن در این باره چند نکته را باید متذکر شد. قبل از این تذکر، لازم است اشاره کنم که نقد جناب کدیور در این یادداشت هرگز برای طعنه به ایشان نیست (دکتر کدیور دیدهاند که من به رغم اختلافات فکری که با ایشان داشتهام، هرگز در مواجهه با ایشان در دانشگاه ویرجینیا اهل طعنه نبودهام)، بلکه صرفا بیان نکتهای صریح و دلسوزانه در سلوک ایشان در مواجهه با مسئلههای اجتماعی ایران است.
نکته اول اینکه اگر با همین فرمانِ دکتر کدیور بخواهیم اولویتسنجی کرده و به ادارۀ کشور بپردازیم، باید بسیاری از هزینههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در کشور را هم به همان چیزی هزینه کنیم که ایشان آن را «لازمتر از همه واجبات» میدانند. دکتر کدیور نیک میدانند ضرورتهای متنوع، نباید به تقلیل سیاست خارجی به مسئلههای داخلی بیانجامد. اساسا بلندگرفتن افقها و جهانی فکرکردن بخشی از راه حل است و محلی فکر کردن هم بخشی از معضل ما در ایران و جهان اسلام است. امروزه کشوری مثل آمریکا هم به رغم داشتن معضلات اجتماعیِ فراواناش در پی حل مسائل درونی خود از طریق سیاستهای جهانیاش در شورای روابط خارجه است (بگذریم از اینکه مداخلات مستکبرانه با مرابطات مستضعفان، از ریشه متفاوت است).
نکته دوم اینکه شاید در مسئلههای نظری و الهیاتی بتوان از فاصلههای دور و از طریق منابع و متون و نرمافزارها اسلام را شناخته و یا به اسلامشناسی ادامه داد، لیکن در فهم مسائل اجتماعی مسلمانان مثل جامعۀ ایران و ارائه ایده و راهکار، نمیتوان دورکاری کرد. این گونه از دورکاریها نوعی از زیستِ با ذهنیتها است که کمکی به کشور نمیکند. ای کاش دکتر کدیور هم مثل فضلای همدورهای خودش در ایران میماندند و به جای تماشا کردن و افسوس خوردن، در این امرِ «لازمتر از واجب» از نزدیک مشارکت میکردند. ای کاش ایشان هم مانند احمد واعظی برمیگشتند به وطن، و پزیشن علمی خود را برای حل مسئلههای خلق الله هزینه میکردند، آنگاه میدیدند که حضور در وسط معرکه و تحمل سختیها و شنیدن ملامتها از طرف دوست و دشمن برای خدمت به جامعه بسیار تلختر، پیچیدهتر و البته کارگشاتر از ایستادن در دور دستها و غُرزدنها (با عرض پوزش) و تکرار آیههای یأس و سیاهی است. ای کاش ایشان به جای تدریس اسلام به دانشجویان مسیحی و یهودی (که آیندۀ آنها در وضعیت خوشبینانه، شرقشناسی است و در بدبینانه حالت، مأموریت برای سیا و برای زدن نسل مسلمان در ایران و مانند ایران است) هم مانند برخی از فضلای حوزه در ایام بحرانی داعش در ایران میماندند تا در بدترین شرایط فکری ـ تکفیری در استانهای مرزی به هموطنانی که در معرض آسیبهای دینی و در دامِ اسلام کثیف آمریکایی بودند، یاری میرساندند و هموطنان ایرانی و گرفتار را از تلههای فکری داعش نجات میدادند. و ای کاش ایشان و امثال ایشان مانند پروفسور سمیعی و مانندان او بودند که به رغم در اوج بودن فارغ از هر شرایط سیاسی نزدیک به مردم و به فکر دستگیری از مردم هستند.
خلاصه آنکه داوریهای شتابزده و ژورنالیستیِ ایرانیانِ درخارج در باب مسائل ایران، گاه بدور از صداقت و انصاف است. انصاف نیست که وضعیت ایران امروز را تک بُعدی دید و آسیبها را در کنار فرصتها، و ضعفها را در کنار نقطههای قوت ندید، فعالیتهای سازندۀ هزاران مددکار از روحانیان انقلابی و ولایتمدار درسختترین شرایط کشور (که نمونه آن را میتوان در حضور بیش از 5000 روحانی در کنار نیروهای مردمی و دولتی در مناطق سیلزده دید) و در آسیبخیزترین نقطههای ایران (در بخشهای سخت زندانهای کشور، در کمپهای اعتیاد، در حواشی شهرها، و در روستاهای دورافتاده) را مغفول گذاشت و خدمات انجام یافته را ناگفته گذاشت و لا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا ...
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
قلعه گبری متعلق به دوره ساسانیان (مثلا در سال ۱۳۷۷ به عنوان یک اثر ملی به شماره ۲۱۷۲ ثبت شده)، در نزدیکی مسجد مقدس جمکران، جایی که حتی بسیاری از قمی ها هم آن را نمی شناسند. الان تبدیل به محل زباله و محل چرای دام شده.
شاید مسئولان فرهنگی شهر که آن را بدست دامداران سپرده اند، اهمیت تاریخ را در فرهنگ و هویت امروز ما درست درک نمی کنند، و شاید مدیران شهر که چنین بنایی را (به بهانه کمبود بودجه) به باد و باران واگذار کرده اند، درآمدزایی خالص آن را فهم نمی کنند، و شاید مقامات قضایی شهر که به چنین جُرمی چشم بسته اند، تاراج ذخائر تاریخی را جفای به ملت ندانند.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
گزارشی از نشست «سیاستگذاری فرهنگی سکولار در کشورهای اسلامی»
پنجمین نشست از سلسله نشست های راهبردی ـ تمدنی با عنوان «سیاستگذاری فرهنگی در کشورهای اسلامی» با حضور دکتر عباس مهرگان عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و به همت مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی برگزار شد. در رویکرد تمدنی، تعیین نوع مناسبات مردم با حاکمیت و حاکمیتها با یکدیگر از جمله مسائل بسیار مهم است و در این میان رشته «سیاستگذاری فرهنگی» در پی تدبیر نحوه مناسبات حاکمیت با مردم در عرصههای فرهنگی یا چگونگی نهادینه کردن ارزشهای خاص فرهنگی در عرصههای مختلف است.
آقای دکتر مهرگان در ابتدای نشست بر این امر تاکید کردند که منظور از سیاستگذاری فرهنگی سکولار در این تحقیق، صرفا نگاه جامعهشناختی و نه فلسفی بوده است.
✳دو محور اصلی این نشست عبارت بودند از:
1) بررسی تاریخی حضور سکولاریسم در سیاستهای فرهنگی در کشورهای اسلامی
2) بررسی کارنامه سکولارسازی در عرصه سیاستگذاری فرهنگی در کشورهای اسلامی در میان توده مردم
دکتر مهرگان در محور اول نشست به بررسی تجربه تاریخی سیاست فرهنگی سکولار در چهار عرصه آموزش، سیاست، اجتماع و حقوق در کشورهای تونس، مصر، ایران و ترکیه پرداختند. بررسی این تجربه تاریخی نشان میدهد، سکولاریسم به صورت یک بسته جامع و نه جزئی با لحاظ ابعاد مختلف وارد کشورهای اسلامی شده است که برخی موارد آن در ذیل اشاره شده است:
- عرصه اجتماعی: تغییر پوشش مردان و زنان و تغییر سبکهای زندگی مردم در این کشورها،
- سیاست: حذف روحانیون از مقامات سیاسی کشور و جداکردن حوزه دیانت از سیاست
- حقوق: تغییر مبانی قانون اساسی کشورها و الگوگیری از قوانین اروپایی
- آموزش: تغییر زبان بومی و تلاش برای سیطره آموزشهای غربی در میان دانش آموزان و دانشجویان.
در محور دوم نشست، دکتر مهرگان تلاش کردند بر اساس پیمایشهای معتبر جهانی (آمار تا سال ۲۰۰۸)، سیاستگذاری فرهنگی سکولار در چهار عرصه سیاست، فرهنگ، حقوق و اجتماع را در 12 کشور اسلامی و 12 کشور غربی را با یکدیگر مقایسه کنند. محقق متناسب با هر یک از ابعاد ذکرشده، شاخصها و سوالاتی را طراحی کرده و بر اساس پاسخ مردم در کشورهای اسلامیِ مورد بررسی به نتایج زیر دست پیدا کرده است:
- در حوزه سیاسی، 56 الی 95 درصد مردم در کشورهای اسلامی موافق حضور رهبرانِ معتقد به خدا در عرصه سیاسی هستند.
- در عرصه اجتماعی، 40 الی 87 درصد مردم در کشورهای اسلامی، موافق این هستند که صاحبان مناصب عمومی، افراد معتقد به خدا باشند.
- در عرصه حقوقی، 44 الی 88 درصد مردم کشورهای اسلامی، موافق اجرای قوانین شرع در جامعه هستند
- و در عرصه فرهنگی، 90 الی 98 درصد مردم در بلاد مسلمان بر این باورند که امپریالیسم فرهنگی، از مشکلات جدی ماست.
دکتر مهرگان در انتهای این بخش و بر اساس نتایج تحقیق به نکات زیر اشاره کردند:
- شناخت نظرات مردم در جوامع اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است. بر اساس نظرات مردم، سیاستگذاری فرهنگی سکولار در کشورهای اسلامی نه مطلوبیت دارد و نه امکان وقوع دارد.
در انتهای نشست بر این نکته تاکید شد که برای تحقق تمدن نوین اسلامی در واقعیت عینی و برای داشتن رویکرد تمدنی نیازمند آن هستیم تحقیقات جامعتری برای شناخت دقیقتر نظرات مردم در کشورهای اسلامی انجام دهیم. این امر به صورت ویژه در عملیاتی کردن سیاستهای فرهنگی چگونگی پیوند دادن کشورهای اسلامی با یکدیگر موثر خواهد بود.
(گزارش از دبیر جلسه دکتر مهدی مولایی)
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
دوره "مطالعات اجتماعی دین" در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی شروع بکار کرد.
گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه فعالیتهای خود، دوره «مطالعات اجتماعی دین» را با حضور 12 نفر از طلبه-دانشجوهای پذیرفتهشده شروع کرد. جلسه افتتاحیه این دوره امشب (دوشنبه 13 آبان 98) در تالار المهدی پژوهشگاه برگزار شد. در ابتدای برنامه، دکتر مولایی مدیر گروه مطالعات فرهنگی اجتماعی، برگزاری این دوره را یک برنامه ویژه برای تحقق اهداف و آرمانهای بلندتر در تشکیل حلقه مطالعات اجتماعی دین و انجام مطالعات مستمر در این حوزه دانست. در ادامه، حجهالاسلام دکتر بابایی رئیس مرکز مطالعات اجتماعی تمدنی، بر اهمیت راهبردی و بنیادی این دوره برای مرکز تاکید کردند و ضمن قدردانی از زحمات و تلاشهای انجام شده طی سه سال گذشته برای شروع و اجراییشدن این دوره، ارائه یک طرح و برنامه کاملا حرفهای و آکادمیک را از ویژگیهای ممتاز این طرح دانستند. در ادامه دکتر قائمینیک به عنوان دبیر علمی این کارگاه توضیحاتی را راجع به محتوای این دوره بیان کردند. به گفته دکتر قائمینیک، این دوره در پنج مرحله مطالعاتی و یک مرحله پژوهشی معطوف به نگارش مقالهای فاخر طراحی شده است. پژوهشگران، در هر مرحله موظف به مطالعه منابع مرتبط و ارائه یک یا چند پرسش اصلی از اساتید مطرح و برجستهای این حوزه خواهند بود. در کنار برگزاری حلقههای مطالعاتی و جلسات پرسش و پاسخ با اساتید، نشستهای نقد کتاب در این حوزه نیز توسط پژوهشگران این دوره که همگی از فضلای حوزوی و دانشجویان مقطع دکتری در رشتههای علوم انسانی اجتماعی هستند برگزار خواهد شد. در انتهای جلسه به پرسشهای پژوهشگران و منتخبان دوره، درباره محتوا و چگونگی اجرایی شدن مراحل دوره پاسخ داده شد.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
درباره "عشق" به بهانه کتاب "ملت عشق"
کتاب "ملت عشق" عشق سنتی (عشق شمس و مولوی) را راهی به رهایی از جامعه بی عشقِ مدرن (خانواده دیوید) می داند، ولی نهایتا در چالش بین سنت و مدرنیته، عشق سنتی را به عشق مدرن تحویل و تاویل می برد و نوعی از هرهری مسلکی را در عشق (عشق اللا و عزیز) توصیه می کند. اینکه ایرانیان بعد از دوره ای از تجربه عشق غربی (در ولنتاین)، امروزه عشقِ گمگشته خود را در آثاری از ترکیه مدرن و کسانی چون الیف شافاک دنبال کنند، از عجایب گمشدگیِ ماست. عجیب و غریب بودگی این ولع عشقی جماعت ایرانی در استقبال از ملت عشق، از این روست که ایرانیان که در ادبیات و فرهنگ و تمدن و حتی خطشان (مثل خط شکستهنستعلیق که خط غزل و عشق و البته مختص به ایرانیان است) آمیخته به عشقاند و باید تاریخ و سرزمین ایران بویژه در دوره اسلامیاش را "تمدن عشق" نامید، اکنون به کجا رسیده که در پی عشقی وامانده در میانه سنت و مدرنیته حیران است و آنچه را که خود دارد از بیگانه تمنا میکند.
سال ۸۵ که کتاب "شبح عشق عرفی و حقیقت عشق عرفانی در روابط انسانی" برای یکی از مراکزی که موضوع زنان را مردانه دنبال می کنند، نوشتم. در آن کتاب که توفیق نشر پیدا نکرد (به این بهانه که قرار نیست حوزه علمیه وارد این قبیل موضوعات بشه) تلاشم بر این بود که ظرفیتهای تربیتی عشق انسان به انسان را در عرفان بشمارم و ثانیا عشق سکولار عرفی (عشق صورت و عشق بدن) را از عشق مجازی و واقعی (عشق جان و عشق سیرت) جدا کرده و راه را به وسع خودم و به زعم خودم بر تحریف عشق در فرهنگ دنیای مدرن ببندم. راهی که من خواستم ببندم، الیف شافاک آن را برای صدها هزار مخاطب ایرانی گشوده و البته بر آن توصیه می کند و در قاعده چهلم به صراحت می گوید "عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت می زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق."
بدین سان الیف شافاک هرچند رمانی در خور توجه نوشته ولی در نظریه عشقاش بی مبناست و نمی داند عاشق اینترنتی و سرگشته خود را در سرعت تحولات فرهنگی و تغییرات عشقیاش به کدامین سو بکشاند، ژانت در عشقاش راه به طلاق میبرد و اللا هم با مرگ معشوقاش به سمت نیهیلیسم در عشق میرود (دقت کنید چگونه عشق با مرگ بدن معشوق میمیرد). عشق در "ملت عشق" در دوسویه سنت و مدرنیته در قونیه و بوستون، عشقی بیقاعده (و بی شریعت) است که در آن اصول بنیادین عشق مانند وحدت (یا توحید) در عشق، عفت در عشق، کتمان عشق، و آنگاه هجران و صبوری و تقوی (که قرآن با "لاتقربوا"هایش آن را تاکید می کند) در عشق مغفول مانده و بر بیصبری و شتابزدگی و طبیعت سرکش بودنِ عشق تاکید میشود.
نکته مهم و آزاردهنده در این گونه تفسیر از عشق و معنویت، تضاد بین عشق حقیقت از یک سو و عشق مردم از سوی دیگر است که برای رهاشدن از زنجیرهای نفسانی و نیل به حقیقت عشق و عشق به حقیقت باید خود را منفور خلق ساخت (با متهم ساختن خود در شرابخانه یا در رفت و شد با گلکویر روسپی) محبوبیت خود را در زمین و آسمان (اللهم اجعلنی...محبوبه فی ارضک و سمائک) ارزان فروخت. این گونه از معنویتپیشگی احتمالا ترجیح معنویت فردی و یا فردیت معنوی (spiritual individualism) بر معنویت اجتماعی (معنویت ارتباطی من با دیگری) است که شافاک در بستر عشق عرفی و لیبرال ناخواسته بدان غلتیده است.
به رغم ملاحظاتی که در مورد این کتاب میتوان داشت، به رسم انصاف باید بر نکته مهم شافاک در این کتاب تاکید کرد و آن را ارج نهاد و آن نقش عشق انسانی در نجاتِ "سقوطکردگان" (مانند گلکویر، یا سلیمانمست) است. اینکه برای عوض شدن و یا عوض کردن هیچگاه دیر نیست (قاعده ۳۸) و اینکه باید پستترین آدمها مانند روسپیها، دیوانهها، بیخانمانها، و جذامیها و گداها را هم باید در صورتبندی نظم جامعه در نظر آورده و قابلیتهای انسانیشان را احیا و فعال کرد و راههای برگشت را همیشه بر ایشان گشوده نگاه داشت.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
ششمین نشست راهبردی و تمدنی با عنوان «مقاومت و همگرایی در جهان اسلام» به اهتمام مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی و همکاری میز تمدن در دفتر تبلیغات اسلامی، با حضور تیم اندرسون (Tim Anderson) رئیس «مرکز مطالعات ضد هژمونی» (Center for Counter Hegemonic Studies) برگزار شد. اندرسون با اشاره به محتوای کتاب خود "محور مقاومت" (Axis of Resistance)، بدین نکته تاکید کردند همانطور که امروزه جنگها و انواع اقتصادی، فرهنگی، و نظامی آن همه یکی هستند (جنگ کلی استعمار که با منطق قدرت پیش می رود)، مقاومتها هم (فارغ از ویژگیهای منطقه ای و دینی) همه یکی هستند (مقاومت کلی که با منطق ایستادگی جلو می رود) و باید همه را به صورت یک دیسیپلین علمی و انسانی درآورد. اندرسون این جمله از مقام معظم رهبری که «هنر ما این است که بتوانیم مدل بومی پیشرفت را متناسب با شرایط خودمان پیدا بکنیم» منطق و مانیفست مقاومت نه فقط در جهان اسلام بلکه در هر آنجا که شعار «یا می سازیم یا می میریم» سر می دهند، ترسیم نمود. در ادامه نشست، پرسشهایی از ناحیه اساتید حاضر در جلسه، مبنی بر ضمانت تداوم مقاومت، ضرورت فعال سازی دولت تمدنی در صحنه مقاومت (مقاومت تمدنی)، مقاومت رهبران و مقاومت توده، و آینده مقاومت و امید به آن در آمریکای لاتین امروز مطرح و مورد گفتگو قرار گرفت. در انتهای نشست، دکتر مجید امامی دبیر محترم جلسه علاوه بر عنصر «توافق نخبگانی بر مقاومت» بر پیمانهای اقتصادی، راهبرد مقاومت اجتماعی، و مقاومت فرهنگی در صورتبندی تمدن نوین تاکید کردند.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
هدایت شده از Alireza
سلسه نشست های علمی امداد و کرامت
با موضوع "امداد فرهنگی و مسئله عزت"
ارائه حجه السلام دکتر حبیب الله بابایی
۶آذر- پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی-مرکز مطالعات اجتماعی
امداد فرهنگی و مسئلۀ «عزّت»
نشست "امداد فرهنگی و مسئله «عزت»" امروز در مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی برگزار شد. در این نشست، بعد از مقدمهای در مفهوم و ماهیت «عزت» و مقایسۀ آن با «کرامت»، عزت را مفهومی اجتماعی و برآمده از ارتباط فرد با دیگری مطرح نموده، آنگاه با اشاره به مفهوم عزت (honor) در غرب و تعارض آن با تواضع از یک سو (در ادبیات مسیحی) و تضاد آن با دموکراسی و برابری (در ادبیات مدرن)، به دوگانۀ عزت (به مثابه امری وجودی) و ازخودگذشتگی (به مثابه امری عدمی و سلبی) پرداختم و آنگاه با طرح مبنای «من عِلوی» و «منِ سِفلی» تضاد ظاهری در این دوگانه را توضیح دادم. از این منظر، عزت نفس نه در تقابل با دیگران، بلکه در بودن با دیگران و درخدمت دیگران بودن است (روایات مربوط به «من تکبر علی الناس ذل»). سپس در جایابی «عزت» در فرایند امدادگری، چهار نقطۀ امدادگر، مددجو، متعلق امداد، و فرایند امداد را مورد تأکید قرار دادم:
در محور اول جایگاه عزت در فرد امدادگر و یا نهاد امدادگر دو نقطه را عنوان نمودم: 1. عزت امدادگر در جامعه (اینکه فرد و یا نهاد امدادگر در جامعه باید عزت داشته باشد و ارتباط و حشرونشر او با افراد پایینرتبه و آسیب دیده، نباید موجب پایین آمدن عزت فرد مددکار و یا امدادگر باشد)؛ 2. عزت امدادگر در میان جمعیت مددجویان (اینکه فرد و یا نهاد امدادگر باید به گونهای رفتار کند (مثلا تواضع داشته باشد) که در میان مددجویان عزت لازم را باشد. مددکاری که در میان مددجویان عزیز است بالطبع می تواند کار امدادگری را بهتر و کارآمدتر انجام دهد.
جایگاه عزت در محور دوم یعنی فرد مددجو نیز در دو نقطه مطرح شد: 1. اینکه فرد مددجو در فرایند درخواستِ امداد، باید عزتاش مخدوش نشود؛ 2. اینکه فرد مددجو در فرایند دریافتِامداد عزتاش محفوظ بماند و در آن خدشهای ایجاد نشود. هر دو محور درخواست و دریافت امداد، نیاز به آموزش و تربیت و فرهنگسازی دارد.
در محور سوم، یعنی جایگاه عزت در متعلق امداد (امداد در چی؟) بر این نقطه تأکید شد که متعلق امداد گاه امداد در تأمین نیازهای مادی و رفع فقر و نیازمندی است، و گاه امداد نه در معیشت، بلکه در نفس عزت، کسب عزت، و یا حفظ عزت است. در این باره تأکید کردم که گاه امداد در حفظ عزت مهمتر است از امداد در معیشت. آسیبدیدگی عزت پیامدهای زیانبارتری دارد تا آسیبدیدگی در امر معیشت. در همین مورد اضافه کردم که در مرحلۀ آسیبدیدگی و در آستانۀ ذلیلشدگی، آفتهای خاص اخلاقی سربرمیآورد که لازم است که عملیات «امداد اخلاقی» این آفتها را شناسایی کرده و نسبت به آن اقدام بهنگام نماید.
در محور نهایی یعنی جایگاه عزت در مکانیسم و فرایند امداد بر این نکته تأکید شد که مددرسانی علاوه بر عزت امدادگر، عزت مددجو، باید فرایند کار نیز کاملا همخوان و بلکه در چارچوب عزت و عزتمندی صورت بگیرد و در این باره هدف امدادگر نباید وسیله و فرایند امداد را توجیه کند و آن را از قواعد انسانی و اخلاقی دور سازد.
در انتهای نشست، برخی از محققان حاضر در جلسه پرسشهای در باب «عزت واقعی، و حس عزت»، «عزت و مسئله برابری»، «برساخته بودن عزت»، «نسبت بین امر الهیاتی و امر اجتماعی در موضوع عزت»، «مدرنیته و نقش رسانههای مدرن و بسترسازیهای مجازی در حس ذلت، حقارت و کوچکی»، و «مفهوم و ماهیت عزت در وضعیت شرّ یا بلا» مطرح کردند که باید هر یک از آنها را در جلسات بعدی پی گرفت.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
به همت مرکز مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد:
نشست هماندیشی نقش سیاستگذاریهای پولی در تحقق عدالت اقتصادی
پنج شنبه 14/9/1398
با حضور اساتید ارجمند: حسین عیوضلو(دانشگاه امام صادق علیه السلام)، مجید رضایی(دانشگاه مفید)، محمد نعمتی(دانشگاه امام صادق علیه السلام) و محمد اسماعیل توسلی(دانشگاه علامه طباطبایی ره)
دبیر علمی: مهدی کریمی
در این جلسه بر عنصر خلق پول به مثابه یکی از پدیدههایی که منتهی به نابرابری در دو حوزه ثروت و درآمد میشود تأکید شد. دولت و نیز بانکها به عنوان دو نهاد رسمی مهمترین نقش را در خلق نقدینگی ایفاء میکنند. از سویی دولت برای برطرف ساختن کسری بودجه و وظایف گستردهای که در حوزه خدمات اجتماعی و اقتصادی و در کلّ عموم وظایفی که درجامعه بر عهده دارد ناچار از خلق پول است و از سوی دیگر عدم وجود سیستم بازتوزیع مناسب برای نقدینگی ایجاد شده و استفاده حداکثری و نابرابری اقشار ثروتمند سبب ایجاد و تشدید نابرابریها میگردد. از سوی دیگر بانکها و به ویژه بانکهای خصوصی با نقش آفرینی در حوزه پولی و خلق نقدینگی به ویژه خلق پول از هیچ و یا خلق پول از ذخیره جزئی سبب خلق پول به صورت سیستماتیک میگردند. میان اساتید حاضر در جلسه در خصوص توانایی بانکها در خلق پول از هیچ اختلاف نظر وجود داشت اما همه بر وجود میزان بسیار زیاد خلق پول و ایجاد نقدینگی گسترده و تأثیر بیچون و چرای آن بر گسترش بیعدالتی و دامن زدن به نابرابریهای اقتصادی تأکید کردند. فروش نفت و سود سرشار حاصل از آن خود منشأ خلق پول است که بدون توجه به آن نمیتوان نقدینگی موجود را تبیین کرد. کهنگی مجموعه قوانین مالی-بانکی که نسخه ابتدایی آن در سال 1351 تدوین شد و پس از انقلاب با اندک ملاحظاتی مورد قبول واقع گردید نقش مهمی در عدم سیاستهای شفاف و به روز در حوزه بانکی و عدم قانونمندی شفاف منتهی به عدم شفافیت و دسترسی نابرابر به منابع مالی میگردد. بر این اساس لازم است با بازنگری مؤثر ساختار جدیدی برای نظام پولی و بانکی طراحی شود که علاوه بر جلوگیری از خلق نقدینگی به صورت کنونی، با تحقق عدالت اقتصادی به کاهش نابرابریها کمک شود. نقش مالیات در جلوگیری از خلق نقدینگی در این جلسه مورد توجه قرار گرفت به گونهای که دولت میتواند با در اختیار داشتن سیستم مالیاتی شفاف از خلق نقدینگی برای کاهش کسری بودجه خودداری کند. مدیریت خلق نقدینگی در صورت ناچاری از تحقق آن مسألهای است که میتواند به کاهش بیعدالتی بینجامد به گونهای که به این پرسش پاسخی مناسب بدهیم نقدینگی خلق شده در اختیار چه کسانی باید قرار بگیرد؟ نهایت آنکه از آنجا که نظام پولی واسطهای میان بخش واقعی اقتصاد و نظام مبادلات است، فساد و عدم کارایی آن به ناکارآمدی کلّ سیستم اقتصادی و نابرابریهای گسترده منجر میشود. تأثیر سیاستهای پولی بر مسأله عدالت اقتصادی و کاهش نابرابری و تأثیرپذیری نظام پولی از حوزههای گوناگونی مانند نفت، دولت، بانکها، نظام مالیاتی، قوانین و رویکردها و از همه مهمتر نظام توزیعی مبتنی بر حکمرانی عادلانه پول در این جلسه مورد توجه قرار گرفت.
محورها و پرسش ها برای نشست یکشنبه ۲۴ آذر👆👆
۱. بحث ما در این نشست، نه بحث نظری (در باره جایگاه تمدنی کتاب) بلکه در مورد وضعیت انضمامی جهان اسلام در موضوع کتاب و وزنکشیِ تمدنیِ کتاب در دنیای معاصر اسلام است.
۲. بحث ما در این نشست، نه بحث نشر کتاب و یا توزیع و یا فروش کتاب، بلکه دیدن کتاب در جغرافیای فرهنگ امروز مسلمانان و آثار اجتماعی، سیاسی، و حتی اقتصادی آن در میان امت اسلام است.
** بدین سان چند محور ذیل می تواند محورهای بحث و گفتگو در نشست هفته آتی قرار بگیرد:
۱. قابلیتهای جهانی کتابهای مسلمانان چیست و قلمرو اثرگذاری کتب مسلمین در حوزههای علوم انسانی و علوم اسلامی چه قدر است؟ آیا آثار کنونی جهان اسلام قابلیت ترجمه به زبانهای زنده دنیا را دارد یا نه؟ اساسا آیا دنیای اسلام توانسته است دست به تولید کتابهای مرجع در سطح بین الملل بزند؟
۲. آیا کتاب تالیفی مسلمانان میتواند در حل معضلات اجتماعی و تمدنی جهان کنونی اسلام (مثلا خشونت، محیط زیست، هویت و غیره) نقشآفرینی کند؟ اساسا رویکردهای راهبردی در پژوهشهای مسلمانان و توجه به مسئلههای عینی چه میزان مورد اهتمام و توجه بوده است؟
در این باره نسبت کتابهای ترجمه شده از دنیای غرب و کتابهای تالیف شده در جهان اسلام رو چگونه میبینید؟
۳. آیا کتاب کنونی در جهان معاصر اسلام میتواند زمینهای باشد برای دیپلماسی فرهنگی در جهان اسلام و تعارف تمدنی (به تعبیر زکی میلاد) برای حوزههای تمدنی در دنیای اسلام؟
۴. هویت برساخته و برآمده مسلمانان امروز از کتابهای نوشته شده چه شکلی دارد؟ اساسا کتاب در جهان ما مسلمانان میتواند به ما هویت و وحدت در سطح امت را بدهد؟
۵. آیا ممیزی کتاب (نه فقط ممیزی کتابهای آمده از غرب بلکه سانسورهای کتاب از درون جهان اسلام (ممیزی کتاب در دو سویۀ شیعی و سنی و اینکه شیعیان از آثار تقریبی اهل سنت بی اطلاع بمانند و اینکه اهل سنت از آثار مترقی شیعیان بی خبر باشند) تأثیری در خشونتهای بین فرهنگی و بین مذهبی و اختلافات در سطح امت داشته است؟
۶. آینده کتاب در وضعیت مجازی و فضای دیجیتال در جهان اسلام را چگونه ارزیابی میکنید و راهکار شما در تدبیر آن چیست؟
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
هشتمین نشست مطالعات راهبردی ـ تمدنی امشب با عنوان «وضعیت کتاب در جهان امروز اسلام»، به همت مرکز مطالعات اجتماعی و با حضور دکتر محسن جوادی معاونت محترم فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد و دبیری جناب محمدباقر انصاری رئیس موسسه بوستان کتاب و با حضور برخی از محققان تمدن و جهان اسلام در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و در محل نمایشگاه پژوهشگاه برگزار شد.
دکتر جوادی در این نشست تأکید کردند که هرچند کتابهای اسلامی ما در فضای مطالعات اسلامیِ جهان مورد توجه قرار میگیرد، لیکن کتابهای فلسفی و اندیشهای ما به جای آنکه به دپارتمانهای اندیشهای ورود پیدا بکند، به دپارتمانهای شرقشناسی میرود. ریشه این پدیده در فقدان مسئله در کتابهای تولیدی ماست. ایشان با اشاره به اینکه کارهای ایرانیانِ مقیم خارج در حوزههای اندیشهای ضرورتا نشان اثرگذاری مستقیم ما در تولید علم نیست، بدین نکته تصریح کردند که کتاب در جهان اسلام مشکل ساختاری دارد و این مشکلات ساختاری باعث شده که کتابهای مربوط به علوم انسانی (مثلا در اقتصاد اسلامی) در بخش الهیات طبقهبندی شود نه در بخش علوم انسانی.
در ادامه دکتر جوادی به برخی از آسیبهای کتاب در ایران امروز پرداختند و گفتند: یکی از آسیبهای ما در تولید کتاب، آسیب «تکرار» است. 95 درصد از کتابهای اخلاقی ما تکرارند که اگر گم بشند اتفاقی در جامعه رخ نمیدهد؛ آسیب دوم، عنصر فقدان متدولوژی، ضعف ارائه، و معضل زبانی در کتابها است؛ و آسیب سوم فقدان ضعف حمایتی برای حضور در سپهر دانش جهانی (ترجمه کتابهای ایرانی به زبانهای زنده دنیا) است. آسیب بعدی که ایشان اشاره کردند، کمیتگرایی در نظام بودجه است که اساسا کیفیت را در تولید اندیشه تحت الشعاع قرار میدهد. و آسیب دیگر سایۀ سنگین اقتصاد بر مقولۀ کتاب و امر فرهنگ است. اقتصادی بودن کتاب و آسیبهای آن در حوزه ترجمه مضاعف است. پیش از این دانشمندان تعیین میکردند که چه کتابی ترجمه شود، الان بازار تعیین میکند که چه کتابی ترجمه شود.
دکتر جوادی با اشاره به آمار کتاب درایران گفتند در ایران 100 هزار عنوان کتاب منتشر میکنیم، که 20 درصد آن کتابهای آموزشی است که اساسا بُرد خارجی ندارد. یک سوم از این تعداد متعلق به ترجمه است، و بخش معتنابهی از این نشر و بلکه از این ترجمه متعلق به کودکان و همینطور مربوط به حوزه ادبیات است. ایشان با این مقدمه، تأکید داشتند که اساسا ما هنوز نگارش بین المللی را شروع نکردهایم و نتوانستهایم در جهان اسلام و در جهان امروز حضور داشته باشیم.
ایشان در انتها به مسئلۀ ترجمه در ایران نیز پرداختند و گفتند که غیر از کتابهای تقلبی، ترجمههای سهل در ایران از جمله مشکلات جدی در حوزه کتاب است. در حوزه کودک، در هشت ماه گذشته، تعداد 5400 عنوان کتابِ تألیفی داریم و 4500 عنوان کتاب ترجمه، که در این میان 70 درصد از فروش کتابِ کودک به کتابهای ترجمه اختصاص دارد. این قصه کم و بیش در حوزه ادبیات و ادبیات نوجوان نیز جاری است. دکتر جوادی عنوان کردند که در فلسفه و حوزههای اندیشهای، تألیف در هشت ماه گذشته 1300 عنوان بوده ولی ترجمه 2200 عنوان بوده است. چنین مشکلی البته نه به خاطر زیادی ترجمه، بلکه به موجب نقصان در کار تألیف است.
در انتها دکتر جوادی بدین نکته تأکید داشتند که مشکل امروز ما، نه در کتاب، بلکه در خلاء فضیلتهای فکری است. در جهان اسلام فضایل فکری کم شده است. غیر از فضیلتهای اخلاقی، باید به فضایل فکری هم مانند دقت، امانت، و گفتگو فکر کرد و تا زمانی که این فضیلتها رشد نکنند، تغییری درجهان اسلام ایجاد نخواهد شد. از همین رو باید گفتگو بین نویسندگان ایرانی و غیرایرانی را زمینهسازی کرد و گفتگوهای متفکران و اندیشمندان جهان اسلام بر سر مسائل اصلی و کنونی مسلمانان را دوباره زنده کرد. در این باره، نشر ما باید با جهان عرب ارتباط پیدا بکند، کارهای مشترک بیافریند، گفتگوهای مشترک شکل بگیرد و تولید و تألیفات مشترک رخ بدهد.
درانتهای جلسه، اساتید و محققان حاضر در جلسه به گفتگو و طرح ایدههای خود پرداخته و دکتر جوادی هم متقابلا توضیحات و نکات تفصیلیتری را بیان کردند.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
همایش گفتگوهای فرهنگی ایران و جهان عرب (در چشم انداز تمدنی) روز دوشنبه دوم دی ماه با تلاوت قرآن و سپس با ارائه گزارش علمی از سوی دبیر علمی همایش دکتر حبیب اله بابائی افتتاح شد و با سخنرانی دکتر عمار طالبی (نائب رئیس جمعیت علمای مسلمان در الجزائر) و سخنرانی ریاست جامعه المصطفی العالمیه دکتر عباسی ادامه یافت. بعد از برنامه افتتاحیه، پنل های تخصصی در چهار محور «توسعه و تمدن، چالشها» به ریاست دکتر حبیب حاتمی، «علم در جهان اسلام» به ریاست دکتر محمدعلی میرزایی، «ادبیات، هنر، و معماری» به ریاست دکتر سید محمود میرزایی الحسینی، و «ارتباطات و رسانه» به ریاست دکتر عیسی عیسیزاده آغاز گردید. در نوبت بعد از ظهر، اختتامییۀ این همایش بعد از گزارش حجه الاسلام مشکی نماینده سازمان فرهنگ و ارتباطات از روند همایشها، با ارائه گزارش مقالات و گفتگوها از سوی روسای پنلها و سپس با سخنرانی دکتر نورالدین ابولحیه (استاد دانشگاه باتنه الجزائر) و سخنرانی حجه الاسلام و المسلمین دکتر نجف لکزایی (ریاست پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) به انجام رسید. شایان ذکر است که این همایش به موجب تأخیر در ورود برخی از میهمانان عرب به ایران، یک پنل الحاقی خواهد داشت با موضوع «دانشگاه و سهم آن در ایجاد روابط تمدنی بین ایران و جهان عرب". این پنل روز پنج شنبه پنجم دی ماه در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم برگزار خواهد شد و در آن شخصیتهایی از دانشگاههای عراق، عمان، و لبنان به گفتگو خواهند پرداخت.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
مقایسه الگوی تمدنی ایران، ترکیه و مالزی در بیان نورالدین بولحیه (استاد باتنه الجزائر)
در همایش فوق نورالدین بولحیه استاد دانشگاه باتنه الجزایر چه آنجا که در پنل علم به طرح بحث پرداختند و چه وقتی که در اختتامیه سخنرانی کوتاهی کردند رویکرد متفاوتی در تحلیل موقعیت تمدنی ایران امروز داشتند. در پلن تخصصی علم، بولحیه امتیاز نظریه امام خمینی را در مقایسه با بسیاری از نظریات اندیشمندان، در تحققیافتگی آن و امتداد عینی آن دانستند. در نظر ایشان، ایران در تجربه چهل سالگی خود در قامتی بزرگتر از مذهب ظاهر شده و مرزهای مذهبی را به سمت مرزهای انسانیت در نوردیده است.
سخنرانی ایشان در اختتامیه هم در همین راستا بود که گفتند جمهوری اسلامی ایران و امام خمینی اولین کسی بود که دست یاری به سمت مسلمانان دراز کرد و با همان دست به سینه آمریکا کوبید (اذله علی المومنین و اعزه علی الکافرین).
از همین منظر تحلیل بولحیه در مقایسه ایران با ترکیه و مالزی اندکی متفاوت از استاد عمار الطالبی بود. دکتر طالبی مالزی را در فرآیند تمدنی اش مهم تلقی کرده و عنصر علم را عنصر مرکزی حرکت مالزی تلقی کرد، ولی نورالدین بولحیه پروژه تمدنی مالایاییها و ترکها را اقتصاد دانست و پروژه ایرانیها در حرکت تمدنیشان را رسالتمحور و بر مدار انسانیت و ارزشها تعریف کردند و تصریح کردند که نقطه امتیاز و قدرت اصلی ایرانیان در همین رسالتمحور بودنشان است. اگر نبود هویت رسالتی ایرانیان، ایران امروز بیش و پیش از ترکیه و مالزی رشد مالی و اقتصادی به دست آورده بود.
https://t.me/Habibollah_Babai
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
هدایت شده از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
اختتامیه همایش بین المللی گفتگوی فرهنگی ایران و جهارن عرب ....mp3
2.58M
🔶سخنرانی نورالدین بولحیه (استاد باتنه الجزائر) در مراسم اختتامیه همایش بین المللی گگفتگوهای فرهنگی در چشم انداز تمدنی ایران و جهان عرب
🔷زمان: دوشنبه 1398/10/2
🔶مکان: قم- پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
🔷https://eitaa.com/isca24/6195