نقطۀ آشوب در جهان اسلام
فرایند تمدنی مسلمانان چندین نقطۀ چالشی دارد: 1. نقطه خصم تمدنیِ غرب (در بیرون از جهان اسلام)، 2. نقطه آشوب تمدنیِ اسرائیل (در قلمرو جهان اسلام)، و 3. نقطه ضعف تمدنی (در درون جوامع اسلامی). در مورد چالش دوم، مرادخای کاپلان در کتاب "یهودیت به مثابه تمدن" اسرائیل را سرزمین تمدنی یهود و پناهگاهی برای آنها میداند. از نظر ایشان چیزی که خاک برای یک درخت به ارمغان میآورد، همانی است که یک سرزمین برای یک تمدن بوجود میآورد و اساسا یهودیت نمیتواند بدون داشتن محیطی که زیست تمدنی خود را در آن تمرین کند، حیات و بقا داشته باشد. هرچند شاید به قول کاپلان اسرائیل برای یهودیان یک سرزمین تمدنی به حساب آید، لیکن این سرزمین بر روی گسل تمدنی و در بستر سرزمینیِ جهان اسلام و در تضاد با هویت سرزمینی امت اسلام قرار گرفته است. هرچند شاید بتوان دو تمدن را به لحاظ فرهنگی در یک نقطه جمع نمود، لیکن نمیتوان دو تمدن را به لحاظ جغرافیایی در یک سرزمین تجمیع کرد. از طرف دیگر، خصائص تاریخی این قوم نه فقط در تاریخ اسلام بلکه در تاریخ غرب باستان و غرب قرون وسطی (دوره شروع جنگهای صلیبی) با نوعی از فتنهگریها همراه بوده و نظام تمدنی در جهان غرب حتی در آمریکای امروز (با بانکها و رسانههای یهودی) را نیز مختل کرده است. این فتنهگریها در دنیای اسلام و در قلمرو تمدنی مسلمانان نیز همواره منشأ آشوبهای بزرگ بوده که نمونههای آن را میتوان در جنگ اعراب و اسرائیل و سپس در دخالتها و ترورهای دولتی در دیگر کشورهای اسلامی مشاهده کرد. اگر عنوان «آشوب» (و یا فتنه) را بتوان بر این چالش کلان تمدنی اطلاق کرد، آنگاه مواجهه جهان اسلام با این چالش، جز از طریق قتال بزرگ در سطح امت اسلام نخواهد بود. "دفاع تمدنی" (آنچه شهید فخریزاده آن را دنبال میکرد) و "جهاد تمدنی" (آنچه شهید سردار سلیمانی آن را رهبری میکرد) با نقطههای آشوب در دنیای اسلام، میتواند خود نقطه عزیمت جدیدی باشد در ایجاد پیوستگی در صفهای گسسته ملت مسلمان. البته مواجهه سخت با نقطههای آشوب باید توام باشد با تقابلهای فرهنگی و حرکتهای متراکم فکری و آگاهیبخش حوزهها و دانشگاهها. اگر حوزههای علمیه و دانشگاهها بتوانند به زبان عربی، عبری، استانبولی، اردو، و اندونزیایی بنویسند و بسترهای فرهنگی جهان اسلام (همچون پاکستان، افغانستان، الحزایر، سودان و غیره) را در تقابل با اسرائیل بموقع اشباع کنند، تقابل با آشوب، نظم اجتماعی و تمدنی را در هم نمیریزد و همبستگی فرهنگی را هم تقویت خواهد کرد.
@Habibollah_Babai
هدایت شده از مهدی
سرور ارجمند آقای دکتر بابایی
سلامعلیکم
در خصوص یادداشت اخیرتان سؤالاتی به ذهن میرسد:
1. چگونه است که به فرموده شما «شاید بتوان دو تمدن را به لحاظ فرهنگی در یک نقطه جمع نمود» اما درعینحال مواجهه با این تمدن تنها از طریق «قتال بزرگ» میسر است؟ این نقطه فرهنگی میان ما و اسرائیل چیست و اگر وجود دارد قتال با این تمدن و حذف آن چه معنایی دارد؟
2. اساساً سخن از «قتال بزرگ» با پروژه کثرت تمدنی شما چگونه جمع میشود؟ آیا موضع رسمی نظام همین قتال بزرگ است یا چنانچه رهبری نیز فرمودهاند انتخاب سرنوشت مردم فلسطین به دست خودشان است که طبعاً منحصر در «قتال بزرگ» نیست؟ اساساً اینکه از فتنهگر بودن تمدن اسرائیل به «قتال بزرگ» پل زدهاید توجیهی دارد؟ آیا مواجهه با هر فتنهای را تنها میتوان با حذف از طریق قتال بزرگ محقق ساخت؟
3. چگونه میتوان جامعه حوزوی و دانشگاهی را به فرهنگسازی برای قتال بزرگ آنهم در سطح بینالملل دعوت کرد درحالیکه ضرورت این مسئله برای بسیاری از نخبگان دانشگاهی و حوزوی و نیز عامه مردم اثبات نشده است؟
4. آیا ورود به صحنه این قتال ـ برفرض ثبوت ضرورت ـ نیازمند تقویت بنیه داخلی و تأمین عدالت اجتماعی در بسر جامعه مهاجم و ابتدا کننده به قتال نیست؟ برفرض که چنین توصیهای ضرورت داشته باشد آیا وقتی به لحاظ فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... در جامعه ایرانی مبتلا به مشکلات عدیدهای هستیم چنین سناریویی را میتوانیم عملیاتی کنیم؟! آیا قبل از کلید زدن قتال بزرگ برای از بین بردن فتنه خارجی نباید به فکر کلید زدن «اصلاح بزرگ» درونی باشیم؟ مشخصاً اگر ضرورت این قتال ثابت شود ـ که خود سؤالی مستقل است ـ آیا امری ضروریتر از آن برای جامعه امروزی ما وجود ندارد؟ آیا خطر فتنه فقر اقتصادی و فقر فرهنگی که امروز گریبان ما را گرفته است و در تزاحم با اقدام سخت قتال بزرگ است بیش از فتنه تمدن صهیونیستی نیست؟ آیا اگر فکری برای این معضلات داخلی نکنیم و قتال بزرگ را «اهم بلا مزاحم» تصور کنیم خطر فروپاشی تمدن اسلامی و ایرانی ما به گوش نمیرسد؟ اساساً چه دلیلی وجود دارد که قتال بزرگ اهم بلا مزاحم در میدان عملیاتی امروز ما باشد؟
پاینده باشید
با عرض سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار و اعضای محترم گروه.
پاسخ به سوالات:
۱. نه تنها در یک تمدن بلکه چندین تمدن به لحاظ فرهنگی می توانند در کنار یکدیگر زیست کنند منتها به شرطی که به حیات تمدنی ،تمامیت ارضی و استقلال یکدیگر لطمه وارد نکنند. اساسا اسلام به دنبال ساخت تمدنی بیگانه از سایر ملت ها و فرهنگ نیست و بلکه به نص شریف قرآن، پیامبر رحمه للعالمین است و رسالت پیامبر ختمی مرتبت نیز برای کل بشریت است.
اما روی سخن درباره اجتماعی(تمدنی) است که داعیه برتری و بقای خود را در سایه نابودی غیر دارد و برای بقای خویش، همچون توده سرطانی که سلول های سالم را نابود می کند، بشریت را به نابودی می کشاند؛چه آنهایی که با او همراه هستند(تمدن غرب) را از طریق همراهی با خویش، به ورطه هلاکت می کشاند و چه آنهایی که با او مقابله می کنند را از طریق فتنه و نفوذ فرهنگی، به خطر می اندازد.
نقطه فرهنگی میان ما و اسرائیل وجود ندارد، بلکه نقطه فرهنگی میان ما و یهود به عنوان یکی از ادیان الهی است. چراکه تمدن اسلامی همچون عهد رسول الله، زیستی مسالمت آمیز با فرهنگ های توحیدی دارد. اما زمانی که یهودیان عهد رسول الله، نقشه فتنه کشیدند، پیامبر ذره ای کوتاه نیامدند و اشدا علی الکفار رفتار کردند.
قتال ما با یهود و یهودیت نیست. قتال اسلام که باید در سطح تمدنی انجام شود، با اسرائیل است که همچون غده سرطانی، حتی بخش اعظمی از دنیای اسلام را بیمار کرده است.
۲.پروژه کثرت تمدنی یا همان بحث وحدت و کثرت تمدنی در اندیشه اسلامی، در سایه فرهنگی توحیدی است. آیات فراوانی مبنی بر مقابله جدی با فتنه گران وجود دارد :(الفتنه اشد من القتل)(اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا)(لایحب الله الجهر بالسو الا من ظلم)
طبیعتا برای مقابله و نابودی فتنه، راه چاره ای جز مقابله ای در سطح و اندازه همان فتنه و بلکه سطحی عظیم تر از آن وجود ندارد و در غیر اینصورت، مقابله ای اساسی نخواهد بود و نابودی فتنه امکان پذیر نیست و راهکار قتال در مقابله با فتنه، از طریق قرآن و سنت، تایید می شود.
۳.وقتی که این نگاه ،در تمدن اسلامی همه گیر شود که جز با تمدن و جز با اجرای اسلام در وسعت تمدن، نمی توان همه ابعاد اسلام را پیاده کرد ، آنگاه نقش خطرناک اسراییل به عنوان نقطه تمدنی اسلام، بیشتر روشن می شود و جهان اسلام بیشتر و بیشتر خطر عظیم اسراییل را درک می کند.
۴.توجیه وجود مشکلات داخلی و نادیده گرفتن فتنه فتنه گران، پذیرفتنی نیست و نمونه های قرآنی فراوان نیز گویای همین مطلب است. اساسا در بستر جهاد تمدنی و دفاع تمدنی، شکوفایی درونی هم اتفاق می افتد و اتفاقا خمودی در سایه سستی در برابر فتنه رخ می دهد.
داستان طالوت و جالوت در دو صفحه آخر جز دوم قرآن کریم، نمونه کاملی از مقابله با فتنه را به تصویر می کشد. در جامعه ای که مشکلات عدیده ای وجود دارد اما خداوند دستور مستقیم قتال را می دهد. اساسا از میان این قتال(جهاد) افرادی همچون داوود نبی رشد می کند و در سایه نبرد الهی ، به داوود حکت داده می شود. در همین دو صفحه، قرآن کریم، مردم قبل از جهاد را ضعیفان در برابر فتنه گران نشان می دهد که به درگاه خدا رو آورده و از پیامبر زمان کمک می خواهند و اما مردم بعد از جهاد و در حین جهاد، انسان هایی قلیل و اما قوی الایمانی هستند که ثبات قدم خود را از خدا می خواهند و فقر فرهنگی آنها به غنای عظیمی بدل شده است.
دستور قرآنی(قل اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فردی ) برای چیست؟ قیامی که حتی به تنهایی هم باید اجرا شود. فلسطینیان مقاوم، در این برهه زمانی، مصداق این آیه هستند.
آیا پیامبر اکرم ابتدا نیاز اقتصادی مردم مدینه را برطرف کرد و در تکاپوی حل نیازهای فرهنگی مردم بود تا حدی که در هیچ جنگی ورود نکرد؟! و یا اینکه پیامبر از همان ابتدا با مردمانی اندک و کرسنه و تازه مسلمان، به قتال فتنه و کفر برخاست؟ آیا تازه مسلمانان مدینه اشباع فرهنگی بودند یا شکم های سیر داشتند، اما به راستی که در جنگ ها ایمانشان رشد کرد. مضمون آیات ابتدایی سوره فتح بیانگر این مطلب مهم است که خداوند متعال می تواند مسلمانان را بلافاصله در نبردها پیروز مند اما میخواهد که مسلمانان در این امتحانات، ایمانشان افزوده شود.
در قتال با فتنه بزرگ یهود، رشد و اعتلای تمدن اسلامی و مسلمانان نهفته است و البته در سکوت جوامع اسلامی نیز انحطاط جوامع مسلمان.
به ادامه آیه (اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا) باید دقت کرد:(وان الله علی نصرهم لقدیر) متاسفانه تهاجم فرهنگی بیگانه ما را با معضلی جدی مواجه کرده اینکه دست خدا و یاری خدا را نادیده می گیریم و همه چیز را با معدلات مادی می سنجیم، درحالی که در قرآن کریم آیات فراوانی در مقابل چنین تفکری دیده می شود
پاسخ جناب دکتر مختار شیخحسینی مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به نقد دکتر شجریان 👇👇
جناب دکتر بابایی عزیز
با تشکر از انتشار یاداشت فوق و سپاس از اظهار نظر دیگر اساتید بزرگوار،چند نکته درباره ملاحظات دکتر شجریان تقدیم می شود:
1. به نظر می رسد مروری بر تاریخ شکل گیری اسرائیل ما را از برخی کژتابی ها در تحلیل برحذر می دارد. اگر از ایده شکل گیری اسرائیل در پروتکل های یهودیان در قرن 18 و 19 بگذریم در دوره معاصر ایده ایجاد سرزمینی برای یهودیان در چند سرزمین از جمله امریکای لاتین، آفریقای جنوبی و... مطرح بوده است که در نهایت این قرعه بنام این بخش از جهان اسلام افتاد. شروع آن بیانیه بالفور 1917 بریتانیا است که در برابر جلب حمایت یهودیان در جنگ جهانی، متعهد به تاسیس کشوری برای یهودیان در جغرافیای فعلی فلسطین (بخشی از قلمر عثمانی)می شود. یکی از پیامدهای شکست عثمانی در جنگ جهانی اول و الغای خلافت در 1924 اجرایی شدن قرارداد سایکس – پیکو 1916 (که جغرافیای پسا خلافت را در جهان اسلام ترسیم کرد) است که مرزهای جهان اسلام را ذیل نفوذ قدرت های پیروز جنگ تقسیم کردند و بر اساس نظم پیشنهادی جامعه ملل، فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا قرار گرفت و پروژه ای که بالفور قول داده بود عملاً اجرایی و با توسل به زور، آواره کردن یک ملت و هجرت یهودیان سراسر دنیا در سال 1948 به تاسیس دولتی بنام اسرائیل در این جغرافیا منجر شد. دولتی که نه سرزمین، نه ملت و نه حاکمیت داشت اما صرفاً با حمایت قدرت های نظام بین الملل و ضعف جهان اسلام تاسیس شد. ساخت این دولت در قلب فرهنگی و اعتقادی تمدن اسلامی چنان شوکی بود که نخبگان و توده جهان اسلام را به واکنش وا داشت و شاهد ان جنگ های 1948،1956، 1968، 1973اعراب و اسرائیل بود مساله انقدر کانونی بود که ارمان بسیاری از جنبش های اسلامی بازگرداندن فلسطین به نقطه ماقبل 1924 بود که این موضوع دراندیشه رهبران انقلاب اسلامی، اخوان المسلمین، حزب التحریر حتی جنبش های افراطی معاصر هم قابل ردیابی است بنابراین مسئله هویتی و بنیادینی در این چالش نهفته است که نباید آن را تقلیل به اختلاف سیاسی ایران و اسرائیل داد.
2. ظاهراً مراد مولف محترم ازامکان جمع شدن فرهنگی دو تمدن در یک نقطه، تلاقی افق های مشترک و فراهم شدن امکان گفتگو در موضوعاتی همسو بین دو تمدن می باشد. نه امکان تلاقی هم گرایانه دو تمدنی که حتی بر جغرافیا اختلاف دارند و اساساً یکی دیگری را به رسمیت نمی شناسد.
3. امروز که من با شما صحبت می کنم بر اساس مهم ترین نظرسنجی جهان عرب در سال 2020(الموشر العربی) 80 در صد مردم جهان عرب اعتقاد دارند فلسطین فقط مسئله فلسطین نیست بلکه مسئله همه مسلمانان است، فقط6 درصد مردم در جهان عرب رسمیت بخشی اسرائیل به مثابه یک کشور را تایید می کنند. بر اساس این پیمایش در نزد افکار عمومی، تهدید اول جهان اسلام، اسرائیل دانسته شده است لذا بیان اینکه ایا نخبگان ما این موضوع را مسئله می دانند یا خیر؟ بیشتر ناشی از بی اطلاعی از افکار عمومی جهان اسلام است و اینکه جامعه نخبگانی ما مسئله فلسطین را مسئله ای شعاری تلقی می کند بیشتر به ژورنالی مطرح شدن این مساله بر می گردد هر چند تعمیم ذهنیت خودمان بر همه نخبگان هم مشکلی است که از آن رنج می بریم.
4. سوال اصلی این است، آیا با کشوری که در قلب فرهنگی - تمدنی جهان اسلام و در جغرافیایی غصبی تاسیس شده و در همه ناامنی های روزمره جهان اسلام رد پایی دارد، به جز قتال بزرگ می توان مواجهه داشت. اما اینکه آیا الان زمان قتال است یا خیر؟ سوال مهمی نیست و اینکه آیا ایران شروع کننده است یا دیگران، هم چندان مهم نیست. صحبت از اولویت داشتن مشکلات داخلی نسبت به این مسئله نیز بیشتر مغالطه ای برای فرار از صورت مسئله است.
5. ذکر خاطره ای هم شاید بد نباشد. در یک سفر به دانشگاه المنار تونس به گفتگوی چند ساعته با دو دانشجوی دکتری علوم سیاسی می پرداختم، فکر می کنید تنها دلیل جذابیت ایران برای آنها چه بود؟ برای آنها ایران به دو دلیل جذابیت داشت که مهم ترین آنها مسئله فلسطین بود. اعتقاد داشتند وقتی دولت ها در ایران عوض می شود، اما استراتژی ایران در حمایت از فلسطین تغییر نکرده مشخص است مسئله برای ایران تاکتیکی نیست بلکه هویتی و تمدنی است و این را نخبگان و عموم مردم در جهان اسلام درک می کنند هر چند ممکن است به دلیل عادی سازی روابط برخی سران کشورهای عربی در پرتو بزرگنمایی رسانه ها، اندکی کژتابی در تحلیل این مسئله شکل داده باشد.
با سپاس مختار شیخ حسینی
"وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ" هذا خطاب للنبي ص و المؤمنين بأن يقاتلوا الكفار حتى لا تكون فتنة أي شرك عن ابن عباس و الحسن و معناه حتى لا يكون كافر بغير عهد لأن الكافر إذا كان بغير عهد كان عزيزا في قومه يدعو الناس إلى دينه فتكون الفتنة في الدين و قيل حتى لا يفتن مؤمن عن دينه «وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ» أي و يجتمع أهل الحق و أهل الباطل على الدين الحق فيما يعتقدونه و يعملون به أي و يكون الدين حينئذ كله لله باجتماع الناس علیه (مجمع البيان في تفسير القرآن، ج4، ص: 83)
آنچه در بیان مرحوم طبرسی ذیل آیه "قاتلوهم" حائز اهمیت است نسبتی است بین عزت کافر و ذلت مومن در وضعیت فقدان مبارزه که موجب خلل در نظام دین و دینداری می شود. به نظرم یکی از مولفه های بسیار مهم در فرایند تمدنی هر تمدن از جمله تمدن اسلامی، عنصر «عزت» به مثابه عنصر مرکزی در بسط «قلمرو اعتبار (prestige) تمدنی» است که می تواند انسان به مثابه عامل تمدن را عزیز یک امت قرار دهد و نقش او را در تغییر نظام مناسبات اجتماعی و ایجاد اصلاح بزرگ جهانی سهمگین سازد. برای استمرار زایش انسان مسلمان عزیز (همچون سلیمانی ها) در جهان اسلام، باید همچنان بر «فقه عزت» در ادبیات فقهای مبارز مثل امام خمینی پای فشرد و آن را از نو فهم کرد.
@Habibollah_Babai
*ایران نااُمید!*
به قلم: حسین شمسیان
دلخوریم و ناراحت، خونمان به جوش آمده، گلهمندیم از داغِ تلخِ حاجمحسن، از کوتاهیهایی که او را از ما گرفت، از اشراف اطلاعاتی دشمن و غفلت یا نفوذ داخلی، از نداشتن ضدگلوله و هزار چیز دیگر. بدتر از همه از این بغض لعنتی که رهایمان نمی کند...
این شد که هرچه دلمان خواست نوشتیم، موج دلسردی و پیام ناامیدی منتشر کردیم تا دشمن یقین کند پیوست روانی عملیات ترور از خود ترور موفقیت آمیز از بوده و روزنامه «اسراییل هیوم» تیتر بزند:«ناامیدی در ایران»!
پیوست روانی ترور یعنی همه توانمندی های امنیتی و اطلاعاتی یادمان برود و همنوا با دشمن هشتگ بزنیم «این خانه امن نیست»!!
☝🏻 یعنی یادمان برود که همین شهید بارها تا آستانه شهادت رفت و همین نیروهای امنیتی عملیات را خنثی کردند.
☝🏻 یعنی یادمان برود که وزیر کابینه اسراییل سیزده سال برای ما جاسوسی کرد و کسی نفهمید.
☝🏻 یعنی یادمان برود که صدها تیم ورزیده و دوره دیده تروریستی توسط همین بچه های امنیتی متلاشی شدند و ما شب ها راحت خوابیدیم
☝🏻 یعنی یادمان برود ریگی و زم و... را چطور به دام انداختیم ، در حالیکه سرویس اطلاعاتی چند کشور آنها را پوشش می داد.
☝🏻 حتی یادمان برود که همین چند وقت قبل، توطئه ترور یک مقام بلند پایه و محبوب کشور توسط همین نیروهای گمنام و جانفدای امنیتی خنثی شد.
از این مصادیق کم نیستند و البته در مواردی هم بالاخره دشمن موفق می شود.(که فهرست آنها هم تلخ و تاثر بار است)
دلمان می سوزد از فقدان عزیزانمان، عصبانی هستیم از اینکه بیخ گوشمان عملیات کرده اند، اما نباید همه اقتدار و امنیت را نادیده گرفت.
اینها افتخارات و توانمندی هایی است که در دنیا کم نظیر و بعضاً بی نظیرند.
*پس موج ناامیدی نپراکنیم که دشمن جز این نمیخواهد.*
دلسوز کسی نیست که بلندتر عیب خانه را در کوچه فریاد می کند، *دلسوز شهید فخریزاده بود که با همه ناملایمات، در همین دولت افتخارات بزرگی برای ایران آفرید.*
@Habibollah_Babai
یادداشتهای سفرهای علمی
مدتهاست که در صدد هستم برخی از یادداشتهای سفرهای علمی خود را با دوستان و اعضای کانالام به اشتراک بگذارم. ولی تحولات و شرایط اجتماعی و گاه مشغلههای اجراییام عملا اجازه تمرکز و تقریر خاطرات و نکتههای سفرهایم را نداده است. در نظر دارم به تدریج روزهای جمعه یک قسمت از یادداشتهای خودم را به صورت کوتاه با شما دوستان و فضلا در میان بگذارم و نوعی از غربشناسی تجربی ـ تمدنی را در مرحله اول با شما به تمرین بگذارم. در گام اول به اولین سفر علمی خود (سفر آمریکا) خواهم پرداخت، انشالله.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
بخش اول: یادداشتهای فرصت مطالعاتی به آمریکا (از سال 2007 تا 2009)
تصمیم من برای سفر به آمریکا با حضور پروفسور ساشادینا در قم و برگزاری نشستهای ماراتونی و بسیار نفسگیر فضلای قم مثل احمد واعظی، حمید پارسانیا، محمدتقی سبحانی و غیره با ایشان بود که در سه روز متوالی با پیگیریها و برنامهریزی من و رفیق فاضلام دکتر مهدی علیزاده برنامهریزی و اجرا شد. بعد از دفاع پایاننامه ارشدم با استاد صادق لاریجانی و استاد یزدانپناه در موسسه امام خمینی ره، یکی از مسئلههای من «تأویل» در قرآن و عرفان بود و هنوز ذهنام نسبت به موضوع گرم بود. در پی اندیشمندی از جهان غرب بودم که او را با علامه طباطبایی در موضوع تأویل مقایسه کنم. این سئوال را از حسین نصر در جورج واشنگتن از طریق ایمیل پرسیدم و ایشان عبدالحلیم محمود (شخصیتی که در ایران او را نمیشناسند) را از میان اندیشمندان سنتگرای مصر توصیه کرد و من آن موقع تقریبا هیچ منبعی از عبدالحلیم محمود در ایران پیدا نکردم. برخی دیگر از اساتید مانند لری بوشارد در دانشگاه ویرجینا، رودولف بولتمان از الهیدانان مسیحی را توصیه کردند و من پروژه و اندیشه اسطورهزدایی بولتمان را خواندم و بالاخره طرحی تطبیقی در مورد "تاویل و اسطورهزدایی" به "موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ" (IASC) ارسال کردم. بعد از مدتی دعوتنامهای از طرف ریاست موسسه آقای جیمز هانتر (از شاگردان پیتر برگر) دریافت کردم. آن موقع هنوز در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی جا نیافتاده بودم (تازه وارد بودم) ریاست پژوهشگاه هم دوره اواخر جناب آقای سبحانی و اوایل جناب آقای مبلغی بود که هیچکدام مانع این سفر نشدند. به تدریج برنامهریزی کردم برای تقویت زبان (مکالمه و رایتینگ) و تمهید مقدمات سفر و اخذ ویزا. هرچند برای زبان وقت زیادی صرف کردم و از تجربه زبان عربی در معصومیه و از تجربه گذار از زبان آذری به زبان فارسی بهره بردم ولی اشتباهم استفاده از استاد ایرانی بود، اما هوشمندیام بحمدالله از همان ابتدا تاکید بر رایتینگ بود. یادگیری رایتینگ برایم قصهها و حکایتهایی داشت که بعدها خواهم گفت.
در این باره مطالعات غربشناسی من در موسسه طهی قم با جمعی از دوستان تحت اشراف جناب آقای دکتر سبحانی بین سالهای 1376 تا 1378 من را برای شروع «غربشناسیِ تجربی» انگیزهمند و البته حساس کرده بود. بعدها فهمیدم غربشناسی و لو در حد مقدمات آن برای رفتن به غرب از ضروریات است، چیزی که بسیاری از دانشجوبان و حتی اساتید نسبت به آن توجه ندارند. در این میان، رفتن یکی از دوستان نزدیکام از گروه مطالعات تمدنی به دانشگاه یورک کانادا و یکی دیگر از دوستان درسی عرفان (فصوص) استاد یزدانپناه به آمریکا (تگزاس) عزمام را جزمتر و سفر را برایم ممکن جلوه کرد.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان جان پرکینز در مورد "اسرائیل فراتر از سرزمین یهود"
@Habibollah_Babai
نشست "امت مجازی اسلام" در ادامۀ سلسله نشستهای «حکمرانی؛ فرهنگ و فضای مجازی» به همت دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و به میزبانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به صورت مجازی در روز هفدهم آبان 1399 برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ایسکا (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) در ابتدا دبیر نشست، حجت الاسلام و المسلمين دكتر حبیب الله بابائی رئیس پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی چشمانداز کلی مباحث را ارائه نمودند. سپس سخنرانان مدعو، دکتر مهدی منتظر قائم عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دکتر مختار شیخ حسینی مدیرگروه علوم سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی و دکتر سعید خلیلویچ مدیر مرکز علوم دینی قم در بلگراد، به بیان مطالب خود پرداختند.
گزارش تفصیلی از سرکار خانم اسدی
👇👇👇
@Habibollah_Babai
دکتر مهدی منتظر قائم نخست بحث انقلاب دیجیتال و جهان مجازی را مطرح کردند. به باور ایشان، انسان، موجودی مقهورِ تکنولوژی نیست. تکنولوژی میتواند به عنوان امری مخلوق انسان حاصل شود و بهرهورِ نهایی آن، انسان است که در سطح کلان جمعی، تکنولوژی را به کار میگیرد. ما امروز با عصر رسانههای کلاسیک، فاصله گرفتهایم. در عصر انقلاب دیجیتال همگان این ظرفیت را دارند که کلمه، صدا و تصویر را ذخیره و بازیابی کنند و آن را به راحتی به دیگرانِ بیشمار عرضه کنند. در چنین فضایی، یک بستر ارتباطیِ افقی به وجود میآید و جهان بشری به صورت شبکهای در میآید. مکانزدایی و زمانزدایی، ایجاد شبکههای ارتباطی بسیار، انفجار اطلاعات، تکثّر کانالهای ارتباطی، دردسترس بودن و ارزانی، دیگر خصلتهای جهان جدید هستند. باید توجه داشت که تکنولوژیها صرفاً ظرفیتهای بالقوهای هستند که انسانِ ساختیافته در درون جامعه و فرهنگ، از سطح فردی تا سطح کلان جهانی و بشری، میتواند این ظرفیت مثبت و منفیِ تکنولوژی را در شرایط مختلفی محقّق کند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، راهکارهایی را در مسیر بهرهوری بهینه از ظرفیت فضای مجازی برای خدمت به امت اسلامی یا تمدن اسلامی پیشنهاد نمودند. به عقیدۀ ایشان، پیشنیازهای اقدام در اين مسير، از لایههای زیرینتری شروع میشود که دیگر مجازی نیستند. پایینترین لایه، بحث جهانبینی و خداشناسی و انسانشناسی است. «امروز ما به چالشهایی رسیدهایم که فهم جدیدی را میطلبد. تفسیر بنده از جهان اسلام این است که جهان اسلام، تشنۀ ظهور افکار و اندیشههای جدیدی است که بتواند به این چالشها پاسخ دهد. ما در فلسفۀ اجتماع، فلسفۀ زیست جمعی، فلسفۀ سیاست و ... به بازاندیشی نیاز داریم. نیاز داریم که برگردیم یک معنای واحدی را از دینِ راستین اسلام و از توحید و نبوت ارائه کنیم که بتواند این جهان سیال و رفتارهای بسیار متشتت را در ذیل خودش جمع کند. ما باید بتوانیم یک مفصلبندی مرکزی و نسبتاً پایدار را ارائه دهیم و آن را مبنای وحدت امت اسلامی قرار دهیم.»
راهکار دومی که دکتر منتظر قائم برای حفظ تمدن اسلامی بیان کردند، رسیدن به یک برنامۀ اقدام مشترک است که در آن، تمام بازیگران جهان اسلام را حول یک ضرورت کلّی جمع کنیم که تمدن اسلام در برخورد با تجلّیات جهان مجازی، این امکان را دارد که جنبههای منفی را در تودههای بسیار وسیعی از مردمان خودش شاهد باشد. هرچه زودتر ما بتوانیم برای اسلامیسازیِ جهان مجازی اقدام کنیم، زودتر میتوانیم به برنامۀ اقدام مشترک برسیم: «ما تقریباً در جهان اسلام، forumهای تخصصی، توریسم بین جهان اسلام، سمینارهای مشترک، و همکاریهای جدی نداریم. در واقع تشتت یا مبانی اختلاف بر ما غلبه کرده و چندان امکان ارتباطات افقی را نداریم. با وجود این همه بحث از شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و اینستاگرام و غیره، ما هنوز یک بستر فراملیتی، فرامذهبی ايجاد نکردهایم که نخبگان و تودهها در آن forumها و ورای اختلافات مذهبی و زبانی و غیره، بتوانند دربارۀ ماهیت اسلام و جهان اسلام، دردهای مشترک و آرزوهای مشترک، صحبت کنند. ما هنوز آن بلوک واحدۀ اسلامی را در عرصۀ اطلاعات و رسانهها تولید نکردهایم. و اگر بخواهیم به آن فهم مشترک از کنش و رفتار برسیم، قطعاً نیاز داریم که رسانههای مشترک را تقویت کنیم.»
@Habibollah_Babai
عنوان بحث سخنران دوم نشست، دكتر مختار شيخحسيني، «خلافت مجازی و هویتیابیِ مسلمان معاصر» بود. از دیدگاه ایشان، مهمترین بحران جهان اسلام معاصر، بحران هویت است. یکی از دردسترسترین الگوهاي هويتبخش، الگوهای ساخت مجدد خلافت است كه این الگوها بر روی زمین در دو تجربه القاعده و داعش، شکست خوردهاند. اما امروز داعش با تغيير استراتژي، مفهوم جديد خلافت مجازي يا خلافت ديجيتال را مطرح كرده و زمین بازی را به فضایی که مقابله با آن سختتر است، تغییر داده است. راهکار مواجهه با این تغییر استراتژی این است که خلأ هویتیِ انسان مسلمان معاصر، با الگوهای بدیل و متفاوتی پاسخ داده شود.
به گفتۀ دکتر شیخحسینی، در جهان اسلامی معاصر سه جریان پرچمدار هویتبخشی هستند: 1- جریان سلفی جهادی، 2-جریان تجددگرا یا سکولار، و 3- جریان اصلاح که حد وسط دو جریان مذکور است. «جریان حد وسط، با سید جمال و محمد عبده شروع شد و ادامۀ آن را میتوانیم در بخش شیعی با انقلاب مشروطه و در ادامه انقلاب اسلامی بدانیم. ایدۀ مرکزی این جریان برای هویتبخشی این است که پیوند بزند بین اینکه ما دل در تراث و سنتمان داشته باشیم و به پرسشهای امروزمان هم بتوانیم پاسخ بدهیم. لذا در بخش هویتبخشی، باید با نگاه ایجابی و راه حل، این ایدۀ جریان وسط را تقویت کنیم.» نکتۀ پایانی بحث ایشان این بود که ما در جهان اسلام ما با بحران گفتگو مواجه هستیم و مراودههای فکری و فرهنگی نداریم. دهههای آینده، بستر فضای مجازی در صورت تقویت احتمالاً میتواند کمک کند که ما حداقل در آشنایی با یکدیگر بتوانیم به یک تفاهم بهتری برسیم.
@Habibollah_Babai
کارشناس سوم نشست، دکتر سعید خلیلویچ، تعامل بین امت و فضای مجازی را تعاملی عینی با همۀ گستردگی و فواید عظیم آن دانستند. به اعتقاد ایشان، وظیفۀ معرفتی و فرهنگیِ اصیل ما در تحلیل تعامل بین امت اسلامی و فضای مجازی، رصد و حراست از استقلالِ درونی و ساختاریِ علم وحیانی است، که البته با طهارت معنوی قرینه است. در این زمینه نگرانیهایی وجود دارد: نخست آنکه ما در فضای موجود مجازی در جهان اسلامی، مرجعیت تولید علم دینی متناسب با نیازهای امروز را از دست دادهایم. نکتۀ دوم، حاکی از تمرکز و حوصلۀ علمیِ فروکاستهشدۀ مصرفکنندگان محصولات دینی است. نکتۀ سوم، اصالت روانشناختی و معنویِ فردگرایی در این فضاست، که به معنای حذف اهمیت جماعت در مناسک معنوی است. عامل نگرانی چهارم عبارتست از تقلیل ظرفیتهای اجتماعیِ فضای مجازی برای بروز طهارت و تزکیه به عنوان محصول ضروریِ علم حقیقی. و نگرانی آخر: نهادینه شدن عادت پذیرش اطلاعات بدون لحاظ دقیق معیارهای صحت و سقم روشی و علمی.
مدیر مرکز اسلامی قم در بلگراد در پایان اشاره کردند که در فواید متکثّر ابزارهای اطلاعرسانی فضای مجازی نباید تردید کرد و همۀ مباحث فوق، ناظر به پشتوانههای معرفتی پنهانی است که به عنوان فرهنگ حاکم و غالبِ بر فضای مجازی در تعامل بین فضای مجازی و امت اسلامی وجود دارد. ما باید بر تداوم بسط امت در قالب خردهفرهنگ شکلیافته در فضای مجازی تأکید کنیم؛ یعنی خردهفرهنگی که متشکل از افرادی است که دغدغۀ معرفتی عمیق نسبت به پشتوانههای معرفتی فضای مجازی دارند، این خردهفرهنگ در فضای مجازی نمود و تداوم پیدا کند.
در بخش پایانی نشست، شرکتکنندگان سؤالاتی را ناظر به مباحث جلسه مطرح نمودند که توسط کارشناسان پاسخ داده شد.
@Habibollah_Babai
✅نشست علمی شکل گیری دانش نظری جدید و ایده اسلامی سازی تمدنی نوین درایران جدید(رویکرد انتقادی)
⬅️ارائه دهنده: حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و رئیس پژوهشکده مطالعاتت تمدنی و اجتماعی
⏰زمان: چهارشنبه ۱۳۹۹/۹/۱۹ ساعت ۱۰
⬅️مشاهده آنلاین
🌐www.dte.bz/1001
@Habibollah_Babai
https://us02web.zoom.us/j/5874882045
"گفتگوی اسلام و مسیحیت کاتولیک در وضعیت پاندمی"
در حال برگزاری ...
@Habibollah_Babai
غربشناسی تجربی
گزارش سفر به آمریکا (۲۰۰۷- ۲۰۰۹)
قسمت دوم: (حیاء و حجاب)
برای ویزا از طریق دوبی اقدام کردم و برای مصاحبه در سفارت آمریکا به همراه همسرم و فرزاندانام محمد و زهرا به دوبی رفتیم. یکی از اولین دیدههای سفرم به دوبی، دختران بیحجاب فیلیپینی در دوبی و حیا و نجابت آنها بود. آنچه از دختران فیلیپینی دیدم، و آنچه که بعدها از برخی دختران عراقی در شهرهای غیرمذهبی مانند بغداد دیدم، و آنچه که بعدها در سفرهای چین و مالزی و فیلیپین دیدم، تفکیک زن غربی از زن شرقی در موضوع «حیاء» به مثابه یک پدیده فرهنگی و تمدنی بود. مدتها در نسبت بین حیاء و حجاب، حیای بدون حجاب، حجاب بدون حیا، و حجاب توأَم با حیاء فکر میکردم و دربارۀ ضرورت حفظ توأمان حجاب و حیاء تأملهایی داشتم. مسئلۀ «حیاء» در مدت حضورم در آمریکا نیز همواره برایم محل توجه بود و آن را به عنوان یکی از مسئلههای چالشی بین مسیحیت و مدرنیته میدیدم. مسیحیان نوعا فرهنگی پوشیدهتر داشتند و در آن متأثر از فرهنگ مستوریِ مریم مقدس (مجسمههای محجبه حضرت مریم) بودند و بسیاری از غیردیندارانی که در فرهنگ برهنگی از داروینیسم اثر گرفته بودند. یادم هست وقتی در کارگروه گفتگوی بین الادیان (SR) با مدیریت پیتر اوکس در دپارتمان دینشناسیِ دانشگاه ویرجینیا شرکت کردم، موضوع سخن و گفتگو در باب آدم و حوا (فبدت لهما سوآتهما) بود که یکی از دانشجویان با تعجب از من از علت شرم و حیای حوا و آدم سئوال کرد و من در سئوال او و البته در عمق تفاوتهای فرهنگی بین خود و ایشان درماندم.
به هر حال روز و وقت مصاحبه من رسید. مصاحبه کننده مردی با چهره شرقی (احتمالا هندی) بود. از خودم و از کارم و علت رفتنام سئوال کرد و من با صراحت آذری و شهرستانیام در مورد پروژهام و علت رفتنام به آمریکا توضیحاتی دادم. ویزای ما به رغم طلبه بودنام و حجاب چادری همسرم به صورت مشروط (مشروط به ارائه مدارک مربوط به دفتر تبلیغات اسلامی) پذیرفته شد. موافقت مشروط با ویزای ما موجب عصبانیت کسانی شد که برای آمدن به سفارت آمریکا خیلی چیزها را در ایران جا گذاشته بودند و انتظار داشتند درخواست ما، چون ظاهری مذهبی داشتیم، برای ویزا مردود شود.
ویزای من تقریبا در 59 روز رسید و ویزای همسرم حدودا 70 روز طول کشید، و من در این چند روز در کشاکش نرفتن یا بهتنهایی رفتن بودم. بعدها دیدم سفر با خانواده آوردههای فکری و فرهنگی سفرم را چندبرابر کرد و این یکی از برهههای برکت همسرم در زندگی علمی و طلبگیام بود.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا