eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
465 عکس
72 ویدیو
62 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
نشست همگرائی و تمدنی با حوزه‌های برادران اهل سنت @Habibollah_Babai
یادداشت‌های سفر آمریکا قسمت دهم (کارگاه‌های پرورشی در مدارس) برای ثبت نام دخترم، رفتیم مدرسه ابتدایی گرییر(Greer). قبل از ثبت نام، باید مربی پرورشیِ مدرسه با دخترم گفتگو می‌کرد. خانم مربی بعد از گفتگوی با فرزندم، برگشت به من گفت «دخترتان روحیه خجالتی دارند، من دو ماهه این روحیه را عوض می‌کنم». این جمله برای من که یک عمر خجالتی بودن را هم تجربه کرده بودم، شوخی به نظر می‌رسید. بعد از دو ماه دیدم که حرف مربی واقعا شوخی نبود بلکه یک برنامه بود. این بخاطر کارگاه‌های پرورشی در مدارس بود. بچه‌ها در مدرسه هر هفته دو روز کارگاه پرورشی داشتند که درآن مهارت‌های مختلفی را یاد می‌گرفتند. نکته بسیار مهمی که بعدها متوجه شدم «تربیت بچه‌ها بیش از ظرفیت‌ بچه‌ها» بود. این نکته اندکی اغراق‌آمیز است ولی نکته بسیار مهمی بود. آنچه در کارگاه‌های پرورشی در مدارس رخ می‌داد، فعال‌سازی اراده‌های کودکان، هرچند در مسیر نظام سرمایه‌داری، بود. فکر می‌کنم یکی از ریشه‌های آزادی‌ (به هر معنایی که هست) در جهان غرب، نه ضرورتا قوانین و نظام اجتماعی آن، بلکه نوعی پرورش اراده‌ها است که موجب می‌شود افراد در سن بزرگسالی هم احساس آزادی، حس جرأت و امکان تغییر را داشته باشند. در کلاس‌های دکتری دانشگاه ویرجینیا به مرّات دانشجویانی را ‌دیدم که شاید اصلا نشانه‌های نخبگی (در ظاهر) نداشتند، تعجب می‌کردم و از خود سئوال می‌کردم که اینها اینجا چه می‌کنند؟ بعد از آشنایی با برخی از این دانشجوها دیدم که برخی از اینها بیش از هفت زبان می‌دانند. دوباره به این نتیجه رسیدم که افراد در نظام آموزشی و پرورشی بیش از ظرفیت خودشان آموزش و پرورش داده می‌شوند. یکی از اساتید برجسته دانشگاه ویرجینیا جناب لری بوشارد بود که واقعا هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ اخلاقی فرد فرهیخته و فهمیده بود (او یکی از بهترین‌های تجربه من در آمریکا بود). ایشان فردی معلول و ناتوان به لحاظ جسمی بود، به گونه‌ای که نمی‌توانست درست حرف بزنه، تایپ بکنه، راه بره، و یا کاری را انجام بده. با این حال، نظام پرورشی از این معلول، فرهیخته‌ای ساخته بود که نه فقط محل مراجعه دانشجویان، بلکه محل رجوع اساتید بود. بوشارد هم از جمله نمونه‌های زندگی من بود که در آن اراده انسانی را غالب بر شرایط محیطی و محدودیت‌های فیزیکی می‌دیدم. یکی از مسلمانان درمورد لری بوشارد جمله تلخی به من گفت. گفت بوشارد اگر در جامعه ما بود گدا می‌شد. یک معنا از جمله ایشان این بود که فقدان تربیت و پرورش اراده‌های کودکان در مدارس ما، آنها را نوعا وابسته و نیازمند به دیگران قرار می‌دهد. سخن‌اش هر چند تلخ ولی بسیار تأمل برانگیز بود. @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا (غرب‌شناسی تجربی) قسمت یازدهم (کتابخانه: قلب مدرسه، قلب دانشگاه، و قلب مدرنیته) کارگاه‌های پرورشی در مدارس منحصر به کلاس‌ها و اتاق‌های پرورشی نبود، بلکه خود کلاس‌های درسی هم کارگاه پرورشی بود. در این کلاس‌ها به گونه‌های مختلفی پرورش صورت می‌گرفت. اولا اینکه خود معلم در هر کلاس صبحگاه مخصوص به خود برگزار می‌کرد، ثانیا، تمام فضای کلاس پر بود از تابلو‌ها، نوشته‌ها، نقاشی و اطلاعات مختلف سیاسی، اجتماعی، و علمی؛ ثالثا کلاس محل کار جمعی و گروهی دانش‌آموزان با یکدیگر بود (حتی در مهدهای کودک نیز بچه‌ها در ساختن اسباب‌بازی هم کار جمعی می‌کردند)؛ و رابعا کلاس برخوردار از فضاهای مختلف آموزشی (مثل کتابخانه) و تربیتی (مثل محل جریمه و تنبیه) بود. کتابخانه داشتن کلاس، مانع از آن نبود که مدرسه، کتابخانه مرکزی و برنامه‌های مربوط به آن را داشته باشد. بچه‌ها هر هفته روزهای چهارشنبه برنامه درسیِ کتابخانه داشتند. کتابخانه مدرسه در بهترین جای مدرسه و در فضای مناسب با دکور و چینش بسیار مطلوب ساخته شده بود، کتابدار همان معلم کتاب و کتابخوانی برای بچه‌ها بود. او در برنامه درسیِ کتابخانه به کودکان یاد می‌داد که چگونه باید کتاب انتخاب کنند و چگونه باید کتاب بخوانند. دانش‌آموزان از طریق همین کتابخانه‌ها و خواندن کتاب‌های ساده به کتاب خواندن معتاد می‌شدند. پسرم در مرحله پیش دبستانی برخی روزها یک کتاب ده صفحه‌ای در مورد یک «عبارت» می‌خواند. او احساس می‌کرد به آسانی یک کتاب را خوانده و تمام کرده است. یکی از کتاب‌های او، ده صفحه با ده مثال در مورد تعبیر «keep out» بود. همه این تمرین‌ها بخشی از فرایند پرورشی بچه‌ها بود. همزمان من فضای کتاب‌خانه دانشگاه ویرجینیا را هم رصد می‌کردم. کتابخانه دانشگاه ویرجینا کتابخانه بود، نه انبار کتاب؛ فضای سالن مطالعه به لحاظ نور و آرامش واقعا جای تفکر و پژوهش بود. البته جملاتی که روی میزهای مطالعه چسبانده بودند که نشان از مشکل امنیت و سرقت کتاب در کتاب‌خانه داشت. روی برخی از میزهای کتابخانه نوشته بودند که «دزدی کتاب گزارش شده است، مراقب کتاب‌های خود باشید». برای همین قفل لب تاب هم خیلی مهم بود، نقش قفل فرمان در ایران را بازی می‌کرد. با این همه کتابخانه آرام بود و تا ساعت 12 شب سالن مطالعه برای دانشجویان و اساتید باز بود.   ادامه 👇👇 @Habibollah_Babai
کتابداران به اصول کتابداری آشنا بودند و مخاطبان نخبه خود در کتابخانه را هم می‌شناختند و تا جایی که ممکن بود با محققان همراهی می‌کردند (آنها به خوبی اخلاق حرفه ای و البته نه اخلاق ارزشی را آموزش دیده بودند). یادم است از یکی از کتابداران پرسیدم (اجازه گرفتم) که آیا می‌توانم در حاشیه کتاب‌هایی که می‌خوانم مطالبی  را یادداشت کنم. ایشان به من گفت که «می‌توانید، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید». الان در دانشگاه ویرجینیا هر کتابی (مخصوصا کتاب‌های مربوط به رودولف بولتمان) که در حاشیه‌اش به زبان فارسی یادداشتی نوشته شده، یادگاری من است. وقتی با همین عادت به ایران برگشتم و برخی از کتاب‌های پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی را هم خط خطی کردم، یکی از کارمندان کتابخانه فهمید و به ما تذکر داد. در کتابخانه ویرجینیا خدمات گوناگون و آموزش‌های مختلفی به محققان و دانشجویان ارائه می‌شد. خدا رحمت کند، جناب سجاد یوسف از مردان باصفای بنگلادشی بود که دکتریش را نتوانسته بود دفاع کند و در کتابخانه مشغول به کار بود. او در معرفی  کتاب‌ها و امکانات کتابخانه فردی کوشا و بسیار خوش اخلاقی (با اخلاق شرقی) بود. یکبار به من گفت «قرآن توماس جفرسون (که گفته می‌شود بنیانگذار ایالات متحده آمریکا بوده) و یادداشت‌های ایشان در حاشیۀ قرآن در کتابخانه مرکزی دانشگاه نگهداری می‌شود، آن را به شما نشان خواهم داد.» غفلت کردم و فرصت را از دست دادم. این قرآن را بعدها در دیدار از خانه جفرسون در شهر شارلوتسویل پیدا نکردم (آنجا همه چیز بود جز نشانی از تأثیرات قرآن بر شخصیت جفرسون). ادامه👇👇 @Habibollah_Babai
در سفری که به سانفرانسیسکو داشتم، به دانشگاه برکلی رفتم. بر روی دیوار کتابخانه دانشگاه برکلی نوشته بودند که the Library is the Heart of the University (کتابخانه قلب دانشگاه است). بعدها دیدم که این جمله فقط در مورد دانشگاه نیست بلکه در مورد مدرسه‌ها نیز وجود دارد که the Library is the Heart of the School(کتابخانه قلب مدرسه است). شبیه این جمله را یکی از اساتید در کتابخانه دانشگاه وین در شهر وین (در سفر اتریش) به من گفت. ایام تعطیلات دانشگاه بود، رفتیم به دانشگاه وین و از کتابخانه آنجا دیدن کردیم. استادی که همراه من بود اشاره کرد به فضای کتابخانه و گفت که «اینجا قلب مدرنیته است». فهمیدم کتابخانه کارکردی بیش از این دارد و در رصدهای تمدنی همواره باید دنبال کتابخانه و جایگاه آن در نظم فرهنگیِ یک جامعه بود. بعد از برگشت به ایران به برخی از مدرسه‌ها در قم، پیشنهاد دادم که کتابخانه و فضای کتابخانه را جدی بگیرند و سهم آن را در تربیت کودکان لحاظ کنند. کمتر کسی حرفم را فهمید. در روزهای نخست ریاست دفتر تبلیغات اسلامی حوزه، حجه الاسلام و المسلمین احمد واعظی هم پیشنهاد تأسیس کتابخانه مرکزی کودکان (با رویکرد پرورشی) را مکتوب کردم و به ایشان دادم. در «نشست‌های راهبردی و تمدنی» دنبال موضوع «کتابخانه در جهان اسلام» و «جامعه‌شناسیِ کتابخانه در کشورهای اسلامی» بودم که متأسفانه کسی را در این موضوع پیدا نکردم. بعدها دیدم که اساسا پروژه روشنفکری و گاه سکولارسازی در شهرها از جمله شهر مذهبی قم با توسعۀ کتاب‌فروشی‌های جدید در حال رخ دادن است و نیروهای انقلاب در توسعه گفتمان انقلاب از کتابخانه ساختن و صنعت فرهنگی کتاب‌فروشی در غفلت‌ مانده‌اند. @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت دوازدهم (تعلیم داروینیسم در مدارس) یکی از دغدغه‌ها و نگرانی‌های ما در مورد فرزندان خود، آموزش داروینیسم، اصول و مبانی آن در مدارس بود. یه روز پسرم محمدمهدی (که در همان مدرسه گرییر پیش دبستانی می‌رفت) از مدرسه برگشت و سرسفره ناهار گفت که «ما هم حیوان هستیم». هرچند معلم مهدی در پاسخ به ایمیل اعتراضیِ من توضیحاتی داد، ولی بعدها از دکتر حویزی شنیدم که مسئله داروینیسم در برخی ایالت‌های آمریکا همچنان یکی از مسئله‌های چالشی بین دولت و کلیسا در دادگاه‌هاست. کلیسا استدلال می‌کند چیزی که هنوز فرضیه است و اثبات نشده، چرا باید در مدارس به بچه ها آموزش داده شود. از یکی از دوستانم که به تازگی از آلمان برگشته، پرسیدم که دکتر چرا برگشتی؟ دلایلی را گفت  که یکی از مهم‌ترین آنها همین تعلیم داروینیسم در مدارس بود. می‌گفت که پسرم روزی آمد به من گفت که «بابا ما هم حیوان هستیم». کلی استدلال کردم تا اینکه پسرم پذیرفت انسان با حیوان تفاوت‌هایی دارد. دوباره بعد از مدتی پسرم برگشت گفت که پدر جان ظاهرا ما تفاوتی با حیوان نداریم، و من دوباره استدلال کردم که ما انسان و متفاوت هستیم. بعد از مدت‌ها پسرم گفت که بابا! ظاهرا اینجا فقط من و شما هستیم که انسان را انسان می‌دانیم، بقیه انسان را حیوان تلقی می‌کنند. در موزه طبیعی واشنگتن (در نزدیکی کنگره) در قسمت ورودی موزه، سیر تکامل اسکلت‌های انسانی به نمایش گذاشته شده بود و درآن، اسکلت‌های میمون، جزوی از تبار انسانی ترسیم شده بود و همزمان در سالن نمایش موزه نیز معلم داروینیسم، نظریه تکامل را شرح و بسط می‌داد. نکته مهمی که بعدها شواهد زیادی برای آن پیدا کردم، تفاوت «داروینیسم در غرب» با «داروینیسم در شرق» بود. داروینیسم در شرق و در جامعه‌ای مانند ایران صرفا یک نظریه و یک اندیشه بود، ولی داروینیسم در غرب نه صرفا یک فکر، بلکه یک فرهنگ بود. فرهنگی بودن داروینیسم را، آنچنان که برخی از دوستان آمریکایی‌ام می‌گفتند، می‌توان در استخرهای لخت و عریان مشاهده کرد. این یکی از نمونه‌های بسیار بارز در تفاوت بین «غرب مانده در غرب» و «غرب آمده به شرق» بود. «سگ‌بازی» در غرب نیز در راستای همین داروینیسم و نوعی از همذات‌پنداری با حیوان خانگی از جمله سگ بود. به نظرم پدیدۀ «انسان‌های سگ نما» در انگلستان نیز دقیقا چیزی جز همین حیوان‌پنداری انسان و البته این‌بار سیر معکوس او از انسان بودن به حیوان شدن نبوده و نیست. به نظرم کسی که فرهنگ داروینیسم را در غرب ندیده باشد و انسان به مثابه «بدن» را تجربه نکرده باشد، نمی‌تواند عمق سکولاریسم و عرفی شدن را به درستی درک کند و من فکر می‌کنم تفاوت بنیادین و اصلی ما با جهان غرب دقیقا در همین نقطه، در معنای انسان، جایگاه انسان، و ارزش انسان است که برآیند آن می‌تواند تمدن اسلامی را از تمدن غرب به کلی متمایز سازد.  @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت سیزدهم (مراقبت از سکس در مدارس) هرچند در مدارس ابتدایی از همان آغاز آموزش‌هایی وجود داشت که بچه‌ها را برای پیدا کردن رفیق یا رفیقه ترغیب می‌کرد (در این آموزش‌ها هم از نمونه‌های حیوانی استفاده می‌شد)، و هرچند ارتباطات غیراخلاقیِ زیادی بین دختران و پسران در مدارس (در دوران بلوغ) و آمارهای نگران کننده‌ای از وضعیت دختران (مخصوصا) در مقطع دبیرستان وجود داشت، با همۀ اینها، مراقبت مستمری نیز از ناحیه معلمان و مربیان پرورشی نسبت به همین روابط جنسی وجود داشت. یکی از دختران هم‌کلاسیِ محمدمهدی (پسرم) در پیش‌دبستانی، پسرم را بوسیده بود. معلمِ مهدی (خانم روگِنایزِر) فکر کرده بود که مهدی آن دخترخانم را بوسیده، برای همین نیز خانم روگنایزر محمد مهدی را توبیخ کرده بود. توبیخ پسرم در این موضوع برایم بسیار جالب بود. چنین مراقبت‌هایی البته محدود به مدرسه‌ها نبود، در دانشگاه هم کم و بیش همین توجه وجود داشت. یکی از اساتید دانشگاه ویرجینیا به خاطر ارتباط جنسی با یکی از دانشجویانِ دختر از دانشگاه اخراج شده بود. مثالهای دیگری در ذهن دارم که تفصیلش لازم نیست. شاید بخاطر همین قواعد بود که به رغم زمینه‌های فساد در فضای دانشگاه، تمرکز علمی در دانشگاه تحت تأثیر روابط سکسی یا نگاه‌های سکسی و یا حتی حرف‌های سکسی قرار نمی‌گرفت. چنین قواعدی کم و بیش بر مسئله آرایش خانم‌ها در فضاهای دانشگاهی نیز حاکم بود. اساسا جز در جلسات رسمی، که خانم‌ها آرایش مختصری داشتند، در فضای کلاس و کار، دانشجویان و اساتیدِ خانم تقریبا هیچ آرایش نمی‌کردند. به بیان دیگر، هرگز آرایش و سکس معنای مدرن‌بودگی و فرهیختگی نداشت. به نظرم نکتۀ آرایش در غرب و مقایسه آن با ایران نیز یکی دیگر از تفاوت‌های «غرب مانده در غرب» و «غرب آمدۀ به شرق» بود. در این موضوع، خانم رُز (که یک دانشجوی آمریکایی بود و زبان فارسی را خوب می‌دانست و سفری هم به ایران داشت) تعجب می کرد که چرا برخی خانم‌های به ظاهر مدرن در ایران فکر می کنند که همیشه باید make up کرد و شخصیت یک زن را هم به کمّ و کیف آرایش او می سنجند.   زنان در دانشگاه ویرجینیا (تأکید می‌کنم در دانشگاه نه در مرکز شهر) برخوردار از آتوریته و اقتدار بودند. آتوریتۀ آنها نوعا نه به خاطر جاذبه‌های جنسی‌شان، بلکه بیشتر بخاطر قابلیت‌های علمی‌شان بود. تقویت بُعد علمی و توانایی اجتماعی‌ِ زنان موجب می‌شد آنها در مسائل جنسی هم کم و بیش مصونیت پیدا کنند. بخشی از نبود مزاحمت های سالنی به خانم ها در دانشگاه هم نه به موجب حمایت پلیس (قانون) از زنان بود، هرچند قانون در حفظ نظم در آمریکا بسیار مهم بود (اساسا امنیت در آمریکا قانونی است و نه اخلاقی)، بلکه بخشی از این مصونیت، حاصل شخصیت علمی زنان  بود که نقش جنسی آنها را هم تحت تاثیر قرار می‌داد. @Habibollah_Babai
کتاب "تمدن و جهانی شدن" مجموعه مقالات مربوط به "نسبت تمدن و جهانی شدن" به همت "پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی" و به اهتمام "گروه مطالعات تمدنی"، با ترجمه دکتر نوروزی و خانم دکتر خاتمی‌نیا از چاپ خارج شد. پشت جلد کتاب 👇👇 @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت چهاردهم (فرهنگ do it yourself) اولین جمعه در «موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ» جیمز هانتر رئیس موسسه را دیدم و نیم ساعتی با هم گفتگو کردیم. همین‌که نشستیم با هم گپی بزنیم، هانتر گفت بریم با هم یک قهوه بگیریم. با هم رفتیم از «کافی‌شاپِ اعضای هیئت علمی» که خارج از موسسه هم بود قهوه گرفتیم و برگشتیم موسسه تا به گفتگو ادامه بدیم. اینجا اولین نقطه‌ای بود که دیدم موسسه آبدارچی ندارد. بعدها در جاهای دیگر و موسسات دیگر دیدم اساسا چیزی به نام آبدارچی وجود ندارد. آبدارچی نداشتن ذیل فرهنگ عام‌ترِ «do it yourself« (کار خودت را خودت انجام بده) بود. این جمله از جهاتی بسیار سازنده و تعیین‌کننده بود و من محتوای آن را ابتدا با برخی از روایات اخلاقی مانند «به دیگران اتکا نکنید و لو برای قطعه چوب مسواک» یکی می‌گرفتم. بعدها فهمیدم بین این گونه روایات در اسلام با فرهنگ فردگرایی تفاوت‌های زیادی هست. در کتاب new individualism دیدم که فرهنگ do it yourself را از همین منظر نقد کرده بود و آن را به عنوان یکی از مظاهر فردگرایی رادیکال دانسته بود. در معنای رادیکال از فردگرایی، مفهوم do it yourself این است که «کار تو مربوط به خودت است و ربطی به من ندارد». این معنا از فردگرایی را بعدها در برخورد با برخی از دوستان آمریکایی به وضوح مشاهده کردم که حتی گاه از برخی مشکلات من باخبر بودند ولی هیچگاه کمکی را تعارف نمی‌کردند. در مقابل، همین که به یکی از دوستان ایرانیِ مقیم آمریکا تماس گرفتم و گفتم که ماشین‌ام پنچر شده، فورا خودش را به من رساند و من تعویض لاستیک ماشین را اولین بار از ایشان یاد گرفتم.  @Habibollah_Babai
همایش "چالش‌های تمدن غرب" دانشگاه معارف بیروت با حضور اساتیدی از مصر، ایران، لبنان، تونس، عراق، یمن، و الجزایر @Habibollah_Babai 👇👇
پیام کاربران عراقی به پاپ: دستی که از کیان مسیحیت در دنیای اسلام دفاع کرد! @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت پانزدهم (سمینارهای روز جمعه) یکی از نکات بسیار ارزنده در موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ، سمینارهای روز‌های جمعه بود. هر یک هفته‌درمیان روزهای جمعه سمیناری برگزار می‌شد که در آن همه اعضای موسسه که از رشته‌های مختلف علمی فلسفه، جامعه‌شناسی، تاریخ، الهیات، سیاست و اقتصاد بودند، شرکت می‌کردند. نکته مهم در این سمینارها، موضوع واحدی بود که همه جلسات روزهای جمعۀ یک سال برآن موضوع تمرکز می‌کرد. مثلا سال 2007-2008 موضوع «تقلیل‌گرایی» محور تمامی سمینارهای جمعه بود. روش کار بدین شکل بود که هر دو هفته یکبار، یکی ازاساتید دپارتمان‌های مختلف را برای سخنرانی در موضوع «تقلیل‌گرایی» (در رشته مربوطه) دعوت می‌کردند (مثلا «تقلیل‌گرایی درتاریخ» یا «تقلیل‌گرایی در اقتصاد») و آنگاه بعد از اتمام سخنرانی اعضای حاضر درجلسه که از رشته‌های مختلف بودند وارد گفتگو با استاد مربوطه می‌شدند. این روند تا یک‌سال ادامه پیدا می‌کرد. سال 2008-2009 این موضوع از «تقلیل‌گرایی» به «مدرنیته متأخر» (Late-Modernity) تغییر یافت. این بار سخنران‌های علمیِ روزهای جمعه از دپارتمان‌های مختلف برای سخنرانی در مورد «مدرنیته متأخر» دعوت می‌شدند و دوباره اعضای موسسه با ایشان شروع به گفتگو می‌کردند. جلسات جز ناهارِ ساندویچی هم هزینه دیگری نداشت، جلسات ضبط نمی‌شد، و گفتگوها در متن جلسه و در حاشیه جلسه نیز بسیار سازنده بود.   این روش را من به ریاست محترم پژوهشگاه‌مان در قم در سال 1385 پیشنهاد داده بودم و یادم است که موضوع پیشنهادی‌ام هم موضوع «عقلانیت» بود، تا نخبگان پژوهشکده‌های مختلف موضوع مشترکی را محور گفتگوهای هفتگی قرار بدهند. بدین‌سان هم موضوع «عقلانیت» عمق پیدا می‌کرد و هم ارتباطات علمی و بین رشته‌ای به خوبی شکل می‌گرفت. ولی خب زمینه‌های اجرایی این پیشنهاد آن موقع وجود نداشت و من مثل بسیاری از پیشنهادات دیگرم از طرح و پیگیری‌شان پشیمان شدم.  @Habibollah_Babai
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅دیدار با اصحاب قلم- دکتر حبیب الله بابایی 💠معرفی کتاب :کاوش‌های نظری در الهیات و تمدن تماشا کنید 👤نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی ⬅️تهیه‌کننده: پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی؛ چاپ اول؛ قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، بهار 1393، 604ص رقعی.
دو نکته در مورد سفر پاپ به عراق اگر قرار باشد پرچم «برادری انسانی» در جهان اسلام بلند شود، و اگر قرار باشد این پرچم نیز به دست مسیحیان بیافتد، آن را باید به دست مسیحیان شرق داد و نه مسیحیانِ غرب. اساسا دستگاه مسیحیت در واتیکان نه الهیات اخوت بین‌الادیان را می‌تواند پشتیبانی کند، و نه مسیحیت کاتولیک، تجربه و توان برقراری چنین اخوتی را در تاریخ خود دارد.  به نظر می‌رسد مسیر دعوت به برادری و همزیستی بین الادیان نیز نه از غرب به شرق، بلکه از شرق به غرب است. شرق هم تاریخ این گونه از زیست بین‌الادیانی را در خود دارد و هم الهیات‌اش زمینه‌های همزیستی بین‌الادیانی را در بردارد (نگاه کنید به مقالۀ «اخوت انسانی در اندیشه آیت الله جوادی آملی و ظرفیت‌های آن در اخلاق جهانی»). از سوی دیگر، به نظر می‌رسد واتیکان بیش از آنی که به مسلمانان و یا حتی به برادران دینی ارتدوکس و حتی کاتولیک خود در روسیه و عراق و ترکیه نزدیک باشد، به نظام سرمایه‌داری و دستگاه استعماری در غرب نزدیک‌تر است. در وضعیت جنگ و آشوب در دنیای اسلام، آنچه که از بی‌خانمانی مسلمانان عاید نظام سرمایه‌داری در اروپا می‌شود کمتر از عایدی کلیسا از آوارگی مسلمانان نبوده است. نظام سرمایه‌داری از آواره‌های مسلمان کارگرهای ارزان (بردگان جدید) می‌خرد و مسیحیت از پناهنده‌های عرب انبوهی از نومسیحیان درست می‌کند (نگاه کنید به فرایند تغییر دین مسلمانان به مسیحیت در میان پناهندگان سوری، عراقی، و فلسطینی در اروپا و آمریکا). آوارگی و جنگ و خشونت برای مسیحیت، آورده‌های دینی و اقتصادی زیادی داشته است و این برای آیندۀ جمعیتیِ مسیحیت که پاپ از آن واهمه دارد(پیش‌بینی‌ها در تساوی جمعیت مسلمانان و مسیحیان تا 2060) بسیار سرنوشت ساز است. شاید سرّ اینکه پاپ دیدار خود از تشیع را از نقطه‌های ضعف تشیع شروع کند، نیز در همین نکته نهفته باشد؛ چرا که آوردۀ سرزمین‌های فقر و فلاکت برای مسیحیت همیشه بیشتر بوده است تا سرزمین‌های مقتدر و مستقل.  @Habibollah_Babai
همایش بین المللی گام دوم انقلاب به اهتمام دفتر تبلیغات اسلامی با موضوع «آیندۀ تمدنی ما» و با آثاری از محققان و اندیشمندان روسیه (الکساندر دوگین)، استرالیا (پیتر اندرسون)، ایرلند (احمت جونز)، لبنان (طلال عتریسی، محمود حیدر، شفیق جرادی، و محسن صالح)، مراکش (ادریس هانی)، ترکیه (حسن قناعتلی، حسین گونش، و محمد هادی مدنی، فرمان کیزماز، یشل کایا، و حسین ترک اوغلو)، آمریکای لاتین (سهیل اسعد و محسن ربانی)، عراق (علی العبودی)، یمن (سید زین العابدین الوزیر)، عمان (خدیجه اللواتی)، الجزائر (نورالدین بولحیه، سعاد الجزاریه)، امارات (فاطمه عبدالله علی)، کویت (حدید المحنا)، و ایران (محسن اراکی، سعید رضا عاملی، سید عباس صالحی، احمد مبلغی، محمد تقی سبحانی، ابراهیمی ترکمان، عنایت الله یزدانی، محمد هادی همایون و دیگران) برگزار شد. مجموعۀ حاصل از این مقالات و گفتگوها (مجموعه سه جلدی منتشر شده در بیش از 1500 صفحه) افق‌های جدیدی از ظرفیت‌ها و چالش‌های عینی تمدن را فرا روی پژوهشگران و کنشگران انقلاب در سطح جهان اسلام می‌گشاید و ادبیات تمدنی در گفتمان انقلاب و مقاومت را از ساحت مباحث فلسفی و الهیاتی به عرصه مطالعات میدانی و انضمامی در سطح جهان می‌کشاند.  @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت شانزدهم (فرهنگ "بو") ورودم به موسسه هر روز همراه بود با بوی تلخ قهوه. رفته رفته توانستم بوی تلخ قهوه را تحمل کنم و بلکه گاه از آن لذت ببرم، ولی همسایگی ما در محوطۀ کُپلی‌هیل در دانشگاه، یک خانواده برزیلی سکونت داشتند. روز‌های یکشنبه روز خوش آنها بود با غذاهایی که برای روز تعطیل‌شان می‌پختند، و البته برای ما روز مصیبتی بود که باید بوی غذای‌شان را تحمل می‌کردیم (هیچ وقت بوی غذای‌شان به مشام‌ام سازگار نیافتاد). البته من هم نمی‌دانستم که آیا بوی قورمه‌سبزی ما هم برای آنها این مقدار عذاب‌آور است یا نه؟ بهر حال اینجا فرهنگی بودن «بو» (یا حداقل بوی بد) را به خوبی درک ‌کردم. بدتر از آن در سفرم به چین بود که یکی از بدترین سفرهای غذایی‌ام بود. پیدا کردن یک غذای حلالی که مزه هم داشته باشد واقعا مسئلۀ روزانۀ ما بود و اگر غذای مناسبی به چنگ می‌آوردیم نمی‌دانستیم آن را به امید چه‌وعدۀ غذاییِ مناسبِ دیگر باید خورد؟ در این وضعیت گرسنگی، گذر از پیاده‌روهای شهر شانگهای، سوجو، و پکن از کنار رستوران‌های بدبوی چینی با غذاهای عجیب و غریب‌شان واقعا آزاردهنده بود که می‌بایست تحمل می‌کردیم. اینجا نیز فرهنگی بودن بوی بد را تا حدی بیشتر باید فهم می‌کردم.  @Habibollah_Babai
انقلاب اسلامی و مسئله‌ی تمدن - پروفسور ادریس هانی.pdf
7.55M
"انقلاب اسلامی و مسئله تمدن" گفتاری از پروفسور ادریس هانی (متفکر مراکشی) در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
آینده‌ی «مقاومت» در جهان اسلام - پروفسور تیم آندرسون.pdf
11.29M
"آینده مقاومت در جهان اسلام" گفتاری از پروفسور پیتر اندرسون (استرالیا) در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
انقلاب ایران، مقاومت و تحقق آینده پروفسور الکساندر دوگین.pdf
9.66M
"انقلاب ایران، مقاومت و تحقق آینده" گفتاری از پروفسور الکساندر دوگین از روسیه در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_912776317.pdf
8.58M
"تقابل دو نقشه تمدنی در جهان اسلام" گفتاری از شیخ شفیق جرادی از بیروت همایش بین‌المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_911077590.pdf
10.54M
"آورده‌های انسانی انقلاب اسلامی و آینده آن در امت اسلام" در گفتگو با پروفسور محسن صالح از بیروت در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai