eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
464 عکس
72 ویدیو
61 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
آینده‌ی «مقاومت» در جهان اسلام - پروفسور تیم آندرسون.pdf
11.29M
"آینده مقاومت در جهان اسلام" گفتاری از پروفسور پیتر اندرسون (استرالیا) در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
انقلاب ایران، مقاومت و تحقق آینده پروفسور الکساندر دوگین.pdf
9.66M
"انقلاب ایران، مقاومت و تحقق آینده" گفتاری از پروفسور الکساندر دوگین از روسیه در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_912776317.pdf
8.58M
"تقابل دو نقشه تمدنی در جهان اسلام" گفتاری از شیخ شفیق جرادی از بیروت همایش بین‌المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_911077590.pdf
10.54M
"آورده‌های انسانی انقلاب اسلامی و آینده آن در امت اسلام" در گفتگو با پروفسور محسن صالح از بیروت در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_911080883.pdf
9.48M
"زنان مقاومت و آینده آنها در جهان اسلام" در گفتگو با سرکار خانم زینب شریعتمداری در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_914815434.pdf
2.14M
"حضور تشیع در عرصه بین الملل" در گفتار استاد محمد تقی سبحانی همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_914698880.pdf
2.02M
"ایران و چالش‌های علوم اجتماعی در جهان اسلام" مقاله‌ای از طلال عتریسی از دانشگاه معارف بیروت در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
1_914699303.pdf
2.1M
"متافیزیک غربشناسی در ستیز بین ایران و غرب" مقاله‌ای از محمود حیدر، لبنان در همایش بین المللی "بیانیه گام دوم و آینده تمدنی ما" @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت هفدهم (تدبیر خانه) زمانی برای موضوع رساله دکتری‌ام به بغداد رفته بودم و میهمان خانه یکی از دوستان عراقی بودم. ایشان جمله‌ای در مورد توانایی زنان عراقی گفت که «المرأه العراقیه مدبره» زن عراقی زنی مدبّر در زندگی است. ایشان به من گفت همۀ آنچه که شما سر سفره‌های ما می‌بینید دست‌ساختِ بانوان عراقی در خانه است. سخن ایشان نه در مورد همسر خودش، بلکه در مورد همه همسران عراقی بود. به نظرم این نکته (اهل تدبیر بودن مادران و همسران در زندگی) را باید یکی از شاخص‌های زندگی برتر و چه‌بسا یک تمدن به شمار آورد. ما چنین چیزی از زنان آمریکایی ندیدیم، اولا حال و حوصله میهمان را نداشتند، ثانیا بسیاری از آنها آشپزی بلد نبودند و بیشتر غذا از بیرون سفارش می‌دادند، و ثالثا به رغم داشتن فرزندان زیاد، فاقد تدبیر منزل و حتی گاه تمیزی خانه بودند. این را ما در منزلِ هاست (میزبان) خودمان در شب کریسمس و یا در منزل برخی از دوستان خود دیدیم، همین را همسرم در ارتباط با برخی از بانوان آمریکایی (حتی بانوان خانه‌دار) مثل خانم ماغن دیدند، همین‌طور چنین وضعیتی را از تعجب برخی از میهمانان آمریکایی‌مان مثل خانم کِلی از تمیزی خانه‌های ما و یا تعجب برخی دیگر از آنها مثل آقای پیتر از غذاهای خانگی ما هم می‌شد به وضوح دریافت. @Habibollah_Babai
یادداشت‌های امریکا قسمت هجدهم (نان و تاریخ) یکی از مشکلات مهم ما در اوایل حضور ما در آمریکا، مسئله «نان» بود که موجب شده بود چندین ماه معده‌درد بگیریم. به سختی می‌شد نان مناسبی را در بازار پیدا کرد و مدت‌ها همسرم مجبور بود نان را در خانه پخت کند. بعد از مدتی توانستیم از فروشگاه‌ افغانی در شارلوتسویل نان بربری پیدا کنیم، بعدها هم فهمیدیم یه ماشین، چهارشنبه‌ها نان «برکات» به شارلوتسویل می‌آورد. یک بار از یکی از دوستان مسیحی‌ام که شنبه‌ها از کلیسای کیندم‌هال (Kingdom Hall Church) برای مباحثه دینی‌ (قرآن و انجیل) به منزل ما می‌آمد، درمورد چرایی وضعیت نان درآمریکا سئوال کردم، ایشان وضعیت و کیفیت نان را در آمریکا به نظام سرمایه‌داری ربط داد. البته شاید سرعت تولید درنظام سرمایه‌داری اقتضای چنین کیفیتی را داشت، ولی من این مشکل را در آلمان (زمانی که کُلن بودم) در هتل مسیحیان بیبلیکان ندیدم. به نظرم مقایسه آلمان و آمریکا در امر غذا و نان را باید در تاریخ آنها جستجو کرد. اساسا تاریخ هر کشور و هر تمدنی وضعیت غذا و ارزش غذایی امروز آن را معلوم می‌کند. تنوع نان آلمانی در هتل‌های آلمان و کیفیت آن، آنچنان بالا بود که شما به سختی می‌توانستید از میز صبحانه دست بکشید. بخشی از این کیفیت به‌نظرم به تاریخ آلمان همچون تاریخ تمدنی ایران و عراق مربوط می‌شود و نه نظام سرمایه‌داری. به نظرم، تاریخ فرهنگ‌ها و تمدن‌ها نان و غذا را اصالت می‌بخشد، به آن تنوع می‌دهد، و سلامت آن را هم تامین می‌کند. @Habibollah_Babai
🔸گاندوی ترجمه‌ی کتب! 🔹 مافیای ترجمه کتب الحادی و شک‌گرایانه در ایران ✍️دکتر مهدی در یادداشتی در سایت شخصی خود به اشتباهات و دست‌های پشت پرده در ترجمه کتب اشاره نمود: برای مثال، «آنتونی فلو»، فیلسوف معروف غربی، یکی از ملحدان درجه‌یک در جهان شناخته می‌شد و مناظرات زیادی هم در این باب داشت که خیلی هم بازتاب خبری داشت. این شخص یک‌مرتبه به خدا بازگشت و الحاد را کنار گذاشت. خبر به این مهمی در ایران ترجمه و منعکس نشد! شاید بنده اولین کسی بودم که خبرش را در سمیناری در قم دادم. بعداً دیدم که فقط یکی از روزنامه‌ها، در دو سطر به آن اشاره کرده بود. سال‌ها بود که کتاب‌های ژان پل سارتر، نویسنده‌ی معروف فرانسوی، به فارسی ترجمه می‌شد. چقدر هم غرب‌زدگان ایرانی مرید او بودند. سارتر در آخر عمرش به خدا بازگشت و این را در مصاحبه‌ای با یک خبرنگار کمونیست متذکر شد. چنین موضوعی به هیچ وجه در جامعه‌ی ما منعکس نشد و کسی آن مصاحبه را ترجمه نکرد. در صورتی که این موضوع در یک مجله‌ی آمریکایی معروف منتشر شد. بقیه‌ی اخبار آن هم در غرب آمد، اما در ایران نه. برعکس، وقتی مثلاً یک کتاب الحادی از ریچارد داکینز منتشر می‌شود، بلافاصله ترجمه و چاپ می‌شود. با مجوز همین وزارت ارشادی که می‌گویند سخت‌گیری می‌کند، چاپ می‌شود! اما در نقطه‌ی مقابل، ده‌ها کتاب بر ضد این کتاب و با استدلال‌های علمی نوشته می‌شود، حتی یکی‌ از آن‌ها هم ترجمه نمی‌شود. بعضی از فلاسفه‌ی غربی حرف‌هایشان نزدیک به بعضی از مواضع فیلسوفان ماست، اما این کتاب‌ها اصلاً ترجمه نمی‌شود. مثلاً یک روز من داشتم در کتاب‌فروشی آکسفورد در قسمت‌های مختلفش چرخ می‌زدم. یک‌مرتبه سه کتاب دیدم که بر ضد نسبی‌گرایی منتشر شده است. می‌دانید که نسبی‌گرایی مکتبی است که منکر اصالت همه چیز می‌شود. اما من در آنِ واحد، سه کتاب روی آن میز دیدم. متأسفانه حتی یکی از آن‌ها هم به فارسی ترجمه نشده است. برعکس، تا دلتان بخواهد راجع به نسبی‌گرایی و پوچ‌گرایی و غیره در ایران کتاب ترجمه شده و مقاله نوشته شده است. http://mgolshani.ir/331/ @Habibollah_Babai
قسمت نوزدهم (دعوت از هانتر برای شام) یکی از راه‌های شناخت من از فرهنگ آمریکا، نشستن با اساتید و گفتگو با آنها بود. بدین منظور افراد مختلفی را برای شام یا ناهار به منزل دعوت می‌کردم. س شام یا ناهار گفتگوهایی صورت می‌گرفت که در دانشگاه و موسسه زمینه‌های آن وجود نداشت. یکی از این اساتید جیمز هانتر بود که به همراه خانم‌اش برای شام به منزل ما اومد. همسر هانتر قصه‌نویس بود و در قصه‌گویی هم مهارت داشت. قبل از شام، برای بچه‌هامون قصه جذابی را در بارۀ «کودکی که از مادرش خوشش نمی‌آمد» تعریف کرد (برنامه قصه‌گویی از برنامه‌های رایج در مدارس هم بود مثلا یه پیرمردی هر از چندگاهی با عروسک‌هاش می‌اومد Greer School و برای بچه‌ها قصه‌گویی می‌کرد). بعد از قصه خانم هانتر، سر میز شام نشستیم. همسرم شام ایرانی را همراه با طرح ایرانی آماده کرده بود. خانمم در تزئین سفره و طرح روی پلو نوعا از طرح بته‌جقه استفاده می‌کرد و این برای میهمانان ما از جمله هانتر و خانواده‌اش بسیار خوشآیند بود. پیش از این هم اشاره کردم که ارتباطات فرهنگی از طریق خوراک ایرانی یکی از رایج‌ترین و موثرترین ارتباطات ما با دوستانی از فرهنگ غیرایرانی بود. شبیه همین نوع ارتباط را ما در کنفرانس اخیر مطالعات تمدن در شهر سوجوی چین تجربه کردیم و دیدیم که گاه ارتباط و تعامل فرهنگی از طریق سوهان قم (دیپلماسی سوهان) می‌تواند موثرتر از روابط فرهنگی دیگر باشد.  @Habibollah_Babai
1_928842174.pdf
633.3K
"کرونا در آئینه روان‌شناسی فرهنگی" مقاله ارزشمندی از دکتر غلامعلی افروز (استاد دانشگاه تهران) @Habibollah_Babai
«گوش دادن مهم‌تر از حرف‌زدن است» امروز بحمدالله با همراهی جمعی از پژوهشگران «کتاب راهنمای گفتگو» را تمام کردم. حاصل این کتاب را شاید بتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن اینکه: «در ارتباطات انسانی، گوش دادن مهم‌تر از حرف زدن است». این جمله کلیدی ابعاد بسیار سازنده‌ای در روابط خانوادگی و ارتباطات فرهنگی و اجتماعی دارد. هرچند «حُسنِ‌کلام» از شرایط مهم انعقاد گفتگو میان گفتگوکننده‌هاست، لیکن آنچه که گفتگو را ممکن و بلکه تمام می‌کند نه «حُسن کلام» و خوب‌سخنوری‌کردن، بلکه «حُسن استماع» است. به دیگر بیان، با «حُسن استماع» می‌توان ارتباط کلامی برقرار کرد (ولو اینکه در آن بین «حُسن کلام»ی هم نباشد)، ولی با صِرف حُسن کلام، تا زمانی که «حُسن استماع» نباشد، نمی‌توان از روابط درست انسانی اطمینان حاصل کرد.   لازم به ذکر است ۱- این پروژه ذیل کلان برنامه گفتگوهای فرهنگی وزارت فرهنگ انجام شده است. ۲- تابستان برنامه‌ای برای رونمایی از کتاب خواهیم داشت. @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا، قسمت بیستم (غرب‌زدگی و قِیِّ غربی) سال‌های اول طلبگی‌ام بود، حاج آقای نواب برای تحلیل سیاسی هر هفته می‌آمدند مدرسۀ معصومیه. یه بار در یکی از سخنرانی‌ها گفتند که دنیای غرب آنچه را خورده قیّ کرده، و برخی در ایران برای گرفتن چیزی از آن قِیّ از هم سبقت می‌گیرند. آن موقع جمله حاج آقا نواب برای من نوجوان اندکی تند و شاید تلخ بود. یک بار، همسرم در ایام بهار شارلوتسویل که روزهای بسیار پرآلرژی‌ای هست، به‌خاطر ریزش مدام اشک‌ها، کرۀ چشم‌شان خشک می‌شد به کاسۀ چشم‌ می‌چسبید. آلرژی عجیبی بود که قبلا من مثل آن را ندیده بودم. پزشک خانمم، پمادی را تجویز کرد که کارگر نیافتاد. قبض خرید پماد را با خود پمادِ استفاده‌شده بردیم به داروخانه، و دارو را بدون هیچ‌گونه چانه‌زنی پس دادیم و 84 دلار گرفتیم. یک بار دیگر رفتم ساعتی مچی با بند کِشی خریدم. بعد از یک ماه از ساعت خوشم نیامد. قبض خرید ساعت را با ساعت بردم و دوباره بی‌هیچ چانه‌زنی پس دادم. پس گرفتن کالای فروخته شده یکی از قواعد رایج در فروشگاه‌های آمریکایی بود، و به نظرم آمریکا از این جهت در قواعد بازارش ممتاز بود.    ولی این مسئله برای من مهم بود که در نظام سرمایه‌داری که هرکجایش عطسه کنی باید مالیات بدی و هر کجا به قول امیرخانی (در رمان «بیوتن») اسم دلار می‌آید باید سجده کنی، چگونه کالاهای مصرف شده به‌آسانی پس گرفته می‌شود؟ یکی از دوستانم (از دانشگاه شریف) در شارلوتسویل، در جواب به من گفت که این موارد مصرف‌شده از نو بسته‌بندی می‌شود و به کشورهای غیرغربی صادر می‌شود. و از آنجا که آمریکا دارای اعتبار است، اعتبار آمریکایی باعث می شه کشورهای دیگر کالاهای مصرف شده آمریکایی را با طمع خریداری کرده و مصرف کنند. من حرف ایشان را جدی نگرفتم. بعد از بازگشت به ایران، یکی دو سال بعد، یکی از دوستان ایرانی مقیم آمریکا برای مدت کوتاهی به ایران آمده بود. در یکی از مغازه‌های تهران که افتخارشان به این است که جنس داخلی ندارند، خواسته بود شکلات هرشیز (شکلات آمریکایی) خریداری کند. دیده بود تاریخ شکلات آمریکایی هرشیز منقضی شده. وقتی این موضوع را به من گفت من به یاد تحلیل جناب نواب و رفیق دانشگاهی‌ام در شارلوتسویل افتادم که جنسی که در آمریکا از ارزش می‌افتد تازه برای ما ارزش پیدا می‌کند. بعدها دیدم گاهی قیّ غربی نقد هم نیست، نسیه است، و برخی نیز در ایران قیّ نسیه را از آمریکا بر محصول نقدِ آمده از دنیای اسلام یا شرق ترجیح می‌دهند. چند سال قبل یکی از سفرای ایران در شرق آسیا (در سفر تبلیغی که داشتم) سر افطار ماه رمضان به من می‌گفت که برخی آقایان در ایران، نسیه اروپایی (اون موقع مثال ایشان شرکت توتال و معطلی‌ پروژه‌های ایرانی به ناز اروپایی‌ها بود) را به نقد سرمایه‌های شرقی که ما آماده می‌کنیم ترجیح می‌دهند و به بهانه وعده‌های اروپایی‌ اجازه نمی‌دهند پروژه‌های نقد و بالفعل شرق در ایران فعال شود.  @Habibollah_Babai
سرعت در خیر و معنای تمدنی آن (تک‌نکته‌های قرآنی - تمدنی ۱) مقوله سرعت و سبقت (در امر خیر و در امر شرّ) در قرآن از آن جهت درمطالعات تمدنی حائز اهمیت است که اساسا سرعت و سبقت در کار خیر، موجب تراکم در خیر می‌شود و تراکم و انباشتگی در خیر و نیکی به جریانی از خیرهای بزرگ تبدیل می‌شود و خیرهای بزرگ مسیر تمدن شدن را تسهیل می‌کند؛ همان‌طور که انباشتگی در شرور انسانی نیز توده‌هایی از شرکلان بوجود می‌آورد و شرور کلان نیز به زوال و انحطاط تمدن‌ها می‌انجامد. از سوی دیگر، سرعت و سبقت از آن رو در نگاه تمدنی اهمیت می‌یابد که امروزه یکی از عناصر و شاخص‌های مدرنیته به مثابه رقیب گفتمان اسلامی، «سرعت» در تحولات فرهنگی، علمی و اقتصادی است. اسیر «سرعت» مدرن شدن آنهم در جهان اسلام و تهی بودن جهان اسلام از عنصر رقیب یا بدیل (برای سرعت) در میان مسلمانان، مسئله و معضل «عقب‌ماندگی از خود و پیش‌روندگی در زمین غیر» را شدت بخشیده است. ماه مبارک رمضان امسال، هر شب، یادداشت تمدنیِ کوتاهی از قرآن کریم در موضوع «سرعت» (به مثابه یکی از عناصر مهم تمدنی در جهان امروز) بیان خواهم کرد تا بتوانم در پرتو قرآن کریم افق‌های جدیدی در مطالعات نظری و عینی تمدن و تمدن نوین اسلامی بگشایم و آن را زمینه‌ای قرار بدهم برای پژوهش‌های عمیق‌تر در موضوع «زمان» و «سرعت» در فرایند تمدنیِ کنونی اسلام.  @Habibollah_Babai
تک‌نکته‌های قرآنی ـ تمدنی ۲ («سعی و سرعت»، امتداد اجتماعی "ایمان") «سعی»، «سرعت» و «سبقت» در نیکی‌کردن در آیات متعددی از قرآن آمده است مانند «اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون» (مومنون: 61، و آل عمران: 114)، «سابقوا الی مغفره من ربکم» (حدید: 21)، «سارعوا الی مغفره من ربکم» (آل عمران: 133) و من اراد الآخره و سعی لها سعیها و هو مومن (اسراء: 19)، فاسعوا الی ذکر الله (جمعه: 9). آیات مربوط به سعی و سرعت محدود به امور خیر نیست، بلکه سرعت در کفر و گناه و دشمنی و فساد و عذاب هم در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است: «و لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر» (آل عمران: 176)، «و تری کثیرا منهم یسارعون فی الاثم و العدوان» (مائده: 62). نکته اینکه، آنچه جامعه را به سمت صلاح یا زوال می‌برد نه اصل خوبی یا بدی، بلکه «سعی» (جدیت و اهتمام) و «سرعت و سبقت» در خوبی و بدی است که ذاتا امری اجتماعی و در نسبت با دیگران شکل می‌گیرد. در تقابل بین دو گونه از سعی و سرعت (درخیر و شرّ)، وجود پشتوانه‌های ایمانی بسیار مهم است. اساسا امتداد اجتماعی ایمان در «سعی و سرعت در رفتار انسان» است. تا زمانی که ایمانی نباشد، شور و شتابی در هیچ سویه از خیر و شرّ نیز وجود نخواهد داشت. ایمانی پرشور به خیر و خوبی، نیکی‌های انسانی را شتاب می‌دهد، و باور به شرّ نیز شتاب در بدی‌ها را بوجود می‌آورد. بدین سان تقابل دو گونه از سرعت فزاینده در کژی و راستی در جامعه، برخاسته از برخورد دو گونه از ایمان و دو گونه از جهان‌بینی و جهان‌باوری است.   @Habibollah_Babai
جوکریسم فرهنگی در شهر («غلبۀ فرهنگ بر فکر» در وضعیت پساکرونا) صاد احمد در کتاب اسلام و پست‌مدرنیسم می‌نویسد: «وقتی روشنفکران متوسط الحال آسیایی ـ نظیر روشنفکران دهلی نو و توکیو ـ در اتاق پذیرایی مجلل خود  راجع به اثرات مخرب فرهنگ غرب بر جامعه داد سخن سر می‌دهند، فرزندانشان که با شلوار جین، پوشاک ورزشی «جاگرز» و کلاه بیس بال بر سر و با یک دستکش مزین با آرم کوکاکولا والدین خود را به سکوت وامی‌دارند، چرا که می‌خواهند قسمت بعدی سریال تلوزیونی «توین پیکس» (Twin Peaks) را مشاهده کنند.» سخن احمد، همان معنای عقب‌ماندگی تفکر از فرهنگ است که نه فقط در هند و ژاپن بلکه در ایران و حتی در شهرهای مذهبی ما هم در حال صیرورت است. هر مقدار سیر فرهنگ سریع‌تر و شتابنده‌تر از سیر تفکر و اندیشه باشد، عملا نوعی از جوکریسم فرهنگی (جنبش‌های فرهنگیِ بی‌سر و بی‌معنا) بوجود خواهد آمد. آنچه که در ایام کرونایی در جامعه می‌توان مشاهده کرد، تغییر فضای فرهنگی شهرها و حتی شهرهای مذهبی قم و مشهد و غلبه فرهنگ (یا بی‌فرهنگی) بر تفکر و اندیشه دینی در آنهاست که من آن را نوعی از جوکریسم فرهنگی بویژه در میان برخی دختران تلقی می‌کنم. به رغم وجود نهاد مرجعیت و حوزه‌های علمیه و نهادهای مربوطه و همین‌طور طلبه‌های فاضل و فرهیخته در شهرهای مختلف،  تفکر دینی در برخی ساحت‌ها به وضوح مغلوب فضای فرهنگی شده و از آن بسیار عقب مانده است. در این باره البته می‌توان سخن از تقصیر و کوتاهی دولت یا حکومت را هم سر داد، ولی به نظرم مغلوب شدگی حوزه و نهادهای دین‌بنیاد در برابر شتاب تحولات فرهنگی عواملی درون‌زا دارد. در این باره، علاوه بر نبود امتداد فرهنگیِ اندیشه‌های دینی، یکی از علل تأخر فرهنگیِ تفکر دینی، فقدان شتاب و سرعت در واکنش‌‌های فرهنگی حوزه و روحانیت، و گرفتاری دین در نظام بوروکراسی اداره‌هاست که باید آن را چاره کرد. @Habibollah_Babai
تک‌نکته‌های قرآنی ـ تمدنی ۳ («آخرت‌اندیشی»، «سعی در عمل» و «خیرجهانی» ) آخرت‌اندیشی یکی از شاخص‌های ممتاز تمدنی بین مسلمانان (در مقایسه با یهودیان و مسیحیان) است. تأثیر آخرت‌اندیشی در رفتارِ اجتماعی و این‌جهانی از آن رو حائز اهمیت است که عملِ دنیوی برای آخرت («من اراد  الآخره و سعی لها سعیها» 19/اسراء) با عملِ دنیوی برای دنیا («من کان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید» 18/اسراء) به جهت علت غایی‌ِ متفاوتی که هریک دارد، متفاوت و متمایز از هم هستند: اولا عمل دنیوی برای آخرت با انگیزه‌های الهی، اخلاقی، و انسانی شکل‌ می‌گیرد؛ و ثانیا نیت ابدیت در رفتار، کیفیت عمل و حزم‌اندیشی در مقام عمل و در نتیجه وزن عمل را در همین دنیا ارتقا می‌دهد. به بیان دیگر، هرچند نتیجۀ ظاهریِ عمل برای آخرت، نسیه است و نه نقد، لیکن همین نیت آخرت‌اندیشی موجب ارتقاء اخلاقی و اجتماعی عمل دنیوی در همین دنیا می‌شود (او چیزی نقدا همینجا و هم‌اکنون به دست می‌آورد). از سوی دیگر، هرچند نتیجه ظاهریِ عمل برای دنیا، نقد است و نه نسیه، لیکن همین نقداندیشی و دنیااندیشی، سطح عمل و وزن آن را تنزل داده و بدان زوال می‌دهد (او چیزی را همینجا و هم‌اکنون از دست می‌دهد). (ببینید آیۀ «ان کل ذلک لما متاع الحیاه الدنیا» 35/زخرف). نکته آنکه، توجه به آخرت به مثابه چشم‌اندازی دور و افقی مانا، همت و اهتمام فرد را بلندتر می‌کند، فرصت او را در همین دنیا برای نیل به آن غایت نامتناهی تنگ‌تر نشان داده، و در نتیجه تلاش و کوشش فرد مومن را در همین دنیا بموقع و سریع و فشرده قرار می‌دهد. فشردگی عمل‌های نیک ما را به آستانه‌های خیر کلان و خیرجهانی نزدیک‌تر می‌سازد.  @Habibollah_Babai
یادداشت‌های آمریکا قسمت 21 (انسانیت) پارتنری از مرکز زبان انگلیسی داشتم که هفته‌ای یه بار با ایشان روزنامه می‌خواندیم تا زبان‌ انگلیسی‌ام تقویت بشه. این برنامه رایگان بود. یه بار از پارتنرم پرسیدم که در این جامعه که همه چیز با دلار محاسبه می‌شود، چرا برای هزینه‌کرد وقت‌تان مبلغی دریافت نمی‌کنید؟ ایشان جمله‌ای به من گفت که to whom much is given much is expected به هر کسی که  بیشتر داده شده، بیشتر هم از او توقع می‌رود. این یکی از نمونه‌های اخلاق انسانی بود که در تجربۀ شخصی‌ام در غرب دیدم. با توجه به وضعیت بیمه در آمریکا (و اینکه تقریبا 50 میلیون نفر بیمه ندارند) دندان‌پزشکان در شهر ریچموند تصمیم گرفته بودند که سه روز بیماران را از هرجای آمریکا به صورت رایگان ویزیت کنند. در این سه روز بیماران مختلفی از ایالت‌های مختلف آمریکا به ریچموند سرازیر شده بودند تا به طور رایگان ویزیت بشوند. حرکت داوطلبانه پزشکان مثالی دیگر از اخلاق انسانی بود. این نمونه‌های انسانیت را که کم  و بیش در زندگی آمریکایی (البته در داخل آمریکا و برای آمریکاییها) قابل رؤیت بود، نمی‌شد به آسانی به  اخلاق سرمایه‌داری تأویل و تحویل برد. زنده بودن انسان  و انسانیت برای من نشان از آن داشت که به رغم آنچه که برخی گفته‌اند، خدا در غرب هنوز نمرده است. به تعبیر دیگر چون انسان و انسانیت هنوز زنده است، پس خدا هم در غرب هنوز زنده است. از همین‌رو، در تحلیل‌های خود از غرب و نسبت ما با غرب، علاوه بر دو گونۀ از غرب («غرب علمی» و «غرب استعماری») که عبدالهادی حائری در کتاب «نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب» آورده، از گونۀ سوم یعنی «غرب انسانی» و اقتضائات متفاوت آن نیز سخن گفته‌ام.  @Habibollah_Babai
نکته‌های قرآنی ـ تمدنی ۴ (تفاوت بین «سابقوا» و «سارعوا») خدای متعال در آیه‌ی 133 از سوره آل عمران کلمه «سارعوا» را بکار برده و فرموده «سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السماوات و الارض اعدت للمتقین»، و در آیه‌ی 21 از سوره حدید کلمه «سابقوا» را استفاده کرده و فرموده است: »سابقوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها کعرض السماء و الارض». واژه «المسارعه» جدیت در تسریع حرکت است (چه رقیبی در کار باشد و چه نباشد)، لیکن در «المسابقه» نوعی مغالبه و غلبه بر دیگری وجود دارد (حتما باید رقیبی در جامعه باشد). مسابقه بدون رقیب و بدون دیگری معنا ندارد. به رغم تفاوت بین مسارعه و مسابقه، در هر دو نوعی از «مشارکت دیگران» وجود دارد. یعنی مسارعه و مسابقه هر دو در جامعه و در زندگی جمعی ممکن می‌شود. مشارکت دیگران در «المسارعه»، برای گرفتن انگیزه و بلکه انرژی از دیگران برای سرعت گرفتنِ خود است. در این فرایند سرعت دیگران در امر خیر به سرعت من در امر خیر می‌افزاید. ولی مشارکت دیگران در «المسابقه» برای پیشی‌گرفتن خود از دیگران است (سبقت دیگران از من در امر خیر، به سرعت بیشتر و در نتیجه سبقت از دیگران می‌انجامد). حال نکته تمدنی اینکه «مسارعه» و سپس «مسابقه» در نیکی‌ها به مثابه دو روش مهم قرآنی در بزرگ‌شدگیِ نیکی‌ها از امر خُرد به سمت امر کلان (گلوله برفی‌های نیکی)، و تسرّی نیکی از ساحت‌های کوچک (مثلا خانواده) به ساحت‌های بزرگ در مقیاس جهانی است.  @Habibollah_Babai
نکته‌های قرآنی ـ تمدنی ۵ (مسارعه، تواصی، و تناهی) «از هم سرعت‌گرفتن» و «از هم سبقت‌گرفتن» در چه وضعیتی و در چه فرایندی رخ می‌دهد؟ زمانی من از شما و شما از من اثر می‌پذیری (یا سرعت می‌گیری و یا سبقت می‌گیری) که با من در ارتباط باشی. در وضعیتِ عدم ارتباط نه مشارکت در سرعت رخ می‌دهد و نه مشارکت در سبقت. یکی از زمینه‌های سرعت و سبقت از یکدیگر، ممکن است از رهگذر «تواصی» (تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) و توصیۀ یکدیگر به صبر و راستی مهیا شود، و گاه نیز ممکن است از طریق «تناهی» (کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه) و نهی همدیگر از کژی و ناراستی بوجود آید. تناهی همدیگر از امور ناصواب، موانع شتاب را برطرف می‌کند، همان‌طور که تواصی به حق و به صبر، عوامل شتاب را بیشتر می‌کند. @Habibollah_Babai
نکته‌های قرآنی ـ تمدنی ۶ (مسارعه و تقلید) اگر بخواهیم ماهیت «مشارکت در سرعت» یا همان مسارعه در خیرات را به درستی درک کنیم، می‌توانیم آن را با نظریه «تقلید» از رنه ژیرارد مقایسه کنیم. رنه ژیرارد «تقلید در برخورداری از دنیا» یا «تقلید در علائق» (mimetic desires) (یا بگویید چشم‌هم‌چشمی) را یکی از خاستگاه‌های مهم تَنش در مناسبات و روابط انسانی می‌داند. چشم‌هم‌چشمی‌های مرسوم در واقع سرایتِ علائق دنیوی از یک فرد به فرد دیگر، و آنگاه شکل‌گیری یک جوّ عمومی برای تقاضای چیزی کم (مثلا داشتن گوشی آیفون) است که البته می‌تواند آثار نامطلوبی در فرهنگ مصرف‌گرایی داشته باشد. ولی مسارعه در نیکی نوعی از سرایت خوبی از یک فرد به فرد دیگر، و آنگاه شکل‌گیری یک جوّ عمومی برای انجام عمل خیر (مانند سرایت فرهنگ اربعین و خدمت به دیگران از عراق به ایران) است که می‌تواند آثار بسیار مثبتی در ایجاد موجی از «اراده‌های نیک» در میان ملت‌ها داشته باشد. اراده‌های نیک در میان ملت‌ها آنگاه که به شکل‌گیری «معروف»‌های بزرگ در سطح جهان منجر می‌شود، جامعه را به آستانه‌های تمدن نزدیک‌تر می‌کند.  بدون شک سرعت‌گیری در تأسیِ به اراده‌های نیک در میان دیگران، اصلاح وضعیت ملت‌ها را تسریع می‌بخشد و آینده متفاوتی را برای انسان معاصر رقم می‌زند. @Habibollah_Babai
نکته‌های قرآنی ـ تمدنی ۷ (تسریع در نیکی، تعجیل در ظهور) یکی از نکته‌های بسیار مهم در موضوع مسارعه در خیر، تسریع در حرکت تاریخ به سمت ظهور است. هر مقدار سرعت در خیر و تراکم در نیکی‌ها بوجود می‌آید، تاریخ در حرکت‌اش شتاب می‌گیرد، و هر مقدار شتاب تاریخ بیشتر می‌شود ما به سمت ظهور (نقطه کمال تاریخ) نزدیک‌تر می‌شویم. همین‌طور، اگر تاریخ در رفت و برگشت بین خیر و شرّ تکامل می‌یابد و ازدیاد نیکی‌ها به تکامل شرور، و رشد شرور نیز به ارتقاء خیرات در جامعه می‌انجامد (حرکت حلزونی تاریخ در بیان استاد شهید مطهری)، آنگاه هر میزان نیکان در عمل نیک‌شان اهل سعی و سرعت و سبقت باشند، دنیا به برخورد نهایی (tipping point) میان خیر و شر نزدیک‌تر خواهد شد و در همان نقطۀ اوج هم ظهورِ موعود رخ خواهد داد. انشاءالله.  @Habibollah_Babai
نکته‌های قرآنی و تمدنی ۸ («مسارعه» و «مارپیچ سکوت») نظریۀ «مارپیچ سکوت» از ناحیه الیزابت نوئل نیومن در واکنش به سکوت همگانی برای هم‌رنگ شدن با سلیقۀ عام مطرح شده است. نیومن می‌گوید قدرت رسانه‌ها یا سلیقه عموم می‌تواند عقاید مخالف یا اقلیت را مأیوس کند و آنها را در یک مارپیچ سکوت به فراموشی بسپارد. در مورد اینکه چگونه می‌توان از این چاله سکوت و انزوا (یا اقلیت) رسانه‌ای خود را بیرون کشید، ایده‌های مختلفی مطرح شده است. در این باره به نظر می‌رسد یکی از راه‌های مهم و مُلهَم از قرآن برای خروج از این چاله، حرکت سه مرحله‌ای «سعی»، «مصابره» و «مسارعه» است (مصابره در قرآن  را بعدا توضیح خواهم داد). فرایند مسارعه طیّ زمانی کوتاه می‌تواند اقلیت را به اکثریت بدل کند. خروج از حفره سکوت و انزوای اقلیت از رهگذر مسارعه، نه فقط در فضای رسانه‌‌ای قابل طرح است، بلکه در فرایند حرکت تاریخی و خروج از انزوای تاریخی (یا بگویید استضعاف تاریخی) نیز قابل استفاده است. از رهگذر مسارعه می‌توان نه فقط از مارپیچ سکوت و سکون در تاریخ درآمد، بلکه هرمی از فریاد و حرکت در تاریخ (حرکتی حلزونی) درست کرد.  @Habibollah_Babai