🔸گاندوی ترجمهی کتب!
🔹 مافیای ترجمه کتب الحادی و شکگرایانه در ایران
✍️دکتر مهدی #گلشنی در یادداشتی در سایت شخصی خود به اشتباهات و دستهای پشت پرده در ترجمه کتب اشاره نمود:
برای مثال، «آنتونی فلو»، فیلسوف معروف غربی، یکی از ملحدان درجهیک در جهان شناخته میشد و مناظرات زیادی هم در این باب داشت که خیلی هم بازتاب خبری داشت. این شخص یکمرتبه به خدا بازگشت و الحاد را کنار گذاشت. خبر به این مهمی در ایران ترجمه و منعکس نشد! شاید بنده اولین کسی بودم که خبرش را در سمیناری در قم دادم. بعداً دیدم که فقط یکی از روزنامهها، در دو سطر به آن اشاره کرده بود.
سالها بود که کتابهای ژان پل سارتر، نویسندهی معروف فرانسوی، به فارسی ترجمه میشد. چقدر هم غربزدگان ایرانی مرید او بودند. سارتر در آخر عمرش به خدا بازگشت و این را در مصاحبهای با یک خبرنگار کمونیست متذکر شد. چنین موضوعی به هیچ وجه در جامعهی ما منعکس نشد و کسی آن مصاحبه را ترجمه نکرد. در صورتی که این موضوع در یک مجلهی آمریکایی معروف منتشر شد. بقیهی اخبار آن هم در غرب آمد، اما در ایران نه.
برعکس، وقتی مثلاً یک کتاب الحادی از ریچارد داکینز منتشر میشود، بلافاصله ترجمه و چاپ میشود. با مجوز همین وزارت ارشادی که میگویند سختگیری میکند، چاپ میشود! اما در نقطهی مقابل، دهها کتاب بر ضد این کتاب و با استدلالهای علمی نوشته میشود، حتی یکی از آنها هم ترجمه نمیشود.
بعضی از فلاسفهی غربی حرفهایشان نزدیک به بعضی از مواضع فیلسوفان ماست، اما این کتابها اصلاً ترجمه نمیشود. مثلاً یک روز من داشتم در کتابفروشی آکسفورد در قسمتهای مختلفش چرخ میزدم. یکمرتبه سه کتاب دیدم که بر ضد نسبیگرایی منتشر شده است. میدانید که نسبیگرایی مکتبی است که منکر اصالت همه چیز میشود. اما من در آنِ واحد، سه کتاب روی آن میز دیدم. متأسفانه حتی یکی از آنها هم به فارسی ترجمه نشده است. برعکس، تا دلتان بخواهد راجع به نسبیگرایی و پوچگرایی و غیره در ایران کتاب ترجمه شده و مقاله نوشته شده است.
http://mgolshani.ir/331/
@Habibollah_Babai
قسمت نوزدهم (دعوت از هانتر برای شام)
یکی از راههای شناخت من از فرهنگ آمریکا، نشستن با اساتید و گفتگو با آنها بود. بدین منظور افراد مختلفی را برای شام یا ناهار به منزل دعوت میکردم. س شام یا ناهار گفتگوهایی صورت میگرفت که در دانشگاه و موسسه زمینههای آن وجود نداشت.
یکی از این اساتید جیمز هانتر بود که به همراه خانماش برای شام به منزل ما اومد. همسر هانتر قصهنویس بود و در قصهگویی هم مهارت داشت. قبل از شام، برای بچههامون قصه جذابی را در بارۀ «کودکی که از مادرش خوشش نمیآمد» تعریف کرد (برنامه قصهگویی از برنامههای رایج در مدارس هم بود مثلا یه پیرمردی هر از چندگاهی با عروسکهاش میاومد Greer School و برای بچهها قصهگویی میکرد). بعد از قصه خانم هانتر، سر میز شام نشستیم. همسرم شام ایرانی را همراه با طرح ایرانی آماده کرده بود. خانمم در تزئین سفره و طرح روی پلو نوعا از طرح بتهجقه استفاده میکرد و این برای میهمانان ما از جمله هانتر و خانوادهاش بسیار خوشآیند بود.
پیش از این هم اشاره کردم که ارتباطات فرهنگی از طریق خوراک ایرانی یکی از رایجترین و موثرترین ارتباطات ما با دوستانی از فرهنگ غیرایرانی بود. شبیه همین نوع ارتباط را ما در کنفرانس اخیر مطالعات تمدن در شهر سوجوی چین تجربه کردیم و دیدیم که گاه ارتباط و تعامل فرهنگی از طریق سوهان قم (دیپلماسی سوهان) میتواند موثرتر از روابط فرهنگی دیگر باشد.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
1_928842174.pdf
633.3K
"کرونا در آئینه روانشناسی فرهنگی"
مقاله ارزشمندی از دکتر غلامعلی افروز (استاد دانشگاه تهران)
@Habibollah_Babai
«گوش دادن مهمتر از حرفزدن است»
امروز بحمدالله با همراهی جمعی از پژوهشگران «کتاب راهنمای گفتگو» را تمام کردم. حاصل این کتاب را شاید بتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن اینکه: «در ارتباطات انسانی، گوش دادن مهمتر از حرف زدن است». این جمله کلیدی ابعاد بسیار سازندهای در روابط خانوادگی و ارتباطات فرهنگی و اجتماعی دارد. هرچند «حُسنِکلام» از شرایط مهم انعقاد گفتگو میان گفتگوکنندههاست، لیکن آنچه که گفتگو را ممکن و بلکه تمام میکند نه «حُسن کلام» و خوبسخنوریکردن، بلکه «حُسن استماع» است. به دیگر بیان، با «حُسن استماع» میتوان ارتباط کلامی برقرار کرد (ولو اینکه در آن بین «حُسن کلام»ی هم نباشد)، ولی با صِرف حُسن کلام، تا زمانی که «حُسن استماع» نباشد، نمیتوان از روابط درست انسانی اطمینان حاصل کرد.
لازم به ذکر است
۱- این پروژه ذیل کلان برنامه گفتگوهای فرهنگی وزارت فرهنگ انجام شده است.
۲- تابستان برنامهای برای رونمایی از کتاب خواهیم داشت.
@Habibollah_Babai
یادداشتهای آمریکا، قسمت بیستم (غربزدگی و قِیِّ غربی)
سالهای اول طلبگیام بود، حاج آقای نواب برای تحلیل سیاسی هر هفته میآمدند مدرسۀ معصومیه. یه بار در یکی از سخنرانیها گفتند که دنیای غرب آنچه را خورده قیّ کرده، و برخی در ایران برای گرفتن چیزی از آن قِیّ از هم سبقت میگیرند. آن موقع جمله حاج آقا نواب برای من نوجوان اندکی تند و شاید تلخ بود.
یک بار، همسرم در ایام بهار شارلوتسویل که روزهای بسیار پرآلرژیای هست، بهخاطر ریزش مدام اشکها، کرۀ چشمشان خشک میشد به کاسۀ چشم میچسبید. آلرژی عجیبی بود که قبلا من مثل آن را ندیده بودم. پزشک خانمم، پمادی را تجویز کرد که کارگر نیافتاد. قبض خرید پماد را با خود پمادِ استفادهشده بردیم به داروخانه، و دارو را بدون هیچگونه چانهزنی پس دادیم و 84 دلار گرفتیم. یک بار دیگر رفتم ساعتی مچی با بند کِشی خریدم. بعد از یک ماه از ساعت خوشم نیامد. قبض خرید ساعت را با ساعت بردم و دوباره بیهیچ چانهزنی پس دادم. پس گرفتن کالای فروخته شده یکی از قواعد رایج در فروشگاههای آمریکایی بود، و به نظرم آمریکا از این جهت در قواعد بازارش ممتاز بود.
ولی این مسئله برای من مهم بود که در نظام سرمایهداری که هرکجایش عطسه کنی باید مالیات بدی و هر کجا به قول امیرخانی (در رمان «بیوتن») اسم دلار میآید باید سجده کنی، چگونه کالاهای مصرف شده بهآسانی پس گرفته میشود؟ یکی از دوستانم (از دانشگاه شریف) در شارلوتسویل، در جواب به من گفت که این موارد مصرفشده از نو بستهبندی میشود و به کشورهای غیرغربی صادر میشود. و از آنجا که آمریکا دارای اعتبار است، اعتبار آمریکایی باعث می شه کشورهای دیگر کالاهای مصرف شده آمریکایی را با طمع خریداری کرده و مصرف کنند. من حرف ایشان را جدی نگرفتم.
بعد از بازگشت به ایران، یکی دو سال بعد، یکی از دوستان ایرانی مقیم آمریکا برای مدت کوتاهی به ایران آمده بود. در یکی از مغازههای تهران که افتخارشان به این است که جنس داخلی ندارند، خواسته بود شکلات هرشیز (شکلات آمریکایی) خریداری کند. دیده بود تاریخ شکلات آمریکایی هرشیز منقضی شده. وقتی این موضوع را به من گفت من به یاد تحلیل جناب نواب و رفیق دانشگاهیام در شارلوتسویل افتادم که جنسی که در آمریکا از ارزش میافتد تازه برای ما ارزش پیدا میکند.
بعدها دیدم گاهی قیّ غربی نقد هم نیست، نسیه است، و برخی نیز در ایران قیّ نسیه را از آمریکا بر محصول نقدِ آمده از دنیای اسلام یا شرق ترجیح میدهند. چند سال قبل یکی از سفرای ایران در شرق آسیا (در سفر تبلیغی که داشتم) سر افطار ماه رمضان به من میگفت که برخی آقایان در ایران، نسیه اروپایی (اون موقع مثال ایشان شرکت توتال و معطلی پروژههای ایرانی به ناز اروپاییها بود) را به نقد سرمایههای شرقی که ما آماده میکنیم ترجیح میدهند و به بهانه وعدههای اروپایی اجازه نمیدهند پروژههای نقد و بالفعل شرق در ایران فعال شود.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
سرعت در خیر و معنای تمدنی آن
(تکنکتههای قرآنی - تمدنی ۱)
مقوله سرعت و سبقت (در امر خیر و در امر شرّ) در قرآن از آن جهت درمطالعات تمدنی حائز اهمیت است که اساسا سرعت و سبقت در کار خیر، موجب تراکم در خیر میشود و تراکم و انباشتگی در خیر و نیکی به جریانی از خیرهای بزرگ تبدیل میشود و خیرهای بزرگ مسیر تمدن شدن را تسهیل میکند؛ همانطور که انباشتگی در شرور انسانی نیز تودههایی از شرکلان بوجود میآورد و شرور کلان نیز به زوال و انحطاط تمدنها میانجامد.
از سوی دیگر، سرعت و سبقت از آن رو در نگاه تمدنی اهمیت مییابد که امروزه یکی از عناصر و شاخصهای مدرنیته به مثابه رقیب گفتمان اسلامی، «سرعت» در تحولات فرهنگی، علمی و اقتصادی است.
اسیر «سرعت» مدرن شدن آنهم در جهان اسلام و تهی بودن جهان اسلام از عنصر رقیب یا بدیل (برای سرعت) در میان مسلمانان، مسئله و معضل «عقبماندگی از خود و پیشروندگی در زمین غیر» را شدت بخشیده است.
ماه مبارک رمضان امسال، هر شب، یادداشت تمدنیِ کوتاهی از قرآن کریم در موضوع «سرعت» (به مثابه یکی از عناصر مهم تمدنی در جهان امروز) بیان خواهم کرد تا بتوانم در پرتو قرآن کریم افقهای جدیدی در مطالعات نظری و عینی تمدن و تمدن نوین اسلامی بگشایم و آن را زمینهای قرار بدهم برای پژوهشهای عمیقتر در موضوع «زمان» و «سرعت» در فرایند تمدنیِ کنونی اسلام.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
تکنکتههای قرآنی ـ تمدنی ۲
(«سعی و سرعت»، امتداد اجتماعی "ایمان")
«سعی»، «سرعت» و «سبقت» در نیکیکردن در آیات متعددی از قرآن آمده است مانند «اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون» (مومنون: 61، و آل عمران: 114)، «سابقوا الی مغفره من ربکم» (حدید: 21)، «سارعوا الی مغفره من ربکم» (آل عمران: 133) و من اراد الآخره و سعی لها سعیها و هو مومن (اسراء: 19)، فاسعوا الی ذکر الله (جمعه: 9). آیات مربوط به سعی و سرعت محدود به امور خیر نیست، بلکه سرعت در کفر و گناه و دشمنی و فساد و عذاب هم در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است: «و لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر» (آل عمران: 176)، «و تری کثیرا منهم یسارعون فی الاثم و العدوان» (مائده: 62).
نکته اینکه، آنچه جامعه را به سمت صلاح یا زوال میبرد نه اصل خوبی یا بدی، بلکه «سعی» (جدیت و اهتمام) و «سرعت و سبقت» در خوبی و بدی است که ذاتا امری اجتماعی و در نسبت با دیگران شکل میگیرد.
در تقابل بین دو گونه از سعی و سرعت (درخیر و شرّ)، وجود پشتوانههای ایمانی بسیار مهم است. اساسا امتداد اجتماعی ایمان در «سعی و سرعت در رفتار انسان» است. تا زمانی که ایمانی نباشد، شور و شتابی در هیچ سویه از خیر و شرّ نیز وجود نخواهد داشت. ایمانی پرشور به خیر و خوبی، نیکیهای انسانی را شتاب میدهد، و باور به شرّ نیز شتاب در بدیها را بوجود میآورد. بدین سان تقابل دو گونه از سرعت فزاینده در کژی و راستی در جامعه، برخاسته از برخورد دو گونه از ایمان و دو گونه از جهانبینی و جهانباوری است.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
جوکریسم فرهنگی در شهر («غلبۀ فرهنگ بر فکر» در وضعیت پساکرونا)
صاد احمد در کتاب اسلام و پستمدرنیسم مینویسد: «وقتی روشنفکران متوسط الحال آسیایی ـ نظیر روشنفکران دهلی نو و توکیو ـ در اتاق پذیرایی مجلل خود راجع به اثرات مخرب فرهنگ غرب بر جامعه داد سخن سر میدهند، فرزندانشان که با شلوار جین، پوشاک ورزشی «جاگرز» و کلاه بیس بال بر سر و با یک دستکش مزین با آرم کوکاکولا والدین خود را به سکوت وامیدارند، چرا که میخواهند قسمت بعدی سریال تلوزیونی «توین پیکس» (Twin Peaks) را مشاهده کنند.» سخن احمد، همان معنای عقبماندگی تفکر از فرهنگ است که نه فقط در هند و ژاپن بلکه در ایران و حتی در شهرهای مذهبی ما هم در حال صیرورت است. هر مقدار سیر فرهنگ سریعتر و شتابندهتر از سیر تفکر و اندیشه باشد، عملا نوعی از جوکریسم فرهنگی (جنبشهای فرهنگیِ بیسر و بیمعنا) بوجود خواهد آمد.
آنچه که در ایام کرونایی در جامعه میتوان مشاهده کرد، تغییر فضای فرهنگی شهرها و حتی شهرهای مذهبی قم و مشهد و غلبه فرهنگ (یا بیفرهنگی) بر تفکر و اندیشه دینی در آنهاست که من آن را نوعی از جوکریسم فرهنگی بویژه در میان برخی دختران تلقی میکنم. به رغم وجود نهاد مرجعیت و حوزههای علمیه و نهادهای مربوطه و همینطور طلبههای فاضل و فرهیخته در شهرهای مختلف، تفکر دینی در برخی ساحتها به وضوح مغلوب فضای فرهنگی شده و از آن بسیار عقب مانده است. در این باره البته میتوان سخن از تقصیر و کوتاهی دولت یا حکومت را هم سر داد، ولی به نظرم مغلوب شدگی حوزه و نهادهای دینبنیاد در برابر شتاب تحولات فرهنگی عواملی درونزا دارد. در این باره، علاوه بر نبود امتداد فرهنگیِ اندیشههای دینی، یکی از علل تأخر فرهنگیِ تفکر دینی، فقدان شتاب و سرعت در واکنشهای فرهنگی حوزه و روحانیت، و گرفتاری دین در نظام بوروکراسی ادارههاست که باید آن را چاره کرد.
@Habibollah_Babai
تکنکتههای قرآنی ـ تمدنی ۳ («آخرتاندیشی»، «سعی در عمل» و «خیرجهانی» )
آخرتاندیشی یکی از شاخصهای ممتاز تمدنی بین مسلمانان (در مقایسه با یهودیان و مسیحیان) است. تأثیر آخرتاندیشی در رفتارِ اجتماعی و اینجهانی از آن رو حائز اهمیت است که عملِ دنیوی برای آخرت («من اراد الآخره و سعی لها سعیها» 19/اسراء) با عملِ دنیوی برای دنیا («من کان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید» 18/اسراء) به جهت علت غاییِ متفاوتی که هریک دارد، متفاوت و متمایز از هم هستند: اولا عمل دنیوی برای آخرت با انگیزههای الهی، اخلاقی، و انسانی شکل میگیرد؛ و ثانیا نیت ابدیت در رفتار، کیفیت عمل و حزماندیشی در مقام عمل و در نتیجه وزن عمل را در همین دنیا ارتقا میدهد. به بیان دیگر، هرچند نتیجۀ ظاهریِ عمل برای آخرت، نسیه است و نه نقد، لیکن همین نیت آخرتاندیشی موجب ارتقاء اخلاقی و اجتماعی عمل دنیوی در همین دنیا میشود (او چیزی نقدا همینجا و هماکنون به دست میآورد). از سوی دیگر، هرچند نتیجه ظاهریِ عمل برای دنیا، نقد است و نه نسیه، لیکن همین نقداندیشی و دنیااندیشی، سطح عمل و وزن آن را تنزل داده و بدان زوال میدهد (او چیزی را همینجا و هماکنون از دست میدهد). (ببینید آیۀ «ان کل ذلک لما متاع الحیاه الدنیا» 35/زخرف).
نکته آنکه، توجه به آخرت به مثابه چشماندازی دور و افقی مانا، همت و اهتمام فرد را بلندتر میکند، فرصت او را در همین دنیا برای نیل به آن غایت نامتناهی تنگتر نشان داده، و در نتیجه تلاش و کوشش فرد مومن را در همین دنیا بموقع و سریع و فشرده قرار میدهد. فشردگی عملهای نیک ما را به آستانههای خیر کلان و خیرجهانی نزدیکتر میسازد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
یادداشتهای آمریکا قسمت 21 (انسانیت)
پارتنری از مرکز زبان انگلیسی داشتم که هفتهای یه بار با ایشان روزنامه میخواندیم تا زبان انگلیسیام تقویت بشه. این برنامه رایگان بود. یه بار از پارتنرم پرسیدم که در این جامعه که همه چیز با دلار محاسبه میشود، چرا برای هزینهکرد وقتتان مبلغی دریافت نمیکنید؟ ایشان جملهای به من گفت که to whom much is given much is expected به هر کسی که بیشتر داده شده، بیشتر هم از او توقع میرود. این یکی از نمونههای اخلاق انسانی بود که در تجربۀ شخصیام در غرب دیدم.
با توجه به وضعیت بیمه در آمریکا (و اینکه تقریبا 50 میلیون نفر بیمه ندارند) دندانپزشکان در شهر ریچموند تصمیم گرفته بودند که سه روز بیماران را از هرجای آمریکا به صورت رایگان ویزیت کنند. در این سه روز بیماران مختلفی از ایالتهای مختلف آمریکا به ریچموند سرازیر شده بودند تا به طور رایگان ویزیت بشوند. حرکت داوطلبانه پزشکان مثالی دیگر از اخلاق انسانی بود. این نمونههای انسانیت را که کم و بیش در زندگی آمریکایی (البته در داخل آمریکا و برای آمریکاییها) قابل رؤیت بود، نمیشد به آسانی به اخلاق سرمایهداری تأویل و تحویل برد.
زنده بودن انسان و انسانیت برای من نشان از آن داشت که به رغم آنچه که برخی گفتهاند، خدا در غرب هنوز نمرده است. به تعبیر دیگر چون انسان و انسانیت هنوز زنده است، پس خدا هم در غرب هنوز زنده است. از همینرو، در تحلیلهای خود از غرب و نسبت ما با غرب، علاوه بر دو گونۀ از غرب («غرب علمی» و «غرب استعماری») که عبدالهادی حائری در کتاب «نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب» آورده، از گونۀ سوم یعنی «غرب انسانی» و اقتضائات متفاوت آن نیز سخن گفتهام.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
نکتههای قرآنی ـ تمدنی ۴ (تفاوت بین «سابقوا» و «سارعوا»)
خدای متعال در آیهی 133 از سوره آل عمران کلمه «سارعوا» را بکار برده و فرموده «سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السماوات و الارض اعدت للمتقین»، و در آیهی 21 از سوره حدید کلمه «سابقوا» را استفاده کرده و فرموده است: »سابقوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها کعرض السماء و الارض». واژه «المسارعه» جدیت در تسریع حرکت است (چه رقیبی در کار باشد و چه نباشد)، لیکن در «المسابقه» نوعی مغالبه و غلبه بر دیگری وجود دارد (حتما باید رقیبی در جامعه باشد). مسابقه بدون رقیب و بدون دیگری معنا ندارد.
به رغم تفاوت بین مسارعه و مسابقه، در هر دو نوعی از «مشارکت دیگران» وجود دارد. یعنی مسارعه و مسابقه هر دو در جامعه و در زندگی جمعی ممکن میشود. مشارکت دیگران در «المسارعه»، برای گرفتن انگیزه و بلکه انرژی از دیگران برای سرعت گرفتنِ خود است. در این فرایند سرعت دیگران در امر خیر به سرعت من در امر خیر میافزاید. ولی مشارکت دیگران در «المسابقه» برای پیشیگرفتن خود از دیگران است (سبقت دیگران از من در امر خیر، به سرعت بیشتر و در نتیجه سبقت از دیگران میانجامد).
حال نکته تمدنی اینکه «مسارعه» و سپس «مسابقه» در نیکیها به مثابه دو روش مهم قرآنی در بزرگشدگیِ نیکیها از امر خُرد به سمت امر کلان (گلوله برفیهای نیکی)، و تسرّی نیکی از ساحتهای کوچک (مثلا خانواده) به ساحتهای بزرگ در مقیاس جهانی است.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی ـ تمدنی ۵ (مسارعه، تواصی، و تناهی)
«از هم سرعتگرفتن» و «از هم سبقتگرفتن» در چه وضعیتی و در چه فرایندی رخ میدهد؟ زمانی من از شما و شما از من اثر میپذیری (یا سرعت میگیری و یا سبقت میگیری) که با من در ارتباط باشی. در وضعیتِ عدم ارتباط نه مشارکت در سرعت رخ میدهد و نه مشارکت در سبقت. یکی از زمینههای سرعت و سبقت از یکدیگر، ممکن است از رهگذر «تواصی» (تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) و توصیۀ یکدیگر به صبر و راستی مهیا شود، و گاه نیز ممکن است از طریق «تناهی» (کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه) و نهی همدیگر از کژی و ناراستی بوجود آید. تناهی همدیگر از امور ناصواب، موانع شتاب را برطرف میکند، همانطور که تواصی به حق و به صبر، عوامل شتاب را بیشتر میکند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی ـ تمدنی ۶ (مسارعه و تقلید)
اگر بخواهیم ماهیت «مشارکت در سرعت» یا همان مسارعه در خیرات را به درستی درک کنیم، میتوانیم آن را با نظریه «تقلید» از رنه ژیرارد مقایسه کنیم. رنه ژیرارد «تقلید در برخورداری از دنیا» یا «تقلید در علائق» (mimetic desires) (یا بگویید چشمهمچشمی) را یکی از خاستگاههای مهم تَنش در مناسبات و روابط انسانی میداند. چشمهمچشمیهای مرسوم در واقع سرایتِ علائق دنیوی از یک فرد به فرد دیگر، و آنگاه شکلگیری یک جوّ عمومی برای تقاضای چیزی کم (مثلا داشتن گوشی آیفون) است که البته میتواند آثار نامطلوبی در فرهنگ مصرفگرایی داشته باشد.
ولی مسارعه در نیکی نوعی از سرایت خوبی از یک فرد به فرد دیگر، و آنگاه شکلگیری یک جوّ عمومی برای انجام عمل خیر (مانند سرایت فرهنگ اربعین و خدمت به دیگران از عراق به ایران) است که میتواند آثار بسیار مثبتی در ایجاد موجی از «ارادههای نیک» در میان ملتها داشته باشد. ارادههای نیک در میان ملتها آنگاه که به شکلگیری «معروف»های بزرگ در سطح جهان منجر میشود، جامعه را به آستانههای تمدن نزدیکتر میکند. بدون شک سرعتگیری در تأسیِ به ارادههای نیک در میان دیگران، اصلاح وضعیت ملتها را تسریع میبخشد و آینده متفاوتی را برای انسان معاصر رقم میزند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی ـ تمدنی ۷ (تسریع در نیکی، تعجیل در ظهور)
یکی از نکتههای بسیار مهم در موضوع مسارعه در خیر، تسریع در حرکت تاریخ به سمت ظهور است. هر مقدار سرعت در خیر و تراکم در نیکیها بوجود میآید، تاریخ در حرکتاش شتاب میگیرد، و هر مقدار شتاب تاریخ بیشتر میشود ما به سمت ظهور (نقطه کمال تاریخ) نزدیکتر میشویم.
همینطور، اگر تاریخ در رفت و برگشت بین خیر و شرّ تکامل مییابد و ازدیاد نیکیها به تکامل شرور، و رشد شرور نیز به ارتقاء خیرات در جامعه میانجامد (حرکت حلزونی تاریخ در بیان استاد شهید مطهری)، آنگاه هر میزان نیکان در عمل نیکشان اهل سعی و سرعت و سبقت باشند، دنیا به برخورد نهایی (tipping point) میان خیر و شر نزدیکتر خواهد شد و در همان نقطۀ اوج هم ظهورِ موعود رخ خواهد داد. انشاءالله.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۸ («مسارعه» و «مارپیچ سکوت»)
نظریۀ «مارپیچ سکوت» از ناحیه الیزابت نوئل نیومن در واکنش به سکوت همگانی برای همرنگ شدن با سلیقۀ عام مطرح شده است. نیومن میگوید قدرت رسانهها یا سلیقه عموم میتواند عقاید مخالف یا اقلیت را مأیوس کند و آنها را در یک مارپیچ سکوت به فراموشی بسپارد. در مورد اینکه چگونه میتوان از این چاله سکوت و انزوا (یا اقلیت) رسانهای خود را بیرون کشید، ایدههای مختلفی مطرح شده است.
در این باره به نظر میرسد یکی از راههای مهم و مُلهَم از قرآن برای خروج از این چاله، حرکت سه مرحلهای «سعی»، «مصابره» و «مسارعه» است (مصابره در قرآن را بعدا توضیح خواهم داد). فرایند مسارعه طیّ زمانی کوتاه میتواند اقلیت را به اکثریت بدل کند. خروج از حفره سکوت و انزوای اقلیت از رهگذر مسارعه، نه فقط در فضای رسانهای قابل طرح است، بلکه در فرایند حرکت تاریخی و خروج از انزوای تاریخی (یا بگویید استضعاف تاریخی) نیز قابل استفاده است. از رهگذر مسارعه میتوان نه فقط از مارپیچ سکوت و سکون در تاریخ درآمد، بلکه هرمی از فریاد و حرکت در تاریخ (حرکتی حلزونی) درست کرد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۹ («مسارعه»، «مرابطه»، و «مصابره» در قرآن)
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ"
علامه طباطبایی در المیزان در معنای مصابره میفرماید: مصابره عبارت است از اینکه جمعیتی به اتفاق یکدیگر اذیتها را تحمل کنند و هر یک صبر خود را به صبر دیگری تکیه دهد (در صبر کردن خود از صبر دیگران استفاده کند) و در نتیجه برکاتی که در صفت صبر هست دست به دست هم دهد و تاثیر صبر بیشتر گردد و این معنا امری است که هم در فرد محسوس است و هم در اجتماع، چون باعث میشود که تک تک افراد نیروی یکدیگر را به هم وصل کنند و همه نیروها یکی شود.
مرابطه از نظر معنا اعم از مصابره است، چون مصابره عبارت بود از وصل کردن نیروی مقاومت افراد جامعه در برابر شدائد و مرابطه عبارت است از همین وصل کردن نیروها، اما نه تنها نیروی مقاومت در برابر شدائد، بلکه همه نیروها و کارها، در جمیع شؤون زندگی دینی چه در حال شدت و چه در حال رخا و خوشی. ... اگر مرابطه نباشد گو اینکه صبر من و تو، به تنهایی و علم من و تو به تنهایی، و هر فضیلت دیگر به تنهایی سعادت آور است، ولی بعضی از سعادت را تأمین می کند و حقیقت سعادت تام را حاصل نمی کند.
براساس توضیح فوق از معنای مصابره و مرابطه در آیۀ مزبور، میتوان نسبت بین «سعی و صبر»، و «مصابره و مسارعه» در قرآن را بهتر درک کرد. سعی و حرکت شتابان در قرآن بدون صبر و شکیبایی نشدنی است (حرکت شتابان همواره انرژی بیشتر و مقاومت بیشتری میطلبد) و مسارعه و شتابگرفتن از یکدیگر نیز بدون مشارکت در صبر همدیگر ناتمام خواهد ماند. مسارعه در کنار مصابره میتواند شتاب اجتماعی ایجاد کند و در کوتاهترین زمان، کنشهای تمدنی متراکمی را خلق کند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۰ («مسارعه»، و آیات «بعضبعض» در قرآن)
آیات «بعض ـ بعض» در قرآن (مثلا آیۀ «لیتخذ بعضهم بعضا سخریا» یا «ولا یغتب بعضکم بعضا» یا «و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض») یکی از مجموعه آیاتی است که دستهبندی گروههای انسانی را نشان میدهد، همان طور که نشان از گونههایی مختلف از مناسبات انسانی دارد.
نکته مهم در معنا و ماهیت مشارکت در کلمات «مسارعه»، «مصابره»، «مسابقه»، «مرابطه» و واژههای قرآنیِ از باب «مفاعله»، درکی درست از روابط و پیوند بین گروههای انسانی (بعضها) در قرآن است. یکی از این رابطهها بین بعضهای قرآن، رابطۀ ولایت (به معنای دوستی یا سرپرستی) است (و المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض، و الذین کفروا بعضهم اولیا بعض).
نکته مهم در این میان اینکه، مسارعه در میان بعض بعضهایی که اولیاء یکدیگر هستند، بسیار متفاوت است از مسارعه در میان بعضبعضهایی که اولیاء یکدیگر نیستند. به بیان دیگر، محبت به یکدیگر و پشتیبانی از همدیگر (چه در جبهه ایمان باشد و چه در جبهه کفر) کشش جدیدی در مسارعه و مشارکت در شتاب خیرات و یا شتاب در گناهان ایجاد میکند که در وضعیت عادی چنین شتاب و تراکمی رخ نمیدهد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
یادداشتهای آمریکا قسمت ۲۲ (اخلاق پولی)
به رغم وجود انسانیت (یا اخلاق انسانی) در زیست روزانه آمریکاییها، مصادیق متعددی از اخلاق پولی (یا به طور عام اخلاق سکولار) را میشد در همین زندگی نیز مشاهده کرد. در جامعۀ سرمایهداری، اخلاق تبدیل به قانون شده بود، و قانونی بودن آن نیز بخاطر کارکردهای سوددهی اخلاق (تکنیکهای اخلاقی برای رونق بازار) بود. مثلا توقف ماشینها برای عابر پیاده، نه به جهت تصمیم اخلاقی رانندهها بلکه به جهت تصمیم اقتصادی رانندهها و نگرانی آنها از تیکتها (جریمهها)ی 300 دلاری بود. یه بار از پروفسور میلانی از اساتید دانشگاه سیار (دانشگاه روی کشتی) در میهمانی منزل مرحوم اکبرزاده (که اخیرا در اثر سرطان به رحمت خدا رفت) از درصد تصمیم اخلاقی رانندهها در توقف برای عابرین پیاده سئوال کردم و گفتم که شاید 80 درصد اینها تصمیمشان قانونی است نه اخلاقی. ایشان به من گفت که بیشتر از 80 درصد رانندهها تصمیمشان در توقف برای عابر پیاده، تصمیم اقتصادی و بخاطر ترس از قانون است و نه اخلاقی. همین نگاه بازاری در کنشهای اخلاقی را در مراکز خرید، در ادارات، و در هرآنجا که آنجا که چراغ دوربین (یا همان چراغ قانون) روشن بود، میشد مشاهده کرد.
باید بدین نکته هم اشاره کنم، اخلاق قانونی در محیطهای رسمی از جمله جاذبههای افسانهای دیگر غرب برای انسان غیرغربی به شمار میرود، و کسی که معنای اخلاق قانونی را به درستی درک نکند و پشت صحنۀ آن را نداند، غرق افسانهها و جاذبههای بهظاهر انسانی میشود و شتابزده در برتری اخلاقی غرب بر شرق داوری میکند.
در این میان یکی از ریشههای نافهمی غرب از سوی شرقیها و ایرانیها، تفسیر پدیدههای غربی با ذهنیت شرقی است. در فرهنگ و در ذهنیت شرقی، توقف راننده برای عابر پیاده (که کم هم رخ میدهد)، نه به خاطر قانون و خوف از پلیس بلکه به خاطر انسانیت رخ میدهد. این ذهنیت از معنای توقف راننده برای عابرین پیاده باعث میشود انسان شرق و مسافر ایرانی، همین معنای انسانی را در مواجهه با «توقف راننده برای عابر» در غرب نیز به ذهن بیاورد. چون فکر نمیکند که «توقف راننده برای عابر» ممکن است عقبۀ دیگر و معنایی دیگر هم داشته باشد. این مغالطهها و سوء تفاهمها و اینهمان پنداریها در فهم پدیدههای مشابه در غرب و شرق فراوان رخ میدهد و درک از دو طرف غرب و شرق را برای طرفین پیچیدهتر و دشوارتر میسازد.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۱ (سرعتِ پنهان در عشق و محبت)
هرچند میتوان در اصل و فرایند محبتورزی نیز سخن از سرعت و سبقت به میان آورد، لیکن مهمتر از آن عاملیّتِ محبت و تأثیر آن در شتاب و حرکت انسان است. اساسا محبت موجب شوق و شتاب در حرکت میشود و راههای بلند را کوتاه میکند و موجی از نیکی و خیر بوجود میآورد. اگر این نکته درست باشد، آنگاه باید گفت که سرعت در خیرات، بدون محبت (محبت به فاعل خیر و محبت به فعلِ خیر) به سرانجام نمیرسد. در این صورت، در مواجهه با سرعت تطورات و تحولات فکری و فرهنگی در جامعه امروز، باید نرمافزار «محبت» را در نظام پرورشی فعال کرد و بر فرهنگ محبت و دوست داشتن، مخصوصا در فرهنگ شرقی، به مثابه یک عامل شتابدهنده در برابر عوامل شتابهای عرفی و سکولار تحفظ کرد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
محمدجواد لاریجانی:
مذاکرات وین موضع دقیق ایران را هدر میدهد 👇👇
https://www.alef.ir/news/4000203076.html
@Habibollah_Babai
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۲ (تناقض صبر منفعل و صبر فعال)
گاهی اوقات صبر و شکیبایی برای اقدامنکردن است، و گاهی هم صبر و شکبایی در متن اقدام و برای استمرار اقدام است. گاهی نیز صبوری، آهستگی و کُندی در پی دارد، گاهی هم نه، صبوری مداومت بر حرکت و بلکه شتاب در حرکت در پی میآورد. بدینسان، صبوری برای تحمل شرایط و تسلیم وضعیت شدن (یا صبر منفعلانه) فرق میکند با صبوری برای تغییر شرایط (صبر فعال). اکنون در تلازم بین «مسارعه» و «مصابره»، مراد از مصابره نه مشارکت در تسلیم و مساهمت در سکوت است، بلکه منظور صبر فعال و مشارکت در صبوریها برای تغییر و دگرگونیها و اصلاح است.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۳ (سرعت و برکت)
یکی از مفاهیم بسیار مهم در اندیشه دینی آموزۀ «برکت» است. شاید بتوان «برکت» را «غلبه کردن بر زمان» و «فرارفتن از محدودیتهای زمانی» و یا «مصونیت از آفتهای زمان و مکان» دانست. موضوع «زمان» در این میان میتواند «سرعت در خیر» و «برکت در خیر» را به هم پیوند دهد و آن دو را در شبکه معنایی واحدی قرار بدهد. هرچند ممکن است برکت در عمل یکی از موجبات شتاب در عمل باشد، لیکن آنچه در این قسمت اهمیت دارد، نقش سرعت و مسارعۀ در خیرات در حصول برکت است. اساسا مسارعه در خیرات نوعی غلبه بر زمان در انجام خیر است و همین موجب میشود که عمل خیر ماندگار باشد و آثار همیشگی داشته باشد.
در این باره روایتِ نقل شده از پیامبر گرامی اسلام بسیار قابل تأمل خواهد بود که: لایزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و تعاونوا علی البر و التقوی، فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات. (تا وقتی مردم امر به معروف و نهی از منکر میکنند و یکدیگر را در نیکی و تقوا یاری میرسانند، در خیر و نیکیاند، و آنگاه که چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته میشود.) این بدان معناست که برکت حاصل جماعت (الجماعه برکه) و مشارکت (با تمامی مراتب آن) در خیر و معروف است، و بدون مشارکت در خیر (یا مسارعه و مسابقه در خیر) کار خیر برکت نمییابد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۴ (سرعت در کیفیت یا کمیت)
هرچند «سرعت در نیکیها» نوعا به معنای سرعت در فعل جوارحی بکار میرود، لیکن این سرعت را میتوان در فعل جوانحی نیز استفاده کرد. به بیان دیگر تراکم و انباشتگی خیرات همیشه با تعدد و تکرار فعلِ نیک رخ نمیدهد، بلکه با تعمیق کار نیک نیز چنین انباشتگی از خیر بوجود میآید. در این باره، آیۀ 261 از سورۀ بقره «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم» به نسبت بین کیفیت عمل (یا عمل خالصانه و عمل فی سبیلالله) و توسعه و تراکم کار خیر اشاره میکند.
آیۀ مزبور یکی از شاخصترین آیاتی است که به خیرات کلان و مکانیسم این کلانشدگی در امر نیک اشاره کرده است. این آیه با بیان مثالی به تبیین چگونگی کلانشدگیِ خیر و نیکی پرداخته و مهمترین عامل این رشد و کلان شدگی را «فی سبیل الله» بودن معرفی میکند.آیه سنبله به انفاق مال در راه خدا پرداخته و آنرا به منزله حبه و دانه گندم میشمارد که این دانه رشد کرده و از آن هفت خوشه میروید و از هر یک از این خوشهها صد دانه گندم به بار میآید. سپس آیه این نوید را میدهد که خدا این مقدار را برای هر که بخواهد چند برابر میکند. بدین ترتیب هر حبه مالی که در راه خدا انفاق میشود، برکت مییابد و به صدها و بلکه هزاران دانه خیر تبدیل میشود و از این خیرها و نیکیهای فرد، خیرات بزرگِ اجتماعی و نیکهای کلان در مقیاس امت رخ مینماید.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۵ (برکت عمل، برکت عامل)
عمل فی سبیل الله به تکثیر خود عمل (برکت در ناحیۀ عمل) میانجامد، یا به تکثیر نه فقط فعل خیر، بلکه فاعل خیر (برکت در ناحیۀ فاعل) منتهی میشود؟ تفسیر نمونه در این باره میگوید: عمل هر انسانی پرتوی از وجود اوست و هر قدر عمل گسترش یابد، وجود انسان در حقیقت توسعه یافته است. به تعبیر دیگر قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمیداند و هر دو را اشکال مختلفی از یک حقیقت میشمرد. بنابراین آیه اشاره به این دارد که انسانهای نیکوکار در پرتو نیکیهایشان نمو و رشد معنوی پیدا میکنند و این افراد همچون بذرهای پرثمری هستند که به هر طرف ریشه و شاخه میگستراند و همه جا را زیر بال و پر خود میگیرد (نمونه/ ج/2 ص 314).
بدینسان برکت و تکثری که از رهگذر انفاق فیسبیل الله بوجود میآید نه به یک صورت، بلکه به صور مختلف رخ میدهد: ۱. تکثیر مال رفته (انفاق شده) و اینکه این مال دست به دست در میان مردم انتقال پیدا میکند و تمامی ندارد. ۲. تکثیر مالِ مانده پیش فرد انفاق کننده که آن نیز برای صاحب مال (انفاق کننده) برکت پیدا میکند چرا که مال انفاق شده از آن مال اصلی بوده است و انفاق مال، موجب برکت در همۀ مال میشود. ۳. اینکه فرد انفاق کننده با عملی که انجام میدهد و انفاقی که صورت میدهد از خود الگویی درست میکند و خود را به مثابه یک حبه و دانه، در جامعه تبدیل به صدها و هزاران حبه میکند و بسیاری از انفاق کنندهها در جامعه و در آیندۀ نسل او به مشی او تمسک و تأسی کرده و آنها هم انفاق فیسبیل الله میکنند. ۴. اینکه خود فرد انفاق کننده به موجب عمل بزرگ انفاق، و بزرگتر از آن عمل فیسبیلالله، بزرگتر و بزرگتر میشود و تبدیل به فردی در مقیاس یک جامعه (حبهای در مقیاس هفتصد حبه) وفردی در مقیاس یک امت بدل میشود.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۶ (تناقض انفاق و برکت)
نکته مهم اینکه سرعت در عمل، و برکت حاصل از آن، منوط به رحمت الهی است. این رحمت الهی است که عمل نیک را برکت میبخشد و آن را ماندگار میکند. در نگرش الهیاتی، همین وسعت و رحمت الهی است که موجب میشود تناقض نمایان بین «انفاق» (کمشدگی) و «برکت» (زیادشدگی) حل شود («من ذالذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره و الله یقبض و یبسط و الیه ترجعون»بقره/245). در نگرش اجتماعی نیز میتوان این تناقض و یا عدم تناسب را توضیح داده و آن را توجیه کرد. در فرایند انفاق آنچه اتفاق میافتد در ظاهر کاسته شدن از دارایی فرد انفاقگر است اما آنچه واقعیت دارد پیوستگی و اتصال و ارتباط تنگاتنگ دارایی فرد با داشتههای جامعه است و در یک نگاهی وسیعتر همۀ داشتههای انسانی در جامعه در ارتباط با یکدیگر قرار میگیرد و همانطور که تن واحد، عضوهای مختلفی با نامهای متفاوت دارد، افراد انسانی هم اعضا و جوارح تن جامعه هستند و همه با هم و در کنار هم و برای رسیدن به یک هدف مشترک هستند. پس مسلم است که هدر رفت و کاسته شدنی کهدر ظاهر به نظر میرسد،در نگاه عمیقتر از میان میرود و تنها خیر و نیکی است که برای همه اعضا چه انفاق کننده و چه انفاق شونده، باقی خواهد ماند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442