eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
489 عکس
74 ویدیو
67 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
Page 15(10).pdf
626.8K
در گفتگو با روزنامه فرهیختگان، قسمت اول: فهم تمدنی قرآن، فهمی متعهد به مسئله‌های اجتماعی جهان اسلام است. @Habibollah_Babai
Page 15(10).pdf
711.6K
قسمت دوم گفتگو با روزنامه فرهیختگان: خوانش تمدنی قرآن، فرایندی است. @Habibollah_Babai
برکت و رحمت در توسعۀ «خیر» (قسمت هشتم) کنش‌گران خیر همیشه فرد نیستند، همان‌طور که کنش خیر نیز همیشه خیر واحد و خیر ساده و خیر یک بُعدی نیست. گاه کنگشران خیر متعدد هستند، و بلکه گاه کنشگر و یا فاعل خیر یک جامعه و بلکه یک امت است. در این صورت تضاعف و تبرک خیر نه در هفتصد برابریِ یک خیرِ فردی، بلکه در هفتصد برابریِ خیر جمعی (هفتصد جمع و جامعه) و بلکه خیر امت (هفتصد امت) ظاهر می‌شود. و آنجا که فعلِ خیر پیچیده، چندلایه، و چندبعدی می‌شود، تضاعف و تکثر آن نیز به شکل پیچیده و چند شاخه می‌شود نور بر نور، برکت در برکت، و خیر در خیر را موجب می‌گردد. نکته مهمی که در این میان و در تضاعف میان بعض‌بعض‌های اجتماعی بوجود می‌آید و باید آن را در منطق تکثر و تبرک خیرات مورد تأکید و توجه قرار داد، فضل و رحمت الهی و تأثیر آن در تکثیر و تکبیر خیر جمعی و تبدیلِ آن به خیر کلان تمدنی است. بهرحال خیر تمدنی زمانی در مقیاس تمدن ظاهر می­شود که برکت لازم را پیدا بکند، و برکت یافتن یک کار خیر هم بستگی به فضل و رحمت الهی دارد. در واقع این رحمت الهی است که یک انفاق را از یک حبه به صدها و هزاران حبه تبدیل می‌کند. نکته بسیار مهم اینکه، رحمت الهی، فقط مختص مومنین (با وصف رحیمیه) نیست، بلکه این رحمت الهی (با صفت رحمانی) هم هست، و شامل اعمال و انفاق غیرمومنین از مذاهب مختلف و بلکه از جامعه انسانی نیز می‌شود. یعنی چنین نیست که اعمال نیک و خیر انسان‌ها در جامعه اسلامی پاداش و پیامد نیکی نداشته باشد و ثمرات مضاعفی را در مناسبات اجتماعی باعث نگردد. بدین‌سان خیر کثیر صرفا برآمده از خیر مومنان و یا مسلمانان نیست بلکه اساسا تمدن اسلامی در خیرهای کثیرش مدیون مسلمانان از مذاهب مختلف و شاید حتی از اهل کتاب و یا غیرمسلمانان باشد. البته و بلاشک تفاوتی هست بین خیری که از سر ایمان بالله و فی سبیل الله انجام یافته باشد و خیری که صرفا برای ارضای خواسته‌های فطری و انسانی صورت گرفته باشد. @Habibollah_Babai
«تحلیل رسانه‌ای قتل روحانیون در مشهد» دکتر سید محمد کاظمی خبر زخمی و کشته‌شدن سه روحانی در صحنی از حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام و روایت‌های رسانه‌ای آن دارای جوانب و مسائل متعددی است که باید به‌عنوان پدیده اجتماعی به آن پرداخته شود. مهم‌ترین ویژگی این اتفاق را می‌توان در خصوصیات شخص مهاجم و افزایش تنوع ابعاد آن جستجو کرد. فرد موردنظر از اتباع افغانی مقیم ایران است که ویژگی‌های شخصیتی او زوایای متعددی به رخداد اتفاق افتاده می‌دهد. اگر بنای خود را بر کوتاه‌نویسی بگذاریم و از مقدمات فاصله بگیریم، بدون آنکه به طراحی و مهندسی شدن این پدیده بیندیشیم و صرفاً به روایت‌های رسانه‌ای تولید شده بپردازیم می‌توان ویژگی‌های پدیده موردنظر را به موضوع مذکور در موارد ذیل خلاصه کرد: ۱. مذهب: دوگانه‌ای که در رخداد مذکور یکی از روایت‌های رسانه‌ای را شکل داد، شیعه - سنی بودن فرد مهاجم و مقتول است که در روایت ثالث با توصیف وهابی بودن قاتل، توسط رسانه داخلی، اگرچه تنش رسمی کاهش یافت اما در حوزه غیررسمی، دو گروه مذهبی مخالف یکدیگر را در صحنهٔ روایت‌های رسانه‌ای فعال و گسل مذکور را به حرکت در آورد. این موضوع باتوجه به اکثریت اهل‌سنت افغانستان و شیعه ایران، باعث تشدید فشار به اقلیت شیعه افغانستان در داخل آن کشور و فضای همکاری داخلی ایران با مردم افغانستان می‌شود و می‌تواند زمینه شکل‌گیری گروه‌هایی همچون فاطمیون را با فشار افکار عمومی مواجه کند. مؤلفه‌ای که عامل تشکیل جریان مقاومت و گروه‌های جهادی در داخل افغانستان و امتداد آن در پررنگ شدن قدرت شیعی منطقه گردیده است. ۲. نژاد: ایرانِ فرهنگی که باتوجه‌به سابقه تاریخی چندصدساله خود از شبه‌قاره هند تا شرق اروپا، هویتی واحد را تشکیل می‌دهد باتوجه‌به تنوع قومیتی و ملل می‌تواند آبستن چالش‌های هویتی متعدد شود. اتفاقات افغانستان از دوران حضور شوروی در این کشور و نیز پس از آن، باعث شکل‌گیری دوران طولانی تاریخ اشغال و عقب‌ماندگی و به‌تبع آن پناهندگی به کشورهای همسایه همچون ایران شده است. ازآنجاکه مهاجران غیرقانونی برای کشور میزبان از لحاظ رسمی و غیررسمی دارای فشارهای متنوع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی (نیروی کار مهاجر و جایگزین شدن آنها برای نیروی کار داخلی به دلیل مقرون‌به‌صرفه بودن) است، تقابل با آنها، گسل‌هایی را در حوزه‌های فرهنگی ایجاد و یا فعال می‌نماید. در این راستا افغانستانی‌ها با شکل‌گیری احساس همدردی به دلیل شهروند درجه‌دو بودن در وضعیت نامساعد مهاجرت به ایران تلاش به شکل‌دهی به هویت تاریخی و نژادی برای خود هستند و از سوی دیگر ایرانی‌ها هم برای تقابل با ورود آن‌ها تلاش می‌کنند گسل مذکور را با توهم برتری نژادی که سابقه تاریخی هر دو، هجوم محمود افغان به کشور ایران است را تشدید نمایند و دیگری از یکدیگر برای همراهی افکار عمومی خود ایجاد نمایند. از سوی دیگر مهاجرت و مهاجران بستری برای شکل‌گیری بزهکاری و آسیب‌های اجتماعی متنوعی هستند که مشکل بیان شده را غامض‌تر می‌نماید. مؤلفه‌ای که هنگامی که با ناموس‌پرستی ایرانیان هنگام گزارش تجاوز به زنان ایرانی و نیز مسائل دیگر همراه می‌شود ضریب آن را افزایش می‌دهد. مسئله مذکور با افزایش بار جنسی رسانه‌ای شده شهر مشهد که نمونه آن را نسبت به مهاجران عراقی قبلاً مشاهده کردیم، حساسیت افکار عمومی را پررنگ می‌کند. این موضوع اشتراکات فرهنگی را کاهش و تمایزات اجتماعی را تبدیل به بحران سیاسی می‌نماید. مسئله مذکور در شرایطی که مهاجرت افغان‌ها در دوران پسا طالبانی افزایش‌یافته، موضوع را تشدید می‌کند. نگاه منفی ایرانیان در دوران جدید به دلیل نگرانی تحولات قدرت در افغانستان، افکار عمومی را نسبت به مهاجران افغانی، سوگیرانه‌تر کرده است. @Habibollah_Babai ادامه 👇👇
۳. حاکمیت و سیاست: روحانیت نماد نظام سیاسی جمهوری اسلامی به‌عنوان یک حکومت شیعی و دینی است. کشته‌شدن روحانیون به‌عنوان طبقه حاکم در اذهان عمومی ایرانی‌ها و عدم تفکیک کارگزاران و دیگر انواع آن، زمینه همراهی با اتفاق مذکور را برای مخالفین نظام از لائیک‌ها، سلطنت‌طلب‌ها و سایر افکار منتقد به وضعیت موجود را در داخل ایران ایجاد می‌کند. همین موضوع، حس شادی مشترکی در شرایط نامساعد تحریمی و اتفاقاتی همچون آبان 98 و دی‌ماه 96 و سایر موارد که باعث ناامیدی و حس تقابل با حاکمیت طبقه روحانیت شده ایجاد و مواضع تقابلی را تشدید می‌کند. علاوه‌برآن ادبیات اقتدارگرایانه روحانیت در موضع قدرت همچون نماینده مجلس روحانی که کشته‌شدن افراد را در اتفاق مذکور به گردن می‌گیرد، زبان مواجهه‌ای را هم در قبال دین و هم نظام سیاسی مضاعف می‌کند. همدلی ایجاد شده بین ملت ایران در نگاه طالبانیست مشترک به دو حکومت می‌تواند زمینه اتفاقات بسیاری در کشورهای مذکور باشد. اگر خوانش طالبانی و پیش از آن داعشی از قدرت در ایران شکل گیرد همدلی با مسببان اتفاقات خشن همچون رخداد مذکور تشدید می‌گردد. ۴. موقعیت: دو مشخصه مشهد به‌عنوان شهر و حرم امام رضا به‌عنوان محل وقوع اتفاق در تشدید و نیز مسائل مرتبط با آن سهم به سزایی دارد. مشهد به‌عنوان یکی از شهرهای پرحاشیه و مهاجرپذیر از کشورهای دیگر همچون افغانستان و برخورداری از نگاه کلامی و غیر فلسفی که تقابل گفتمانی را در حوزه دینی تشدید می‌نماید فضا را برای شکل‌گیری مواضع افراطی ایجاد می‌کند. مذهبی و دینی بودن شهر نیز می‌تواند زمینه تشکیل قرائت مرجح رسمی و مواجهه و خشونت خرده گفتمان‌های غیررسمی را تشدید می‌کند. از سوی دیگر حرم امام رضا به‌عنوان جایگاهی که عواطف دینی، معنوی و مذهبی را ایجاد می‌کند زمینه را برای تسری احساسات در این امر میسر مضاعف می‌کند و تقابل را باهویت فرد مهاجم برای ایرانیان تشدید می‌نماید.   ۵. در مورد اتفاق پیش‌آمده، روایت‌های مثبتی همچون شکل‌گیری همدلی نسبت به افراد و خانواده‌های شهدا، پررنگ شدن مفهوم شهادت، تلاش برای کاهش تنش بین ایران و افغانستان و شکل‌گیری همدلی مثبت بین آنها، به سخره گرفتن گروه مدعی طرف‌داری از دین انسانیت و هم صدایی بین گروه‌های سیاسی داخلی نیز وجود دارند که در اینجا تلاش کردیم بیشتر به موارد سلبی و منفی برای آسیب‌شناسی اتفاق مذکور بپردازیم و موارد بیان شده می‌تواند به‌صورت جداگانه تشریح گردند. @Habibollah_Babai ادامه 👇👇
پیشنهادهای سیاستی: ۱. فعال‌کردن مراجع شیعه افغانی همچون آیت‌الله فیاض در شهر مشهد برای رسیدگی به شهروندان افغانی و افزایش نگاه همدلانه با مهاجران افغانی ۲. افزایش سهم جذب و نیز سکونت روحانیون افغانی در شهر مشهد برای ارتباط با حاشیه‌نشینان جهت حل مشکلات و تقابل با جریان‌های انحرافی و افراطی درون آنها ۳. ایجاد گروه‌های جهادی مشترک ایرانی - افغانی جهت حضور در بین حاشیه‌نشین‌ها برای کاهش بار نگاه نژادی ۴. تمرکز بر روایت‌های مثبت از حضور افغانستانی‌ها همراه با لزوم ساماندهی آنها برای تقابل با ورود بی‌رویه به کشور ۵. تمرکز بر تاریخ مشترک و نمادهای فرهنگ و ادب دو کشور در فضای رسانه‌ای برای کاهش تقابل‌های مصنوعی نژادی ۶. ایجاد بسترهای واقعی و پلتفرم‌های مجازی برای تعامل فرهنگی دو کشور جهت آشنایی از یکدیگر و کاهش نگاه منفی ۷. سروسامان دادن به گروه‌های فعال رسانه‌ای و میدانی دو کشور برای جهت‌دهی و تنظیم افکار عمومی دو کشور در اتفاقات متناظر ۸. تمرکز بر روایت سیاسی انتخابی بودن قدرت در افغانستان از سوی ایران و حضور جدی در تمام محافل رسمی برای این امر همراه با بازتاب رسانه‌ای ۹. تمرکز بر روایت‌های رسانه‌ای مرتبط با روحانیت در فضای مجازی برای کاهش بار منفی عمومی نسبت به این قشر و کم‌رنگ کردن بذرهای محرک در اتفاقات اجتماعی ۱۰. تقابل با زبان اقتدارگرایی روحانیت در قدرت و محافظه گرای سنتی در تقابل با دیگری‌های مذهبی @Habibollah_Babai
«خیر متوسط»، «خیر بزرگ» (قسمت نهم) عمل خیر و انفاق را میتوان دارای مراتب دانست. این مراتب با توجه به انگیزه و قصد و نیت انفاق‌کننده، نتیجه انفاق در مراتب مختلف را متأثر می‌کند. این مراتب خیر و نیکی را می‌توان در چندگونه و چندین سطح از خیر کوچک، خیر متوسط، خیر بزرگ، و خیر باطل دنبال کرد. «خیر فی‌سبیل‌الله» (خیر متوسط) یک مرتبه از خیر که البته ارزشمند است، خیر متوسط و خیر فی سبیل الله است. در مرتبه خیر فی الله که در قسمت بعدی بدان خواهیم پرداخت، آنچه مقصد و هدف است تنها وجه الله است و نه چیز دیگر، اما آنچه در مرتبه­­ی فی سبیل الله مورد توجه است، نبودن در سبیل طاغوت،دور بودن از انحراف، و سالم بودن از آلودگی و گناه است. طبق آیات قرآنی همین مقدار از فی سبیل الله بودن و سلامت راه کافی است برای رشد و تضاعف در خیر، و برای تکثر و توسعۀ یک حبه خیر، به هفتصد دانۀ خیر. «خیر فی‌الله» (خیر بزرگ) بالاترین خیر آن است که عمیق­ترین و شدیدترین ارتباط و اتصال را با خیر مطلق و یا خیر بی‌نهایت برقرار کرده باشد. این مرتبه را خیر فی‌الله (نه خیر فی‌سبیل الله)می‌گویند. در این مرتبه توجه و نیتِ فرد انفاق کننده نه صرفا بهشت و یا نعمت الهی،بلکه رسیدن به رضایت خدا و وجه الله است. به بیان دیگر، خیر فی الله، خیری است نه برخاسته از ترس از عذاب و یا توقع ثواب، بلکه برخاسته است از محبت به خدا.عمل خالصانه برای خدا و اطعام مسکین و یتیم و اسیر برای وجه الله، آنجا که وجه الله را صفت ذاتی حق بگیریم، برخاسته ازاعتقاد به اهلیت و استحقاق خدا برای عبادت شدن(انجام عمل تنها با انگیزه رضای او«انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا») است، و آنجا که وجه الله را صفت فعلی خدا بدانیم، برخاسته از استفاضه و طلب رحمت و رضایت خدا و اِعراض از غیرخدا در کسب ثواب و پاداش است. بدین‌سان اوج خیر و نهایتِ آن همین مرتبۀ از خیر است که در نهایت خلوص و تقرب به خداوند حاصل می­شود. چنین نیتی و چنان عمل ماندگار و رفتار بزرگی (در مقیاس یک جهان و یا یک تمدن) از بندگان آزاده سر می‌زند که آنچنان مقرب‌اند که قیودات انسانی و محدودیت­های مادی آنها را در عمل به خیر محدود نمی‌کند. آزاده بودن، حریت داشتن، رضای خدا را بر رضای خلق ترجیح دادن، و از نارضایتی غیرخدا هراس نداشتن، آثار فراوان اجتماعی دارد، همان طور که انتساب و اتصال عمل به حقیقت لایتناهی و عمل فی الله و لوجه الله نیز به لحاظ وجودی پیامدهای بی‌نهایتی (فراتر از یک تمدن و یا حتی فراتر از زمان و مکان) دربر خواهد داشت.بدین‌سان عمل فردی که کارش را لوجه الله انجام می‌دهد تا سطح بی‌نهایت توسعه می‌یابد. حال آنگاه که جمع و جامعه و بلکه یک تمدن افعال انسانی و اخلاقی خود را لله و لوجه الله انجام بدهد، تصاعد خیر در آن فراتر از تصور خواهد بود و دامنۀ آن بسیار پیچیده و پیشرفته در بی‌نهایت خواهد بود. در این نقطه، تمدنی شدن فعل انسان برآمده است از دو عنصر اجتماعی بودن فعل (گستردگی و کلان‌بودگی فعل) و فی‌الله بودن فعل انسانی است. خیرات اجتماعی آنگاه که فی الله و یا حتی فی سبیل الله انجام می‌گیرد، خیری در مقیاس خودِ خدا می‌شوند، ماندگار می‌ماند و در مقیاس جهان و بلکه فراتر از جهان اثرگذار می‌شود. @Habibollah_Babai
خیر کوچک، و خیر باطل (قسمت دهم) خیر فطری و انسانی (خیر کوچک)   خیر فطری و انسانی ممکن است صرفا از سوی یک انسان و صرفا با انگیزۀ فطری و انسانی رخ بدهد. در این مرتبه، خیر از آن جهت که خیر است، عملی انسانی و اخلاقی است. این مرتبه از خیر شاید فاقد انگیزه خودآگاهانۀ الهی و معنوی باشد و تنها انسانی بودن کار (و نه ابعاد مادی و سود شخصی فرد و جامعه) خیر بودن آنرا موجب گشته باشد. چنین خیری هرچند در همان حد انسانی متوقف است لیکن به جهت انسانی بودن‌اش می‌تواند مخاطبان زیادی از ادیان مختلف با عقاید مختلف پیدا بکند و اشتراک انسانی و پیوستگی فطری در میان ابنای گسترده بشر را موجب شود. مثلا از منظر انسانی انفاق با کاهش دادن دلبستگی‌های دنیویِ فرد انفاق‌کننده، او را از عوامل تنش و اصطکاک با دیگران رها می‌کند و از سوی دیگر با یاری رساندن به مددجویان و انفاق شوندگان نوعی از انسجام و پیوند اجتماعی را موجب می‌شود. در این باره، به نظر می­رسد خیر بما هو خیر صرفا به جهت خیربودن‌اش در هم تنیده در یکدیگر و چسبیدۀ به هم است. فعلِ خیر در این منظر، به خودی‌خود مولّد خیرات متراکم و انباشته گشته و نفس عمل خیر (به لحاظ وجودی) خیرات کمّی و انباشته‌ای را موجب شده و گسترۀ اثرگذاری فراگیری را باعث خواهد شد. خیر فاسد/خیر باطل (خیر ظاهر و فساد باطن) برخی از گونه‎‌های خیر، خیری است که با انگیزه­ای پست و فاسد و شیطانی ایجاد می­شود. این گونه از خیر ذاتا امری پسندیده است، اما بواسطه انگیزه‌ها­ی شیطانی عمل خیر فزونی نمی‌گیرد و فاعل خیر نیز در فاعلیت خیر تضاعف پیدا نمی‌کند. خیری که فاسد شده نمی­تواند برکات ذاتی (حُسن ذاتی) خود را هم آشکار کند. فساد خیر در این مرتبه تا حدی است که نه تنها اثری مثبت از خود به جا نمی­گذارد بلکه برای صاحبش تبدیل به حسرت و ندامت نیز می­گردد. «ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسره ثم یغلبون ...» (انفال/36). خداوند در آیه دیگری می­فرماید: «مثل ما ینفقون فی هذه الحیوه الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون» انفاقی که کافران در زندگی دنیا انجام می­دهند به مانند بادی آمیخته با سرمای سخت است که به کشتزار قومی که بر خود ستم کرده­اند برسد و آن را نابود کند، و خدا به آنان ستم نکرده است، ولی آنان به خویشتن ستم می­ورزند. آیۀ دیگر در بارۀ خیر باطل آیه 38 از سورۀ نساء است: «والذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یومنون بالله و لا بالیوم الاخر و من یکن الشیطان له قرینا فساء قرینا» و  آنان که اموالشان را از روی ریا و خودنمایی به مردم انفاق می­کنند، و به خدا و روز قیامت ایمان ندارند [شیطان همدم آنان است]. و هر کس شیطان همدم او باشد بی­ تردید بد همدمی است.  @Habibollah_Babai
نظام اندیشه یا نظام نیازها؟ قسمتی از کتاب «درآمدی بر مسئله‌های نوین تمدنی در جهان اسلام» اساسا در نگاهی جامعه‌شناسانه، تمدن عبارت است از «پاسخ‌های متراکم به نیازهای انباشتۀ انسان معاصر». آنگاه که نیازهای متراکم جامعه جهانی اسلام شناخته نشود، به طور طبیعی پاسخ‌های لازم و راه‌حل‌های سیستماتیک نیز شکل نخواهد گرفت. آنچه تاکنون در جهان معاصر اسلام رخ داده است، اندیشیدن نه در نظام نیازهای انسان مسلمان معاصر، بلکه در نظام فکری و عقیدتی و احیانا اندیشه اجتماعیِ اسلام و مسلمانان بوده است (غلبۀ کتاب‌های «نظام اندیشه‌ای اسلام» بر کتاب‌های «نظام نیازهای جهان اسلام») . هرچند تأمل و تفکر در نظام فکری اسلام و الگوی بنیادین باورهای انسان مسلمان امری ضروری است و بلکه پشتیبان عمل تمدنی به‌شمار می‌رود، لیکن توقف در آن می‌تواند به تعطیلی فرایند تمدن منجر شده و تمدن را در آرزو و خیال معلق نگه دارد. اساسا ورود استعمار به دنیای اسلام و نقطۀ نَشت ارزش‌های جهانی‌شدۀ مدرن نه از مسیر کلیات و نظام‌های اندیشه‌ای، بلکه از مسیر جزئیات (در نگرش نومینالیستیِ این زمانی و این مکانی) بوده است و اینجا همان نقطه‌ای است که مسلمانان و بلکه نوع نخبگان جهان اسلام در حوزه‌های علمیه و شاید در دانشگاه‌ها، در مورد آن نه پژوهش می‌کنند، نه می‌نویسند، و نه اساسا فکر می‌کنند.  @Habibollah_Babai
نظام مسائل یا تراکم کلان‌مسئله‌ها؟ قسمتی از کتاب «درآمدی بر مسئله‌های نوین تمدنی در جهان اسلام» ساخت و شناخت نظام نیازها نه ممکن است و نه شاید مفید، به نظر می‌رسد به جای سخن‌گفتن از نظام‌وارگی مسائل و سپس ابهامات علمی و تحقیقاتی در جهان اسلام، باید به کلان‌بودگی مسائل فکر کرد. به بیان دیگر، بجای سخن از نظام مسائل، باید به توده‌ای از مسائل کلان، نیازهای بزرگ، و پرسش‌های بسیار عمیق و ذوابعادی فکر کرد که پاسخ به آن سئوالات و حل آن مسائل بتواند موج یا موج‌های گسترده‌ای را در اصلاح جامعه جهانی اسلام ایجاد کند و تکرار این موج‌های اصلاحی در نقطه‌های مختلف جهان اسلام، روابط حوزه‌های مختلف در ساحت علم، طبیعت، سلامت، و غیره را در عمق، موجب خواهد شد و آنگاه زمینه‌های شکل‌گیری یک نظام و سیستم عمیق‌تر  را فراهم خواهد کرد. نکته بسیار مهمی که باید در این باره بدان تأکید کرد که تأکید بر امر «نظام‌وارگی» موجب می‌شود کارهای زیاد و گسترده برای پوشش کل نظام، و لیکن سطحی صورت بگیرد و نوعی از سیری کاذب در مورد ورود سیستماتیک به مسئله‌ها و نیازها و پرسش‌ها پیش آید و مسائل تمدنی جهان اسلام به صورت عمیق و ریشه‌دار حل نشود، لیکن تأکید بر مسئله‌های کلان و بزرگ در جهان اسلام و تلاش برای یافتن نقطه‌ربط‌ها و نسبت‌ها در عمق و ریشه موجب می‌شود که مطالعات و برنامه به صورت تخصصی و متمرکز انجام پذیرد و بدان سان با نقطه‌زنی‌های کارآمد، تراکمی از نقطه‌های موفق و مسئله‌های پاسخ‌یافته و پاسخ‌های  درخور ایجاد شود و از سوی دیگر نیز جرأت و جسارت زیادی برای تکثیر نقطه‌های سفید تمدنی و تلاش برای تقلیل و کاستن از نقطه‌های سیاه صورت گرفته و آنگاه جامعه به سمت اصلاح تمدنی حرکت کند.  @Habibollah_Babai
ما همیشه «بعض» و «در نسبت» با دیگران هستیم! (قسمت یازدهم) بعض بودن همواره امر نسبی است. نسبت‌های مختلف با دیگران، بعض‌های گوناگونی را درست می‌کند و ما را در دسته‌های مختلفی از بعض قرار می‌دهد؛ مثلا ممکن است ما مومنان به حکم آیه «و المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض» نسبت به بعض دیگر رابطه دوستی داشته باشیم، و در همان لحظه به عنوان انسان هبوط کرده به حکم آیه «وقلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو» نسبت به برخی انسان‌ها حس دشمنی و عداوت داشته باشیم، و در همان زمان نیز به حکم آیه «لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا» دیگران را به خدمت بگیریم و یا به حکم «و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما آتاکم» نسبت به بعضی موقعیت بالاتر یا پایین‌تر داشته باشیم. همه این نسبت‌ها در یک زمان و البته از جهات مختلف یکجا جمع می‌شود و مناسبات انسانی در جامعه را بسیار تودرتو، لایه‌لایه، و پیچیده می‌سازد. آنچه در این پیچیدگی و چندگانگی در روابط انسانی بوجود می‌آید پیچیدگی موضوع «عدالت و برابری» و چند بعدی بودن آن (نسبت به طرف‌های بعض) در جامعه انسانی است. در این وضعیت چه بسا فردی از یک جهت به عدالت خیلی نزدیک کند و همان موقع از جهاتی دیگر از عدالت فرسنگ‌ها دور بیافتد. بدین‌سان یک فرد یا یک جامعه انسانی پیوسته باید بعض بودن خود و نسبت هایش با دیگران جور واجور را باید بشناسد و احکام عدالت و انصاف را درباره هریک به‌طور همزمان پیاده کند. @Habibollah_Babai
«فریب آراسته» در میان بعض (قسمت دوازده) و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا برای هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن برگماشتیم، بعضی از آنها به بعضی دیگر برای فریب یکدیگر سخنان آراسته القا می‌کنند. یکی از رذیلت‌های لفظی و کلامی در میان بعض‌های انسانی، سخنی آراسته ولی فریبنده است. آیه فوق به یکی از ابزارهای دشمنی و گمراهی در میان بعض‌بعض‌های دشمن (در برابر انبیاء) اشاره می‌کند و آن «قول زخرف» یا سخنی است که امر را بر آدمی مشتبه می‌کند. گویا شیاطین جنی به شیاطین انسی القاء می‌کنند و شیاطین انسی، آن را با مکر و فریب به همدیگر می‌رسانند. در رفت و برگشت کلام زخرف بین شیاطین انسی، کلام ناحق و فریبنده زیبا و زیباتر و در عین‌حال گمراه‌تر و گمراه‌کننده‌تر می‌شود. سخنان فریبنده، اولا خشونت و خصومت با پیامبران را می‌آراید و آن را شیک و زیبا جلوه می‌دهد، و ثانیا تغییر از حقیقت به مجاز را به طریق فرهنگی و غیرمحسوس به انجام می‌رساند. آراستگی کلام و تفکیک آن از راستی و درستی کلام از جمله راه‌های مقابله با خصم فرهنگی انبیاء، و تنظیم مناسبات برحق انسانی و اخلاقی میان بعض‌بعض‌ها در قرآن است. @Habibollah_Babai
رذیلت اجتماعی «غیبت» در میان بعض‌بعض (قسمت سیزدهم) و لا یغتب بعضکم بعضا بعضی از شما غیبت بعضی دیگر نکند (حجرات:۱۲) یکی دیگر از رذیلت‌های کلامی بین بعض‌بعض ها، غیبت کردن (گفتن معایب دیگران پشت سر آنها) است. علامه طباطبایی در جلد ۱۸ المیزان در مورد این آیه می‌گوید: شماره اسلام از این جهت از غیبت نهی کرده است که غیبت اجزای مجتمع بشری را یکی پس از دیگری فاسد می‌سازد، و آثار نیکی را که از هر کسی توقع می‌رود از بین می‌برد. این آثار نیک عبارت است از اینکه هر فرد از افراد جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتی از هر خطری با او یکی شود، و ترسی از ناحیه‌ی او به دل راه ندهد، و او را انسانی عادل و راست بداند و در نتیجه با او مأنوس شود، نه اینکه از دیدن او بیزار باشد و او را فردی پلید بشمارد. در این هنگام است که از تک‌تک افراد جامعه آثاری صالح و خوب عاید جامعه می‌گردد، و جامعه عیناً مانند یک تن واحد می‌شود. اما اگر در اثر غیبت و بدگویی از او بدش بیاید و او را فردی معیوب بپندارد، به همین مقدار با او قطع ارتباط می‌کند. این قطع رابطه هرچند اندک باشد ولی اگر آن را در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم آنگاه می‌فهمیم که چه خسارت بزرگی به جامعه وارد شده است. در ادامه علامه طباطبایی می‌فرماید: انسان از روز ازل به حکم ضرورت، اجتماع تشکیل داد تا برخوردار از زندگی اجتماعی باشد و در اجتماع دارای منزلتی شایسته باشد، منزلتی که بخاطر آن دیگران با او بیامیزند و او با دیگران بیامیزد، او از خیر دیگران بهره‌مند و دیگران از خیر او برخوردار شوند. غیبت عامل موثری است برای اینکه او را از این منزلت ساقط کندو این هویت را از او بگیرد. در آغاز یک فرد را از مجتمع صالح کم می‌کند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا که در اثر شیوع غیبت تمامی افراد جامعه از صلاحیت زندگی اجتماعی ساقط شوند. @Habibollah_Babai
آزمایش بعضی با بعضی دیگر (قسمت چهاردهم) و جعلنا بعضکم لبعض فتنة (فرقان: ۲۰) بعضی از مردم را امتحان برای بعض دیگر قرار دادیم، از آن جمله رسولان و پیامبران را، که مایهٔ امتحان مردم‌ هستند و بوسیله آنها اهل شک از اهل ایمان، و پیروان هوی و هوس از طالبان حق بازشناخته می‌شوند. پیامبران مثل دیگر مردم قرار داده شده‌اند تا مردم را بتوان از آن طریق آزمایش کرد. و کذلک فتنا بعضهم ببعض لیقولوا اهؤلاء من الله علیهم من بیننا (انعام: ۵۳) بدین گونه ما برخی از آنان را به برخی دیگر آزمودیم تا بگویند «آیا اینانند که از میان ما، خدا بر ایشان منت نهاده است؟» معلوم است گویندگان این سخن (اهؤلاء) کسانی را که مسخره کرده ‌اند، اشخاصی بوده‌اند که در نظر آنها حقیر و فاقد ارزش به حساب می‌آمدند. حال خدای سبحان پیغمبر خود را چنین خبر می‌دهد که این تفاوت و فاصله بین طبقات، امتحانی الهی است که اشخاص با آن آزمایش می‌شوند و افراد ناسپاس از سپاسگزاران متمایز می‌شوند. (ر.ک المیزان) نکته مهم در میان بعض‌بعض‌های انسانی، امتحان پیوستهٔ بعضی از به‌ظاهر بهتران و برتران از طریق بعضی به‌ظاهر پایین مرتبه‌ها ست؛ ثروتمندان از طریق فقرا، مدیران و صاحبان موقعیت از طریق عوام و عموم مردم، نخبگان از طریق توده، مردان از طریق زنان، بزرگترها از طریق کودکان، و حتی امتحان مومنان و مقدس‌ها از طریق کسانی که نشانی از تقدس ندارند. توجه صاحبان موقعیت بر امتحان شدگی و پیوسته در معرض فتنه و آزمایش بودن، مناسبات بین بعض‌بعض‌های انسانی را سامان می‌بخشد و خودبرتربینی را که همیشه مخل میان «من» و «دیگری» است چاره می‌کند. @Habibollah_Babai
سلسله نشست های معارف اسلامی و انقلاب اسلامی 📒نشست پنجم «تحول در معنا» در فرآیند تمدنی ما و ریشه های قرآنی آن در اندیشه امامین انقلاب 👤ارائه دهنده: حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی رئیس و عضو هیأات علمی پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ⬅️دبیر علمی : دکتر سید جواد میر خلیلی 📅زمان: سه شنبه 6 اردیبهشت ماه 1401 ساعت 13:30 الی 15 🔷قم- پردیسان، انتهای بلوار دانشگاه،پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،تالار سردار شهید سلیمانی 💠لینک ورود به جلسه 🌐 dte.bz/maarefconf مجری: پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی با مشارکت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی https://eitaa.com/isca24/11365 @Habibollah_Babai
22.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 نااُمیدی؛ کالای مدرن ▫️نااُمیدی در فضای رسانه‌ای ما تبدیل به کالای مدرن شده است! 🏷 بیاناتی پیرامون نااُمیدی در فضای رسانه‌ای ما. 💢 نفحات را در فضای مجازی دنبال کنید؛ | ایتا | آپارات | تلگرام | اینستاگرام | @Habibollah_Babai
گونه‌های استفاده بعضی از بعضی دیگر (قسم پانزدهم) ۱. استخدام: نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا ، سوره زخرف/۳۲ برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [ديگر] قرار داده‌ايم تا بعضى از آنها بعضى [ديگر] را در خدمت گيرند. خداوند اساس زندگی اجتماعی را بر تعاون و همیاری قرار داده است. ۲. استمتاع: وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ ۖ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا، سوره انعام/۱۲۸ [ياد كن‌] روزى را كه همه آنان را گرد مى‌آورد [و مى‌فرمايد:] «اى گروه جنيان، از آدميان [پيروان‌] فراوان يافتيد.» و هواخواهان آنها از [نوع‌] انسان مى‌گويند: «پروردگارا، برخى از ما از برخى ديگر بهره بردارى كرد، و به پايانى كه براى ما معين كردى رسيديم.» ولایت شیطان بر آدمیان، ولایت اجبار نیست، بلکه از قبیل معامله طرفینی است. انسانها بخاطر منافعی از شیاطین تبعیت می‌کنند، شیاطین هم بخاطر منافعی می‌فریبند. ۳. استعباد: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ، سوره آل عمران/۶۴ بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.» در عین ضرورت استخدام در زندگی جمعی، باید پرهیز کرد از ارباب رعیتی، و رقیت برای عده‌ای و آقایی و خدایی برای عده‌ای دیگر. @Habibollah_Babai
گسترهٔ دعا و خیرخواهی یک روحانی: دعای خاص شیخ حسین انصاریان در شب قدر برای معتادان و خانم‌های بدکاره @Habibollah_Babai
عذاب و ناراحتی بعضی برای بعضی (قسمت شانزدهم) قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَىٰ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ، سوره انعام/۶۵ بگو: «او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [ديگر] بچشاند.» از ظاهر آیه بر می‌آید که می‌خواهد دسته‌بندی‌هایی را که بعد از رحلت رسول خدا ص پیش آمد، پیشگویی کند، همانی که باعث بروز و ظهور مذاهب گوناگون در اسلام شد و هر فرقه ای در باره مذهب خود اعمال تعصب و حمایت کورکورانه نموده و آن همه جنگ‌های خونین و برادرکشی به راه افتاد. (رک المیزان) بدین جهت جدایی گروه‌ها و اختلاف بین مذاهب اسلامی سرآغاز بروز ناراحتی‌ها از ناحیه بعضی مسلمانان برای بعضی دیگر از مسلمانان است. @Habibollah_Babai
معنای «آنچه ترجمه نمی‌شود» (بخشی از کتاب «درآمدی بر مسئله‌های نوین تمدنی در جهان اسلام») جریان ترجمه در ایران، صرفا با ترجمه کردن‌ها مرزهای روشنفکری در ایران را تعیین نمی‌کند، بلکه این جریان حدود و مرز تفکر و فرهنگ عرفی را با ترجمه نکردن‌ها و نگفتن‌ها نیز رقم می‌زند. برای مثال کتاب «خدایی در کار نیست» از استیون هاوکینگ، پنج بار در ایران ترجمه شده است، ولی همین کتاب نزدیک به پنجاه کتاب ضد و نقد دارد که هیچکدام در ایران ترجمه نشده است. (عبدالرحیم گواهی) این رویکرد در بسیاری از زمینه‌های مختلف در علوم انسانی نیز صادق است. هر گونه از الهیات سیاسی و الهیات اجتماعی و الهیات فرهنگی که بخواهد مطالبی را با رویکرد ایجابی در نسبت دین و جامعه ارائه کند و مخاطبان دانشگاهی و حوزوی را  با اندیشه‌های دینی غرب مدرن آشنا کند، نوعا از اولویت‌های مترجمان برجسته در کشور خارج می‌شود و ترجمه نمی‌شود. برای مثال موضوع «الهیات عملی» (Practical Theology) که تحقیقات مربوط به آن بیش از 60 سال در دنیای غرب (آمریکا و اروپا) شکل گرفته است، در ایران  حتی در اندازه یک مقاله انعکاس نیافته است. این نه بدان سبب است که مترجمان ما از آن بی اطلاع هستند، بلکه بدان جهت است که این پژوهش‌ها در راستای پروژه سکولاریزاسیون در ایران و در جهان اسلام نیست. از این جهت باید به جرأت گفت که ترجمه در ایران، کانالی است برای سانسور غرب مدرن. و البته  یکی از عواملی که «غرب در غرب» را از «غرب در شرق» متفاوت می‌کند، همین «ترجمه‌های ایدئولوژیک» در جهان اسلام است.  @Habibollah_Babai