اشـــک مرا بـــدید و بخنــــدید مـــدعــی
عیبش مکن که از دل ما غــافل است این
پندم دهد که سایه درین غم صبور بــاش
در بحر غرقهام من و بر ساحل است این
#هوشنگ_ابتهاج
در گلو میشِکند نالهام از رِقَت دل
قِصهها هست ولی طاقتِ ابرازم نیست
#هوشنگ_ابتهاج
چشم و دل، نادیده
بر آن حُسنِ پنهان عاشقاند
آفرین بر بینشِ دل
آفرین بر هوشِ چشم
#هوشنگ_ابتهاج
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمیدانست و خود را میستود
من همی کَندم نه تيشه، کـوه را
عشـــق شيرين میکند اندوه را
#هوشنگ_ابتهاج