eitaa logo
- 𝖧𝖺𝖾𝖾𝗇︎ -
111 دنبال‌کننده
748 عکس
175 ویدیو
1 فایل
منزلی امن‌تر از گوشه‌ی تنهائی نیست ؛ - طالب‌آملی کپی؟ با ذکر منبع🪐 ناشناس در خدمتم (: https://daigo.ir/secret/6592332749 جهت جواب ناشناس :)) https://eitaa.com/Taghdimi_haeen تیکه حرف های دل -Haeen- https://eitaa.com/Maddanimh
مشاهده در ایتا
دانلود
"اَللَّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوی" همه‌ی حرفِ من با خدا، تویی ...
عقل نصیحتَ‌م دهد، عشق غرامتَ‌م کند فارغ از آن نصیحتم،بنده‌ی این غرامتم خرقه‌ی زُهد بر تنم، خوش ننماید اِی فقیه جامه‌ی عاشقی بُوَد راست به قَدّو قامتم -شاه‌نعمتُ‌اللهِ‌ولی
مقامِ اَمن و مِیِ بی‌غَش و رفیقِ شَفیق گَرَت مُدام مُیَسَّر شود زِهی توفیق ... -حافظ
مقامِ اَمن و مِیِ بی‌غَش و رفیقِ شَفیق گَرَت مُدام مُیَسَّر شود زِهی توفیق ... -حافظ
ما خونِ گرمِ خویش تو کرده‌ایم خواهی به شیشه اَفکن و خواهی به جام کُن -صائبِ‌تبریزی
من و کویش، به بهشت‌َم مَبَر از رَه زاهد به تو اَرزانی اگر خوش‌تر ازین جایی هست
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم شراب با تو است و آب بی تو حرام... - سعدی
به آهی ریزد از هم تار و پودِ هستیِ ظالم -صائبِ‌تبریزی
به آهی ریزد از هم تار و پودِ هستیِ ظالم -صائبِ‌تبریزی
من عاشقم؛ گواهِ من این قلبِ چاک چاک در دستِ من جُز این سَندِ پاره پاره نیست -میرزاده‌ی‌عشقی
راست می‌گفت: آدم‌ها جا می‌مانند در راه‌‌آهن در فرودگاه زیرِ باران، دمِ غروب تهِ یک کوچه‌ی خلوت و آرام ... پُشتِ چراغ قرمز وسطِ یک خیابانِ شلوغ یا در میانِ خاطراتِ دور و نزدیک ... آدم‌ها جا می‌مانند پیشِ کسی یا جایی که دوستَ‌ش دارند ...
راست می‌گفت: آدم‌ها جا می‌مانند در راه‌‌آهن در فرودگاه زیرِ باران، دمِ غروب تهِ یک کوچه‌ی خلوت و آرام ... پُشتِ چراغ قرمز وسطِ یک خیابانِ شلوغ یا در میانِ خاطراتِ دور و نزدیک ... آدم‌ها جا می‌مانند پیشِ کسی یا جایی که دوستَ‌ش دارند ...
دل رفت و عمر رفت و رَوان رفت و بعد ازین ماییم و آهِ سرد و لبِ خشک و چشمِ تَر - سلمان ساوجی
"فَيُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِي رَحۡمَتِه" سحرهای
چون قحطِ مردمی‌ست، خورم خون، که آدمی چون قحط شد، شناسد حرام را... - ابوتراب فرقتی فراهانی
با آن‌که جُز سکوت جوابم نمی‌دهی در هر سوال از همه پرسیده‌ام تو را از شعر و استعاره و تشبیه بَرتری با هیچ‌کس به جُز تو نسنجیده‌ام تو را… - قیصر امین‌پور
"فَيُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِي رَحۡمَتِه" سحرهای
پاره‌ی دل بر جگر، لختِ جگر بر روی دل پاره‌ها را دوختم اما پریشان دوختم ... -نسبتی‌ِتهانیسری
بارِ غمی که می‌شکند کوهْ را کمر قربانِ دل شوم که به مردانگی کشید -حزینِ‌لاهیجی
پیش او دفن کنیدم که مگر زلزله‌ای بعدِ صد قرن در آغوش کشاند ما را
پیش او دفن کنیدم که مگر زلزله‌ای بعدِ صد قرن در آغوش کشاند ما را
ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ خوش نیست برای هیچ ناخَوش بودن - ابوسعید ابوالخیر
چون سایه‌ی مرغانِ هوا در سفرِ خاک آزار به موری نَرساندیم و گذشتیم... - صائب تبریزى
طرفه حالی‌ست که عاشقْ شبِ هجران دارد خواب ناکردن و صد خوابِ پریشان دیدن -صبوریِ‌تبریزی
چون سایه‌ی مرغانِ هوا در سفرِ خاک آزار به موری نَرساندیم و گذشتیم... - صائب تبریزى
دهن به هیچ حرامی نشد دلیر مرا به غیرِ خون که است همچو شیر مرا -طالبِ‌آملی
جان و خاطر با تو دارم روز و شب نقش بَر دل، نام بر انگشتری... - سعدی
دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را من سیر نخواهم شدن از وصل تو آری لب تشنه قناعت نکند ماء معین را میدید اگر لعل تو را چشم سلیمان می‌داد در اول نظر از دست نگین را بر خاک رهی تا ننشینی همهٔ عمر واقف نشوی حال من خاک نشین را بر زخم دلم تازه فشاند نمکی عشق وقتی که گشایی لب لعل نمکین را در دایرهٔ تاج‌وران راه ندارد هر سر که به پای تو نسایید جبین را روزی که کند دوست قبولم به غلامی آن روز کنم خواجگی روی زمین را