هدایت شده از دکتر امیرحسین بانکی پورفرد
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
...
1⃣ پروندهی ویژه
⁉️ وظیفهی آحاد مردم در قبال مطالبهی قانون "حمایتازخانواده" چگونه باید باشد؟!
🎙دکتر بانکیپورفرد:
🔅در برابر تحریف قانون، تبیین کنیم؛
🔅انسجام داشته باشیم؛
🔅همدیگر را تخریب نکنیم؛
🔅مقابله با برهنگی و کشفحجاب را از مسئولین مطالبه کنیم؛
🔅راهپیمایی روز قدس و نماز عیدفطر را دریابیم.
♨️ در برابر دشمن مشترک، متحد شویم.
روز قدس، فرصتی برای پاسخگویی به ادعای "زن زندگی آزادی" نتانیاهو با درخواست ابلاغ قانون "حمایتازخانواده".
#پروندهی_ویژه_قسمت_اول
#دکتر_بانکیپورفرد
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای مردمی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
هدایت شده از خاتون 🌺🍃
...
متن نامهی شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب
سلام آقاجان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدر خوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد.
اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید، خوبم؛ دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازیهایی که مدافعان این آب و خاک کردهاند، شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند.
هرچند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند.
من نگران مسائل خطرناکتر هستم. من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیدهام که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: "اگر امربهمعروف و نهیازمنکر ترک شود، خداوند دعاها را نمیشنود و بلا نازل میکند." من خواستم جلوی بلا را بگیرم. اما اینجا بعضیها میگویند کار بدی کردهام.
بعضیها برای اینکه زورشان میآمد برای خرج بیمارستان کمک کنند، میگفتند: "به تو چه ربطی داشت؟! مملکت قانون و نیرویانتظامی دارد!"
ولی آن شب اگر من جلو نمیرفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت و نیرویانتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلاً نمیرسید.
یک آقای ریشوی تسبیح بهدست وقتی فهمید من چهکار کردهام گفت: "پسرم! تو چرا دخالت کردی؟! قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!" من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بهوجود آمد که آقاجان واقعاً شما راضی نیستید؟! آخر خودتان فرمودید: "امربهمعروف و نهیازمنکر مثل نمازشب واجب است."
آقاجان!
بهخدا دردهایی که میکشم بهاندازهی این درد که نکند کاری برخلاف رضایت شما انجام داده باشم، مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امامحسین (علیهالسلام) را امربهمعروف و نهیازمنکر تشریح نفرمودید.
مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه، تذکر لسانی است.
یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابیگری دارند حرف شما را نمیفهمند؟!
یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟!
رهبرم!
جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بهخدا که دردهای خودم در برابر دردهای شما فراموشم میشود که چگونه مرگِ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.
آقاجان!
من و هزاران من در برابر دردهای شما ساکت نمینشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد، باز هم نمیگذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچههای شهرمان بخشکد.
بشکست اگر دل من بهفدای چشم مستت
سر خُمِ می سلامت، شکند اگر سبویی
التماس دعا
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
✍ شهید علی خلیلی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
هدایت شده از خاتون 🌺🍃
...
چرا دخالت کردم؟!
شام نیمهشعبان است. ساعت حوالی دوازده شب. علی با دوتا از رفقای نوجوانش از هیئت بیرون میآیند. خیابانها خلوت شده است. تصمیم میگیرد دوستان کمسنوسالش را از نارمک تا محلهی خاکسفید تهران برساند.
خیلی دور نشدهاند که صدای فریاد و التماس دو خانم متوقفشان میکند. پنجشش مرد میخواهند این دو خانم را به زور سوار ماشین کنند.
نوجوانان میترسند و جلو نمیروند؛ ولی علی طاقتش، طاق میشود. جلو میرود و مانع میشود. تهدیدشان میکند و گلاویز میشود.
یکهو سوزش و دردی توی گردنش حس میکند و خون شُره میکند روی لباسهایش.
با چاقو شاهرگش را زدهاند. علی که میافتد روی زمین، دو خانم فرار میکنند. مردها هم.
اوضاعش وخیم است. چندین بیمارستان میروند و قبولش نمیکنند تا بیمارستان عرفان. عملش میکنند. بعد از آن هم مجبور میشود چندین عمل دیگر انجام دهد. هزینهها سرسامآور میشود. خانواده وسایل خانه را میفروشند و خرج عملهای او را میدهند؛ اما باز هم کم است.
حرفها و طعنهها به علی زیاد میشود. میگویند: "نباید دخالت میکردی!"
خودش میگوید: "من برای امربهمعروف و نهیازمنکر این کار را نکردم. من جلو رفتم برای دفاع از ناموسمان. نمیرفتم ناموسمان را میبُردند. نیرویانتظامی دیر میرسید!"
دو سال و خوردهای میگذرد. کلافه از حرفها و طعنهها نامهای برای رهبر انقلاب مینویسد. پانزده روز از نوشتن نامه میگذرد که در سوم فروردین ۹۳، "علی خلیلی" بهخاطر عوارض آن جراحت به شهادت میرسد.
پ.ن: متن نامه شهید علی خلیلی به رهبر انقلاب در پست بعدی👇🏻
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای بانوی ایرانی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
https://eitaa.com/khatooonjan
هدایت شده از خاتون 🌺🍃
بَلبَشوی بیقانونی
ایستگاه اتوبوس بابالرحمه همیشه شلوغ است. خیلیها پیاده میشوند، خیلیها هم سوار.
اتوبوس که میایستد، قانونی طبیعی در آن حُکمفرماست: "نمیشود از یک مکان واحد بهطور همزمان، یک نفر سوار شود و یکی پیاده؛ یکی باید به نفع دیگری بکشد کنار. قانون این است که اول سوارهها پیاده شوند بعد پیادهها سوار شوند."
قانون دیگری میگوید: "هرکس از سمت راست خودش حرکت کند."
امشب ایستگاه غلغله بود. وقتی اتوبوس ایستاد، همه هجوم آوردند سمت در. همهمه شد. نه کسی میتوانست سوار شود نه پیاده. داد و فریاد همه بلند بود.
دختر موبلندِ قد رعنا، با اقتدار ایستاد روی رکاب. لبخندی به تخطیکنندگان قانون اتوبوس زد و بلند گفت: "همهٔ این اذیت و بینظمی و بلبشو برای اینه که قانون رو رعایت نمیکنین، اگه قانون رو رعایت کنین، خودتون راحت میشین! قانون میگه از سمت راست خودتون سوار بشین و از سمت راست خودتون پیاده."
مردم حرفش را شنیدند و تلاش کردند نظم برقرار شود.
چشمم افتاد به موهای بلندی که بدون هیچ پوششی روی شانههایش ریخته بود.
✍ن. کریمی
#قاعدهی_زندگی_جمعی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای مردمی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.
@khatooonjan
یک اثر آبدیده
برخی افراد معتقدند قانونِ "حمایت از خانواده"، نیاز به بررسی و دقتهای علمی بیشتری دارد و باید پژوهشهای بیشتری انجام شود.
در پاسخ به این بزرگواران باید عرض کنم که پنج نهاد رسمی کشور شامل شورایعالی انقلاب فرهنگی، قوهی قضائیه، مجلس، دولت، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، حدود ۷هزار ساعت کار دقیق علمی توسط ۲۰۰ کارشناس بر روی این قانون انجام دادهاند.
این قانون طی دو سال بررسی شده و جلسات متعددی در فضای دانشگاهی و حوزوی برای تحقیق روی آن برگزار شده است.
این قانون یک اثر «آبدیده» است و اگر برخی افراد این تشکیکها را میکنند عمدتاً به این دلیل است که مطالعهی کافی روی آن نداشتهاند که پیشنهاد میکنم با مطالعهی جزئیات آن، به اهمیت و ابعاد آن پی ببرند.
این قانون بهصورت قانون زماندار تعریف شده است و مدت زمان اجرای آن سه سال مشخص شده است.
همچنین پس از شش ماه از شروع اجرا، امکان اصلاح وجود دارد.
در شرایط فعلی، با وجود گذشته سه سال از این قانون، اگر اجرای آن در زمان اغتشاشات آغاز شده بود، اکنون به نتیجه نهایی رسیده بود.
تعلل در اجرای قانون، ایجاد تشکیکهای مبهم و کلیگویی بدون استدلال دقیق، میتواند آسیبهای زیادی به روندها و ارزشهای اجتماعی وارد کند.
✍مهدی بیاتی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای مردمی است از قانون حمایت از خانواده...
با ما همراه باشید.👇🏻
@zistafifaneh
ناجی فرشته های کوچک
برسد به دست آن خانم میانسال مهربانی که بساطش را غروبها روی پل هوایی سر خیابان آزادی پهن میکند. همان خانمی که دستمال و خودکار میفروشد، همیشه ماسک میزند و من نیمی از صورتش را هیچوقت ندیدهام.
آن روزی که غروب، فاطمه و کوثر دخترهای پنج و دوسالهام را از مهدکودک برداشتم و راهی خانه شدیم، اسم این خانم در لیست قهرمانهای شهر برای من ثبت شد.
بعضیروزها که زیاد خسته نیستم و بچهها اصرار میکنند، پیاده میرویم تا خیابان آزادی و از آنجا با بچهها که اتوبوس را حتی از قطار شادی شهربازی بیشتر دوست دارند، تا خانه میرویم.
آن روز، فاطمه مثل همیشه چادر و روسری مشکی سرش بود و چنان لپهایش را با روسری گیرهزده، قاب گرفته بود که بانمکیاش حتی برای خودم هم تکراری نبود.
من در انتخاب نوع لباس، اختیار را به خودش دادم و او که روسری و چادر مشکی را یکجور ورود به دنیای خانمهای بزرگ میداند، انتخابش همیشه همان است.
آن روز از پلههای پلهوایی که بالا رفتیم خانم دستفروش طبق روال همانجا بود، با همان خودکارهای آبی و سبز و قرمز و دستمالها. نزدیکش که شدیم یک خودکار رنگی از جعبه رنگارنگ خودکارهایش برداشت و با مهربانی گرفت بهسمت فاطمه و گفت: "بخاطر حجاب قشنگت."
و بعد یکی هم به کوثر داد.
فاطمه با لبخندی شیرین سرش را بالا کرد و چشمدرچشم شدیم. لبش به خنده باز شده بود و دو ستارهی رضایت در چشمهایش میدرخشید.
پیشنهاد گذاشتن خودکار داخل کیفش را رد کرد و خودکار را مثل مدال افتخاری بین انگشتهای کوچکش محکم گرفته بود.
هوا کمکم تاریک میشد و سرمای دیماه میخزید زیر پوست شهر؛ ولی قلب ما گرم شده بود، چنان که انگار آفتاب سرظهر بهار، لطیف و مهربان دست میکشد روی سرمان.
نه یک دانه خودکار رنگی آن خانم دستفروش، بلکه مهربانی که ضمیمهی آن بود چقدر دخترها را خوشحال کرد. این را وقتی که ماجرا را برای پدرشان تعریف میکردند، از برق چشمانشان فهمیدم. وقتی مجال حرف زدن به هم نمیدادند و مدام میگفتند: "بذار من بگم!"
-اول به من خودکار داد، اول من میگم.
- اِاِاِ، تو نگو.
یا وقتی که از میان دهها مداد رنگووارنگ، آن خودکار را برای نقاشی انتخاب میکردند.
دوست دارم یک روز بنشیم کنار آن خانم و بگویم: "من از تو یاد گرفتم که برای ماندگاری کارهای خوب، باید مهربانی خرج کنم. من اسمت را میگذارم ناجی فرشتههای کوچک که مراقبی، در هیاهوی این شهر شلوغ گم نشوند."
✍ راضیهسادات
#روایت_مردمی
#قانون_حمایتازخانواده
#حجاب_و_عفاف
@khatooonjan
🪴ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاتون، خانهی روایتهای مردمی است از قانون حمایت از خانواده...