eitaa logo
هفت برکه گراش - گریشنا
1.5هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
473 ویدیو
29 فایل
پایگاه خبری هفت برکه گراش پایگاه خبری برتر شهرستان‌های استان فارس در طرح رتبه‌بندی
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ صبح دوستان به خیر و‌ نیکی 📸 یاسمین فقیهی ‌ ▪️☀️▪️ 🔻همراه با هفت‌برکه در شبکه‌های اجتماعی 🔴 7Berkeh.ir ✔️ T.me/HaftBerkeh ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger ✔️ youtube.com/@7berkeh104 ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ twitter.com/7berkeh ✔️ Sapp.ir/7berkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh ✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل پنجم: علی صل علی 🔖 قسمت ۶۳ میرزا معدلی فنجان چای را زمین گذاشت و ادامه داد: «بله، می‌گفتم. وجود لار بیشتر مدیون برادران کالی است. روستایی نزدیک لامرد که در ابتدا ناخواسته و نادانسته به رونق لار کمک می‌کردند. آنها راه اصلی بنادر لنگه و بندر عباس به شیراز را که از حاجی‌آباد می‌گذشت قرق کردند بودند و آن را ناامن کردند که هیچ قافله و کاروانی، چه دولتی و چه شخصی، جرأت عبور از آن را نداشت. این ناامنی باعث شد که مردم راه دیگری پیدا کنند و راه که بنادر را به شیراز وصل می‌کرد از راه کهورستان و کنار لار می‌گذشت. البته خود لار یک موقعیت طبیعی داشت که روستاها و آبادی‌های زیادی در اطراف لار وجود داشت که لار نقطه وسط این دایره است. بله، برادران کالی یعنی حاجی و نصیرا به لار خدمت کردند و مزد آن را دریافت کردند و نصیرخان، برادر کوچکتر، بنیان‌گذار سلسله کالی و اولین خان لار شد.» خسرو پرسید: «جناب میرزا، چرا برادر بزرگتر خان نشد؟» میرزا گفت: «برادر بزرگتر در لار نماند. او رویاهای بزرگی داشت و حتی لشکری جمع کرد که شیراز را فتح کند و شاه شیراز شود. ولی قبل از رسیدن به شیراز سخت مریض شد و دار فانی را وداع کرد و سربازانش پراکنده شدند و یا به نصیرا پیوستند.» اسد پرسید: «عموجان، چطور شد که این کالی‌ها سر از لار در آوردند؟ لار کجا و کال کجا!» میرزا معدلی جواب داد: «اینطور ربط دارد که پدئزی‌ها و یا همان رئیس الروسا، میرهاشم را که ضابط و کلانتر لار بود، سر بریدند. جالب اینجاست که ضابط لار اوزی‌الاصل بود که فکر می‌کنم از طرف خان بستک به عنوان ضابط لار برگزیده شد. وقتی که میرهاشم کشته شد، همسرش بیکار ننشست و قصد انتقام و ادامه کلانتری لار را در سر داشت. او به حاجی و نصیرا نامه نوشت و از آنها دعوت کرد که به لار بیایند و حکومت لار را به عهده بگیرند و آن و دو برادر هم آمدند. میرهاشم تنها فرزندی که داشت، یک دختر دم بخت بود که به عقد نصیر در آمد و او بعد از تثبیت جایگاهش در لار، پدئز را خطر بزرگی می‌دید چون بزرگتر و پررونق‌تر از لار بود و از لار تبعیت نمی‌کرد. او هم به روش همان پدئزی‌ها عمل کرد. آنها میرهاشم را به شام دعوت کرده بودند و سپس ناجوانمردانه مهمان خود را سر بریده بودند. بعد از مدتی، نصیرخان همه سران پدئز را به اردگ خود دعوت کرد و در یک زیرزمین بزرگ، همه آنها را هنگام صرف نهار سر بریدند و به پدئز حمله کردند. آنجا تاراج شد و به ویرانه تبدیل شد. هنوز خرابه‌های پدئز در نزدیکی لار قابل مشاهده است و نصیرا اولین خان و حاکم لار از طرف قوام حاکم شیراز رسماً لقب نصیرخان گرفت.» دهباشی می‌خواست بداند که حکومت خانی این منطقه چقدر رسمیت دارد و آیا خانی وجود دارد که از طرف حاکم شیراز تایید نشده باشد؟ و اگر چنین چیزی وجود دارد و حاکمی بدون تایید شیراز وجود دارد، چه تفاوت‌هایی بین خان رسمی و خان غیر رسمی وجود دارد؟ آیا خانی که مورد تایید حاکم شیراز باشد، امتیازی دارد؟ چرا شیراز در این مناطق نفوذ دارد؟ وقتی او این سوالات را مطرح کرد، میرزا معدلی خندید و پاسخ داد: «تاییدیه حکومت شیراز برای منطقه پشیزی ارزش ندارد. یادم رفت به شما بگویم تمامی منطقه جنوب تا لامرد و فورگ تا نزدیک دریا متعلق به حاکم شیراز می‌باشد و طبق قانون خوانین منطقه باید به شیراز خراج بدهند. ولی دیده شده که خانی که از طرف حاکم شیراز تایید شده، نه تنها مالیات نداده بلکه مالیات دیگر جاها را که به شیراز منتقل می‌شده ضبط کرده است. چون خان‌ها خوب می‌دانند که حاکم شیراز آنقدر سرباز و لشکر ندارد که اگر خانی یاغی شد، او را سر جایش بنشاند و یا آن خان را خلع کند. اگر هم حاکم شیراز دارای لشکر بود، باز هم نیرو به این منطقه گسیل نمی‌کرد چون ارزش آن را ندارد. چون در این منطقه گرم و خشک و کم‌آب، غلات و حبوبات زیادی به عمل نمی‌آید و بعضی از وقت‌ها حتی کفاف خود این منطقه را نمی‌کند. حاکم شیراز دلش به این خوش است که این منطقه ملک اوست و بعضی از خان‌ها هم دلشان خوش است که از مرکز تعیین شده‌اند و زمامداری‌شان مورد تایید و رسمی است.» 📌 داستان را با هشتگ روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید. 🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671 ▪️🏰▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
💈 : نخ‌های رنگی زندگی گل‌آقا 📸 مجید افشار ✍️ راحله بهادر 💈 گل‌آقا، پیرمرد خوش‌روی خیاط، را خیلی‌ها می‌شناسند. حداقل در بین کسبه‌ی بازار شناخته شده است. پیرمرد خوش‌اخلاق و ساده‌پوش، نشسته در پشت چرخ خیاطی‌اش، کوتاه و مختصر حرف می‌زند و دوست دارد پارسی صحبت کند. او حرف‌هایش را با بسم‌الله شروع می‌کند. جزییات زیادی از خود، زندگی و کارش نمی‌گوید و چهل سال زندگی در گراش و ۶۳ سال عمرش را در تصویرهایی کوتاه خلاصه می‌کند. 🔻 گل‌آقا و مهاجرت به ایران ▫️ گل‌آقا انوری متولد ۱۳۴۰ در افغانستان است. داستان مهاجرت او به ایران مثل بسیاری از اتباع دیگر، ناشی از نابسامانیِ زندگی در افغانستان و کوچ اجباری است و در نقطه‌ای در مرز دو کشور آغاز می‌شود. او در بیست و سه سالگی، در جستجوی جایی برای ثبات و آرامش و گذران آرام و بی‌دغدغه‌تر زندگی، جانش را برمی‌دارد و راهی ایران می‌شود. آنها اول از افغانستان به اردوگاه مرزی می‌روند و از آنجا به آنها نامه می‌دهند که به گراش بیاید و از آن زمان اینجا خانه و کاشانه‌ی دوم آنها می‌شود. خانه و کاشانه‌ای را رها کردن به امید ساختن خانه‌ای دیگر در کشوری که به هر حال موطن او نیست، کار آسانی نبوده است اما حکایت گل‌آقا هم حکایت پرملال زندگی آدمیزاد در نبرد با ناامیدی و یافتن راهی به زندگی‌آباد است. ▫️ او هفت فرزند دارد؛ چهار دختر و سه پسر که همگی متولد گراش هستند. می‌گوید فقط یکی از بچه‌هایش که به او مهندس محمد می‌گویند حرفه‌ی او را ادامه داده است و در کنار او کار می‌کند، اگرچه باقی هم بلد هستند خیاطی کنند اما ازدواج کرده‌اند و هر یک راه زندگی خودشان را رفته‌اند. او چهل سال است ساکن گراش است، در مراسم‌های مختلف شرکت می‌کند و دیگر همشهری ماست. 🔻 گل‌آقا و شاگردهای او ▫️ می‌گوید در ابتدا وقتی به گراش می‌آید، فقط یک خیاطی در طبقه‌ی بالای ملک آقای راستی بود که آن مرد اهل باغستان بود و فقط کت و شلوار می‌دوخت و هیچ خیاطی دیگری در گراش نبود. گل‌آقا کارش را شروع می‌کند و کم‌کم خیاطی‌های دیگر که خیلی‌ها شاگردهای خود او هستند شروع به کار می‌کنند. ▫️هنر گل‌آقا برای خیلی‌های دیگر هم برکت داشته و نانی به سفره‌شان آورده است. شاگردهای زیادی از گراش و شهرهای اطراف داشته که حالا برای خودشان استادی شده‌اند و کسب و کاری راه انداخته‌اند و خیاطی دارند. ▫️اول خیاطی‌اش روبه‌روی بانک ملی بود به نام خیاطی مد روز. بعد در ملک حاجی محمود فرسوده شروع به کار می‌کند. و حالا ابتدای بلوار معلم به سمت شهرداری، سمت چپ، در خیاطی‌اش مشغول به کار است. شاگردش می‌گوید: «۲۵ سال می‌شود ما را به خیاطی گل‌آقا می‌شناسند.» مردانه‌دوز هستند و کت و شلوار و پیراهن می‌دوزند. پروانه‌ی کسب او مثل مشاغل اتباع دیگر به اسم یک ایرانی است. 🔻دو وطن در یک قلب ▫️هنوز و بعد از ۴۰ سال زیستن در آب و خاک ایران، رشته‌های پیوند قلبی گل‌آقا با افغانستان، زادگاه خود و اجدادش، نگسسته است و برای دیدار عزیزانش سالی یک بار به وطنش برمی‌گردد. زندگی او بین این دو خانه همچنان در جریان است. می‌گوید سالی یک مرتبه به افغانستان سر می‌زند، برادرها و اقوامش آنجا هستند و خودشان هم خانه و زندگی دارند. ▫️برش و دوخت زندگی گل‌آقا هم مثل خیاطی کردنش، فراز و نشیب‌های زیادی داشته است؛ گاهی کوک‌هایی با دست، گاهی آسان‌تر با چرخ خیاطی، گاهی سوزنی که شکسته است، نخ قرقره‌ای که تمام می‌شود و یکی دیگر جایش را می‌گیرد و دوختن از نو؛ تا زندگی او به قواره و طرح اکنونش رسیده است. گل‌آقا همیشه خیاط است. خودش می‌گوید: «از اول خیاط بوده‌ام و هنوز هم خیاطم.» 🔻 در هفت‌برکه: ☑️ 7berkeh.ir/archives/146839 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
(بِچ و کِچیا مسجد) تابستان در مسجد محمد رسول‌الله(ص) 🧊ویژه بچه‌های پایه‌های اول تا ششم 🧩برگزاری کلاس‌های: 🥅 فوتبال و فوتسال 🏓 پینگ پنگ 🕌 احکام ،اخلاق،قرآن 🖥 سرگرمی‌های مجازی 🧯آتش‌نشانی و امداد و نجات 🔩 کارآفرینی 🏊‍♂️ استخر شنا 💣 رزم آوران ⭕️مهلت ثبت نام تا : ۱۴ خردادماه ۱۴۰۳ 💠هزینه ثبت نام: فقط ۵۰ هزار تومان 🌐 برای ثبت نام در ایتا پیام بدهید: ➖سپهر: 09035489668 ➖دانشور: 09172148340 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
❇️کلینیک لیزر و زیبایی نوین با تخفیفات ویژه در لارستان افتتاح شد. 📍آدرس: لار شهر جدید بلوار معلم سر فلکه چهل متری سوم، ساختمان لوازم خانگی لاریران 🆔https://www.instagram.com/larestan_novin_vqsclinic
🦐 میگو تازه : فقط کیلو ۱۰۰ هزار تومان 🐟 در مرغ و ماهی امید 🔻صبح فردا چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ 🐟 در مرغ و ماهی امید 🔻فروش مرغ، ماهی و میگو زیر قیمت بازار 🔻 🔻ارسال رایگان با یک تماس 🐟 در مرغ و ماهی امید 🔻 ثبت سفارش ☎️ 07152447505 - مغازه ☎️ 07152443984 - مغازه 📌 09179823533 - امید جهاندیده 📌09178824384 - رضا صادقیان 🏢 گراش | انتهای خیابان بسیج
☀️ صبح دوستان به خیر و‌ نیکی 📸 سعید رایگان ‌ ▪️☀️▪️ 🔻همراه با هفت‌برکه در شبکه‌های اجتماعی 🔴 7Berkeh.ir ✔️ T.me/HaftBerkeh ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ youtube.com/@7berkeh104 ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ twitter.com/7berkeh ✔️ Sapp.ir/7berkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh ✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل پنجم: علی صل علی 🔖 قسمت ۶۴ زهرا، همسر خان، از برگزاری جلسه امروز با سرحدی‌ها خبر داشت و بی‌صبرانه منتظر ورود خان بود. او عادت داشت از مسائل مربوط به حکومت‌داری شوهرش سر در بیاورد، مشکلات پیش‌ روی خان را بداند و گاهی هم به خان مشورت بدهد. ولی امروز به خاطر مسئله دیگری که مد نظر داشت، منتظر موقعیت مناسب بود. او که خلق و خوی همسرش را به خوبی می‌شناخت، می‌دانست که بهترین موقع برای باز کردن سر صحبت با خان، در عین قلیان کشیدن و یا بعد از قلیان کشیدن خان است. به محض ورود خان به حیاط خانه، زهرا از تالار داد کشید: «بی‌بی می‌جوجوره، آتش بگذار روی سر قلیان و قلیان را بیاور خدمت خان.» خان همیشه از کشیدن قلیان لذت می‌برد، مخصوصاً بعد از خستگی. با هر پکی که به قلیان می‌زد و ریه‌های خود را از دود تنباکو پر می‌کرد، کیف و سرخوشی حاصل از ذرات جادویی تنباکو به رگ‌ها و تار و پود بدنش می‌دویدند ولی این بار لذت مضاعف و کم‌نظیری داشت که حاکی از رویای کشت‌زارهای تنباکو بود. هر بار که دود غلیظی از دهانش بیرون می‌داد، لابه‌لای دودها مزارع تنباکو را می‌دید که باید درو می‌شد و فروش و درآمد حاصله از آن چند برابر کشت جو و گندم بود. او همچنان غرق در رویا و لذت بود که در باز شد و زهرا با یک استکان چای گلاب و زعفران وارد شد و آن را جلویش گذاشت. بعد از نوشیدن چای، زهرا فرصت را مناسب دید و سر صحبت را باز کرد: «محمدخان، مشکلی پیش رو است؟ انشاالله که خیر باشد.» خان پرسید: «مشکل؟» - آخر جلسه با سرحدی‌ها خیلی طول کشید. خان در حالی که می‌خندید گفت: «نه، مشکلی نیست. اتفاقاً خبر خیر است.» - خوب خدا را شکر. پس انشاءالله مراسم عقد را بر پا می‌کنیم. - عقد؟ عقد کی؟ - وا! عقد بلقیس و شهباز دیگر. مگر در جلسه مطرح نکردید؟ - نه، نه. حرفی از مراسم عقد و عروسی نبود. - وا! یعنی هیچ حرفی در این باره نزدید؟ خان، تو ولی بلقیسی. چرا با دهباشی در این‌باره صحبت نکردید؟ - چه می‌گویی زن! من باید چی می‌گفتم؟ مگر خواهرزاده من روی دستم مانده یا آنکه شل و چلاق است! من اگر می‌گفتم، سرحدی‌ها فکر می‌کردند که من عجله دارم. من خان گراشم. آنها باید پا پیش بگذارند و برای بلقیس پاشنه‌ی در را از جا بکنند. نه این که من بگویم. بگومگوی این زن و شوهر بالا گرفت. محمدخان که فکر می‌کرد زهرا رویا و لذت قلیان کشیدن را بر هم زده، هر لحظه صدایش بلندتر و خشن‌تر می‌شد. زهرا با ناراحتی از جا بلند شد. در حال بیرون رفتن غرولند می‌کرد: «شما مردها همه‌اش به فکر خودتان و کارهایتان هستید. به خدا اگر به خاطر دختر خودم یا خواهرم بود این همه اصرار نمی‌کردم. همه‌اش به خاطر بلقیس است.» هرچه زهرا از محمدخان دورتر می‌شد، کلماتی را که بر زبان می‌آورد برای محمدخان نامفهوم‌تر می‌شد و برای بانوانی که در طرف دیگر عمارت نشسته بودند، واضح‌تر. مجلس زنانه‌ای به دعوت خود زهرا برگزار شده بود. او فکر می‌کرد که حتماً در جلسه مردان در مورد عقد شهباز و بلقیس صحبت خواهد شد و او تمام قوم‌وخویشان خان از کوچک و بزرگ و دیگر بانوان مثل عمه‌ملکی و بی‌بی‌رقیه و غیره را برای دلخوشی بلقیس دعوت کرده بود. با شنیدن صدای اعتراض زهرا، هلهله و شادی مجلس زنانه فرو نشست. خنده از لب‌های دختران جوان کنار گرفت و بزرگترها به صحبت‌های خود خاتمه دادند. بلقیس احساس شرم می‌کرد. مدتی کوتاه گذشت. عمه ملکی سکوت را شکست: «جوان‌ها، چه‌تان شده؟ چرا عزا گرفتید؟ حالا مگر چه شده؟» زهرا گفت: «من محمدخان را می‌شناسم. اگر گفت نه، یعنی نه! این‌ها برای کوچکترین کار و مسئله مجلس می‌کشند. توی جلسه هیچ حرفی از مراسم عقد بلقیس نزدند. خان می‌گوید تا سرحدی‌ها برای بلقیس در را از پاشنه در نیاوردند، من دختر به آنها نمی‌دهم. خب آنها سرحدی هستند. از رسم و رسوم ما چیزی نمی‌دانند.» عمه ملکی گفت: «من تا حالا سه تا شوهر کرده‌ام! مردها را بهتر از شما جوان‌ها می‌شناسم. محمدخان به یک نفر نه گفته، ولی ما اینجا از کوچک و بزرگ سی چهل نفریم. اگر همگی تقاضا کنیم خان ناگزیر به قبول آن می‌شود.» 📌 داستان را با هشتگ روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید. 🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671 ▪️🏰▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🟢*صفر تا صد انتخاب رشته دانشگاه فرهنگیان* در کلینیک تحصیلی صاد 🔹معرفی پردیس ها 🔹قوانین شرایط و محدودیت ها 🔹بومی گزینی و احتمال قبولی در هر کد رشته محل 🔹معرفی رشته ها و شرایط ادامه تحصیل همراه با محمد صادق نوروزی مشاور رسمی وزارت آموزش و پرورش ثبت نام از طریق : تماس، پیامک و پیامرسان واتساپ با شماره 09337234303 🔴 ظرفیت محدود 🟡 هزینه: دو جلسه فردی اختصاصی، لیست بندی نهایی : یک میلیون و دویست هزار تومان ۲۰ درصد تخفیف ویژه ۲۰ نفر اول 🔹کلینیک تحصیلی صاد اولین کلینیک تخصصی تحصیلی در منطقه! 🔻به ما بپیوندید ‏ https://chat.whatsapp.com/HzBezJrbTqjKbW8r4CNjH0
⚠️ چرا گواهینامه و گذرنامه‌های گراش به نام اوز ارسال می‌شود؟ 👁 📩 برخی مرسوله‌های پستی گراش به ویژه گذرنامه‌ها و گواهینامه‌ها به مقصد اوز یا لار ثبت می‌شود. به دلیل وجود نداشتن نام گراش در سامانه افراد مجبور هستند که نزدیک شهر را به جای گراش انتخاب کنند. ❓آیا شما هم با این مشکل روبه‌رو شده‌اید؟ ▫️برای پیگیری موضوع به سراغ دو نفر از مسئولین رفتیم. رئیس اداره‌ی پست گراش می‌گوید این مشکل چند سالی است که در سامانه فرماندهی انتظامی کشور وجود دارد و دفتر پلیس ۱۰+ گراش می‌گوید در سامانه آن‌ها مشکلی وجود وجود ندارد. ▫️برای حل این مشکل چه کسی باید پیگیری کند؟ 🔻شکرالله آشفته رئیس اداره‌ی پست گراش: 💬 اداره‌ی پست فقط کار توزیع را انجام می‌دهد. نه شهر و نه کدپستی ربطی به ما ندارد. 💬 پلیس ۱۰+ هم کاره‌ای نیست. وقتی پلیس ۱۰+ می‌خواهد اقدام کند باید اسم گراش در سامانه‌ی فرماندهی انتظامی یا اداره‌ی گذرنامه ثبت باشد تا مقصد را گراش تعریف کند اما گراش وجود ندارد. 💬 مشکل از فرماندهی انتظامی مرکز یعنی تهران است. در سامانه‌ی آنها اسمی به نام گراش وجود ندارد. این مشکل در زمان ثبت‌نام اربعین به اوج خود می‌رسد و بسیاری از مراجعه‌کنندگان به اداره هم از این موضوع شاکی هستند اما کاری از دست ما بر نمی‌آید. ❌ آشفته اضافه می‌کند: «چند سال قبل فرمانداری این موضوع را پیگیری کرد و مکاتباتی انجام داد اما نتیجه‌ای نداد.» 🔻امان‌الله امانی رئیس پلیس +10 گراش، او هم این مشکل را مرتبط با اداره‌ی خودش ندانست و توپ را به زمین اداره‌ی پست انداخت.: 💬 تا حالا کسی به ما مراجعه نکرده که این مشکل را داشته باشد و بار اولی است که این موضوع را می‌شنوم. این مساله مربوط به اداره‌ی پست می‌شود. ما در فرم‌هایی که به فرد تحویل می‌دهیم تا برای مشخصات پر کند، کدپستی و شهر گراش می‌نویسند. 💬 ما هم بارکدی که تحویل می‌دهیم شهرستان گراش ثبت کرده‌ایم. در سیستم خودمان هم گراش ثبت می‌کنیم. مشکل از جای دیگری است. ➕ امانی البته اضافه کرد که اگر مشکل از طرف اداره‌ی آنها باشد می‌تواند موضوع را پیگیری کند. ⚠️ در حال حاضر و برای این که بتوانید شخصا قدمی برای حل مشکل بردارید، به تجربه‌ی شخصی یکی از مخاطبان که برای پیگیری و دریافت گواهینامه‌ی رانندگی‌اش اسفند سال قبل همین مشکل را داشته، ثبت شکایت در سایت پیگیری مرسولات پستی تنها راه ممکن است. ❓ به نظر می‌رسد راه حل اصلی برای رفع این نقص، پیگیری و مکاتبه چندباره از طریق نهادهای حاکمیتی مانند فرمانداری و فرماندهی انتظامی شهرستان گراش با معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات فراجا است. 🔻نظر شما در هفت‌برکه: https://7berkeh.ir/archives/146884 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
✈️ پروازهای حج، دلیل لغو دو هفته‌ای پروازهای هما از فرودگاه لار ▫️برای انجام پروازهای حج پروازهای فرودگاه لار به تهران، کویت و دوحه به مدت دو هفته لغو شد. 🔻روابط عمومی اداره کل فرودگاه بین المللی آیت الله آیت‌اللهی لارستان 💬 بر اساس پیگیری‌های صورت گرفته از ایستگاه ایران ایر تعداد زیادی از پرواز های این شرکت در کلیه فرودگاه‌های کشور به دلیل این که تنها شرکت هواپیمایی مورد تایید کشور عربستان برای انتقال حجاج بیت ا.. الحرام می‌باشد، لغو شده است و لغو پروازها تنها مختص این فرودگاه نیست. 💬 پرواز های این شرکت در مسیرهای مختلف داخلی و خارجی به مقاصد کشورهای اروپایی و کشورهای حوزه خلیج فارس مانند کویت، قطر و... که با نوع خاصی از هواپیما انجام می‌گیرد در پی انجام عملیات حج لغو گردیده و بدیهی است بلافاصله پس از اتمام عملیات حج و انتقال حجاج محترم که در اولویت امور حمل و نقل کشور قرار دارند به روال سابق باز خواهد گشت. ❌ به گزارش هفت‌برکه پروازهای شرکت هواپیمایی هما در مسیر تهران - لار - کویت و بالعکس در تاریخ ۶ و ۱۳ خردادماه ۱۴۰۳ و مسیر تهران - لار - دوحه و بالعکس در تاریخ ۸ و ۱۵ خرداد ماه ۱۴۰۳ لغو شد. 🕋 با توجه به پروازهای برگشت حجاج، ممکن است لغو پروازها باز هم ادامه داشته باشد. https://7berkeh.ir/archives/146936 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh