eitaa logo
هفت برکه گراش - گریشنا
1.4هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
450 ویدیو
28 فایل
پایگاه خبری هفت برکه گراش پایگاه خبری برتر شهرستان‌های استان فارس در طرح رتبه‌بندی
مشاهده در ایتا
دانلود
🧩 زیستن در میانه‌‌ی فرهنگ‌ها: ریشه‌های گراشی، شاخه‌های جهانی ✍️ راحله بهادر 📌 معرفی ستون جدید هفت‌برکه با عنوان 🌐 شاید آنجا که بر اساس داستان‌های مذهبی، نخستین بار انسان از بهشت رانده و ساکن زمین شد، هویت انسان هم با تبعید و مهاجرت آمیخته شد؛ زمین که مفهومش در واقع تلاش ابدی برای ساختن زندگی است. حالا در دوران پساپست‌مدرن، شهروندِ این جهان بودن بیش از هر زمان دیگری یک مفهوم دیاسپورایی بی‌مرز است. آدم‌هایی که دور از وطن زندگی می‌کنند، با پراکندگی و گوناگونی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، قومی و زبانی، جهانی را می‌سازند که تکثر چهره‌ی اصلی آن است. در روزگار ما، برای بسیاری از انسان‌ها مرزی ثابت و همیشگی به نام وطن که تولد و زیستن و مرگ آنها در آنجا باشد وجود ندارد و همه‌ی اینها در چند کشور اتفاق می‌افتد. کوچ کردن به هر دلیلی، از انسان مفهومی به نام مهاجر می‌سازد اما در جوامع سنتی‌تر مثل گراش، شاید هنوز ریشه‌ها باعث اتصال نسل‌های جدید مهاجر به زادگاه خود یا زادگاه نیاکان‌شان می‌شود. گراشی‌ها هم بخشی از این جامعه‌ی دیاسپورا یا مهاجران و دورافتادگان از وطن هستند که همچون بنفشه‌ها در تمام جهان پراکنده‌اند. 🌀 گراشی‌های بسیاری از قدیم در کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس علاوه کسب‌وکار و تجارت، به زندگی هم مشغول بوده‌اند و این برای ما پدیده‌ی تازه‌ای نیست. اما این مهاجرت‌ها به قاره‌های دیگر هم بوده و هست و حتما حالا که دارید این جملات را می‌خوانید، نامِ حداقل یک همشهریِ مهاجر از ذهن شما هم گذشت. خیلی از آنها حالا دیگر از نسل جدید و شهروند کشوری دیگر هستند و به سختی می‌توان آنها را گراشی نامید. اما آنها هنوز به واسطه‌ی خانواده‌های پدر یا مادری‌شان که از همین زاد و بوم هستند، فرزندان گراش حساب می‌شوند. نسل اولِ مهاجران علقه‌های زیادی با شهر مادری دارند؛ اما نسل دوم یاد می‌گیرند که چطور این حس و ارتباط را محدود کنند؛ و نسل سوم عموما در فرهنگ کشور مقصد حل می‌شوند و تنها به تصویرهایی گذرا از سرزمین مادری‌شان بسنده می‌کنند. 🖤 شاید تلخ‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین نام‌هایی که در چند سال اخیر از میان مهاجرین گراشی به ذهن خیلی از ماها می‌آید، سارا و صبا سعادت، دختران دکتر عباس سعادت و دکتر شکوفه حسن‌نژاد باشند. دختران جوانی که در حادثه‌ی هواپیمای اوکراینی جان‌شان را از دست دادند، سال‌ها خارج از ایران زندگی می‌کردند و گاه‌به‌گاه برای دیدار اقوام به گراش می‌آمدند اما ریشه‌های آنها باعث شد آنها را از خودمان و همشهری‌مان بدانیم. سرانجام این دو برای همیشه به گراش برگشتند و در خاک شهر پدری آرام گرفتند. 🌏 این آدم‌ها بهانه‌ای شدند برای باز کردن ستونی تازه در هفت‌برکه که در آن راویِ سرگذشت و‌ زندگی مهاجران گراشی شویم. معرفی و شناختن نام و نشان و ریشه‌های گراشی و زندگی آنها، چیدن تکه‌های پازل پراکنده‌ی مهاجرانِ گراشی است تا بدانیم فرزندان گراش و همشهری‌های ما مانند شاخه‌ها تا کجا گسترده‌اند. این جامعه‌ی مهاجران همچون آینه‌ای است که جامعه‌ی چندوجهی، دنیادیده و پیشروی گراش را بازتاب می‌دهد و شناخت آنها برای شناخت گراش و گراشی‌ها لازم است. از طرفی دیگر، آنها که زندگی‌شان را با نشیب‌وفرازهای مختلف در نقاط مختلف جهان می‌گذرانند، به نوعی با رشته‌های نامرئی به گراش وصلند، و حفظ ارتباط با آنها می‌تواند بهانه‌ای برای استفاده از موفقیت‌ها و تجربیات زیسته‌ی آنها باشد. ☑️ این سلسله روایت‌ها درباره‌ی زندگی گراشی‌های مهاجر خارج از ایران است؛ آنها که در میانه‌ی دو یا چند کشور زندگی و هویت‌شان را ساخته‌اند اما نام گراش به گوشه‌ای از زندگی‌شان سنجاق شده است. نام ستون، «درمیانه» اشاره‌ای به همین تلفیق هویتی ناشی از چندگانگی جغرافیایی است. «درمیانه» معادلی است که برای واژه انگلیسی inbetweener برگزیده‌ایم؛ واژه‌ای علمی که امروزه به آدم‌ها یا چیزهایی اشاره دارد که در میانه چند گروه یا خصوصیت قرار می‌گیرند و از همه‌ی آنها چیزی در خود دارند. ▫️ حتما شما هم در میان اقوام و دوستان دور و نزدیک چنین آدم‌هایی را می‌شناسید. کمک شما در معرفی آنها مثل همیشه می‌تواند باعث تنوع و تفاوت روایت‌ها شود. 🔻 در هفت‌برکه: ☑️ 7berkeh.ir/archives/146111 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ whatsapp.com/channel/0029VaRz2bh35fM0vnYDtv3K ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
💟 نازنین میرزاده: زنی که قلبش خانه‌ی اوست ✍️ راحله بهادر ☑️ هشتگی جدید در رسانه‌ی هفت‌برکه است که در آن به نسل‌های دوم و سوم مهاجران گراش می‌پردازیم، آنها که ریشه در گراش دارند اما در جای‌جای جهان پراکنده‌اند و هویتی میان‌فرهنگی دارند. ➖ نازنین؛ اسم، تولد و زندگی 🌐 نازنین میرزاده آزاد یکی از مهاجرانی است که اصالتی گراشی دارد و اکنون با همسرش در کانادا زندگی می‌کنند. پدربزرگش مرتضی در اوایل دهه‌ی ۱۹۲۰ میلادی به امارات متحده عربی مهاجرت می‌کند و سال‌ها در حرفه‌ی پخت و تجارت حلوا و جواهرات بوده است. پدرش ابوطالب هم در سال ۱۹۶۳ وقتی تنها ده‌ساله بوده، بعد از مهاجرت به امارات، آنجا ماندگار می‌شود. مادر نازنین اهل تهران است و در تهران با پدرش آشنا می‌شود. او در رشته‌ی روانشناسی مدرک کارشناسی ارشد دارد و حالا به صورت خصوصی به عنوان روانشناس مشغول به کار است. ▫️ نازنین در سال ۱۹۹۳ در دبی به دنیا می‌آید و در همان‌جا بزرگ می‌شود و تا مقطع دیپلم در مدرسه‌ای انگلیسی‌زبان درس می‌خواند. چون صحبت به زبان انگلیسی برای نازنین راحت‌تر است، به همین زبان با او گفتگو کردیم و اینجا ترجمه‌ی صحبت‌هایش را می‌خوانید. ✔️ او دوست داشت صحبتش را با توضیح درباره‌ی اسمش شروع کند: «دوستان و خانواده‌ام من را ناز صدا می‌کنند. ارتباط جالبی با اسمم دارم، چون در این سال‌ها زیاد در معرض فرهنگ‌مان نبوده‌ام؛ زیاد پیش می‌آید اسمم را توضیح بدهم.» ▫️ او هم مثل همه‌ی مهاجرها، چندزبانه است و تصویری دور از زادگاه پدری‌اش دارد. نازنین می‌گوید: «فقط با پدر و مادرم و اقوام نزدیک، فارسی صحبت می‌کنم و با خواهر و برادرهایم انگلیسی و فارسی حرف می‌زنم. وقتی بچه بودم تقریبا هر تابستان به ایران می‌آمدم و یک بار برای یک عروسی به گراش آمدم. از فرهنگ‌مان آگاهی کامل داشتم چون در زندگی روزمره، مادرم خیلی با فرهنگ ایرانی مانوس بود و همچنین پدرم با گراشی بودن.» 🧳 او بعد از دیپلم در هجده‌سالگی به تنهایی به کانادا می‌رود تا تحصیلات دانشگاهی‌اش را آنجا بگذراند. او ادامه می‌دهد: «در سن ۱۸ سالگی از امارات مهاجرت کردم و به کانادا آمدم. مدرک دوره‌ی لیسانسم را در روانشناسی و مطالعات ارتباطات گرفتم. می‌خواستم تحصیلاتم را در رشته‌ی روانشناسی ادامه بدهم اما پنج سال بعد از فارغ‌التحصیلی در یک انجمن مردم‌نهادِ اجتماعیِ غیر انتفاعی مشغول به کار شدم و عاشق کار در دنیای انجمن‌های مردم‌نهاد غیرانتفاعی شدم و واقعا به من دورنمایی را که در زندگی دوست داشتم داشته باشم داد. ▫️ نازنین دوست داشته تحصیلاتش را در روانشناسی ادامه دهد اما ادامه‌ی مسیرش با یک تصمیم عوض و به رشته‌ی آموزش علاقه‌مند می‌شود. او می‌گوید: «بعد از لیسانس، شغلی در برنامه‌ی بین‌المللی کانادا که یک سازمان مردم‌نهاد است به عنوان مدیر صندوق جمع‌آوری پول گرفتم.» 🔆 گراش، هوای گرم و مردم خونگرم 🔅 نازنین از گویش گراشی، گراش و احساسی می‌گوید که از پدرش نسبت به گراش الهام گرفته است: «پدرم گراشی صحبت می‌کند و در تمام سال‌های زندگی‌ام هم گراشی صحبت کرده است. پس همیشه با این واقعیت که نیمه-گراشی هستم، روبه‌رو بودم. این مسئله هیچ‌ وقت باعث خجالت من نشده، برعکس باعث تشویق و خوشحالی من است چون آن‌طور که پدرم درباره‌ی گراشی بودن حرف می‌زند باعث برانگیختن حس غرور در من و گراشی بودن می‌شود. هر جا می‌روم هم با افتخار می‌گویم نیمه-گراشی هستم.» ▫️ «دوست دارم باز فرصتی پیش بیاید و گراش را دوباره ببینم و اینکه چقدر توسعه پیدا کرده و دوست دارم هر طور می‌توانم به این شهر کمک کنم.» 🧩 «در میانه»: نازنین و مهاجران دیگر ❓ نازنین می‌گوید: «در همان سال که نامزد کردم، ازدواج کردم. سوالات زیادی با من بود. فکر می‌کردم درس می‌خوانم و بعد می‌توانم به دبی برگردم و بعد این مسئله که خانه‌ام کجاست و به کجا تعلق دارم، موضوع بزرگی برایم بود. در آن برهه از زندگی‌ام برایم سوال بود و هنوز هم هست. وقتی واقعا دلم می‌خواهد برگردم، کجا خانه‌ی من، وطن من است؛ دبی؟ ایران؟ تورنتو؟ و اینطوری متوجه شدم «در میانه» بودن در جاهای مختلف عیبی ندارد، تا زمانی که در حقیقت قلبت خانه‌ی واقعی توست. ولی خب، نسل‌های متوالی است که ما همه «مهاجر» هستیم و مجبور هستیم به خاطر موقعیت‌ها و فرصت‌ها مکان‌مان را ترک کنیم. و این می‌تواند غم‌انگیز باشد که در این دنیای جهانی‌شده یا باید در فرهنگ دیگری ترکیب شویم و یا به فرهنگی که در آن هستیم گوش بدهیم تا با آن تطبیق پیدا کنیم.» 🔻 گفتگوی کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7berkeh.ir/archives/146178 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ whatsapp.com/channel/0029VaRz2bh35fM0vnYDtv3K ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
💎 حاج عبدالکریم از رازهای سعادت می‌گوید ✍️ راحله بهادر ✔️ مهمان سومین شماره از ستون یک حاجی و مردی از خاندان قدیمی سعادت در گراش است. حاج عبدالکریم سعادت که سال‌هاست ساکن لندن است، در نوجوانی برای تحصیل به آنجا می‌رود و حالا با دو فرزند و همسرش شهروند آنجا هستند. شهروند چند جا بودن یعنی عبور و سکون در چند فرهنگ و زبان و چندپارگی هویت که لزوما تعارضی با هم ندارند، که گوهر انسانیت یکی است. 🧳 دانشجویی که در لندن ماندگار شد ▫️ عبدالکریم سعادت فرزند حاج میرزا محمود سعادت و حاجیه خجسته سعادت است. او متولد گراش در سال ۱۳۳۹ است. همسرش مریم رادمرد است و آنها یک پسر و یک دختر دارند. والدینش عموزاده بوده‌اند و حالا هر دو از دنیا رفته‌اند. پدر حاج کریم مدت زیادی قبل از وفاتش ساکن و مواطن قطر و مادرش خانه‌دار بوده است. ▫️ او سال ۱۹۷۹ (یعنی ۱۳۵۷ شمسی) برای تحصیل همراه با پسرعمویش به انگلیس مهاجرت می‎‌کنند. اما در سال ۱۹۸۶ شروع به تجارت می‌کند. ▫️ او حالا ۴۵ سال است که ساکن لندن است. حاج کریم هم به گونه‌ای همان راه پدر را می‌رود و تاجر است، اما از مسیر علمی و تحصیلات عالی و در زمینه‌ای دیگر، یعنی ساخت‌وساز. او اکنون در کار اجاره، خرید و بازسازی خانه و آپارتمان و فروش آن در شرکت خودش در لندن است. 🧭 قطب‌نمای عالم بر انسانیت است ▫️ همسان شدن با فرهنگ میزبان و حفظ هویت، لبه‌ی نازکی است که هر مهاجری روی آن راه می‌رود. مثل هنر بندبازی، حفظ تعادل روی این بند کار آسانی نیست. آقای سعادت اما با فکری روشن، تفاوت مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را درک کرده و با تجربه به ایستگاه انسانیت رسیده است. او می‌گوید: «فرهنگ اینجا غربی است و ما شرقی و اسلامی. خوبی‌هایی اینجا دارد و خوبی‌هایی آنجا. خوبی اینجا این است که کسی با کسی کار ندارد و اینجا هر عقیده‌ای داشته باشید، می‌توانید انجام دهید و این خیلی خوب است.» 👁‍🗨 هم‌زیستی و گفتگو، راهی برای دوستی ملت‌ها ▫️ جامعه‌ی میزبان و فرد مهاجر هر دو یکدیگر را «دیگری» می‌بینند و مرزگذاری‌ها، کنشی طبیعی است. اما به مرور زمان، هر دو سو به شناخت بهتری از هم می‌رسند و هم‌زیستی سخت و تدریجی اتفاق می‌افتد. آقای سعادت می‌گوید: «خیلی راحت با فرهنگ اینجا کنار آمدم. برای تحصیل آمده بودم و با هر نوع فرهنگی نشست و برخاست داشتم. چیزی که در ذهن داشتیم، نبود. یک پیش‌زمینه‌ی فکری منفی داشتم. اما ملت خوبی هستند. آدم خوب و بد همه جا هست. روز اول که آمده بودم همه را به چشم دشمن می‌دیدم.» 👩‍❤️‍👨 پدر و مادر، یادآور آب و خاک ▫️ برای آقای سعادت، دور ماندن از زادگاه و حسرت بازگشت به آن در چهره‌ی والدینش در گذر زمان ثبت شده است. تصویری که در حافظه‌ی او حک شده و می‌گوید: «متاسفانه اولین بار که با مرحوم پسر عمویم دکتر محمدحسین سعادت به انگلیس آمدیم، به هم قول دادیم که تا مهندسی‌مان را تمام نکرده‌ایم به ایران برنگردیم. بعد از پنج یا شش سال به ایران رفتیم. پدر و مادرمان که در فرودگاه شیراز به استقبال آمده بودند من شوکه شدم... بعد از آن به خودم قول دادم که هر سال بیایم و هر سال هم آمده‌ام.» 👨‍👧‍👦 آینده‌ی فرزندان، رشته‌ی ناگسستنی با گراش ▫️ تنها چالش پیش رو برای آقای سعادت، مثل همه‌ی والدین، مهاجر یا غیر مهاجر، سرانجام دادن دو فرزندش در خاک مادری و حفظ پیوندهای هویتی است. 🗺 سعادت در گوشه و کنار جهان ▫️ از خاندان سعادت افراد زیادی در گوشه‌گوشه‌ی جهان پراکنده شده‌اند و شاید بتوان گفت اگر چند نام در گراش برندِ مهاجرت باشند، یکی از آنها سعادت است. 🏠 سرای سعادت، یادمان وصیت مادر ▫️ سرای سعادت در محله‌ی بازار در زیر آن سابات دل‌انگیز، یکی از خانه‌های بزرگ و قدیمی گراش است که حاج کریم مشغول بازسازی آن است. می‌گوید: «فکر می‌کنم اگر مرتب کار کنند ظرف همین دو سه ماه تمام شود. هر قدر درآمد داشته باشد طبق وصیت مادرم که گفته‌اند نمی‌خواهد مدرسه و مسجدی برایش بسازند و برای ایتام کاری انجام دهیم، ما هم درآمدهای حاصل از این خانه را برای ایتام صرف می‌کنیم.» 🕯 زبان، تنفس در هوای زادگاه ▫️ حفظ زبان مادری و تمرین روزمره‌ی آن راهی برای حفظ هویت و نگسستن رشته‌های پیوند با سرزمین مادری است. زبان خانواده‌ی سعادت هم در خانه فارسی است. او می‌گوید: «در منزل فارسی صحبت می‌کنیم و بچه‌ها چون راحت‌تر هستند گاهی انگلیسی صحبت می‌کنند. اما از آنها می‌خواهیم برای حفظ زبان مادری بیشتر فارسی صحبت کنند و ارتباط ما اینجا بیشتر با خانواده‌های ایرانی است.» 🧳 آقای سعادت برای بازنشستگی دوست دارد به ایران برگردد و انتخاب خودش سرزمین مادری، گراش است. 🔻 گزارش کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7berkeh.ir/archives/149835 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🌍 : توریسم‌درمانی در قلب آفریقا ✍️ راحله بهادر ☑️ داستان چهارمین شماره از ستون در گستره‌ی سه فرهنگ، از گراش تا دبی و ابوجا در نیجریه می‌گذرد. سه نقطه‌ی متفاوت با تناقض‌های بسیار که سرمایه‌گذاری و تجارت نقطه‌ی اشتراک آنها است. 🌍 حبیب‌الله کهندلی، میهمان این شماره، از «فضای سومی» صحبت می‌کند که می‌توان در بین دو فضای «خود» و «دیگری» به آن رسید و به مهاجرت در هر شکلی به معنای تعامل و امکان گفتگو نگاه کرد. 🔻 حبیب، موسس شرکت خدماتِ درمانی گریش در دبی ▫️ حبیب‌الله کهندلی متولد شانزدهم آذر ۱۳۶۷، سی و شش‌ساله، ساکن دبی و سرمایه‌گذار در نیجریه است؛ کشوری در غرب آفریقا و پرجمعیت‌ترین کشور قاره‌ی سیاه. او فرزند محمد جهانشاه و رباب یحیی‌پور است. حبیب از ۲۲سالگی با مهاجرت به دبی وارد حوزه‌ی گردشگری پزشکی (مدیکال توریسم) و بیمه‌درمانی در امارات می‌شود. او همچنین سرمایه‌گذار و مدیر بخش درمان بیمارستان تازه‌تاسیسش در نیجریه است. ▫️ پیشینه‌ی کار او به بیمارستان ایرانیان دبی و فعالیت در بخش پذیرش و ترخیص بیمار برمی‌گردد. پنج سال کار در این مرکز فرصت خوبی برای آشنایی و ارتباط با بیماران از ملیت‌های مختلف نیز بوده است. ▫️ حبیب در سال ۲۰۱۶ با تاسیس شرکت خدمات درمانی گریش (جریش) به صورت حرفه‌ای‌تر خدمات درمانی به بیماران نیجریه‌ای را در چند بیمارستان مطرح دبی ادامه می‌دهد. 🦠 کرونا و جرقه‌ی ایده‌ای که در نیجریه روشن کرد ▫️ با توجه‌ به موارد و چالش‌هایی که پیش آمد و این مسئله که بیماران نیجریه دیگر ‌مثل قبل به سیستم‌ درمانی دبی دسترسی نداشتند، این فکر به ذهنم رسید که چرا ما این کیفیت و استاندارد را به نیجریه ‌نبریم و خدمات درمانی با کیفیت به آنها ارائه ندهیم 🏢 شرکت سهامی خاص HMC ▫️ اما این ایده خیلی زود رنگ واقعیت گرفت و در سال ۲۰۲۳ حبیب با همکاری دو پزشک گراشی، خانم دکتر زهرا رادمرد (متخصص داخلی) و دکتر اسعدمیرزا سعادت (متخصص قلب)، پلی‌کلینیک حبیب در شهر ابوجا، پایتخت کشور نیجریه، را تاسیس و این ارتباط بینافرهنگی را عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌کند. ▫️ در حال حاضر، کلینیک حبیب به یک شرکت سهامی خاص تبدیل شده و با نام اختصاری HMC در فعالیت‌های مدیریت، سرمایه‌گذاری، ساخت‌وساز و راه‌اندازی بیمارستان مشغول به کار است. 🔻 حبیب در فضای سوم برای تعامل فرهنگی ▫️ حبیب تفاوت‌های فرهنگی را پررنگ می‌بیند اما به عنوان یک مهاجر راهی جز ایجاد تعامل در یک فضای سوم ندارد. زندگی در امارات و کار و رفت و آمد در نیجریه، قرار گرفتن در یک فرایند مداوم ترکیب و تطابق و حفظ هویت است. 🔻 رفتار مردم بومی، چالشی فرهنگی و گاه غیر قابل تغییر ▫️ حبیب می‌گوید تفاوت فرهنگی چالش اصلی بین‌فرهنگی است و اضافه می‌کند: «تفاوت‌های فرهنگی‌ همه‌جا است، حتی مثلا بین ‌دو تا شهر کنار هم؛ ‌چه‌ برسد ‌به ‌یک ‌قاره‌ی ‌دیگر ‌و ‌کشور خیلی دورتر از مبدا خودت. 🔻 مهاجرت، سرمایه‌گذاری اقتصادی در فرهنگی دیگر ▫️ مهاجرت تنها جابجایی مکانی نیست بلکه جابجایی همه‌ی آن چیزهایی است که هویت ما را می‌سازد و روبرو شدن با چالش‌هایی است که بر تغییر یا تثبیت این مفهوم اثرگذار است. حبیب می‌گوید: «مهاجرت به خاطر رسیدن به هدف و رویایی که فکر می‌کنید در جایی که قرار دارید امکان رسیدن به آن نیست، کار تقریبا درستی است ولی باید تمام تغییرات، مشکلات و عدم شناخت‌ها را ‌هم در نظر بگیرید.» 🏥 بیمارستان گراش ظرفیت گردشگری درمانی را دارد اگر… ▫️ حبیب کهندلی با داشتن تجربه‌ی درازمدت در این زمینه می‌گوید بیمارستان گراش به‌دلیل فضا و‌ امکاناتش پتانسیل خیلی خوبی برای خدمات‌رسانی به بیماران داخل و خارج از کشور دارد اما باید مسائل دیگری را هم در نظر گرفت. او می‌گوید: «فکر می‌کنم با راه‌اندازی یک هتل با استانداردهای بین‌المللی بتواند در رشد این مسئله در گراش خیلی مهم باشد. مسئله‌‌ی دوم هم سرمایه‌گذاری در ‌بخش توریسم‌درمانی است. ▫️ او از همکاری با بیمارستان گراش هم استقبال می‌کند و امیدوار است با بهبود شرایط در آینده‌ای نزدیک این اتفاق بیفتد. 🏘 گراش، اولین وطن و آخرین خانه ▫️ حبیب کهندلی متاهل است و دو دختر هشت‌ساله و شش‌ماهه دارد که تا به حال به ایران نیامده‌اند و گراش را ندیده‌اند و درکی از فضای اینجا ندارند. اما پدر امیدوار است با کمتر شدن مشغله‌های کاری‌اش، آنها را با زادگاه خودش آشنا و این فاصله را کمتر کند. او دوری از خانواده و دلتنگی فرزندان و همسرش را سخت اما آن را بخشی از رسیدن به هدف می‌داند. او هنوز با خانواده و دوستانش گراشی صحبت می‌کند. 🔻 کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7berkeh.ir/archives/154441 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh