#شب_سوم
#روضه_زمزمه ای
#حضرت_رقیه_س
از مقابلم پر میزنی روی بال نیزه
پیش من نمیآی و میگم خوش به حال نیزه
میون درد و غم
منم و سن کم
ولی با قد خم بابا
اسیر سلسله
پای پر آبله
به تو نمیرسم بابا
ارتفاع ناقه برای دخترت بلنده
هر زمان میافتم رو زمین دشمنت میخنده
لاله پرپرم
روزای آخرم
دیگه بیمعجرم بابا
میدونه خواهرت
که مثل مادرت
چی اومده سرم بابا
@hajabasvaezii
#روضه_زمزمه
#قاسم_ابن_الحسن__ع__
#شب_ششم_محرم
افتادم از پشت فرس عمو به فريادم برس
ديگر فتادم از نفس عمو به فريادم برس
عمو حسين عمو حسين
مگرنگفتي اي عمو هستي به جاي پدرم
ببين زسم اسبها آخرچه آمد به سرم
عمو حسين عمو حسين
جزسنگ ونيزه كس نميگيرد نشانم اي عمو
مثل دلم ببين شكسته استخوانم اي عمو
عمو حسين عمو حسين
عموبيا ببين زخون جاي حنا رنگم زدند
ديدند ندارم من زره از هرطرف سنگم زدند
عمو حسين عمو حسين
✍ حسین میرزایی
@hajabasvaezii
#روضه_زمزمه
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_حسن_ع
رسیدم من کنار تو
تا از مرکب تو افتادی
یه جوری تو صدام کردی
که گفتم دیگه جون دادی
بگو که جای دست کی
نشسته روی این گونه
عمو جونم نقابت کو
چرا موهات پریشونه
عجب رویی عجب مویی
کی زلفت رو کشید قاسم
چه پهلویی کدوم نیزه
نفس هاتو برید قاسم
چه زخمایی کدوم مرکب
روی جسمت دویید قاسم
داری جون میکنی پیشم
برات راه نفس تنگه
چی کار کردن باهات قاسم
لای زخمات پر از سنگه
نمیتونه دیگه پاشه
تنی که نیمه جون باشه
با این زخمای تو سینت
محاله استخون باشه
عزیز من داره کم کم
نفس هات بی صدا میشه
چجوری این همه نیزه
توی جسم تو جا میشه
میبینم که همه اعضات
داره از هم جدا میشه
@hajabasvaezii
#روضه_زمزمه
#عاشورا
یه عاشق
به جرم بی گناهی
میون قتلگاهی
صدا میزد خداشو
یه خواهر
نمی تونست بشنوه
وسط این همهمه
قشنگی صداشو
عزیزم
رسم زمونه اینه
بدن بی سرتو
میون خاک و خونه
بابامون
همیشه با تو میگفت
گل پسرم شهادت
عاقبت جنونه
بدن تو پر از زخمه
بزار اشکام بشه مرهم
بزار زینب بیاد پیشت
بزار بارون بشه نم نم
یه اسب و
یه زین واژگون و
یه یال غرق خون و
زخمای بیشماری
یه دختر
میگه با اسب بابا
مگه قرار نذاشتی
که بابامو بیاری
یه تشنه
که بیرمق رو خاکا
پیکرشو به دست
تیغ و سنان سپرده
یه دشنه
که هر چقدر تونسته
از یه گلوی تشنه
آب گوارا خورده
میون سجده ی آخر
جلو چشای پیغمبر
تو رو میکشتن و گفتی
برو خواهر برو خواهر
@hajabasvaezii
#روضه_زمزمه
#قاسم_ابن_الحسن__ع__
#شب_ششم_محرم
افتادم از پشت فرس عمو به فريادم برس
ديگر فتادم از نفس عمو به فريادم برس
عمو حسين عمو حسين
مگرنگفتي اي عمو هستي به جاي پدرم
ببين زسم اسبها آخرچه آمد به سرم
عمو حسين عمو حسين
جزسنگ ونيزه كس نميگيرد نشانم اي عمو
مثل دلم ببين شكسته استخوانم اي عمو
عمو حسين عمو حسين
عموبيا ببين زخون جاي حنا رنگم زدند
ديدند ندارم من زره از هرطرف سنگم زدند
عمو حسين عمو حسين
✍ حسین میرزایی
@hajabasvaezii
#روضه_زمزمه
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_حسن_ع
رسیدم من کنار تو
تا از مرکب تو افتادی
یه جوری تو صدام کردی
که گفتم دیگه جون دادی
بگو که جای دست کی
نشسته روی این گونه
عمو جونم نقابت کو
چرا موهات پریشونه
عجب رویی عجب مویی
کی زلفت رو کشید قاسم
چه پهلویی کدوم نیزه
نفس هاتو برید قاسم
چه زخمایی کدوم مرکب
روی جسمت دویید قاسم
داری جون میکنی پیشم
برات راه نفس تنگه
چی کار کردن باهات قاسم
لای زخمات پر از سنگه
نمیتونه دیگه پاشه
تنی که نیمه جون باشه
با این زخمای تو سینت
محاله استخون باشه
عزیز من داره کم کم
نفس هات بی صدا میشه
چجوری این همه نیزه
توی جسم تو جا میشه
میبینم که همه اعضات
داره از هم جدا میشه
@hajabasvaezii