#شب_دوم_محرم
#دودمه
زینب اینجا آمده یافاطمه یامرتضی
السلام ای کربلا
آمده تا کربلا گردد هزاران کربلا
السلام ای کربلا
شاعر:حسن لطفی
https://eitaa.com/HajAbasVaezii
#شب_دوم_محرم
دلشوره اي افتاده در جانم برادر
غمگينم و سر در گريبانم برادر
حس بدي دارم، عجب دشت عجيبي ست
مبهوت سِحر اين بيابانم برادر
يك دشت مرد اجنبي دور و برماست
اينجا مزن خيمه، هراسانم برادر
در كاروانت دختران بي شماري ست
مي ترسم از آينده ؛ حيرانم برادر
جايي براي بازي طفلان تو نيست
دلواپس ِ خار مغيلانم برادر
صحراي محشر پيش اين صحرا بهشت است
خشكيده لبهاي غزل خوانم برادر
دست دخيل خارهاي ِ دشت رفته
سمت ضريح پاك ِ دامانم برادر
بادي جسارت كرد و خلخالم تكان خورد
تشويش دارم؛ دل پريشانم برادر
آن نامه هاي بار اُشتر را نشان ده
با حُر بگو در كوفه مهمانم برادر
با زينبت دنيا سرِ سازش ندارد
مظلومه ي معروفِ دورانم برادر
از كودكي با درد ِ چشمم خو گرفتم
در گريه كردن، پير كنعانم برادر
وحید قاسمی
@hajabasvaezii
#نوحه
#شب_دوم_محرم
بند اول
دلشوره افتاده به جونم اینجا
دست خودم نیست پریشونم اینجا
می دونم اینجا آخره مسیره
واسه همینه نگرونم اینجا
قربون چشمای ترت برادر
حرفی بزن با خواهرت برادر
تا وقت دارم بزار عمل کنم من
وصیتای مادرت برادر
حس بدی دارم برادر اینجا
می بینه داغ تو رو خواهر اینجا
چند روز بعد تو قتلگاه می بینم
غرق به خون میشی تو بی سر اینجا
بند دوم
بعد تو زندگی برام بی معناس
بعد تو دیده هام شبیه دریاس
دلشوره افتاده به جونه زینب «س»
آخره دنیا که میگن همینجاس
کنار من بیا بشین برادر
غصه رو تو چشام ببین برادر
بوی جدایی میده خاک این دشت
خیمه نزن تو این زمین برادر
لحظه های خوشی ما سر شده
غصه تو قلبم چند برابر شده
حس عجیبی دارم اینجا حسین
معلومه که روزای آخر شده
حسین حسین حسین جان
بند سوم
ثانیه ها خیلی دقیقه اینجا
هر کی می بینی نارفیقه اینجا
توو دستای لشگر کوفی داداش
نیزه و تیرو سنگ و تیغه اینجا
اشکای چشم من شده یه دریا
میترسم از گرگای بین صحرا
دلواپسم خیلی برا رقیه ت
خار مغیلون داره خاکه اینجا
اینجا صدای همهه زیاده
صدای زنگ قافله زیاده
دلواپسه رباب و اصغرم من
اینجا شبیه حرمله زیاده
حسین حسین حسین جان
بند چهارم
خواب زمان بچه گیم یادته
گریه میکردم از قدیم یادته
نگو قراره اینجا تعبیر بشه
تنت میشه ذبح عظیم یادته
خواب میدیدم تن تو نیزه زاره
از بدنت بارون خون میباره
میکشنت پیش چشام برادر
با لب تشنه با گلوی پاره
کاشکی تو رو به زیر پا نبینم
سره تو رو رو نیزه ها نبینم
لال بشم و یه روز خدانکرده
سر تو توو تشت طلا نبینم
حسین حسین حسین جان
✍ رضا_نصابی
@hajabasvaezii