🥀 فَجَعَلَ یَمَسَحُ الدَّمَ عَن ثَنایاهِ الشَّریفَةِ
▪️پس با گوشه عمامه (و یا به نقلی با آستین خود)، خون را از دندان های علی پاک میکرد اما باز دید سخن نمیگوید.
📋 فَجَعَلَ یَلثُمُهُ
▪️شروع کرد دندان های علی را بوسیدن.
و میفرمود:
📋 عَلَیٰ الدُّنیا بَعدَکَ الْعَفَا.
▪️خاک برسر دنیا بعد از تو علی جانم.
📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۸۹
📚لهوف، ص۱۱۲ (قسمت آخر فقط)
@ghasemnemati_ir
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸آمدنِ زینب کبری سلاماللّهعلیها به مقتل حضرت علی اکبر علیهالسلام…
حمید بن مسلم گوید:
📋 فَكَأَنِّي أنظُرُ إلىٰ امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مُسرِعَةً تُنادِي بِالْوَيلِ و الثَّبورِ، و تَقولُ:
▪️ وقتیکه علی اکبر علیهالسلام به خاک افتاد، گویا یک زنی را میدیدم که با سرعت از خیمهها به سمت معرکه میآمد و ناله و فریاد سر میداد که:
🥀 يا حَبيباهُ! يا ثَمَرَةَ فُؤاداهُ! يا نُورَ عَيْناهُ! يا أخياهُ! و ابنِ أخياهُ
📋 لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هٰذا الْيَومِ عُمْيا، لَيتَنِي وَسَّدَتِ الثَّرَىٰ.لَیتَ الْمَوتُ اَعدَمَنی الْحَیاةُ و لَا اَراکَ قَتیلاً
▪️ای کاش قبل از امروز، کور بودم! ای کاش که خاک را، بالشت سرم میکردم! ای کاش مرگ، زندگیام را میگرفت و تو را اینجور کشته نمیدیدم!
📋 جَاءَتْ و انْكَبَّتْ عَلَيهِ، فَجَاءَ الْحسينُ عليهالسَّلامُ، فَأَخَذَ بِيَدِها و سَتَرَ وَجْهَهَا بِعَبائِهِ، و ألْقَىٰ عَباءَتَهُ عَلَيها، فَرَدَّها إلىٰ الْفُسطاطِ،
▪️آن زن جلو آمد و خود را به روی نعش علی اکبر علیه السلام انداخت. سیدالشهداء عَلَيْهِالسَّلَام، دست زینب کبری سلاماللّهعلیها را گرفت و عبایش را به روی او انداخت و صورتش را پوشاند و او را به خیمهها بازگرداند.
📋 و أَقْبَلَ عليه السّلامُ بِفِتْيانِهِ، و قالَ: اِحْمِلوا أخاكُم
▪️ و رو جوانان بنی هاشم کرد و فریاد برآورد: بیایید برادرتان را به خیمه ها ببرید...
برگرفته از:
📚معالی السبطین ج١ص۴٠٩
📚طوفان البکاء(خطی) ص۵١٠
📚اعیان الشیعه ج١ص۶٠٧
📚مقتل الحسين، بحرالعلوم ص٣٣٧
📚مقتل ابومخنف ص٨٣
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
@ghasemnemati_ir
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸از داغ علی اکبر علیهالسلام، چشمان سیدالشهدا علیه السلام در حدقه میچرخید ...
در نقلی، جابر بن عبدالله انصاری گوید:
📋 لَمَّا قُتِلَ عَلِيُّ بنُ الْحسينِ عليهماالسّلامُ دَخَلَ الْحسينُ إلىٰ الْفُسطاطِ باكِياً حَزيناً مَأیُوساً عَن نَفسِهِ.
▪️وقتی که علی اکبر علیهالسلام به شهادت رسیده بود، سیدالشهدا علیهالسلام در حالی که گریه میکرد و از خودش ناامید شده بود به خیمهها آمد.
📋 فَقالَتْ سكينةُ: مالِي أراكَ تَنعَيٰ بِنَفسِكَ، و تُديرَ طَرفَكَ؟ أينَ أخِي عَليّ؟
▪️حضرت سکینه علیهاالسلام پیش آمد و عرضه داشت: پدرجان! دارم میبینم که جان میکَنید و چشمانتان در حدقه دارد میچرخد! برادرم علی کجاست؟!
🥀 امام علیه السلام فرمود: نانجیبان، او را کشتند!
📋 فَلَمَّا سَمِعَتْ بِذٰلِكَ صَاحَتْ: وا أخاهُ! وا مُهجَةَ قَلباهُ!
▪️وقتی که حضرت سکینه علیهاالسلام این را شنید، فریادی برآوردکه ای وای برادرم! ای وای از پاره قلبم!
🥀 امام علیهالسلام او را وصیت به صبر نمود و حضرت سیکنه سلاماللهعلیها عرضه داشت:
📋 يا أبَتاهُ كَيفَ تَصبِرُ مَنْ قُتِلَ أخوها و شُرِّدَ أبُوها؟!
▪️ای پدرجان! چگونه صبر کند کسی که برادرش کشته و پدرش تنها شده است؟!
🥀 در این هنگام امام علیه السلام فرمودند: إنّا للّه و إنّا إليه راجعون.
📚 الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص ۳۲
@hajabasvaezii
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
بالای نعش تو پسرم میخورم زمین
آتش گرفته این جگرم میخورم زمین
مویم سپید گشته چنین قد کشیده ای
حق دارم ای پسر پدرم میخورم زمین
دست خودم نبود که با زانو آمدم
پیچیده درد درکمرم میخورم زمین
امروز روز جشن زمین خوردن من است
کف میزنند دور و برم میخورم زمین
با پهلوی شکسته تو زنده میشود
داغ مدینه درنظرم میخورم زمین
با هر تکان تنِ تو زهم باز می شود
جسم تو را چگونه برم میخورم زمین
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#قاسم_نعمتی
@hajabasvaezii
🏴🕊
ای باغبان دگر بنشین در عزای گل
فصل خزان رسیده و پروانه میرود؛
بنگر به اکبرم که چه تعجیل میکند
عباس را ببین که چه مردانه میرود
#السلامعلیاصحابالحسین
@hajabasvaezii
# شعر توسل
لحظه ی گریه چشمها زیباست
اشکهای تو وصلِ بر دریاست
جای شکراست اینکه تا محشر
علم شاه کربلا برپاست
کاش راهی کربلابشویم
گریه ی واقعی ما آنجاست
کعبه هم چون توقبله ای دارد
قبلۀ کعبه روبه کرببلاست
هرکسی گریه کرد وگفت حسین
روز محشرشفیع اوطاهاست
این سعادت برای ما کافیست
بانی روضه، زینب کبراست
خضرهم سینه میزنداینجا
کفشدار دم درش عیساست
همگی گردسفره اش هستیم
سینه زن بودن افتخار ماست
غصۀ رفتن بهشت نخور
چونکه محشربهشت مال شماست
خواب دیدم که روز مرگ من
لحظه های غروب تاسوعاست
خوب شد خرجی ام مشخص شد
وسط ظهر روز عاشوراست
پادشاهم کفن نداشت ولی
کفنم دست مادرش زهرآست
شاعر : مهدی نظری
@hajabasvaezii
#شعرمدح
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
ای زاده ی مولا علی اکبر
نور دل زهرا علی اکبر
و الشمس و والضحی علی اکبر
نور دل طاها علی اکبر
مجنون تو لیلا علی اکبر
گل از تو زیبایی فرا گرفته
سرو از تو رعنایی فرا گرفته
مهر از تو رخشایی فرا گرفته
عشق از تو شیدایی فرا گرفته
ای جمع خوبیها علی اکبر
ای گل عزیز عالمین هستی
بر عاشقان نور دو عین هستی
تو صد نیستان شور و شین هستی
آرامش قلب حسین هستی
ای گلشن زیبا علی اکبر
نور دل زهرا و حیدری تو
سر تا به پا شبه پیمبری تو
دلداده و دلدار و دلبری تو
از آنچه وصفت میکنم سری تو
ای عروه الوثقی علی اکبر
#حاج_احمد_واعظی
@hajabasvaezii
#شعر_روضه
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
خواهر من خواهر من
یادگار مادر من
داره جون میده عزیزم
میره از کف اکبر من
فصل غربت و خزونه
چرا لبهات پره خونه
پاشو اکبر جوونم
وقت گفتن اذونه
خون روی زمین دویده
فرقشو دشمن دریده
وقت جون دادن نگاش کن
پاشو رو زمین کشیده
اکبرم لباتو واکن
باز بابا رو صداکن
جون خواهرت رقیه
یه بار دیگه نگاه کن
شدم از زندگی خسته
مادرم اینجا نشسته
اکبرم شبیه مادر
سینه و پهلوش شکسته
#حاج_احمدواعظی
@hajabasvaezii
#زمینه
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
پسرم پا به زمین مکش دلم پاره شده
چاره ساز همه از داغ تو بیچاره شده
آه ای ماه منیرم
بنگر به غم اسیرم
دوباره چشاتو وا کن
دارم از غصه میمیرم
دوباره از عطش کرب و بلا به من بگو
لبای خشکتو وا کن یه بابا به من بگو
سلسله گیسوی بابا
ای گل خوشبوی بابا
غرق در خون روی خاکی
ای کمان ابروی بابا
همه انگشت به دهن که چون پیمبر می مونی
قربونت برم تو میدون مثل حیدر می مونی
وای من که مثل بابا
فرق تو به خون نشسته
کاش نمیدیدم که مثل
مادرم پهلوت شکسته
#حاج_احمدواعظی
@hajabasvaezii
#نوحه_سنگین
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
ای جوان لیلا غم تو کرده پیرم
لب گشا دعا کن کنار تو بمیرم
گل پرپر من علی اکبر من
پاره پیکر من. علی اکبر من
از چه در خسوفی ای ماه آسمانم
کردهای ز داغت کمانتر از کمانم
میوه ی دل من آتش مزن دلم را
بگشا دو دیده حل کن تو مشکلم را
گل پرپر من.....
خیز و کن تماشا که هستم آشفته چون گیسوی تو
کس خبر ندارد چگونه من آمدم به سوی تو
باغبانی اما دلم شد چون لاله ی صحراییت
میبرد هنوزم دلم را این صورت زهراییت
گل پرپر من. علی اکبر من
خون شد از غمت دل من
ای نشسته در خون ببین ز پا نشستم
ای عصای دستم مرو مرو ز دستم
غم تو به سینه راه نفس ببندد
از چه میپسندی قاتل به من بخندد
گل پرپر من.....
شمع خیمههایی به پیشم کمتر بزن سوسو علی
از چه ای گل من فتاده هر برگ تو یک سو علی
دست و پا زدی تو علی جان من دست و پا گم کرده ام
قوتی نمانده به چشمم من خیمه را گم کرده ام
گل پرپر من. علی اکبر من
خون شد از غمت دل من
@hajabasvaezii