eitaa logo
نوای حاج عباس واعظی
979 دنبال‌کننده
477 عکس
360 ویدیو
24 فایل
نوای حاج عباس واعظی مداح و ذاکر اهل بیت(ع) از شهرستان تربت حیدریه ارتباط با ادمین کانال @AbbasVaezy110 @RezaTaghavi1366
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5809842419243421773.mp3
26.39M
شناخت هر که تو را جز خدا بجوید نه به غیر راه تو راه دگر بپوید نه 🔰@hajabasvaezi
4_5809842419243421779.mp3
35.96M
در ترشرویی و تلخ رویی این دیر کهن شور شیرین حسین ابن علی ما را بس 🔰@hajabasvaezi
4_5809842419243421781.mp3
7.77M
با تیر کینه گر چه گلویش دریده است دیدم به چشم خویش بخونش کشیده اند 🔰@hajabasvaezi
4_5809842419243421786.mp3
22.78M
می بینی از حرم کنارت اومده عمو درست شبیه تو حال منم بده عمو 🔰@hajabasvaezi
السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِ المُؤمِنینَ، المُواسى أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادى لَهُ الواقى، السّاعى إلَیهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ یَداهُ، لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتى وحَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِىَّ الاقبال سید بن طاووس، ج۳ ص ۷۳ و المزار الکبیر مشهدی، ص ۴۸۶ @hajabasvaezii
می رفت مـردی از نور آهســته ســوی دریا با گامـــهای مـحـکم با خویش داشت نجوا   ساقــی درون خـیمه در تــنگ گــاهـواره ماهـی کوچکی داشت شش مـاهه شیرخواره ذهنـش پر از هیــاهو در فــکر چــاره راهی تا آب با خودش بیـارد آبــی بــرای مــاهی بـــاید نمــود کــاری لب از عــطش ببندد مــثل همیشه مــاهی بــر ســاقیش بـخندد مشکی بدوش برداشت راهــی به سـوی دریـا در زیر لب مدد خواست یا مرتضی یا زهرا (علیهماالسلام) آمــــد کــنار دریــــا انــگار خــواب می دید در روبــروی چــشمش گــویی سـراب می دید خــود تــشنه بــود اما در فــکر تــشنه ها بود در فــکر تــنگ و ماهی در یــاد تــشنه ها بـود ظــرفش ز آب پـر کـرد راهـی به سـوی سـاحـل چـسبانـده بـود مـحـکم مشـکش به سـینه و دل امــــــا مــــیـانه ی راه صیـــادی از ســـیاهـی می خـواست تا بــمیرد در تـــنگ آب مــاهـی بـا یــک عمــود آهــن راهــش ز کـینه بـستند پیــشانـی اش ز کــینه بـا ســنگها شکســتند چـــون مشک را بدست ســـقای آب دیــدنــد صـــیادهــای نــامــرد دســتش ز تــن بـریدند خــفاش هـای خـونخوار کــمر به کــینه بـستند بــر چــشم های نـازش تــیر سـه شـعبه بستند چـشمش دگـر نمی دید رویـش به خـیمه ها بود حــتما دوبـاره ســـاقی در فــکر تــشنه ها بود ســـاقی کــنار دریــــا خــونین به خـواب رفته یـــک بــانوی خــمیده دســت بر کــمر گـرفته بــغض و سـکوت و گریه در خــیمه مــوج می زد دیــگـر کــسی ز ســـقا حــرفی به لــب نمی زد مـــاهـی تـــشنه اش را ســـیراب کــرده بــودند بــــر خــنجر قــشنگش قـــــلاب کــرده بــودند   شاعر: سید امیر حسین میرحسینی   @hajabasvaezii