eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
201 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
31.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت اول در حلقهٔ درویش ندیدیم صفایی در صومعه از «او» نشنیدیم ندایی در مدرسه از دوست نخواندیم کتابی در مأذنه از یار ندیدیم صدایی در جمع کتب هیچ حجابی ندریدیم در درس صحف راه نبردیم به جایی در بتکده عمری به بطالت گذراندیم در جمع حریفان نه دوایی و نه دائی در جرگهٔ عشاق روم بلکه بیابم از گلشن دلدار نسیمی، رد پایی این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است در خلوت مستان نه منی هست و نه مایی @h.ansari43 https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
42.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت دوم ما را رها کنید در این رنج بی حساب با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب عمری گذشت در غم هجران روی دوست مرغم درون آتش و ماهی برون آب حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی پیری رسید غرق بطالت پس از شباب از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشد کی می توان رسید به دریا ازین سراب هرچه فرا گرفتم و هرچه ورق زدم چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب ما عیب و نقص خویش و کمال و جمال غیر پنهان نموده ایم چو پیری پس خضاب دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب @h.ansari43 https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
30.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت سوم دل که آشفتهٔ روی تو نباشد دل نیست آن که دیوانهٔ خال تو نشد عاقل نیست مستی عاشق دلباخته از بادهٔ توست بجز این مستیم از عمر دگر حاصل نیست عشق روی تو در این بادیه افکند مرا چه توان کرد که این بادیه را ساحل نیست بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته‏ای که میان تو و او جز تو کسی حایل نیست رهرو عشقی اگر خرقه و سجاده فکن که بجز عشق تو را رهرو این منزل نیست اگر از اهل دلی صوفی و زاهد بگذار که جز این طایفه را راه در این محفل نیست برخَمِ طرّه او چنگ زنم چنگ زنان که جز این حاصل دیوانهٔ لایعقل نیست دست من گیر و از این خرقهٔ سالوس رهان که در این خرقه بجز جایگه جاهل نیست علم و عرفان به خرابات ندارد راهی که به منزلگه عشّاق ره باطل نیست @h.ansari43 https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت چهارم عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد جام مرگ آمد به دستم، جام می هرگز ندیدم سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز آن که باید این قفس را بشکند از در نیامد عاشقان روی جانان، جمله بی نام و نشانند نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد مردگان را روح بخشد ، عاشقان را جان ستاند جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت پنجم ساقی به روی من در میخانه باز کن از درس و بحث و زهد و ریا بی‏نیاز کن تاری ز زلف خم خم خود در رهم بنه فارغ ز علم و مسجد و درس و نماز کن داوود وار نغمه زنان ساغری بیار غافل ز درد جاه و نشیب و فراز کن بر چین حجاب از رُخ زیبا و زلف یار بیگانه ام ز کعبه و مُلک حجاز کن لبریز کن از آن می صافی سبوی من دل از صفا به سوی بت ترکتاز کن بیچاره گشته‏ام ز غم هجر روی دوست دعوت مرا به جام می چاره ساز کن https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت ششم از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا باصفا منت آن را که به من داد کشم عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد کشم در غمت ای گل وحشی من، ای خسرو من جور مجنون ببرم، تیشهٔ فرهاد کشم مُردم از زندگیِ بی تو که با من هستی طرفه سرّی است که باید برِ استاد کشم سال ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید‌ انتظار فرج از نیمه خرداد کشم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت هفتم باید از آفاق و انفس بگذری‌ تا جان شوی‌ وآنگه از جان بگذری‌ تا در خور جانان شوی‌ طُرّه‌ٔ گیسوی‌ او در کف نیاید رایگان باید اندر این طریقت پای‌ و سر چوگان شوی‌ کی‌ توانی‌ خواند در محراب ابرویش نماز قرن ها باید در این اندیشه سرگردان شوی‌ در ره خال لبش لبریز باید جام درد رنج را افزون کُنی‌، نی در پی‌ درمان شوی‌ در هوای‌ چشم مستش در صف مستان شهر پای‌‌کوبی‌، دست‌افشانیّ و هم‌پیمان شوی‌ این رهِ عشق است و اندر نیستی‌ حاصل شود بایدت از شوق پروانه شوی‌ بریان شوی‌ @h.ansari43 https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت هشتم من خواستار جام می از دست دلبرم این راز با که گویم و این غم کجا برم جان باختم به حسرت دیدار روی دوست پروانه دور شمعم و اسپند آذرم پرپر شدم ز دوری او کنج این قفس این دام باز گیر تا که معلق زنان پرم این خرقهٔ ملوّث و سجّادهٔ ریا آیا شود که بر در میخانه بردرم گر از سبوی عشق دهد یار جرعه ای مستانه جان ز خرقهٔ هستی در آورم پیرم ولی به گوشهٔ چشمی جوان شوم لطفی که از سراچهٔ آفاق بگذرم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت نهم بر در میکده پیمانه زدم خرقه به دوش تا شود از کفم آرام و رود از سر هوش از دَم شیخ، شفای دل من حاصل نیست بایدم شکوه برم پیش بت باده فروش نه مُحقّق خبری‌ داشت نه عارف اثری‌ بعد از این دست من و دامن پیری‌ خاموش عالِم و حوزه‌ٔ خود، صوفی‌ و خلوتگه خویش ما و کوی‌ بُت حیرت زده‌ٔ خانه ‌به دوش از در مدرسه‌ و دیر و خرابات شدم تا شوم بر در میعادگهش حلقه به گوش گوش از عربده‌‌ٔ صوفی‌ و درویش ببند تا به جانت رسد از کوی‌ دل، آوازِ سروش https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
35.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت دهم آن كه دل خواهد، درون كعبه و بُتخانه نيست‌ آن چه جان جويد، به دست صوفىِ بيگانه نيست‌ گفته‌هاى فيلسوف و صوفى و درويش و شيخ‌ در خور وصف جمال دلبر فرزانه نيست‌ با كه گويم راز دل را، از كه جويم وصف يار هر چه گويند از زبان عاشق و ديوانه نيست‌ هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن‌ كانچه گويند از زبان بيهُش و مستانه نيست‌ ساغر از دست تو گر نوشم، بَرَم راهى به دوست‌ بى نصيب آن كس كه او را، ره بر اين پيمانه نيست‌ عاشقان دانند درد عاشق و سوز فراق‌ آن كه بر شمع جمالت سوخت جُز پروانه نيست‌ حلقهٔ گيسو و ناز و عشوه و خال لبت‌ غير مستان كس نداند، غير دام و دانه نيست‌ قصهٔ مستى و رمز بيخودى و بيهُشى‌ عاشقان دانند كاين اسطوره و افسانه نيست‌ @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
50.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت یازدهم ما ز دلبستگی حیله گران بی‏خبریم از پریشانی صاحب نظران بی‏خبریم عاقلان از سر سودایی ما بی‏خبرند ما ز بیهودگی هوشوران بی‏خبریم خبری نیست ز عشاق رُخش در دو جهان چه توان کرد که از بی‏خبران بی‏خبریم سرّ عشق از نظر پرده دران پوشیده است ما ز رسوایی این پرده دران بی‏خبریم راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق نتوان گفت که از راهبران بی‏خبریم ساغری از کف خود بازده ای مایه عیش ما که از شادی و عیش دگران بی‏خبریم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت دوازدهم در غم هجر رخ ماه تو در سوز و گدازیم تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم شب هجران تو آخر نشود رخ ننمایی در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم آید آن روز که در باز کنی پرده گشایی تا به خاک قدمت جان و سر خویش ببازیم به اشارت اگرم وعدهٔ دیدار دهد یار تا پس از مرگ به وجد آمده در ساز و نوازیم گر به اندیشه بیاید که پناهی است به کویت نه سوی بتکده رو کرده نه راهی حجازیم ساقی از آن خُمِ پنهان که ز بیگانه نهان است باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت سیزدهم آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم از جهان پر زده در شاخ عدم لانه کنم رسد آن حال که در شمع وجود دلدار بال و پر سوخته کار شب پروانه کنم روی از خانقه و صومعه برگردانم سجده بر خاک در ساقی میخانه کنم حال حاصل نشد از موعظهٔ صوفی و شیخ رو به کوی صنمی واله و دیوانه کنم گیسو و خال لبت دانه و دامند چسان مرغ دل فارغ از این دام و از این دانه کنم                    شود آیا که از این بتکده بربندم رخت پر زنان پشت بر این خانهٔ بیگانه کنم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت چهاردهم لذت عشق تو را جز عاشق محزون نداند رنج لذت ‌بخش هجران را به جز مجنون نداند تا نگشتى کوه کن شیرینى هجران ندانى ناز پرورده ره آورد دل پر خون نداند خسرو از شیرینى شیرین نیابد رنگ و بویى تا چو فرهاد از درونش رنگ و بو بیرون نداند یوسفى باید که در دام زلیخا دل نبازد ورنه خورشید و کواکب در برش مفتون نداند غرق دریا جز خروش موج بى پایان نبیند بادیه پیماى عشقت ساحل و هامون نداند جلوهٔ دلدار را آغاز و انجامى نباشد عشق بى پایان ما جز آن چرا و چون نداند https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت پانزدهم در دلم بود که جان در ره جانان بدهم جان ز من نیست که در مقدم او جان بدهم جام می ده که در آغوش بتی جا دارم که از آن جایزه بر یوسف کنعان بدهم تا شدم خادم درگاه بت باده فروش به امیران دو عالم همه فرمان بدهم از پریشانی جانم ز غمش باز مپرس سر و جان در ره آن زلف پریشان بدهم زاهد از روضهٔ رضوان و رخ حور مگوی خَم زلفش نه به صد روضهٔ رضوان بدهم شیخ محراب تو و وعدهٔ گلزار بهشت غمزهٔ دوست نشاید که من ارزان بدهم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت شانزدهم اکنون که در میکده بسته است به رویم بهتر که غم خویش به خمّار بگویم من کشتهٔ آن ساقی و پیمانهٔ عشقم من عاشق دلدادهٔ آن روی نکویم پروانه صفت در برِ آن شمع بسوزم مجنونم و در راه جنون بادیه پویم راز دل غمدیدهٔ خود را به که گویم؟ من تشنهٔ جام می از آن کهنه سبویم بردار کتاب از برم و جام می آور تا آن چه که در جمع کتب نیست بجویم از پیچ و خم علم و خرد رخت ببندم تا بار دهد یار به پیچ و خم مویم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لب تشنه ایم... کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت به قصهٔ تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست اگر هر آینه، غیر از تویی نشست به جایت هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟ که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی نهم جبین وداع و سر سلام به پایت "حسین منزوی" https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت هفدهم گر سوز عشق در دل ما رخنه گر نبود‏ ‏‏سلطان عشق را به سوی ما نظر نبود‏ ‏‏جان در هوای دیدن دلدار داده ام‏ باید چه عذر خواست متاع دگر نبود‏ ‏‏آن سر که در وصال رخ او به باد رفت‏ گر مانده بود در نظر یار سر نبود‏ ‏‏موسی اگر ندید به شاخ شجر رخش‏ بی شک درخت معرفتش را ثمر نبود‏ ‏‏گر بار عشق را به رضا می کشی چه باک‏ خاور به جا نبود و یا باختر نبود‏ ‏‏بلقیس وار گر در عشقش نمی زدیم‏ ما را به بارگاه سلیمان گذر نبود‏ ‏‏گر مرغ باغ قدس به وصلش رسیده بود‏ ‏‏در جمع عاشقان تو بی بال و پر نبود‏ https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
50M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت هجدهم در میخانه به روی همه باز است هنوز سینهٔ سوخته در سوز و گداز است هنوز بی نیازی است در این مستی و بیهوشی عشق در هستی زدن از روی نیاز است هنوز چاره از دوری دلبر نبود لب بربند که غلام در او بنده نواز است هنوز راز مگشای مگر در بر مست رخ یار که در این مرحله او محرم راز است هنوز دست بردار ز سوداگری و بوالهوسی دست عشاق سوی دوست دراز است هنوز نرسد دست من سوخته بر دامن یار چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز ای نسیم سحری گر سر کویش گذری عطر برگیر که او غالیه ساز است هنوز https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
31.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت نوزدهم بهار آمد جوانی را پس از پیری ز سر گیرم کنار یار بنشینم ز عمر خود ثمر گیرم به گلشن باز گردم با گل و گلبن درآمیزم به طرف بوستان دلدار مهوش را به بر گیرم خزان و زردی آن را نهم در پشت سر روزی که در گلزار جان از گل عذار خود خبر گیرم پر و بالم که در دی از غم دلدار پرپر شد به فروردین به یاد وصل دلبر بال و پر گیرم به هنگام خزان در این خراب آباد بنشستم بهار آمد که بهر وصل او بار سفر گیرم اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند بیفشاند به مستی از رخ او پرده برگیرم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
30.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیستم برخیز مطربا که طرب آرزوی ماست چشم خراب یار وفادار سوی ماست دیوانگی عاشق خوبان ز باده است مستی عاشقان خدا از سبوی ماست ما عاشقان ز قلهٔ کوه هدایتیم روح الامین به سدره پی جستجوی ماست گلشن کنید میکده را ای قلندران طیر بهشت می زده در گفتگوی ماست با مطربان بگو که طرب را فزون کنند دست گدای صومعه بالا به سوی ماست ساقی بریز بادهٔ گلگون به جام من این خم پر ز می سبب آبروی ماست باد بهار پردهٔ رخسار او گشود سرخی گل ز دلبر آشفته روی ماست ای پردگی که جلوه ات از عرش بگذرد مهر رخت عجین به بن موی موی ماست https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
42.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و یکم به من نگر که رخی همچو کهربا دارم      دلی به سوی رخ یار دلربا دارم ز جام عشق چشیدم شراب صدق و صفا     به خمّ میکده با جان و دل وفا دارم مرا که مستی عشقت ز عقل و زهد رهاند   چه ره به مدرسه یا مسجد ریا دارم غلام همّت جام شراب ساقی باش که هر چه هست از آن روی با صفا دارم نسیم عشق به آن یار دلربا برگو ز جای خیز که من درد بی‏دوا دارم چه رازهاست در این خمّ و ساقی و دلبر  به جان دوست ز درگاه کبریا دارم سخن ز تخت سلیمان و جام جم نزنید   که تاج خسرو کی را من گدا دارم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI