eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
201 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت نهم بر در میکده پیمانه زدم خرقه به دوش تا شود از کفم آرام و رود از سر هوش از دَم شیخ، شفای دل من حاصل نیست بایدم شکوه برم پیش بت باده فروش نه مُحقّق خبری‌ داشت نه عارف اثری‌ بعد از این دست من و دامن پیری‌ خاموش عالِم و حوزه‌ٔ خود، صوفی‌ و خلوتگه خویش ما و کوی‌ بُت حیرت زده‌ٔ خانه ‌به دوش از در مدرسه‌ و دیر و خرابات شدم تا شوم بر در میعادگهش حلقه به گوش گوش از عربده‌‌ٔ صوفی‌ و درویش ببند تا به جانت رسد از کوی‌ دل، آوازِ سروش https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
35.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت دهم آن كه دل خواهد، درون كعبه و بُتخانه نيست‌ آن چه جان جويد، به دست صوفىِ بيگانه نيست‌ گفته‌هاى فيلسوف و صوفى و درويش و شيخ‌ در خور وصف جمال دلبر فرزانه نيست‌ با كه گويم راز دل را، از كه جويم وصف يار هر چه گويند از زبان عاشق و ديوانه نيست‌ هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن‌ كانچه گويند از زبان بيهُش و مستانه نيست‌ ساغر از دست تو گر نوشم، بَرَم راهى به دوست‌ بى نصيب آن كس كه او را، ره بر اين پيمانه نيست‌ عاشقان دانند درد عاشق و سوز فراق‌ آن كه بر شمع جمالت سوخت جُز پروانه نيست‌ حلقهٔ گيسو و ناز و عشوه و خال لبت‌ غير مستان كس نداند، غير دام و دانه نيست‌ قصهٔ مستى و رمز بيخودى و بيهُشى‌ عاشقان دانند كاين اسطوره و افسانه نيست‌ @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
50.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت یازدهم ما ز دلبستگی حیله گران بی‏خبریم از پریشانی صاحب نظران بی‏خبریم عاقلان از سر سودایی ما بی‏خبرند ما ز بیهودگی هوشوران بی‏خبریم خبری نیست ز عشاق رُخش در دو جهان چه توان کرد که از بی‏خبران بی‏خبریم سرّ عشق از نظر پرده دران پوشیده است ما ز رسوایی این پرده دران بی‏خبریم راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق نتوان گفت که از راهبران بی‏خبریم ساغری از کف خود بازده ای مایه عیش ما که از شادی و عیش دگران بی‏خبریم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت دوازدهم در غم هجر رخ ماه تو در سوز و گدازیم تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم شب هجران تو آخر نشود رخ ننمایی در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم آید آن روز که در باز کنی پرده گشایی تا به خاک قدمت جان و سر خویش ببازیم به اشارت اگرم وعدهٔ دیدار دهد یار تا پس از مرگ به وجد آمده در ساز و نوازیم گر به اندیشه بیاید که پناهی است به کویت نه سوی بتکده رو کرده نه راهی حجازیم ساقی از آن خُمِ پنهان که ز بیگانه نهان است باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت سیزدهم آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم از جهان پر زده در شاخ عدم لانه کنم رسد آن حال که در شمع وجود دلدار بال و پر سوخته کار شب پروانه کنم روی از خانقه و صومعه برگردانم سجده بر خاک در ساقی میخانه کنم حال حاصل نشد از موعظهٔ صوفی و شیخ رو به کوی صنمی واله و دیوانه کنم گیسو و خال لبت دانه و دامند چسان مرغ دل فارغ از این دام و از این دانه کنم                    شود آیا که از این بتکده بربندم رخت پر زنان پشت بر این خانهٔ بیگانه کنم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت چهاردهم لذت عشق تو را جز عاشق محزون نداند رنج لذت ‌بخش هجران را به جز مجنون نداند تا نگشتى کوه کن شیرینى هجران ندانى ناز پرورده ره آورد دل پر خون نداند خسرو از شیرینى شیرین نیابد رنگ و بویى تا چو فرهاد از درونش رنگ و بو بیرون نداند یوسفى باید که در دام زلیخا دل نبازد ورنه خورشید و کواکب در برش مفتون نداند غرق دریا جز خروش موج بى پایان نبیند بادیه پیماى عشقت ساحل و هامون نداند جلوهٔ دلدار را آغاز و انجامى نباشد عشق بى پایان ما جز آن چرا و چون نداند https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت پانزدهم در دلم بود که جان در ره جانان بدهم جان ز من نیست که در مقدم او جان بدهم جام می ده که در آغوش بتی جا دارم که از آن جایزه بر یوسف کنعان بدهم تا شدم خادم درگاه بت باده فروش به امیران دو عالم همه فرمان بدهم از پریشانی جانم ز غمش باز مپرس سر و جان در ره آن زلف پریشان بدهم زاهد از روضهٔ رضوان و رخ حور مگوی خَم زلفش نه به صد روضهٔ رضوان بدهم شیخ محراب تو و وعدهٔ گلزار بهشت غمزهٔ دوست نشاید که من ارزان بدهم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت شانزدهم اکنون که در میکده بسته است به رویم بهتر که غم خویش به خمّار بگویم من کشتهٔ آن ساقی و پیمانهٔ عشقم من عاشق دلدادهٔ آن روی نکویم پروانه صفت در برِ آن شمع بسوزم مجنونم و در راه جنون بادیه پویم راز دل غمدیدهٔ خود را به که گویم؟ من تشنهٔ جام می از آن کهنه سبویم بردار کتاب از برم و جام می آور تا آن چه که در جمع کتب نیست بجویم از پیچ و خم علم و خرد رخت ببندم تا بار دهد یار به پیچ و خم مویم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لب تشنه ایم... کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت به قصهٔ تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست اگر هر آینه، غیر از تویی نشست به جایت هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟ که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی نهم جبین وداع و سر سلام به پایت "حسین منزوی" https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت هفدهم گر سوز عشق در دل ما رخنه گر نبود‏ ‏‏سلطان عشق را به سوی ما نظر نبود‏ ‏‏جان در هوای دیدن دلدار داده ام‏ باید چه عذر خواست متاع دگر نبود‏ ‏‏آن سر که در وصال رخ او به باد رفت‏ گر مانده بود در نظر یار سر نبود‏ ‏‏موسی اگر ندید به شاخ شجر رخش‏ بی شک درخت معرفتش را ثمر نبود‏ ‏‏گر بار عشق را به رضا می کشی چه باک‏ خاور به جا نبود و یا باختر نبود‏ ‏‏بلقیس وار گر در عشقش نمی زدیم‏ ما را به بارگاه سلیمان گذر نبود‏ ‏‏گر مرغ باغ قدس به وصلش رسیده بود‏ ‏‏در جمع عاشقان تو بی بال و پر نبود‏ https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
50M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت هجدهم در میخانه به روی همه باز است هنوز سینهٔ سوخته در سوز و گداز است هنوز بی نیازی است در این مستی و بیهوشی عشق در هستی زدن از روی نیاز است هنوز چاره از دوری دلبر نبود لب بربند که غلام در او بنده نواز است هنوز راز مگشای مگر در بر مست رخ یار که در این مرحله او محرم راز است هنوز دست بردار ز سوداگری و بوالهوسی دست عشاق سوی دوست دراز است هنوز نرسد دست من سوخته بر دامن یار چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز ای نسیم سحری گر سر کویش گذری عطر برگیر که او غالیه ساز است هنوز https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
31.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت نوزدهم بهار آمد جوانی را پس از پیری ز سر گیرم کنار یار بنشینم ز عمر خود ثمر گیرم به گلشن باز گردم با گل و گلبن درآمیزم به طرف بوستان دلدار مهوش را به بر گیرم خزان و زردی آن را نهم در پشت سر روزی که در گلزار جان از گل عذار خود خبر گیرم پر و بالم که در دی از غم دلدار پرپر شد به فروردین به یاد وصل دلبر بال و پر گیرم به هنگام خزان در این خراب آباد بنشستم بهار آمد که بهر وصل او بار سفر گیرم اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند بیفشاند به مستی از رخ او پرده برگیرم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
30.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیستم برخیز مطربا که طرب آرزوی ماست چشم خراب یار وفادار سوی ماست دیوانگی عاشق خوبان ز باده است مستی عاشقان خدا از سبوی ماست ما عاشقان ز قلهٔ کوه هدایتیم روح الامین به سدره پی جستجوی ماست گلشن کنید میکده را ای قلندران طیر بهشت می زده در گفتگوی ماست با مطربان بگو که طرب را فزون کنند دست گدای صومعه بالا به سوی ماست ساقی بریز بادهٔ گلگون به جام من این خم پر ز می سبب آبروی ماست باد بهار پردهٔ رخسار او گشود سرخی گل ز دلبر آشفته روی ماست ای پردگی که جلوه ات از عرش بگذرد مهر رخت عجین به بن موی موی ماست https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
42.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و یکم به من نگر که رخی همچو کهربا دارم      دلی به سوی رخ یار دلربا دارم ز جام عشق چشیدم شراب صدق و صفا     به خمّ میکده با جان و دل وفا دارم مرا که مستی عشقت ز عقل و زهد رهاند   چه ره به مدرسه یا مسجد ریا دارم غلام همّت جام شراب ساقی باش که هر چه هست از آن روی با صفا دارم نسیم عشق به آن یار دلربا برگو ز جای خیز که من درد بی‏دوا دارم چه رازهاست در این خمّ و ساقی و دلبر  به جان دوست ز درگاه کبریا دارم سخن ز تخت سلیمان و جام جم نزنید   که تاج خسرو کی را من گدا دارم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
49.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و دوم سر خم باد سلامت که به من راه نمود ساقی‌ باده به کف جان من آگاه نمود خادم درگه میخانه‌ٔ عشاق شدم عاشق مست مرا خادم درگاه نمود سر و جانم به فدای‌ صنم باده فروش که به یک جرعه مرا خسرو جم جاه نمود ماهِ رخسار فروزنده ات ای‌ مایه‌ٔ عیش بی‌نیازم به خدا از خور و از ماه نمود برگ سبزی‌ ز گلستان رخت بخشودی‌ فارغم از همه فردوسی گمراه نمود با که گویم غم آن عاشق دلباخته را که همه راز خود اندر شکم چاه نمود https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
28.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و سوم چشم بیمار تو ای می زده بیمارم کرد‏ ‏‏حلقۀ گیسویت ای یار گرفتارم کرد‏ ‏‏سرو بستان نکویی گل گلزار جمال‏ غمزه ناکرده ز خوبان همه بیزارم کرد‏ ‏‏همۀ می زدگان هوش خود از کف دادند‏ ساغر از دست روان بخش تو هشیارم کرد‏ ‏‏چه کنم شیفته ام سوخته ام غمزده ام‏  عشوه ات واله آن لعل گهربارم کرد‏ ‏‏عشق دلدار چنان کرد که منصورمنش‏  از دیارم به در آورد و سر دارم کرد‏ ‏‏عشقت از مدرسه و حلقۀ صوفی راندم‏ بندۀ حلقه به گوش در خمّارم کرد‏ ‏‏باده از ساغر لبریز تو جاویدم ساخت‏ ‏‏بوسه از خاک درت محرم اسرارم کرد‏ https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و چهار درد خواهم دوا نمی خواهم غصّه خواهم نوا نمی خواهم عاشقم عاشقم مریض توام زین مرض من شفا نمی خواهم من جفایت به جان خریدارم از تو ترک جفا نمی خواهم از تو جانا جفا وفا باشد پس دگر من وفا نمی خواهم تو صفای منی و مروهٔ من مروه را با صفا نمی خواهم صوفی از وصل دوست بی خبر است صوفیِ بی صفا نمی خواهم تو دعای منی تو ذکر منی ذکر و فکر و دعا نمی خواهم هر طرف رو کنم تویی قبله قبله، قبله نما نمی خواهم هر که را بنگری فدایی تو است من فدایم فدا نمی خواهم همه آفاق روشن از رخ تو است ظاهری، جای پا نمی خواهم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و پنجم کورکورانه به میخانه مرو ای‌ هشیار خانه‌ٔ عشق بود جامه‌ٔ تزویر برآر عاشقانند در آن خانه همه بی سر و پا سر و پایی‌ اگرت هست در آن پا نگذار تو که دلبسته‌ٔ تسبیحی‌ و وابسته‌ٔ دیر ساغر باده از آن میکده امید مدار پاره کن سبحه و بشکن در این دیر خراب گر که خواهی‌ شوی‌‌‌ آگاه ز سرّ الأسرار گر نداری‌ سر عشاق و ندانی‌ ره عشق سر خود گیر و ره عشق به رهوار سپار باز کن این قفس و پاره کن این دام از پای‌ پر زنان پرده‌ دران رو به دیار دلدار https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
33.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و ششم ‏با گلرخان بگویید ما را به خود پذیرند‏ ‏‏از عاشقان بیدل همواره دست گیرند‏ ‏‏دردی است در دل ما درمان نمی‌پذیرد‏ ‏‏دستی به عاشقان ده کز شوق دل بمیرند‏ ‏‏پا نه به محفل ما تاراج کن دل ما‏ ‏‏بنگر به باطل ما کز آب و گل خمیرند ‏ ‏‏سوداگران مرگیم یاران شاخ و برگیم ‏ ‏‏رندان پابرهنه بر حال ما بصیرند ‏ ‏‏پاکند می‌فروشان مستان دل خروشان ‏ ‏‏بربسته چشم و گوشان پیران سر به زیرند‏ ‏‏بردار جام می را جم را گذار و کی را ‏ ‏‏فرزند ماه و دی را کینان چو ما اسیرند‏ https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
30.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و هفتم ای دوست پیر میکده از راه می رسد با یک گل شکفته به همراه می رسد گل نیست بلکه غنچۀ باغ سعادت است کز جان دوست بر دل آگاه می رسد آن روی با طراوت و آن موی عطرگین از خیمه گه گذشته به خرگاه می رسد از خطّۀ حقیقت و از خیمۀ مجاز برخاسته به خلوت دلخواه می رسد آن نغمۀ فرشتۀ فردوس جاودان بر گوشِ جان می زده گهگاه می رسد دود درونِ عاشقِ سر مست از شراب بر قلب پیر میکده با آه می رسد دست از دلم بدار که فریاد این گدا از چاه دل برون شده بر شاه می رسد درد دل فقیر ز ماهی به ماه رفت درویش ناله اش به دل ماه می رسد زیر کمان ابروی دلدار جادویی ست کاسرار آن به قلب کمینگاه می رسد https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
48.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت بیست و هشتم ‏‏دکّۀ عطر فروشی است و یا معبر یار‏ ‏‏ماه روشنگر بزم است و یا روی نگار‏ ‏‏ای نسیم سحری از سر کویش آیی‏ که چنین روح فزایی و چنین غالیه بار‏ ‏‏غمزه ای! تا بگشایی به رخم راه امید‏ لطفی ای دوست! بر این دل شدۀ زار و نزار‏ ‏‏در میخانه به رویم بگشوده است حریف‏ ساغری از کف خود بازده ای لاله عذار‏ ‏‏خُم می زنده اگر ساغری از دست برفت‏ سر خُم باز کن و عقده ز جانم بردار‏ ‏‏برکنم خرقۀ سالوس اگر لطف کنی‏ ‏‏سر نهم بر قدمت خرقه گذارم به کنار‏ https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi