eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.4هزار دنبال‌کننده
124 عکس
207 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi
مشاهده در ایتا
دانلود
ملا آقای دربندی آیت الله العظمی وحید خراسانی می فرمایند: شیخ انصاری مردی است که مادر علم، کم تر مثل او زاییده است. شیخ انصاری آن کسی است که دنیا اعتراف می کند که او از آن نوابغ نایاب بشریت است و از آن مغزهای طراز اول بشریت است. شیخ فرمانده صد میلیون شیعه بوده و میلیونها لیره در آن زمان از زیر دستش رد می شده، ولی وقتی که از دنیا رفت، تمام داراییش هفده تومان بوده است. آن علمش که سیطرهٔ علم او دنیا را پر کرده و این هم عملش که وضع عملش عالم را گیج کرده است. این است که وقتی خلیفهٔ عثمانی از والی عراق برنامهٔ زندگی شیخ انصاری را پرسید، او به خلیفهٔ عثمانی گفت که اگر می خواهی علی بن ابی طالب را در علم ببینی و اگر می خواهی فاروق اعظم را در زهد ببینی، باید شیخ انصاری را ببینی. شیخ چنین مردی است. آن وقت از یک چنین مردی و از یک چنین فحلی، شخصِ عالمی را طلبیدند. بسیار تأمل نمود تا یکی را انتخاب کرد. شیخ انصاری آن هنگام که این شخص را فرستاد، تا دم دروازه به همراهی و بدرقه اش رفت و برگشت. فردای آن روز به شیخ انصاری خبر دادند که این شخص برگشته است. شیخ پریشان شد که چرا برگشته، به دیدنش رفت و گفت: چرا آمدی؟ گفت: دیروز که بدرقه ام کردی، وارد کربلا شدم... به خواب رفته و خودم را در بهشت دیدم. به من قصری نشان دادند که دیدم تمام قصرهای عالم در مقابل این قصر خرابه ای بیش نیست.پرسیدم این قصر از کیست؟ گفتند: این قصر از آن توست و تو سه شب دیگر در این قصر منزل می کنی. دنبال آن، قصر دیگری به من نشان دادند که دیدم باز قصر من در مقابل آن قصر، گویی مثل یک خرابه ای بیش نیست. چشمم که به آن قصر افتاد، اصلأ تمام بهشت را فراموش کردم. گفتم: این قصر از کیست؟ گفتند: این قصر از شیخ مرتضی انصاری است. بعد از این قصر، قصر سومی را به من نشان دادند که باز دیدم قصر تو، در مقابل آن قصر یک خرابه ای بیشتر نیست. پرسیدم: این قصر مال کیست؟ گفتند: این قصر از ملا آقای دربندی است. تا من این کلمه را شنیدم، در عالم رؤیا متحیر ماندم. گفتم: شیخ ما کجا، ملای دربندی کجا؟! ملای دربندی مردی است برازنده ولی چه حسابی در این عالم است که قصر شیخ انصاری با این تفوق علمی و عملی اش، در مقابل قصر ملای دربندی، مثل یک ستاره در مقابل خورشید باشد؟! تا این حیرت برای من پیش آمد، به من گفتند داستان این است: این قصری که به تو داده اند، زاییدهٔ علم و عمل توست. این قصری هم که به شیخ داده اند، مولود علم و عمل شیخ است. اما این قصری که به ملای دربندی داده اند، نه از علم اوست و نه از عمل او. این یکی از قصرهای اختصاصی حسین بن علی است. و چون ملای دربندی برای عزای پسر فاطمه علیهما السلام منبر می رفته، سید الشهداء از قصور اختصاصی اش این قصر را به ملای دربندی حواله داده است. این نه قصری است که به علم و عمل بشود به آن رسید. این قصر اختصاصی حسینی است... آن عالم برازنده، خواب را برای شیخ گفت. چنان که در خواب به او گفته بودند: این قصر، مال توست و سه شب دیگر جایت این جاست، همچنان شد و او در آن شب موعود، در وادی السلام زیر خاک خفته بود... آیت الله العظمی وحید خراسانی می فرمایند: فاضل دربندی در روز تاسوعا، چگونگی شهادت حضرت عباس علیه السلام را می خواند، پیراهنش عرق می کرد. این پیراهن را بر هر مریضی می انداخت شفا پیدا می کرد.
حاج آقا ولدی، اهتمام ویژه ای به چند نماز داشتند، طوری که در شبانه روز و مخصوصاً نیمه های شب تا سحر، حداقل یکی از این نمازها را با سوز و اشک اقامه می کردند: نماز استغاثه به حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها: دو رکعت است که بعد از آن، تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام باید گفته شود و به سجده رفته و صد مرتبه « یا مولاتی یا فاطمةُ أغیثینی» گفته شود. سپس سمت راست صورت را روی مهر گذاشته و صد مرتبه همین ذکر، گفته شود. دوباره پیشانی، صد مرتبه. سپس سمت چپ، صد مرتبه. در آخر پیشانی، صد و ده بار. در مجموع پانصد و ده بار این ذکر گفته می شود. نماز توسل به حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: دو رکعت که بعد از آن، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها باید گفته شود. آنگاه به سجده رفته و ۱۳۳ مرتبه ذکر پر فضیلت« یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام» گفته شود. نماز حضرت صاحب الزمان علیه السلام: دو رکعت است که در حمد،« إیّاک نعبد و إیّاک نستعین» صد مرتبه باید گفته شود و ذکر رکوع و سجده، هفت مرتبه گفته شود. بعد از تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها به سجده رفته و صد مرتبه ذکر شریف صلوات گفته شود. حاج آقا ولدی بعد از این نماز ۳۱۳ مرتبه ذکر« یا صاحبَ الزمان أدرکنی» را توصیه می نمودند. ۲۸ رکعت( ۱۴ نماز دو رکعتی) هدیه به مادران ذوات مقدسه سلام الله علیهم اجمعین. بعد از اتمام هر نماز باید تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها خوانده شود. اولین نماز هدیه به حضرت آمنه، مادر پیامبر اکرم. نماز بعد هدیه به حضرت فاطمه بنت اسد، مادر أمیر المؤمنین. نماز بعد هدیه به حضرت خدیجه مادر حضرت زهرا. نماز بعد هدیه به حضرت زهرا، مادر امام حسن و امام حسین(یک نماز )... و آخرین نماز هدیه به حضرت اُم البنین، مادر قمر بنی هاشم صلوات الله علیهم اجمعین.
حاج آقا ولدی فرمودند: بر دوستانِ امام زمان سلام الله علیه لازم و واجب است هر روز حداقل هزار مرتبه ذکر شریف صلوات را بر زبان جاری کنند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مى شود فرصت ديدار مهيّا حتماً بد به دل راه مده مى رسد آقا حتماً اى كه دنبال دواى غم هجران هستى مى شود درد نهان تو مداوا حتماً اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنيم وعدهٔ ما همه افتاده به فردا حتماً ثمر گريهٔ ما، خندهٔ روز فرج است آن زمان مى شكفد خنده به لب ها حتماً دورهٔ غيبت طولانى و تأخير ظهور امتحانى است براى همهٔ ما حتماً كار ما منتظران چيست؟ اميد و تقوا غم مخور مى شود آخر گره ها وا حتماً هر كه در زمرهٔ ما منتظران مى باشد مى كند تا به ابد پشت به دنيا حتماً انبياء منتظر آمدنش مى باشند مى رسد پشت سرش حضرت عيسى حتماً كاش باشيم و ببينيم كه روز رجعت مى سپارد عَلَم خويش به سقّا حتماً زره شير خدا بر تن و شمشير به دست مى رسد منتقم حضرت زهرا حتماً انتقام دَرِ آتش زده را مى گيرد و به آتش بكشد آن دو نفر را حتماً شاعر : محمد فردوسی
حاج آقا ولدی فرمودند: امام زمان صلوات الله علیه فرمودند: تا معرفت دوستان و شیعیان ما نسبت به ساحت مقدس حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه و مادرشان حضرت فاطمهٔ ام البنین سلام الله علیها کامل نشود، فرج امام زمان صلوات الله علیه محقق نخواهد شد. ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل وی دست علی در صف پیکار اباالفضل هم خون حسین بن علی در تن پاکت هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل ریحانۀ دو فاطمه و ماه سه خورشید آرام دل حیدر کرار اباالفضل مانند تو در ارتش اسلام که دیده فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک تو لالهٔ عباسی و ما خار اباالفضل هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل برخیز سکینه به حرم منتظر توست جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل از سوز عطش آب شده طفل سه ساله مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل تا آن که ببینند به تن دست نداری یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل مگذار رود زینب کبری به اسیری ای دست علی، دست برون آر اباالفضل تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل خون دل ما را که شده اشک عزایت زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل مگذار شود خشک دمی دیدهٔ "میثم" چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل (غلامرضا سازگار)
39.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوچۀ تنگ مدینه، زد صدا مهدی بیا مادری بشکسته سینه، زد صدا مهدی بیا علامه امینی رحمه الله علیه می فرمایند: بعد از تحقیق های بسیار یافتم اولین جمله ای که حضرت زهرا سلام الله علیها از میان در و دیوار و آتش فرمودند این بود: « أین ولدی المهدی؟» پسرم مهدی کجایی؟ ای یادگار عترت و قرآن بیا بیا جان‌ها به لب رسیده ز هجران بیا بیا گردیده سخت گلۀ بی صاحبت اسیر در چنگ گرگ‌های بیابان بیا بیا بشنو صدای نالۀ مولا درونِ چاه تا چند چشم فاطمه گریان بیا بیا تا کی سر حسین بـه بالای نیزه‌ها؟ تا کی به خاک آن تن عریان بیا بیا تا کی کبود قامت زینب ز کعب نی؟ تا کی غریب عترت و قرآن بیا بیا تا چند دست‌های عمویت به روی خاک تا چند عمه‌هات پریشان بیا بیا سقای سر بریدۀ صحرای کربلا گوید هماره با لب عطشان بیا بیا گر بی‌ تو، صبحِ عید برآید به چشم ماست دلگیر، تو ز شام غریبان بیا بیا روز فراق، باغ و گلستان برای ما باشد سیه‌تر از شب زندان بیا بیا اشعار «میثم»‌ات شده فریاد انتظار تـا عمر او نیافته پایان بیا بیا
یکی از رزمندگان دلاور و جانبازان سرافراز و از پیشکسوتان عرصه جهاد و شهادت می گفت: وقتی ماجرای جنگ سوریه و اعزام مدافعان حرم پیش آمد، حاج آقا ولدی از او با شدت و اصرار می خواهند که کارهای اعزام ایشان به سوریه را انجام دهد. او به حاج آقا با ترسی مملو از ادب و احترام می گوید: نمی توانم آخر، شما اگر بروید آنجا چه کار می توانید بکنید؟ و حاج آقا محکم می گویند: اگر هیچ کار نتوانم بکنم، آب که می توانم به مجاهدان و مدافعان بدهم. ایشان برای اینکه حاج آقا را متقاعد کند می گوید: حتی به من هم اجازهٔ رفتن به سوریه را نمی دهند. وقتی این سخن را می گوید، حاج آقا ولدی از او قول می گیرند که اگر شما رفتید باید مرا هم با خود ببرید. ایشان به بنده گفتند: خدا شاهد است با اینکه تمام شرایط برای رفتنم مهیا بود تا وقتی حاج آقا در قید حیات بودند، من از ترس اصرار ایشان و قولی که داده بودم جرأت رفتن به سوریه را نداشتم.
هر بار توفیقی دست می داد و دست یا سینهٔ مبارک حاج آقا ولدی را می بوسیدم، بوی خاک تربت حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه را استشمام می کردم. یک مرتبه از ایشان پرسیدم: چگونه است که هرگاه شما را می بویم، بوی تربت مطهر حسینی می دهید؟ ایشان فرمودند: از حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه درخواست کردم که جسمم را با خاک تربت مقدسش، سرشته و عجین کنند و حضرتش درخواست مرا اجابت کردند. در مجلسی که پرچم مقدس حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه را آورده بودند و همه برای تبرک جستن، آن را می بوسیدند، این مطلب به قدری واضح بود که اکثر افرادی که در آن مجلس روضه بودند با حیرت و اشاره به یکدیگر می گفتند: متوجه شدید که از پرچم حسینی همان بویی استشمام می شود که از این مرد استشمام می شود.
حاج آقا ولدی با آهی جانکاه و ناله ای جانسوز فرمودند: وقتی به حج رفتم، شخصی به من گفت: اینجا حجر حضرت اسماعیل است. ایشان می فرمایند: به من بگویید حجر شاهزاده علی اکبر کجاست؟! بگویید حجر شاهزاده علی اصغر کجاست؟! حجر شاهزاده قاسم ابن الحسن کجاست؟! وقتی قبل از اذان ظهر این مطلب را فرمودند، از شدت حزن و اندوهی که بر ایشان گذشت تا نیمه های شب با هیچکس سخن نگفتند و اشک از چشمان مبارکشان جاری بود. « وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» از کعبه رو به کرببلا می‌کند حسین وآنجا دوباره کعبه بنا می‌کند حسین گر ساخته است خانه‌اى از سنگ و گل، خلیل آن جا بنا ز خون خدا می‌کند حسین روزى که حاجیان به حرم روى می‌نهند پشت از حریم کعبه چرا می‌کند؟ حسین آن حجّ ناتمام که بر عمره شد بدل اتمام آن به دشت بلا می‌کند حسین آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است فریاد معرفت همه جا می‌کند حسین آنجا اگر که فرصت قربانیاش نبود اینجا هر آن چه هست، فدا می‌کند حسین آنجا که سعى بین صفا در دویدن است این جا به قتلگاه، صفا می‌کند حسین آنجا حنا حرام بُوَد بهر حاجیان اینجا ز خون خویش حنا می‌کند حسین وقتى به خیمه‌گاه رود از پى وداع اینجا دوباره حجّ نسا می‌کند حسین بعد از هزار سال به همراه حاجیان هر سال رو به سوى منا می‌کند حسین از چار سوى کعبه ز گل دسته‌ها هنوز هر صبح و ظهر و شام ندا می‌کند حسین بشنو دعاىِ در عرفاتش که بنگرى با سوز دل هنوز دعا می‌کند حسین سر داده است و حکم شفاعت گرفته است بر وعده ای که داده، وفا می‌کند حسین در اوج منزلت که «مؤیّد» از آن اوست گاهى نگاه سوى گدا می‌کند حسین
آیت مهر... ای آیت مهر، وی معنی داد ایزد ز کرم، داد همه داد ای مادر دهر، بعد از تو عقیم کز مادر دهر، کس چون تو نزاد