یکی از رزمندگان دلاور و جانبازان سرافراز و از پیشکسوتان عرصه جهاد و شهادت می گفت:
وقتی ماجرای جنگ سوریه و اعزام مدافعان حرم پیش آمد، حاج آقا ولدی از او با شدت و اصرار می خواهند که کارهای اعزام ایشان به سوریه را انجام دهد.
او به حاج آقا با ترسی مملو از ادب و احترام می گوید: نمی توانم آخر، شما اگر بروید آنجا چه کار می توانید بکنید؟
و حاج آقا محکم می گویند: اگر هیچ کار نتوانم بکنم، آب که می توانم به مجاهدان و مدافعان بدهم.
ایشان برای اینکه حاج آقا را متقاعد کند می گوید: حتی به من هم اجازهٔ رفتن به سوریه را نمی دهند.
وقتی این سخن را می گوید، حاج آقا ولدی از او قول می گیرند که اگر شما رفتید باید مرا هم با خود ببرید.
ایشان به بنده گفتند: خدا شاهد است با اینکه تمام شرایط برای رفتنم مهیا بود تا وقتی حاج آقا در قید حیات بودند، من از ترس اصرار ایشان و قولی که داده بودم جرأت رفتن به سوریه را نداشتم.
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#جهاد
#مدافعان_حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسیحا نفس_ قسمت دوم
حاج بهرام نایینی، با وجود درصد جانبازی بالا، تمام تلاششان را می کردند تا برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به سوریه اعزام شوند. وقتی خبر به گوش حاج آقا ولدی می رسد به آقای نایینی می گویند: «من را هم باید با خودت ببری.» وقتی به ایشان گفته می شود: «شما که آموزش ندیده اید. آن جا چه کاری می توانید بکنید؟!» می گویند: «اصلأ من می آیم برای رزمندگان چایی می ریزم. گل گاوزبان دم می کنم.» برای همین آقای نایینی با این که شرائط برای اعزامشان فراهم بود، ولی به خاطر اصرار حاج آقا ولدی و این که فرموده بودند: «اگر شما رفتید باید مرا هم با خود ببرید» جرأت رفتن به سوریه را نمی کنند و تنها بعد از رحلت ظاهری حاج آقا، در جمع مدافعان حرم حضور می یابند.
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#مسیحا_نفس
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#جهاد
#مدافعان_حرم
#حاج_بهرام_نایینی
https://zil.ink/haj_naghi_valadi